جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

نظرسنجی (پست ثابت سابق)


سلام

از زمانی که این وبلاگو افتتاح کردم گه گاه بعضی از خوانندگان محترم کامنت میگذارن و از فاش شدن اسرار بیماران ابراز نارضایتی میکنن. نمونه اش کامنتهای بعضی از دوستان در پست آخرم. درحالی که من مطالب این وبلاگ را فاش کردن اسرار بیماران نمیدونم.

بنا به پیشنهاد خانم نسرین (که من به تجربه شون ایمان دارم) تصمیم گرفتم این موضوع را به نظرسنجی بگذارم.

 

 

پس ممنون میشم اگر به سوالات زیر صادقانه پاسخ بدین. قول میدم تا جایی که امکان داشته باشه همه کامنتها را تائید کنم مگر مواردی مثل فحاشی و امثالهم.

۱. آیا به نظر شما مطالب این وبلاگ توهین به بیماران و فاش کردن اسرار اونهاست؟

۲. آیا شما راضی هستید اگر در مطب پزشک (یا اصلا هرجای دیگه ای) سوتی بدین مثل این وبلاگ بدون ذکر نام و مشخصات درج بشه؟ 

۳. آیا خودتون حاضر هستین سوتی که دادین بنویسین؟ (توی وبلاگ خودتون یا حتی همین جا) اینو میتونم به عنوان یک فراخوان برای جمع آوری سوتی های وبلاگستان هم محسوب کنم. (اگه واقعا حاضرین یه نمونه نشون بدین )

الان یه نظرسنجی هم در همین مورد گوشه وبلاگ میگذارم.

باتشکر

نظرات 166 + ارسال نظر
پگاه سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 10:05 ب.ظ

سلام. بنظرم شما در برخورد مستقیم با بیماران، سوتی ها رو به رخشون نمی‌کشید و متین هستید ‌‌این مهمه. بسیاری پزشکان وبلاگ هم ندارن اما منتظرت مریض چیزی بگه و جلو روش بخندن. این کاره که بده. چون مریض و همراهش شرایط نرمال ندارند و استرس و احساس کمبود وقت و ...اذیتشون می کنه.

سلام
از لطفتون سپاسگزارم

زهرا..‌. پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:07 ق.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

سلام اقای دکتر
من به تازگی خواننده وبلاگتون شدم و خیلی هم عالیه‌...بنظرم اتفاقا کارتون خیلی جالبه ووقتی کسی نه هویت دکتر ونه هویت بیمارو میشناسه چراتوهین یا فاش کردن اسرار بزاریم اسمشو!!!

سلام
از لطفتون ممنونم
خب پس ادامه میدیم

فاطمه پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:53 ب.ظ http://Fatamfatam2000.blogfa.com

سلام
نه
اره
اره

سلام
ممنون

زهرا محمودی پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 08:30 ق.ظ http://www.mashghemodara.blogfa.com

سلام
به نظرم نوشتن از تجربه‌ها بدون ذکر نام خیلی هم خوبه. یاد یادداشتهای یک پزشک جوان از بولگاکوف افتادم، البته نه در سرمای روسیه،اما فرصت خوبیه برای دیدن این وجه از زندگی آن‌هم از نگاه شما!

سلام
از لطفتون سپاسگزارم

بهار شیراز یکشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:14 ب.ظ

منم موافق هستم با نوشتن خاطرات بیماران به صورت ناشناس...
تو این هیاهوی روزگار، لبخند بهمون هدیه می کنید...
دلتون شاد و زندگی تون سرشار از برکت

سپاسگزارم

سیمین یکشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 01:22 ب.ظ http://jafaripour1@gmail.com

سلام دکتر عزیز
من هیچ مشکلی با گفتن سوتی هام ندارم و گفتن بدون نام توسط پزشکم رو هم مشکلی نمی بینم.
دکتر من مهندس کامپیوتر یک سازمان هستم و یک بار به یکی از همکارم که آقاست به جای ویروس ک-ش به جای ش، س گذاشتم و گفتم باید عوض شه.باورتون نمیشه تا چند وقت دور وبرش آفتابی نمی شدم

سلام
از لطفتون سپاسگزارم

حق داشتین ممنون

زهرا شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 08:21 ب.ظ

https://twitter.com/rahelehr/status/1383103175369109507

خب خداروشکر که پزشک مورد نظرتون من نیستم
اما باور کنید درکتون نمیکنم.
فرضا پزشکتونو عوض کردین و چند ماه بعد فهمیدین ایشون هم توی فضای مجازی مینویسن باز میرین سراغ یکی دیگه؟
یا ملاکتون برای انتخاب پزشک به جای سواد و کارایی میشه حضور یا عدم حضور در فضای مجازی؟

بی‌نام محترم! شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:55 ق.ظ

بسه دیگه... پست جدید بذارین، حوصله‌مون سر رفت

گذاشتم که

لیدا شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:50 ق.ظ

امروز رفته بودم دندانپزشکی برای ویزیت و مشاوره.یکی از دوستام معرفیشون کرده بود و از کارشون تعریف کرده بود.عکسو نشونشون دادم و دفترچه و روکش قبلی دندانم که در اومده بود و تو کیفم گذاشته بودم هم نشونشون دادم و راهنمایی کرد و قرار شد پیش خانم منشی وقت بگیرم.در حال وقت گرفتن برای انجام کارهای دندانپزشکی بودم مه دکتر از منشی پرسید خانم ،موبایل منو ندیدین؟منشی هم گفت نه آقای دکتر امروز با خودتون نیاوردید.دکتر به منشی گفت یه زنگ به گوشیم بزنید.زنگ زدن صدایی میومد اما خیلی خفیف و معلوم نبود از کجا.خوب که منشی دقت کرد گفت خانم صدا از کیف شما میاد.من که چشمام گرد شده بود از تعجب کیفم رو باز کردم،دیدم ای وااای گوشی دکتر تو کیف منه.نمیدونم کی وقتی روکش و دفترچه رو از کیفم دراوردم همراهش گوشی دکتررو تو کیفم گذاشتم.ای وااای.اندازه شم هم اندازه گوشی خودم بود و مثل گوشی من مشکی.نمیدونستم بخندم یا خجالت بکشم.


