جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

سایت ۹۰

سلام من مدتها عضو سایت برنامه ۹۰ بودم. مدتی پیش وقتی خواستم مثل همیشه وارد سایت بشم نوشت این آی دی بلوک شده و من مجبور شدم با یک آیدی دیگه ثبت نام کنم و هر بار مینوشت یک لینک برای شما ارسال شد اما من که چنین لینکی پیدا نکردم هیچ جا این مطلبو برای سایت نوشتم به روابط عمومی شبکه ۳ زنگ زدم .... اما هیچ خبری نشد شاید از نظر شما این چیز مهمی نباشه اما مسئله اینه که اگه من به چیزی کلید کنم باید تا آخرش برم شما میدونید چه باید کرد؟

هنرپیشه

حق کاملا با جناب عابدینی است.

همچنانکه ایشان در شماره امروز روزنامه ابرار ورزشی فرموده اند قطبی فقط یک هنرپیشه بزرگ بود.

اصلا شاید هم رویشان نشد که بفرمایند قطبی خود بیژن شکیبا بوده است.

حالا معلوم نیست این هنرپیشه چگونه توانسته تیمی پرحاشیه مانند پرسپولیس فصل پیش را با وجود کسر شش امتیاز در نهایت آنچنانکه قول داده بود به مقام قهرمانی برساند اما ایشان که عمرشان را در فوتبال به سر برده اند قادر به خارج کردن تیم داماش از منطقه فانوس به دستان نیستند و باز لابد همانطور که ایشان میفرمایند ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تیم ایشان سقوط کند و فوتبال ایران از حضور خدمتگزاری بزرگ محروم گردد.

فقط ای کاش ایشان قادر بودند دست کم یکی از این خدمتهای خود را هم به اطلاع مردم برسانند.

شاید منظور ایشان نشستن بر روی نیمکت تیم ملی در بازیهای مقدماتی جام جهانی آمریکا در زمان ریاست فدراسیون فوتبال است و همراهی در حذف این تیم و یا شاید هم خریدن امتیاز تیم پرسپولیس به نام خود که مانع از آن شده که این تیم در بازیهای رسمی بتواند از نام اصلی خود استفاده کند و یا شاید .....

رسم جدید

در فوتبال آلمان سالهاست که رسمی در تیم ملی دیده میشود.
به این صورت که سرمربی تیم ملی یکی از مربیان جوان و با استعداد این کشور را به عنوان دستیار خود انتخاب می کند و پس از سالها و در پی کناره گیری یا برکناری سرمربی دستیار او جانشینش میگردد و او هم به نوبه خود دستیار جدیدی برای خود برمیگزیند که میداند تا چند سال بعد جایگزین خود او میشود.
این روال مدتهاست که در این کشور ادامه دارد (البته به جز وقفه ای که در پی استعفای ناگهانی رودی فولر و دستیارانش از تیم ملی آلمان پدید آمد.
اما به نظر میرسد از این پس قرار است رسمی جدید در فوتبال ایران پا بگیرد.
در این رسم جدید قرار است هرگاه تیم کارخانه ای که اسپانسر تیم ملی شده است شروع به نتیجه گیری های نامناسب نماید سرمربی این تیم ابتدا با حفظ سمت به تیم ملی تبعید (!) میشود و اگر نتایج ضعیف او در آن باشگاه ادامه یابد همکاری او با باشگاه کاملا قطع شده و وی تنها سرمربی تیم ملی خواهد بود.
به هر حال تیمی که این همه پول خرج میکند باید در عوض فایده ای هم ببرد.
حال باید دید لباسهای کارخانه دایی تا چه حد به او اجازه دخالت در تیم ملی آینده را خواهد داد؟
در هر حال محمد مایلی کهن اکنون سرمربی تیم ملی فوتبال ایران است.
مربی که همواره در آغاز ورود خود به هر تیمی نتایج فوق العاده ای میگیرد اما پس از مدتی کم کم نتایج رو به ضعف رفته و وقتی به روی دور باخت می افتد دیگر تا زمان برکناری بازنده خواهد بود.
این امر را میتوان در سابقه کاری ایشان در تمامی تیمهایی که در آنها مشغول کار شده مشاهده کرد.
از خصوصیات مثبت او میدان دادن به جوانان و از خصوصیات منفی او عدم توانایی در تغییر تاکتیک است به گونه ای که برای نمونه در حضور پیشین وی در تیم ملی دیگر تمامی تیمهای حریف میدانستند نخستین تعویض ایران خروج خداداد عزیزی و ورود مدیر روستا به زمین است و دومی ....

خوشحالم

خوشحالم

نه برای اینکه تیم ملی فوتبال کشورم شکست خورده آنهم برابر تیمی چون عربستان که همه ما از سوابق رقابت دیرینه این دو تیم با یکدیگر آگاهیم.

خوشحالم

نه برای اینکه تیم ایران در جدول رده بندی مسابقات مقدماتی جام جهانی در جمع پنج تیم در جایگاه چهارم ایستاده است.

خوشحالم

نه (فقط) برای اینکه علی دایی از سرمربیگری تیم ملی فوتبال کنار گذاشته شد.

خوشحالم

برای اینکه این تغییر سرمربی در زمانی در حال انجام است که هنوز امیدی (هر چند اندک) برای صعود به جام جهانی وجود دارد.

