جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

رسیدیم

سلام

دیروز عصر رسیدیم خونه

اونجا هرروز کامنتهای شمارو میخوندم و از همه شما سپاسگزارم

دیروز نتمون قطع بود و امروز رفتم دنبالش تا وصل شد

از فردا باید برم سر کار و پس فردا شیفتم برنامه شیفتهای مهرو هم ندارم

تا چند روز بعد و با جمع و جور کردن عکسهایی که از اونجا گرفتیم با سفرنامه درخدمتم


خاطرات (از نظر خودم) جالب (158)

سلام

باز هم برای تاخیر شرمنده

1. پیرمرده گفت: اگه تو هم همون قرصهایی که خانم دکتر پارسال نوشت برام بنویسی خیلی خوبه. گفتم چه قرصی بود؟ گفت: چه میدونم؟!

2. پیرمرده گفت: چندروزه همه مفاسدم درد میکنه (ترجمه: مفاصل)!

3. به پیرمرده گفتم: سرتونو که تکون میدین درد میگیره؟ گفت: سرمو بکوبونم؟ گفتم:نه سرتونو که تکون میدین. گفت: چی؟ سردار کمیته؟!

4. خانمه گفت: اگه شما برام سونوگرافی بنویسین با سونوگرافی که متخصص برام بنویسه فرق میکنه؟!

5. خانمه بچه شو آورده بود و میگفت: فقط توی سوراخ نافش درد میکنه!

6. خانمه پسر سه ساله شو آورده بود و میگفت: وقتی میره دستشویی نمی شینه. آوردم تا شما باهاش صحبت کنین!

7. مرده خانمشو آورده بود و گفت: از وقتی سرما خورده رفته روی سایلنت!

8. به مرده گفتم: بدنتون از کی لرزش داره؟ گفت: اون که از ترس آمپوله!

9. نسخه خانمه را نوشتم و دادم بهش. خانمه گفت: این مهرو زدین توی نسخه تا اعتبار داشته باشه؟!

10. پیرمرده گفت: از جام که بلند میشم سرم زودتر از بدنم گیج میره!

11. خانمه نسخه شو گرفت و اومد توی مطب و گفت: ببخشید طریقه دستور این دارو چیه؟!

12. به خانمه گفتم: سرم میزنین؟ گفت: کسی همراهم نیست طوری نیست؟!

پ.ن1: من هم مثل شما همچنان منتظر پست جدید دکتر پرسیسکی هستم.

پ.ن2: طبق دستور بعضی از دوستان آنی با دکتر نفیس تماس گرفت و ایشون هم گفتند چون الان رزیدنت سال یک هستم شیفتهام خیلی زیاده از اول مهر که میشم سال دو و سرم خلوت تر میشه باز مینویسم.

پ.ن3: پزشک طرحی هم ظاهرا برای آپ کردن دچار مشکل شده اند. کامنتشون توی پست قبلی هست.

پ.ن4: آنی بهم گفت: برو اون شکلات خوریو بیار. تا ازجام پا شدم دیدم عسل شکلات خوریو برداشته و داره به زور میاره. ظرفو ازش گرفتم و گفتم: مواظب باش نشکنه. اگه بشکنه اون وقت چکار کنیم؟ عسل گفت: جارو میاریم خرده هاشو جمع میکنیم!

پ.ن5: این پستو دارم با موبایل و سر شیفت مینویسم. چون بهتون قول هفت تا ده روزو داده بودم نمیشد دیرتر نوشت. دوستانی هم که برای این پست کامنت میگذارن باید چندروزی منتظر جواب بمونن. چون ما به زودی مسافریم.

انشاالله پنجشنبه از ولایت راه می افتیم تا در اولین ساعتهای بامداد جمعه سوار هواپیما بشیم. پست بعدی به احتمال قوی سفرنامه خواهد بود با تیتر احتمالی <<از صیام تا سیام>> (ببینم چندنفر مقصد سفرو فهمیدند؟)

این یک پست نیست

سلام

لازمه اولا برای تاخیر بیش از حد عذرخواهی کنم.

متاسفانه مسئولین محترم شبکه وقتی فهمیدند قراره بریم سفر توی دوهفته اول شهریور همه شیفتهای این ماهو به صورت mp3 برام گذاشتن!

من این هفته سه تا شیفت عصر و شب دارم و هفته آینده هم سه شیفت ضمن این که هرروز در ساعت کار اداری هم سر کارم. ترک اعتیاد هم که هست.

ضمن این که یه کار خیلی خاص هم توی این چند روز آینده دارم که به جز چند نفر معدود کسی ازش خبر نداره و حسابی وقتمو گرفته.

این که پست حساب نمیشه انشاءالله حدود یک هفته تا ده روز دیگه یه پست میگذارم و در اون پست مقصد سفر هم رسما رونمایی خواهد شد!

الان فقط اومدم درجواب چند نفر از دوستان بگم بالاخره تونستم توی وایبر با دکتر پرسیسکی وراچ عزیز تماس بگیرم و ایشون فرمودند ممکنه به زودی باز توی وبلاگ خودشون بنویسند (عین جمله ایشون)

الان دیدم کلی هم نظر تایید نشده دارم که انشاءالله از شیفت که اومدم جوابشونو میدم.

باز هم شرمنده برای تاخیر.

فعلا