عجب
خوبه کار به شکایت و شکایت کشی نرسیده

المیرا جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 01:46 ق.ظ

سوتی من :
دختره 40 روزمو برده بودیم دکتر. شنیده بودم دکتر کمی بداخلاقه. دکتر بهم گفت بچه رو بزار رو تخت ، منم استرس گرفتم گفتم بهروووز!! ( نام همسرمه ) دکتر گفت بهروز چیکار کنه بچه رو بزار رو تخت ! بچه رو گذاشتم دکتر معاینه کرد بعدش دکتر گفت بهروز بیا بچه رو بردار! رفتم بچه رو برداشتم دکتر گفت تو بهروزی؟ گفتم نه زن بهروزم. عه شما اسم همسرمو از کجا میدونین!!؟؟ خندید گفت رو پیشونیت نوشته منم دست زدم ب پیشونیم که پاکش کنم !!

مطمئنم دکتر پیش خودش گفته عجب زن خنگی


جالب بود ممنون
یه لحظه یاد یه تبلیغ قدیمی افتادم که توش میگفت حمیییید!

المیرا جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 01:39 ق.ظ

سلام..
سوتی ها اسرار خودتون رو بیشتر فاش میکنن تا بیمارها! ( مثلا مریضی میاد میگه فلان دکتر کی میره من بیام ؟؟ از این قبیل سوتی ها منظورمه)
برادر من تو این دنیای مجازی تنها دلخوشیمون خوندن مطالب شماست
نه تنها اسرار کسی فاش نمیشه بلکه از بعضی سوتی ها تجربه کسب میکنیم
نکنه دنبال بهونه این وبلاگ رو ببندین ؟؟

سلام
از نظر من که این مطالب اون قدر اهمیت ندارن که بخوام قایمشون کنم.
شما بعضی کامنتهای دوستانو ندیدین؟

سمانه مامان صدرا وسروناز چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:14 ب.ظ http://samane-saba.blog.ir

تمام زندگی دکترها خلاصه در همین درمان ها و بیمارانشان هست. همسر من از روند درمان بیمارانش عکس می گیرند و مرحله به مرحله در پیچ شخصیش اشتراک می گذارد ابتدا هدفش فقط آموزش خالصانه به دانشجویان و دندانپزشکان خام و جوان بود ولی از همین راه به مرور مریض هاش زیاد شدند. در زمان فراقت هم از ماجراهای مطب و مریضهای بعضا عجیب و سوتی های خودش و مراجعان برای من می گوید و من واقعا لذت می برم از شنیدنش.به نظرم اشکال اخلاقی ندارد البته اگر در پی آن شنیده ها تمسخر و توهین وبی ادبی نباشد

دقیقا
عجب پس همسر محترمتون هم اهل نوشتن هستند سلام مرا خدمتشون ابلاغ بفرمائید

خانوم کوچولو سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:32 ب.ظ

کمطالب اینجا فقط جنبه ی فان داره، اسم بیمارو نمیارید که اسرارش فاش بشه:

ممنونم

Marjan دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:32 ب.ظ

باور کنید، ما هم اوایل تعجب می کردیم ولی بعدش برامون عادی شد. ‌‌البته حق با شماست. در این کشور، احتمال شکایت و ادعا علیه پزشکان خیلی زیاده و اکثرا هم مردم برنده میشن.
حالا یه موضوع دیگه: اینجا به پزشک عمومی میگن جی پی یا جنرال پرکتیشنر. و بیماران برای دیدن متخصص باید حتما از جی پی نامه داشته باشن. گویا سیاست هم اینه که مردم زیاد پیش متخصص نرن. بعد شما فکر کن که بلد هم نباشی که به جی پی بگی چه مشکلی داری. خلاصه که جی پی ها اینجا خیلی کلاس دارن. دوست من جی پیه و میگه برای هر شیفت شب حداقل هزار دلار میدن. البته ۵۰٪ هم میره برای مالیات.
ما که میریم پیش همین دوست من. حداقل زبون همدیگرو می فهمیم.

عجب
حتی با قیمت پایین تر دلار استرالیا مبلغش خیلی زیاد میشه
اما ... ایران بهشت پزشکاست

Marjan دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام‌مجدد، سوتی وطنی بود. سوتی هایی که اینجا دادم رو‌اگر بخوام بنویسم که یه کتاب ازش درمیاد. مخصوصا حرف زدن با زبون دوم و تلفظ‌های مسخره - شما بخونید کیوت- البته دکترهای اینجا اصلا با دکتر های ایران‌ قابل مقایسه نیستن. هر چی ازشون می پرسی گوگل می کنن. دکترهای ایرانی خیلی باسوادن. البته این در. مورد بیشتر مشاغل صادقه. کارمند های بانک ‌مهندسین و پرستارها، برام به کرات پیش اومده که کارمند بانک اینجا پول رو سه بار شمرده و آخرش هم اشتباه کرده. البته سوتی های اون موقع هم کم نبودن.