خوشحالم

برای اینکه علی کفاشیان آنقدر قدرت ادراک داشت که بفهمد (گر چه دیر) که علی دایی مرد این میدان نیست و همچون دادکان که آنقدر به پای برانکو ایستاد تا تیم ملی ایران در آلمان تحقیر شد نبود.

من دشمن علی دایی نبوده و نیستم

علی دایی یک گلزن بزرگ بود و به همین دلیل شایسته احترام اما خود او احترام خودش را در وجود من و بسیاری دیگر از هموطنان نابود کرد.

چه دلیلی هست که یک بازیکن بزرگ حتما میتواند یک مربی بزرگ هم باشد؟

میشل پلاتینی را یادتان نیست؟

اگر از سال اول سرمربیگری دایی در سایپا که توانست به لطف یارگیری مناسب و شروع خوب ورنر لورانت در آغاز فصل و الطاف برخی داوران و کمک داوران این تیم را به مقام قهرمانی برساند بگذریم او در این عرصه هیچ حرفی برای گفتن ندارد و دیدیم در سال بعد که دایی خود تیم را بست چه بر سر سایپا آمد.

اصلا مگر سابقه مربیگری او چند سال بود که بخواهد عیار او را مشخص کند؟

دایی میتوانست همچون بسیاری از بزرگان فوتبال پس از آویختن کفشها نخست زمانی را به استراحت و مهمتر از آن کسب تجربه مربیگری و آموزشهای لازم در این زمینه نماید و سپس دست به کار مربیگری شود اما چنین نکرد و نتیجه آنرا هم دید.

و حال پس از برکناری دایی باید امیدوار بود مسئولان محترم فدراسیون فوتبال وقت خود را با دعواهای مسخره همیشگی (همچون اینکه مربی باید ایرانی باشد یا خارجی و ...) به هدر ندهند و تا زمان بیش از این از دست نرفته فردی مناسب را به جای او به کار بگمارند.

فردی که بتواند از مهره های فراوان و ارزشمند موجود در داخل و خارج تیم دایی به درستی بازی بگیرد و بهترینها را به کار گیرد نه تنها کسانی را که زمان بازیگری به او پاس میدادند و یا بر روی پایش تکل نمی رفتند! 

سر و ته

احسنت دایی جان!

آفرین!

چقدر خوب حیثیت فوتبالیمان را به باد دادی!

واقعا که چه زیبا با احساسات میلیونها ایرانی بازی کردی. آنهم مقابل تیمی همچون عربستان که خودت خوب میدانی همیشه چقدر با آنها کری فوتبالی داشته ایم.

هزار ماشاءالله طوری هم باختی که هیچ بهانه ای هم برایمان باقی نماند:

۱.ما میزبان بودیم.

۲.ورزشگاه کاملا پر بود و همه یکصدا دست کم تا هنگام خوردن گل دوم در حال تشویق جنابعالی بودند.

۳.ما هیچ محروم و مصدومی نداشتیم و آنها داشتند.

۴. شما از پیش از نوروز تیم را به اردو بردید و از بازیهای دوستانه پیش و پس (!) از این بازی برخوردار بودید در حالی که مربی پرتغالی عربها جدیدا این تیم را تحویل گرفته بود.ضمن اینکه عربها اصلا حرفهای مربی خود را نمیفهمیدند (بقول یکی از کارشناسان محترم فوتبال که دلیل عدم موفقیت بلاژویچ را آن میدانستند که حرفهای او باید توسط مترجم به بازیکنان منتقل میشد و لذا فرصت انتقال این صحبتها به نصف میرسید!) اما شما هموطن بازیکنان ما بودید و آنها حرفهای شما را راحت میفهمیدند (حالا خودمانیم میفهمیدند؟!)

۵.و غیره!

و با همه اینها ما باز هم به عربستان باختیم.

اما دایی جان!

مبادا یک ذره غم به دلت راه بدهی مسئولان فدراسیون که مثل شیر پشتت هستند مثل همیشه.

اصلا به قول همان بلوتوثی که همه مردم شنیده اند به .... که تیم ملی نرفت جام جهانی!

انشاءالله در بازی دوستانه با سنگال که واقعا در زمان مناسبی برای آمادگی تیم ملی برگزار میشود (!) نتیجه بهتری میگیری ضمنا فکر کنم سبک بازی سنگال هم کاملا شبیه کره شمالی است!

در پایان فقط یک یادآوری کوچک میکنم:

این دو تیم اول جدول هستند که مستقیما به جام جهانی میروند نه دو تیم آخر!

فکر کنم جدول تیمهای حاضر در بازیها را سر و ته گرفته ای پدر جان!

پنالتی

ظاهرا لازم است علی دایی جز تمرین پنالتی زدن و پنالتی گرفتن موارد دیگری را هم با تیم به اصطلاح ملی فوتبال کار کند چرا که چه در بازی با کنیا و چه در مسابقه دیشب با کویت به جز لحظه پنالتی گرفتن و پنالتی زدن چیزی جز یک بازی کسل کننده ندیدیم. شادی خلعتبری پس از گرفتن پنالتی هم نشان میداد او وظیفه ای را که دایی بر عهده اش گذاشته به درستی انجام داده است.

شاید اگر خط حمله کویت ۳۰ دقیقه به لطف حضور جاسم الهویدی کند و کم رمق نبود دروازه ایران باز شده بود.

جناب آقای دایی

تیم ملی با تنها یک نوع تمرین و یک شیوه بازی به جایی نمیرسد همچنانکه با تمرینات آقا وسط قلعه نویی به جایی نرسید.