سلام
گوگل؟ خب البته به این که با هر خطا احتمال شکایت و ... هست هم ربط داره

Marjan یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام آقای دکتر،
خیلی وقته که می خواستم جواب این پست شما رو بدم ولی نشد.
جواب سوالات شما ۱- خیر
۲- بله
۳- بله
یه سوتی هم که خودم دادم: وسط زمستون رفته بودم ازمایش خون بدم و اتاقی که در اون نمونه می گرفتن، پنجره اش باز بود به حیاط. و‌هوا هم خیلی سرد بود. وقتی که نمونه رو ازم گرفتن، از خانوم پرستار پرسیدم: پنجره رو برای این باز گذاشتین که خون ها زودتر یخ بزنه؟ خانومه یه نگاهی به من کرد و به زور لبخندش رو پنهان کرد
من معتقدم که زندگی رو‌نباید خیلی سخت گرفت، اگه با این چیزا نخندیم که زندگی خیلی خشک و سرد میشه.
به علاوه، اگر رفتار من خنده به لب کسی بیاره، من اصلا اذیت نمیشم. همه آدم ها اشتباه می کنن و از اشتباهات خودشون و همدیگه یاد می گیرن. خیلی خوبه که با هم بخندیم

سلام
ممنون از لطف شما
فقط این سوتی مال این طرف بود یا اون طرف؟!

یک پرستار یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 05:26 ب.ظ

با سلام
من گاها سری به وبلاگتون میزنم که این سوتی ها رو بخونم و خیلی جالب هستند
تو هر وبلاگی ممکنه که چیزهایی نوشته بشه که برای همه جالب نباشه ولی خب هر مطلبی مخاطب خاص خودش رو داره، شاید بعضا در بین سوتیها تمسخر یا اشتباهی در فهم منظور بیمار رخ داده ولی درکل بنظرم این دلیل نمیشه که شما خودسانسوری کنید

بنظرم دوستان خواننده انقدر ایراد نگیرند و بگذارند شما خود واقعیتان باشید

من هم سوتیهای بیمارهام رو بین جمعهای دوستان و خانواده مبگم و می‌خندیم، کسی که نمیدونه اون بیمار چه کسی هست

مثل تعریف کردن جوک میمونه به جورایی، یعنی این عزیزان وقتی جوک میشنون هم همینجور فکر میکنند؟

سلام همکار گرامی
از لطف شما سپاسگزارم

خواننده خاموش جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:27 ق.ظ

به نظر من سطح فرهنگی خودتون رو بالاتر از بیمارانتون نبینین. بعضی از خاطراتتون حاصل این دیدگاه شماست. مثلا بیمار اصطلاحی رو به کار می‌بره که در لهجه شما نیست. کجای سرت درد می‌کنه؟ کله‌ سرم! خب مریض منظورش قسمت بالایی سر هست و نه شقیقه‌ها یا پیشانی یا پشت سر... من باشم دست می‌ذارم همون‌جای سرم و میگم اینجا! اما اون به اون قسمت سر میگه کله سر! این رو نباید به شوخی و مسخره گرفت. فقط تفاوت زبانیه. اما مریض میگه این‌قدر کمرم درد می‌کنه که انگار خودت پریدی رو کمرم! خب این واقعا خنده‌داره. یه جاهایی علنا عنوان می‌کردید امیدوام فرهنگ مردم بالا بره که البته باعث میشه سوژه نوشتن من کمتر بشه. این دیدگاه قشنگ نیست. و دست بالای دست هم بسیاره. ممکنه از نظر یه شیرازی یا یه اصفهانی یا یه تهرانی هم فرهنگ شما پایین باشه و برعکس! پس پیشنهاد من به شما اینه که در ثبت خاطرات دقت و توجه بیشتری داشته باشید. مثلا دختر نوجوانی که بهتون میگه دکتر قلبم سمت چپه ها نه اینجا که گوشی رو گذاشتین یا خانمی که اجازه میگیره چندتا آبسلانگ برداره اما هرچی آبسلانگ‌ روی میزتون هست رو برمیداره می‌بره... امثال اینا خیلی خوبن. در پایان از اینکه خاطرات بامزه‌تون رو با ما به اشتراک می‌ذارین تشکر می‌کنم. با آرزوی موفقیت

بله
چند نفر دیگه از دوستان هم اینو بهم گوشزد کردن و به این نتیجه رسیدم که حق دارند.
ممنونم

لیدا پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:41 ب.ظ

پست ثابت نظر سنجی شده سریال انگاری.هر بار میاییم تو وبلاگتون یه نظر جدید میبینیم و البته پاسخهای خوب شما.خوشم میاد روزی چند بار میام.

عجب
پس حواسم باشه به این زودی ها از ثبوت درش نیارم برای بالا بردن آمار بازدید هم خوبه!

عبوری پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:23 ق.ظ

از پاسخ شما متشکرم.

همچنین ممنونم از «روحیۀ انتقادپذیری»‌تان؛ معتقدم این برخوردِ خوبِ شما روی من هم تأثیر می‌گذارد و این کار خوب، به لطف بزرگوارانی مثل شما، منتشر می‌شود.

ضمناً تعجب کردم که چرا کنار نام من پرچم ایران نیامده، چون من از همین سرای امید، و بدون فیلترشکن پیام می‌گذارم.

من هم از شما سپاسگزارم
موفق باشید

عمه خانم چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 10:34 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

سلام عمه جان
سوال 1 جوابش نه بود، سوال2 جوابش بله است، سوال 3 من خودم خدای سوتی ام

سلام
از لطف شما سپاسگزارم

سودا چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 07:26 ب.ظ

سلام جناب آقای دکتر
به نظر من هم چون افرادی رو که شما راجع بهشون می نویسین نمی شناسیم اشکالی در مطرح کردن سوتی هاشون نمی بینم اما شاید اگه خودم یه سوتی تو مطب دکتری بدم اگه بدونم کجا می نویسه، زیاد خوشم نیاد مطرح بشه از این جهت که شاید کم کم اعتماد به نفسم رو از دست بدم اما اگه ندونم‌ کجا می نویسه،هیچ اشکالی نمی بینم.
در هر صورت الآن هر چی فکر کردم هیچ سوتی یادم نیومد اینجا بنویسم اما...
یکی از خواهرام که خیلی خوشرو ‌و‌ مهربونه گاهی سوتی هایی میده و همه می خندن، خودش بیشتر می خنده و میگه خوشحالم چون باعث شدم که اینقدر بخندید!

سلام
از لطف شما سپاسگزارم

عبوری چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:30 ق.ظ

سلام
من خوانندۀ دائم صفحۀ شما نیستم، اما چون چند تا از «خاطره‌ها» را خوانده‌ام، و نظرات دو پست مرتبط با نظرسنجی‌تان را هم خواندم، جسارت می‌کنم و نظرم را می‌نویسم. 
 
به گمانم نظرخواهی از دوستانی که این وبلاگ را می‌خوانند، در مورد تأیید یا ردّ روش کار آن، کار عجیبی است! بدیهی است که این دوستان اکثراً با نوع نگاه شما موافقند که اینجا را می‌خوانند. و موافقت یک جمع محدود، مشخص، همدل و موافق (اینجا «هم‌سلیقه») در مورد موضوعی خارج از آن جمع، حقی برای آنان در قبال افراد خارج از آن جمع ایجاد نمی‌کند؛ و نمی‌توان نتایج چنین نظرسنجی داخلی‌ای را بر افرادی بیرون این جمع تحمیل کرد.
مثلاً این جمع می‌توانند در مورد خودشان و بازگو کردن سوتی‌هایشان تصمیم بگیرند، اما نمی‌توانند بگویند چون ما مشکلی با این کار نداریم، لابد دیگران هم ندارند؛ پس ادامه بدهیم. 
 
ضمناً این که شما در پاسخ به یکی از نظرها، به شرایط سخت کاری‌تان و عدم رعایت ادب و احترام مخاطبانتان اشاره کرده‌اید (سنگر گرفتن در محل کار و ...)، این «شبهه» را به وجود می‌آورد که مثلا: حالا که حقوقم دیر  واریز شده، حالا که خانوادۀ بیمار این رفتار ناپسند را دارد، حالا که ... پس من هم با این شیوۀ نوشتن خطایی نکرده‌ام و نهایتاً این به آن در! 
(امیدوارم منظورم را دقیق رسانده باشم: در حالی که شما واقعاً دیدتان این نیست، اما نوع پاسخگویی‌تان این شبهه را ایجاد می‌کند.) 
 
نهایتاً این شما هستید که تصمیم می‌گیرید چه کنید: 
اگر این کار را اخلاقی بدانید، منع اکثریت مطلق هم نمی‌تواند مانع از انجامش شود؛ 
و اگر آن را غیر اخلاقی بدانید (یا شکّی به غیر اخلاقی بودنش داشته باشید)، موافقت اکثریت مطلق هم نمی‌تواند مجوز انجامش را بدهد (یا خیالتان را راحت کند). 
 
این نظرم در مورد نوع نگاه به موضوع بود. 
 
 
اما در مورد خودم: 
من با بازگو شدن خطایم جلوی خودم یا پشت سرم مشکلی ندارم، اما اگر احساس کنم در این بازگو کردن، نوعی نگاه از بالا به پایین هست، حتی اگر سوژه خودم نباشم و این برخورد در مورد فردی دیگر صورت بگیرد، نگاهم به فرد مورد نظر (بازگو کننده) عوض خواهد شد، چون به نظرم در بهترین حالت و با چشم‌پوشی فراوان، چنین برخوردی از ناپختگی (اگر نگویم حماقت و خودبزرگ‌بینی) ناشی می‌شود.



بزرگترین سوتی‌ای که من دادم: 

سال سوم یا چهارم دبیرستان برای گردش علمی به اطراف دبیرستان رفتیم. دبیرستان در حومۀ شهر بود و اطرافش طبیعت. صد متری از مدرسه دور شده بودیم که من ردّی از سرگین الاغ دیدم. آمدم خوشمزگی کنم، و خطاب به معلم گفتم: آقا این ردّ را بگیریم بریم، ببینیم به کجا می‌رسیم! معلم هم نامردی نکرد و گفت: فلانی! دنبال این بریم که به جای خیلی بدی می‌رسیم!!!

سلام
حرف شما کاملا متین و منطقی و مستدل بود و من چاره ای ندارم جز این که کاملا با شما موافق باشم.
درواقع به لطف کامنت بعضی دوستان در آخرین پست خاطرات بود که برای راحتی خیال خودم این نظر سنجی را گذاشتم.
طبیعتا امکان این که در همه فضای مجازی نظرسنجی بگذارم نداشتم ولی حرف شما هم منطقیه.
امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید و این آخرین کامنت شما در این وبلاگ نباشه.
خاطره تون هم جالب بود ممنون.

مرضیه سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 03:26 ب.ظ http://Drmahisa.blog.ir

توی پست ۲۳۰ اگر من بیمارتون بودم فکر میکنم گفتن سه تاش یه جورایی ناراحتم میکرد. ولی بقیه اش چیزای با نمک و حتی فکر میکنم شوخی رندانه مریضا با دکتراست.
اگر جایی سوتی منو، پزشکم بنویسه و منظورش از نوشتنش این باشه که چقدر بیمارم خنگه ناراحت میشم.
ولی حرفای با نمکی که بین من و پزشکم رد و بدل بشه بنویسه ناراحت نمیشم.
اره سوتی های خودمو دوست دارم بنویسم.

ممنون از نظر صادقانه شما
چشم دیگه بیشتر دقت میکنم

فریبا سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:56 ب.ظ

سلام به نظرم سوتی مهم نیست طبیعیه بخصوص اینکه آدم مریض باشه ودرد داشته باشه وفکرش کار نکنه.
فقط فکر کنم تنها آدم غریبه ای که می شه سفره دلمون رو باز کنیم ودردهامون رو بگیم دکترها هستن.
شخصا پزشک ها بخصوص پزشک عمومی برای من تقدس داشتن.چرا پزشک عمومی؟ چون تنها پزشکی است که همه دردهایمان را می گوییم.من خیلی به پزشک ها اعتماد داشتم شاید هم از سادگی خودم بوده یا از سوگند پزشکی که فکر می کردم پزشک ها پایبندش هستن.
خیلی ساله که وبلاگ شما رو می خونم و خواهم خواند.تنها اثر منفی برای شخص من از دست دادن اعتماد به پزشک ها بود.سعی می کنم در مراجعه به پزشک محتاط باشم وتا ضرورت واقعی نباشد مراجعه نکنم وتا پزشک خانم باشد به آقا مراجعه نکنم البته قبلاً اصلا سکسیسم نبودم ولی وبلاگ شما چشمان مرا باز واگاه کرد.
در جواب سوال شما فکر نکنم آسیبی به بیماران شخص شما برسد.
با توجه به نکته بینی شما فکر کنم افراد در صحبت با شما مواظب صحبت هایشان باشند ممکن است به رویشان نیاورید ولی حالت چهره وحتی لبخند یا واکنش طبیعی شما نشان می دهد متوجه سوتی هایشان شدید.همین باعث می شود سعی کنند کمتر و کوتاهتر با شما صحبت کنند.

سلام
ممنون از لطف شما
البته مقداری از کوتاه بودن گفتگو با بیماران به خاطر شلوغی بیش از حد درمانگاه هاست

باران سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 08:06 ق.ظ http://julia88.blogfa.com/

کامنت من تنها کامنتی بود که هیچ پاسخی از شما نگرفته.
بیماراتون ممکنه اینا رو بخونن؟ میشه این سوال منو جواب بدید. اگه میخونن اون موقع فقط شما نیستید که باید تصمیم بگیرید این مطالب رو بزارید یا نه. ما هم باید تصمیم بگیریم این مطالب رو بخونیم یا نه.
من خودم شخصا دوست ندارم باعث دل شکستن کسی بشم. شاید خیلی ها اینجا بگن اوکیه که ما سوتیامون رو بقیه تعریف کنن و .... . من بازم میگم به موقعیت بستگی داره اجازه دادن به اسباب خنده دیگران شدن گاهی وقتا نشونه با جنبه بودن نیست نشونه ضعف فرهنگی یا کمبود اعتماد بنفس.

تا جایی که یادم میاد به همه کامنتها جواب دادم نمیدونم چرا میگین بی جواب مونده
برم دوباره چک کنم اگر جواب نداشت مینویسم شرمنده
درمورد سوالتون
بعید میدونم اصلا هیچکدومشون بدونن وبلاگ چی هست چه برسه به این که بخوان بخونن. حداقل در آینده نزدیک. اما نهایتا تصمیم درباره خوندن یا نخوندن اینجا با شماست
من درخدمتم

یک عدد مامان دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 05:55 ب.ظ http://Www.Kidcanser. Blogsky

جدی 138 تا کامنت!
دکتر جان من که حوصله ام نکشید بخونمشون ولی شما یک پست بزار بگو این 138 نفر نظرشون چی بوده

خب اگه توی یه پست بگذارمشون هم حجمشون همون قدر میشه دیگه

یک عدد مامان دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 05:53 ب.ظ http://Www.Kidcanser. Blogsky

یک مدت سرم شلوغ بود و نبودم چه همه اتفاق افتاده
واسه اینکه خوب دستم بیاد چی شده مجبور ‌شدک برم دوتا پست قبلی رو به همراه کامنت هاش بخونم(من معمولا کامنت نمی خونم) راستش با اینکه با علم بر این موضوع که متن پست حاوی تمسخر بیمار هست خوندمش ولی بازم حس تمسخر و تحقیر رو نگرفتم
والا اگر اینجور باشه خب منم که دارم از سوتی ها و خاطرات بچه هام و همسرم میگم هم دیگه نباید هیچی بگم... سخت نگیرین مخصوصا که اصلن معلوم نیست مریض شما کی هست و کجا زندگی می کته
و در آخر اینکه من که اصلن ناراحت نمیشم اگر دکتر میرم یا حتی مغازه برای خرید میرم و خب خیلی وقتا پیش میاد که گیج بازی در بیارم یا سوتی کلامی بدم، اینا رو بعدا یکی توی وبلاگش تعریف کنه
خودم که خیلی وقت ها شب که همسر میاد براش تعریف می کنم و می خندیم خب سوتی بوده دیگه یا من بلد نبودم و گیج بازی درآوردم دیگه... چیز عجیبی نیست که

شما لطف دارین
به هر حال نظر بعضی از دوستان هم این طور بود

تمشک دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:26 ب.ظ https://mahbubedelam.blogsky.com

اگه اینجوری بخوایم به وبلاگ نویسی از نوع خاطراتش نگاه کنیم، همه داریم ی عده رو مسخره میکینم، حتی من مادر که از بچم مینویسم-- پس خیلی سخت نگیرید دکتر
اگر من اومدم و سوتی دادم مجازید به نگارش-خودمم سوتی دادم اندر مطب ی دکتر مینویسم

از لطفتون ممنونم
کامنتهای بعضی دوستان که رسید گفتم این پست را بگذارم و یک دل بشم که شدم

عابر دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 11:27 ق.ظ

سلام.
۱۳۶ کامنت آمار خوبیه ها به نظرم ۱۳۶ نفر بتونن حداقل ۱۰ نفر رو راضی کنن بالقوه ۱۳۶۰ رای دارید اقدام کنید برای کاندید شدن

سلام
یکی از فامیل برای شورای شهر کاندید شد و بعد از کلی هزینه تعداد رای هاش به دویست هم نرسید چه کاریه؟!
تازه بگم به دکتر ربولی رای بدین؟!

خوش خطه یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 06:51 ب.ظ http://Doctorism.persianblog.ir

حاجی من گفتم دیگه تو بیخیال نوشتن شدی،تعجب کردم بعد از این همه سال هنوز می‌نویسی
ده سال پیشم نظرمو بهت گفتم ریولی جون،من هنوز ‌همونه موضعم؛)
هرجا هستی موفق باشی

چرا باید بی خیال بشم کربلایی؟
بعد از ده سال هنوز اسممو اشتباه می نویسی که!
حالا چی بود نظرت؟
ممنون

لیلا یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:26 ب.ظ

سلام. خوبین؟ نه بابا چه اشکالی داره وقتی بدون آشکار شدن هویت شخصه؟! راحت باشین دکتر جان. بسی لذت میبرم و واقعا اگه وبلاگ داشتم حتما از سوتی بیمارانم و خودم و خانواده ام حتما میذاشتم. خیلی هم عالیه. با همین فرمون برین جلو

سلام
چشم
ممنون از لطف شما

نسرین شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 01:16 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

یادم نیست ارزونترش هم بود یا نه فقط یادمه اولین تاریخی که می تونستیم پرواز کنیم را گرفتیم. و نخیر وضعمون گل بلبلی بود. وقتی رسیدیم سیدنی فقط هشتاد دلار داشتیم!
من جمعاً هشت ماه استانبول بودم، بعد رفتم یونان که هجده ماه آتن منتظر ویزای استرالیا بودم تا تونستم بعد از ازدواج با مسعود نامی (خدایش بیامرزد) ویزا بشم... معلومه خاطراتمو نخوندین. توضیح دادنش اینجا طول میکشه، نکنه بد عادتتون کردن که اینجا پست بذارم؟
در مورد تحویل بار در سنگاپور :
وقتی ویزای دائم استرالیا رو داشته باشی دیگه سنگاپور ویزا نمی خواد. من چندتا کشور حتی امریکا یا کانادا هم که رفتم همینجوری رفتم تو فرودگاه مُهر ویزا رو زدن تو پاسم. شبیه پاسپورتای ایران 45 سال پیش
آهااان منظورتون اینه که چرا بار تحویل گرفتیم؟
خب مسعود سوتی داده بود دیگه. اون خانمه پرسیده بود بارتونو کجا می خواید تحویل بگیرید مسعود جواب داد: یس یس
خانمه فهمید ما متوجه نشدیم باز تاکید کرد در سنگاپور؟ مسعود خان فرمود: یس یس
نذاشت بیچاره دنبال حرفش بگه: یا سیدنی؟
سنگاپور یا سیدنی؟

راستش نه خاطراتتونو نخوندم
نمیدونستم ویزای استرالیا این قدر ابهت داره ممنون
نه همون مورد اول منظورم بود

مهربانو شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 08:56 ق.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

بفرما اینم یه سوووتی
از اتاق فرمان اشاره میکنند ، این سوتی از عوارض کرونا بود ..
من برم بخونم

اختیار دارین
درخدمتم

نسرین شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:38 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

یه خاطره یادم افتاده برای عوض کردن جو کامنتدونی می خوام براتون تعریف کنم.
وقتی بعد از کلی استرس استرالیا ویزامو صادر کرد، رفتیم بلیط بخریم. انگلیسی هر دومون افتضاح بود. همسر گرامرش خیلی بهتر از من بود و من بیشتر از او لغت بلد بودم.
بلیط فروش موقع صادر کردن بلیط چیزی در مورد چمدونامون پرسید. همسر آآآآی کرد (داشت فکر می کرد این چی گفت؟) من یواش بهش رسوندم در مورد چمدونامون می پرسه ولی درست نمیدونم منظورش چیه. از اونجایی که زیاد بار نداشتیم همسر به خانمه در جواب گفت:
یس.. یس!
خانمه پرسید: سنگاپور؟
اوشون باز گفت یس یس!
گفتم فکر کنم می خواد بدونه کجا می خوایم اونا رو تحویل بگیریم! گفت مهم نیست، فوقش سنگاپور تحویل میگیریم و یه دقیقه دوباره تحویل میدیم.
از آتن یک ساعت دیرتر حرکت کردیم و سنگاپور فقط توقف دو ساعته داشتیم! تا چمدونا رو تحویل گرفتیم، بدوبدو عین اسپیدی گنزالس با استرس رفتیم تحویل بدیم که گفتن باید پول بدین چون شما خواستید اینجا تحویل بگیرید نه سیدنی!
آخرین مسافرایی بودیم که سوار شدیم و همه مسافرا بهمون چپ چپ نگاه می کردن. حق هم داشتن.
داشتیم به سیدنی نزدیک می شدیم که بهمون بُردینگ کارت دادن سوالا رو پر کنیم که مشخصاتمون و بارهایی که داشتیم را باید می نوشتیم و نوع ویزا.
قسمت مشخصات و ویزا رو پر کردیم و دیدیم داره طول میکشه...
یه دختر جوون بغل دستمون نشسته بود و تند تند همه جوابا رو تیک زد no
مسعود کارت منو هم گرفت و همهء جوابا رو بدون اینکه سوالاشو بخونه تیک زد نو!
وقتی رسیدیم به پلیس گمرک، نگهمون داشت و مجبورمون کرد حتی کیف دستی منو باز کنیم. گفت زیر دستگاه نشون داده شما جعبه و قاب عکس چوبی دارید ولی اینجا علامت زدید ندارید. چرا؟
مسعود ساکت موند چون هر دو شوکه شده بودیم. من بدون فکر گفتم:
No English... we no Englisl
گفت جریمه اینکارتون پنجاه دلاره (الآن شده بین 250 تا 380) ولی چون متوجه نبودید میذارم اینبار رد بشید. دفعه بعد اگه نفهمیدید بی جواب بذارید وگرنه جریمه میشید.
خسته نباشید بابت این پست.
دیدم کامنتی که ازتون خواهش کردم داستان بنویسید منفی خورده و فکر کردم حقم بوده چون بارها گفتم که شما باید انتخاب کنید که مدیر اینجایید اما باز هم داستان خواستم.
پوزش

بفرمائید!
از استانبول رفتین آتن و بعد رفتین سیدنی؟
با هواپیمائی سنگاپور رفتین؟ وضعتون خوب بوده ها!
بدون ویزا بارها رو توی سنگاپور تحویل گرفتین و دوباره تحویل دادین؟
ببخشید این قدر سوال میکنم
اختیار دارین آدم باید به حرف استادش گوش کنه.

مهربانو جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 06:05 ب.ظ https://baranbahari52.blogsky.com/

دکتر جان من از طرف اونایی که گفتن نوشتن سوتی ها بی احترامی به شان بیماره عذر خواهی میکنم ، اقاااا بیا یه پست جدید بذار دیگه دلمون سوتی خوندن میخواد

اختیار دارین
پست گذاشتم که

طیبه تی تی جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 01:52 ب.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام آقای دکتر
میگم به احترام خواننده های با نجابت و راستگو ،لطفا کامنت های طیبه خانم رو در این پست حذف کنید لطفا.خوشحال میشه

سلام
به نظر من نیازی نیست
اما اگه واقعا اینطور میخواین چشم

Bleeding heart جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 06:49 ق.ظ

توی یه سری از سوتی‌ها شما یه سری صحبت بیماران درباره خودتون میگید که اگر قصدتون تمسخر بود اونها رو نمیذاشتید
مثل بعضی‌ها که میگن اومده بودم پیش دکتر خوبه ولی حالا تویی عیب نداره
(دقیق یادم نیست اما مواردی با این مضامین دارید)

سپاسگزارم
امیدوارم هرچه زودتر خونریزی قلبتون هم خوب بشه

من جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:06 ق.ظ

چقدر این خانم طیبه بی حیا هستند! من به عنوان خواننده خجالت کشیدم. اصلا چه لزومی داره بیان همچین چیزی رو که به نظر ساختگی هم میاد واسه شما تعریف کنن!؟

یا خدا
انگار پیش از این که بحث بالا بگیره باید یه پست جدید بگذارم!
اما تا اونجا که ایشونو میشناسم دروغگو نیستن

نیکتا پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 07:54 ب.ظ

سلام . بله من واقعا راضی ام .

سلام
ممنون

ی پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 07:21 ب.ظ

خیلی از طنز های رادیویی و تلویزیونی و جوک ها ریشه در واقعیت و به قول شما سوتی داره . به نطر من تنها کسانی میتونند از یک گفتگوی خوش مزه و دوست داشتنی که تفاوت انسان ها در توانایی انتقال منظور و مفهوم بوجود میاد را آزار بده که در بعضی از این باصطلاح سوتی ها همذات پنداری کرده و در جای بیمار قرار میگیرند و فکر میکنند که مورد تمسخر قرار گرفته اندو از طرفی بسیاری از سوتی های بیماران توهین به خود دکتر بوده و عجیب اینکه دکتر با درک این تفاوت ها ساده از کنار این موضوع میگذرد آن وقت یک نفر اعتراض میکند که شما بیماران را تمسخر میکنید. بنده مدت زیادی هست که شما را میخوانم و در نوشتن خاطرات شما نه تنها هیچ ایرادی ندیدم بلکه همیشه شما را به لحاظ اینکه هیچکس از این افراد را قضاوت نکرده اید و فقط اتفاقی که افتاده و حرف هایی که گفته شده را روایت کرده اید تحسین کرده ام. کسانی که ناراحت میشوند لطفا فرض کنید یک بخش از نوشته های دکتر خیالی و طنز هست و به جای تئاتر و سینما در وبلاگ میخوانید و یادتان باشد زندگی ایینه ای از شیرینی ها و تلخی هاست و مهم این است که با هم بخندیم و هرگز کسی را مسخره و مورد توهین قرار ندهیم . دکتر از شما ممنونم بابت وقت گذاشتن و به اشتراک گذاشتن خاطرات تلخ و شیرین خود با ما

حرصم گرفت ناگهان
ی

از لطف شما سپاسگزارم

آزاده پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 06:03 ب.ظ

سلام
1- خیر
2- بله
3- بله

سلام
سپاسگزارم

باران چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 10:04 ب.ظ http://julia88.blogfa.com/

بنظرم یه کم این چیزا بستگی به کیس و سوتی داره. من خودم خیلی ادم با جنبه ای ام. خیلی وقتا تو جمع سوتیام رو میگم و یا بقیه سوتیامو تعریف میکنن و میخندیم. اما هیچوقت یادم نمیره یه سوتی پیش معلم علومم دادم که اونم تو جمع بدون ذکر نام من تعریف کرد و کلی بچه ها بهم خندیدن و گفتن چقدر اونطرف اسکل بوده. حالا من شاگرد اول اون کلاسم بودم ها. اما اونقدر به من برخورد که هیچوقت نه از ذهنم پاک میشه نه اون معلم رو میبخشم. اگه مریضاتون این نوشته ها رو میخونن بهتره این نظر سنجی رو برای اونا بزارید نه برای مایی که همه اینا برامون مث جوکه و کاملا انسان های مجازی هستیم.اگرم که این مطالب رو نمیخونن که نگرانی وجود نداره.

حق با شماست
بی جواب مونده بود نمیدونم چرا؟ ببخشید
واقعا فکر نمیکنم حداقل تا چند سال آینده هیچ کدومشون بدونن اصلا چیزی به نام وبلاگ هم وجود داره.
باتشکر از لطف شما

گندم بانو چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:54 ب.ظ http://Www.gandomru.blog.ir

من کاااااملا راضیم که سوتی‌هامو هر جایی بگن و بنویسن.
والا چی میشه مگه؟! من خودمم تو وبلاگم سوتی‌های خودمو مینویسم. واقعا چه توهینی ممکنه باشه؟!:/ وقتی نه اسم فرد ذکر میشه، و حتی گاهی اسم خود دکتر؟
همون خارجیا این فیلمای پزشکی رو از رو خاطرات عمه‌شون میسازن مگه؟ :/
نمیفهمم چه عیبی ممکنه داشته باشه!

از لطف شما سپاسگزارم

نسرین چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:01 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

شما جنبه انتقاد پذیریتون قوی هست وگرنه کامنتای منفی را تاًیید نمی کردین. حتی اگه صادقانه نبود که این مرام شما نیست.
اما اگر من جای شما بودم حرفا رو شنیده بودم و هر کاری دوست داشتم می کردم. کسانی که اینقدر حساسند مجبور نیستند بخونن.
مدتیه فقط خاطرات نوشتید اگه ممکنه اینبار داستان مهمونمون کنید.

از لطف شما سپاسگزارم
چشم
توی چند روز آینده

شارمین چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 09:30 ق.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.
آقای دکتر نمی‌خواید یه جمع‌بندی بکنید و برید سراغ پست بعدی خاطرات؟!

سلام
فعلا رفتم توی فاز تفکر
گرچه شما همین الان نتیجه را هم پیش بینی کردین!

افسون چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 03:33 ق.ظ

خیر
بله
بله
سالهاست خواننده وبلاگتونم، هرگز هرگز حس نکردم کسی رو مسخره میکنید، که اگر اینطور بود اصلا نمیتونستم ادامه بدم، از سبک نوشته های غیر از خاطرات وبتون و به اصطلاح متادیتای(!) مطالب همیشه حس کردم با یه انسان خوب طرفم اینجا. امیدوارم حالا حالاها بنویسید

شما لطف دارین
ممنونم

نسرین چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:27 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

پس رکورد شکستید!
تقصیر من شد ببخشید، اما باوجودیکه دلیلش روشن نیست متوجه شدید حتی کسانی که مطالب وبلاگ شما رو اخلاقی نمی دونن و موافق نیستند هم مرتب اینجا رو می خونند. و البته نظرات هر که خاموش یا روشنه.
حالا دیگه انتخاب با شماست چون اختیار این وبلاگ در دست شماست.

بله
اختیار دارین
حتما هربار اینجا رو میخونن و دعا میکنن خدا منو به راه راست هدایت کنه
الان باید برم توی فاز تفکر!

نسرین سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 03:55 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

این پست شما یه نکته خیلی مثبت دیگه هم برای من داشت.
فهمیدم اسکای تحمل کامنتش به اندازه ی یک پست جا داره

بله بله
اصلا سابقه نداشت که این قدر کامنت بنویسم یا جواب بدم

zahragoli سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:16 ب.ظ http://zahragoolii.blogfa.com

این روزا خیلی خوبه که ادم بتونه خنده بیاره به لب دیگران
من خودم خیلی وقتا برای دوروبریام سوتی هامو تعریف میکنم ، اخه هر ادمی ممکنه این اتفاق براش بیفته…
من خوشم میاد از نوشته هاتون

شما لطف دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد