جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

نظرسنجی (پست ثابت سابق)


سلام

از زمانی که این وبلاگو افتتاح کردم گه گاه بعضی از خوانندگان محترم کامنت میگذارن و از فاش شدن اسرار بیماران ابراز نارضایتی میکنن. نمونه اش کامنتهای بعضی از دوستان در پست آخرم. درحالی که من مطالب این وبلاگ را فاش کردن اسرار بیماران نمیدونم.

بنا به پیشنهاد خانم نسرین (که من به تجربه شون ایمان دارم) تصمیم گرفتم این موضوع را به نظرسنجی بگذارم.

 

 

پس ممنون میشم اگر به سوالات زیر صادقانه پاسخ بدین. قول میدم تا جایی که امکان داشته باشه همه کامنتها را تائید کنم مگر مواردی مثل فحاشی و امثالهم.

۱. آیا به نظر شما مطالب این وبلاگ توهین به بیماران و فاش کردن اسرار اونهاست؟

۲. آیا شما راضی هستید اگر در مطب پزشک (یا اصلا هرجای دیگه ای) سوتی بدین مثل این وبلاگ بدون ذکر نام و مشخصات درج بشه؟ 

۳. آیا خودتون حاضر هستین سوتی که دادین بنویسین؟ (توی وبلاگ خودتون یا حتی همین جا) اینو میتونم به عنوان یک فراخوان برای جمع آوری سوتی های وبلاگستان هم محسوب کنم. (اگه واقعا حاضرین یه نمونه نشون بدین )

الان یه نظرسنجی هم در همین مورد گوشه وبلاگ میگذارم.

باتشکر

نظرات 166 + ارسال نظر
ماوی سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:38 ق.ظ

سلام دکتر.
جواب من به این سوال:
خیر
بله
بله
هست.
البته موضوعی که مطرح کردید موضوع پیچیده ایه و راحت نمیشه نظر داد. اما من شخصا از وبلاگ شما حس تمسخر نگرفتم، بیشتر احساس شوخی گرفتم. چه بسا خیلی وقت ها راجع به خودتون بیشتر از بیمارا شوخی می کنید. من اصلا ناراحت نمیشم سوتی هام اینجا نقل بشه و حیف سوتی خاصی الآن خاطرم نیست وگرنه خودم تعریف می کردم.

البته میگم همیشه موضوع به این سادگی نیست. من خودم یه زمانی خیلی دوست داشتم از تجربه‌هام وقتی که تو یه کلینیک توانبخشی کار می کردم به عنوان روانشناس بنویسم، یه اشاره های کوچیکی هم کردم تو وبلاگ به اون داستانا اما در نهایت تصمیمم این شد که ننویسم این مطالبو، چون فکر کردم درد و رنج روحی و روانی شاید حساسیت بیشتری داشته باشه، به نظرم قابل مقایسه با سوتی هایی که مربوط به دردهای فیزیکی هستند نیستند.

سلام
ممنون از لطف شما

زندگی در خیابان بیست و پنجم سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 01:13 ق.ظ https://24street.blogsky.com/

سلام اقای دکتر
به نظرم تا زمانی که شما خودتون ناشناس هستید و اسمی از بیماراتون برده نمیشه ، هیچ اشکالی که نداره ، خیلی هم ما خواننده هاتون کیف میکنیم و لذت میبریم. لطفا توی وبلاگستون بمونید . ما که لذت میبریم از خوندن شما
من شمارو از راهنمایی میخونم و دنبال میکنم، جزو وبلاگای محبوب من هستید :)
در مورد سوال دوم هم بله من خودم تا زمانی که اسمم فاش نشه مشکلی ندارم ازم بنویسن دکترها :)

سلام
سپاسگزارم

AE دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 10:55 ب.ظ

سلام
من مدت زیادی میشه که وبلاگ شما رو می‌خونم ، فکر کنم حتی زمانیکه دانشجو نبودم و بارها هم با مطالبتون خندیدم. وقتی تحصیلاتم شروع شد کم کم با این مطالب آشنا شدیم که از اصلی ترین مسئولیت های درمانگر حفظ اسرار بیماره و صحبت از اون به هر دلیلی اخلاقی تلقی نمیشه مگر برای کمک گرفتن از سایر درمانگرها، آموزش یا کاستن از فشار روانی که روی خود درمانگر ایجاد میشه. برای همین من کمتر اینجا کامنت گذاشتم و سعی کردم به خیلی از مواردی که نوشته بودید بیشتر با دید انتقادی نگاه کنم و کمتر بخندم. خندیدن قطعا خوبه ولی نه به هر چیزی. اینکه نظرسنجی گذاشتید خیلی خوبه و جای تعجب هم نداره که اکثریتی که اینجا رو دنبال میکنن بگن نه مشکلی با این مسئله ندارن اما باید توجه کرد که مسئله اخلاق در این موضوع دقیقا حفظ امنیت اقلیتی هست که شاید با خوندن مطالب طنزی که در اتاق درمان اتفاق میفتن کمتر احساس امنیت داشته باشه و ممکنه دیگه کمتر از شرایطش صحبت بکنه.
در هر حال . این پرسش شما فرصتی شد تا من عمیق تر به این مسئله فکر کنم و چون خودم گاهی از تجربیاتم در وبلاگم در محیط کار با بیماران و تفاوت های فرهنگی می‌نویسم تصمیم گرفتم به جای تمرکز کردن رو نظر شخصیم از کمیته اخلاق جایی که هستم از طریق ایمیل این مسئله رو بپرسم تا ببینم اونا چی میگن و گفتم چون شما این فرصت رو به من دادید که ذهنم بره به این سمت جوابشون رو با شما هم سهیم بشم. من در پرسشم از چندتا مثال های شما که برای من سوال برانگیزتر بودن هم استفاده کردم تا عینی تر ازشون بخوام که بهم کمک کنن آیا انتشار مطالبی ازین دست در وبلاگ درست هست یا نه که امیدوارم ازین بابت که از مطالب وبلاگ شما بدون اجازه قبلی استفاده کردم معذرت خواهی من رو بپذیرید.
نکته دیگه اینکه ترجمه جواب ممکنه با اصل جواب به خاطر عدم توانایی ۱۰۰ درصدی زبان من تا حدی متفاوت باشه و البته این جواب خلاصه شده اس :

... انتشار مطالب گفته شده توسط بیمار در حین شرح حال گیری به شکل عمومی و به طور خاص در یک وبلاگ که برای تمامی اشخاص در دسترس است در جهت تاکید بر اشتباهات زبانی بیماران و جنبه های خنده آور این مسئله به هر جهت از لحاظ اخلاقی ممنوع است ( فعل استفاده شده untersagt ). عدم افشای اطلاعات شخصی بیماران از جمله نام ، سن ، محل تولد و یا محل درمان استثنائی در این مسئله ایجاد نمی‌کند. عدم افشای اطلاعات بیماران شاید منجر به عدم پیگیری حقوقی از افشاگر اطلاعات باشد ، اما در زمینه اخلاقی ، به طور خاص اگر در جهت ایجاد طنز و تمسخر بیماران باشد ، واضحا غیر قابل قبول است. حتی اگر قصد اولیه پزشک یا هر عضوی از تیم درمان از انتشار این مطالب تمسخر بیماران نبوده باشد.

... مسئولیت پزشک / روان‌درمانگر در مقابل بیماران تصحیح اشتباهات رخ داده توسط بیماران و نه انتقال آنها به اشخاص دیگر است.
... بهترین راه‌کار احتمالی در این زمینه پرسیدن از خود بیماران از بابت موافقت تعریف خطای آنها به شخص ثالث می‌باشد.
در صورتی که مطالب گفته شده در زمینه اشتباه بیماران نباشد ، مثل تفاوت های فرهنگی جامعه میزبان با جامعه پیشین ، نیازمند بررسی جزء به جزء مطالب بوده و امکان تعیین قانون واحد وجود ندارد.

... نیازمند تاکید است که پاسخ های داده شده بر اساس ارزش های تعیین شده از جانب کمیته اخلاقِ ( کشوری که این سوال رو ازشون پرسیدم ) می‌باشد و بررسی تفاوت های فرهنگی و ارزش های کشورهای دیگر در توان و حوزه مسولیت کمیته ما نمی باشد.
به طور مثال دلیل نگرانی یک دختر جوان از تعریف نشانگان عادت ماهانه به یک پزشک مذکر توسط مادر و دلیل انتشار این مطلب توسط پزشک و نکته خنده آور احتمالی در این موضوع برای ما قابل درک عقلانی نبود.
( فعل استفاده شده nicht nachvollziehbar )

... در زمینه انتشار خاطرات سفر در دوران کرونا باید به قوانین مربوط به هر کشور رجوع کرد ، در صورت عدم ممنوعیت سفر به علت عدم ایجاد خطر برای دیگران و همچین عدم تشویق دیگران به زیرپا گذاشتن قوانین حفاظت از دیگران در مقابل واگیری بیماری های عفونی ( کلمه استفاده شده Infektionsschutzverordungen und Regelungen ) همچون کرونا در شبکه های اجتماعی همانند آنچه که به شکل غالب از طرفداران ( اسم گروه ضد قوانین کرونا در کشور مذکور ) صورت می‌پذیرد ؛ دلیلی بر غیر اخلاقی بودن سفر و انتشار خاطرات آن به نظر نمی‌رسد.

... صحبت کردن از تجربه های نژادپرستانه حتی در صورتی که فرد شاهد این رخداد اقدامی انجام نداده باشد از لحاظ اخلاقی مذموم نیست، اما عدم تقبیه مرگ یک انسان در نتیجه خشونت پلیس به دلیل سوءاستفاده سایر رژیم ها از قبیل ( اسامی چند کشور ) که خود شخصا از نیروهای پلیس در جهت سرکوب شهروندان استفاده می‌کنند و مقایسه این نوع از نژادپرستی با سایر انواع نژادپرستی ( که در همه موارد مذموم هستند ) و تمسخر احتمالی اعتراضات رخ داده به نحوه مرگ جورج فلوید از لحاظ اخلاقی مورد پذیرش نیست.


ببخشید پیامم اینقدر طولانی شد. ولی گفتم شما رو هم در نتیجه جوابی که گرفتم شریک کنم. باید تاکید کنم از نظر من هیچ چیز صفر و صد نیست. نمیشه گفت همه مطالب شما صد در صد افشای راز مریض ها هستن یا نه همه مطالب در نهایت امانتداری منتشر شدن ، حتی وبلاگ شما کمک بسیار بزرگی به من بود/هست تا شرایط جامعه ایران رو همیشه از زاویه دیگه ببینم.
در پاسخ به یکی از کامنت ها دیدم گفته بودید خیلی از بیماران شما حتی نمیدونن وبلاگ چیه، که ازشون بپرسید موافق انتشار هستن یا نه؛ با این حال من فکر میکنم اگر حتی اونها به هر دلیلی از آگاهی منع شدن که بدونن وبلاگ چی هست یا نیست ، شاید خوب باشه من اونا رو از حقوق دیگه اشون که آیا موافقن بقیه در جریان اشتباه حتی لپی شون قرار بگیرن یا نه ، محروم نکنم.

این رو هم بگم من با ادبیات دوستی که به مطالب شما اعتراض کردن موافق نیستم اما فکر کنم اگر شخصا امکان پرسیدن از تک تک بیمارها نیست آیا موافق نشر اشتباه شون هستن یا نه شما حتما از خودتون بپرسید آیا نشر این مطلب درسته یا نه ؟
به طور مثال من از شما میپرسم به نظرتون اگر آقای شماره ۲ تو مطلب قبلی شما تصادفا اینجا رو بخونه چه حسی پیدا می‌کنه؟
کسی که در ارتباط با یک کرونا مثبت بود و (شاید) از روی نگرانی خواسته تست بده با این اتهام رو به رو میشه : چون تست مجانی هست اومده تست بده. آیا این فرد یا افراد دیگه بعدا در شرایط مشابه حاضرا تست بدن؟ مجانی بودن تست کرونا وظیفه هر دولتی هست ، چون کرونا در نتیجه بی کفایتی دولتها بوده که به این شدت گسترش پیدا کرده.
حتی اگر اینطور بوده باشه که چون فقط مجانی بوده تست رو دادن ناخواسته لطف بزرگی در حق جامعه کردن و من تشویق شون میکنم حتی این کار رو در موارد مشابه تکرار کنن. از لحاظ عقلانی هیچ کس حاضر نیست داوطلبانه یک لوله داخل بینی یا حلقش بشه مگر از روی مسئولیت پذیری که در مقابل خودش یا دیگران داره ( حداقل میتونیم قضیه رو از این زاویه ببینیم )

بازم ببخشید از دخالتم. یکبار یکی از بروشورهای یکی از وزارت های امارات عربی متحده رو میخوندم که نحوه برخورد با پست های ضداسلامی ، نژادپرستانه و ضد اماراتی رو در اینترنت آموزش میداد. خلاصه اش این بود ، کلیک نکنید! اون صفحه رو بعد از این دنبال نکنید ، کامنتی نگذارید و اگر میزان نفرت بیش از حد زیاد بود به گزارش صفحه اکتفا کنید. من این رو به همه مطالبی که میبینم بسط دادم ، فکر کنم اگر روزی حس کنم که صفحه شما هم واقعا عامدانه به دنبال تمسخر بیمارها باشه دیگه دنبالتون نمیکنم بدون اینکه حرفی بزنم اما دلیل این کامنت طولانیم و دنبال کردن همچنانی شما اینه که مطمئنم شما عامدانه این کار ر نمیکنید و ناخواسته گاهی مواردی رو نشر میدید که شاید ( اونم تازه از نظر من ) نشر دادنش درست نباشه

+ امیدوارم کامنتم کامل بیاد!

با احترام فراوان!

سلام
ممنون که وقت گذاشتین
اگر پیش از خوندن کامنت شما کسی بهم میگفت قراره مطالب این وبلاگو به یک کمیته اخلاق توی آلمان بفرستن بهش میخندیدم. در قدم بعدی نمیخواین از وزارت کشور بخواین یه رفراندوم سراسری توی ایران برگزار کنه تا ببینیم نظر مردم درباره این وبلاگ چیه؟
دوست گرامی! شما موضوعو خیلی جدی گرفتین. اینجا فقط یه وبلاگ شخصیه که من برای نوشتن خاطراتم ازش استفاده میکنم. باور کنید شاخ درآوردم وقتی فهمیدم از مطالب این وبلاگ حتی تلقی نژادپرستی داشتین.
من زبان آلمانی نمیدونم و معنی کلماتی که به آلمانی نوشتین درک نمی کنم اما طبیعیه که یک کمیته اخلاق توی آلمان رایشو براساس وضعیت قانونی و فرهنگی اونجا صادر کنه که شباهت چندانی با وضعیت اینجا نداره. کاش یکی از پستهارو کامل براشون میفرستادین تا کمی با جو اینجا آشنا بشن!
شاید شما اون آقا را تحسین کنید که بی دلیل تست کرونا میده اما من تحسینش نمیکنم. چون هجوم این افراد به مراکز تست کرونای رایگانو هر روز دارم میبینم که باعث میشه هر روز بالای هشتاد تست در هر شیفت گرفته بشه و گه گاه در پایان وقت به دلیل اتمام تجهیزات امکان گرفتن از افرادی که واقعا نیاز به تست دارن وجود نداره.
اون عزیزان آلمانی که درباره میزان گناه من در سفرنامه نوشتن نظر دادن خبر دارن که من همین دو سه هفته پیش مابه التفاوت حق لباس سال 97 را دریافت کردم؟
یک بار توی تلگرام عکسی از تابلوئی روی دیوار یک بیمارستان در استرالیا دیدم که نوشته بود اگر فکر میکنید حق دارید به کادر درمان توهین کنید چهارده سال وقت دارین که توی سلول زندانتون به کارتون فکر کنید. الان اگه من به اون عزیزان ایمیل بزنم و بگم چون توی شیفت قبلی فلان درمونگاه شبانه روزی پزشک حاضر نشده برخلاف قانون آمبولانس درمانگاهو بفرسته در خونه مریض همشهریانش به درمانگاه حمله کردند و همه جا رو شکستند و من و سایر پرسنل شیفت تا چند ساعت توی یکی از اتاق ها پناه گرفته بودیم و در را قفل کرده بودیم و به لطف خدا به سلامت نجات پیدا کردیم چه جوابی میدن؟
چی میگن اگه براشون بنویسم توی یکی از شهرهای جنوبی یه مریض چون معتقد بوده پماد زینک اکساید به درد تبخال نمیخوره و پزشکش اشتباها اونو براش تجویز کرده با همراهی خواهرش (که عضو شورای شهر هم بوده) پزشکو کتک زدن؟
یا توی فلان شهر غربی متخصص بیهوشی بیمارستانو به قصد کشت کتک زدن چون مریض مبتلا به کروناشون فوت کرده؟
خلاصه که توی این مملکت همه چیزمون به همه چیزمون میاد. گرچه حتی توی جوابی که توی آلمان به شما داده بودند هم من عملا جرمی مرتکب نشده بودم.
خوشحال میشم که باز هم شاهد حضور و کامنتهاتون باشم اما درنهایت این شما هستین که باید در این باره تصمیم بگیرین.
موفق باشید.

x دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 09:57 ب.ظ http://Malakiti.blogfa.com

خب بذارید یه مسأله ی کلی بگم که شاید از بیرون سوتی به نظر بیاد اما از مکالمات روزمره ی ماست به اقتضای شغل

شلوارتو بده بالا ... .شلوارت رو بده پایین عزیزم

لباست رو دربیار آماده شو تا بیایم پیشت .....


پی نوشت : تو یه مجموعه درمانی کار می کنم


ممنونم
اما نفهمیدم کدوم قسمت هستین

x دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 09:11 ب.ظ http://Malakiti.blogfa.com

من از خیلی سال قبل خواننده ی وبلاگ شما بودم
بسیار با احترام و حفظ مسایل شخصی می نویسید

هیچ مشکلی با سوژه شدنم ندارم :)))

تقاضای ادامه ی نوشتن تون رو دارم

سپاسگزارم

نیما دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:43 ب.ظ

سلام و تشکر از وبلاگ خوبتان و نثر ساده و روان. 1-خیر
2-بله3-بله

سلام
سپاسگزارم

مریم پ دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 11:34 ق.ظ

خیر
بله
بله
من تنها وبلاگی را که همیشه میخونم وبلاگ شماست و به نظرم خیلی جالبه سوتی هایی رو که می نویسید چون واقعا بعضیش برای خودم اتفاق افتاده و میفهمم از نظر پزشک سوتی بوده

سپاسگزارم

سپیده دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 10:19 ق.ظ

سلام آقای دکتر... وقتی اسمم جایی نباشه اشکالی نداره سوتیم گفته بشه...من وقتی سوتی میدم اول از همه خودم از خنده روده بر میشم اصلا مهلت نمی دم بقیه سوتیمو بگیرن

سلام
ممنونم

رهرو دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 06:44 ق.ظ

سلام. همیشه میخونمتون ولی بار اولیه که کامنت میذارم
جواب سوالاتون:
۱- خیر
۲- بله
۳- بله

نکته جالب وبلاگ شما اینه که خیلی از سوتی هایی که مینویسید، برای ما خاطره س، یعنی ما هم همونها رو مرتکب شدیم، گاها همون حرف رو زدیم، اما تا حالا به چشم سوتی بهش نگاه نکرده بودیم

سلام
ممنون از لطف شما

شادان دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 05:19 ق.ظ

وبلاگتون عالیه اقای دکتر اصلا هم فاش کردن اسرار نیست لطفا به کامنتهای منفی و حسود اهمیت ندید

بله من اگر سوتی داشتم با کمال میل تعریف میکردم شما که با اسم و مشخصات بیماری چیزی نمینویسی که بخواد افشای راز باشه!!!!!!!!
درکل وبلاگتون خیلی خیلی باحاله دمتون گرم

سپاسگزارم

نسرین دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 03:31 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

سلام
امروز بعنوان پست براتون می نویسم چون کمی طولانیه.

سلام
منتظرم

رهگذر یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 11:01 ب.ظ

سلام. به نظر من
بله
خیر
بستگی داره
به نظر من گفتن این موارد، خارج از مطب کار درستی نیست. چرا که وقتی بیمار به پزشک مراجعه می کنه، اون رو محرم اسرار خودش در تمام زمینه ها می دونه. ضمن اینکه مواردی که شما بیان می کنید، اکثرا در اثر ناآگاهی بیماران عزیز از بعضی موضوعات تخصصی هست که شاید برای ما پیش پا افتاده باشه، اما برای اونها ناآشناس. و رفتاری که من از یک پزشک خوب انتظار دازم این هست که در این موارد تفکر اشتباه بیمار رو تصحیح کنه حتی. البته نظر سنجی از ما، برای صحبت درباره ی افراد دیگه، کمی از منطق دور هست. اصل کار خود اون افراد هستند که باید نظر بدهند.
به هر صورت، از زحمات شما پزشک محترم، در این روزهای سخت، تشکر می کنم و امیدوارم سعادتمند و عاقبت به خیر باشید.

سلام
از لطف شما سپاسگزارم

لیمو یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام آقای دکتر. جواب سوال اول از نظر من قطعاً منفیه. ولی سوال دوم...! بستگی داره، چون صرفاً بیان اون اتفاق از طرف پزشک نیست و همراهش قضاوت‌هایی از طرف خواننده‌هاست. به شخصه اینجا با خوندن خاطرات احساس بدی ندارم، ولی اگه گاهی تو توییتر ببینم، احساس خیلی خیلی بدی پیدا می‌کنم (با توجه به فضاش و قضاوت‌های شدیدش). خودم رو که جای بیمار می‌ذارم فکر می‌کنم که اگه اتفاقی بفهمم که طرف صحبت افراد من بودم، احساس خوشایندی بهم نمی‌ده. در کل اگه لحن بیان پزشک بد نباشه و قضاوت‌ها هم منصفانه باشه، ابداً ناراحت نمی‌شم، حتی خودم رو معرفی می‌کنم!
سوال سوم: بله. چند سال پیش وقتی مسافرت بودیم، بخاطر شلوغی جاده نتونستیم به موقع برگردیم و خواهر کوچیکترم یه روز تو مدرسه غیبت خورد. برای موجه کردنش با پدرم رفتن پیش دکتر و حالا هرچی دکتر می‌پرسید که فلان مشکل رو داری، خواهرم می‌گفت نه، مشکلی نیست! فکر کنم جناب دکتر یکی از کامل‌ترین شرح‌حال‌هاشون رو اون روز گرفتن!

سلام
ممنون از لطف شما
پس اون همکار منو حسابی اون روز اذیت کردین

ملیحه یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 03:05 ب.ظ

با سلام
1- خیر
2- بله
من تا دلتون بخواد توی محل کار سوتی میدم. یکبار بحث سر این بود که فلان فایل رو کی داده به آقای فلانی. بنده هم با صدای بلند و چند بار اعلام کردم من به آقای فلانی دادم... هر چی همکارها میخواستن متوجه ام کنن. قبول نمی کردم و باز داد میزدم من دادم.

سلام

آتنه یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام
یاد یه موردی افتادم،من کاملا اتفاقی وبلاگ یکی از دوستان تقریبا نزدیک دوران مدرسه‌م رو پیدا کردم،خب از اونجایی که هفت سال همکلاسی بودیم،از منم نوشته بود...بخوام راستش رو بگم،چیز جالبی هم ننوشته بود،یعنی از نظر خواننده ادم درست و معقولی!به نظر‌ نمیرسیدم!(به صورت طنز نوشته بود)...میدونید،تو وبلاگ فقط پزشک از بیمار نمینویسه،دوست از دوست مینویسه،همکار از همکار،برادر از خواهر،فرزند از والدین،زن از شوهر و برعکس...ممکنه استاد من از من نوشته باشه،و منم از استادم بنویسم،ممکنه فروشنده‌ای که من جلوش سوتی دادم از من نوشته باشه،منم از فروشنده حواس پرت مثلا نوشته باشم...بخوایم منصف باشیم،حریم هیچ کس زیر سوال نمیره،چون ناشناسیم...نمیشه از ادم شاغلی که روزانه نویسی میکنه انتظار داشته باشیم که از نیمی از روزش،در واقع شغل و موارد مربوط به اون،مثل همین ارتباط با بیمار،ننویسه...اگر قرار باشه پزشک از بیمار ننویسه،پس هیچ کارمندی از صاحب کار نباید بنویسه،هیچ دوستی از دوست،حتی مثلا هیچ بیماری از پزشک!و...فکر میکنم این ناشناس بودنه،حریم ها رو حفظ میکنه،پس از نظر اخلاقی به نظرم موردی نداره...
ولی از نظر حرفه‌ای بخوایم به ماجرا نگاه کنیم،دوستانی که مثل شما از بیمارها مینویسن،درمان مد نظرشون نیست،که بگیم به صورت کیس مطرح میشه پس مشخصات رو حذف میکنیم و اشکالی نداره...شما در واقع خاطره نویسی میکنید،یعنی مکالماتتون با بیمار رو به صورت خاطره مینویسید،حالا هرچند ناشناس،حرف های افراد بدون اینکه خودشون بخوان و بدونن،توسط ادمای زیادی خونده میشه،شاید یه مادر و فرزند اون اطمینان رو به صورت پیش فرض به هم داشته باشن و هیچ قسمی نخورده باشن!در واقع پای هیچ برخورد حرفه‌ای وسط نباشه،پس وقتی میبینیم یه مادر از کوچیک ترین مسائل فرزندش نوشته،من فرزند نسبت به مادرم شکاک و بدبین نشم که ممکنه منو سوژه کنه!ولی بیمارها ابتدا به ساکن اکثرا اطمینان انچنانی نسبت به درمانگر ندارن و امکان بدبین شدنشون زیاده متاسفانه...
درکل به نظر من از نظر اخلاقی مشکل نداره،چون ناشناسیم،ولی خب از نظر حرفه‌ای بودن،این حرکت شاید یکم گوشه داشته باشه...
پس با توجه به خاطره‌ای که اول کامنت نوشتم،و خودمم وبلاگ نویسم،از نظر من مشکلی نداره نوشتن این موارد،چون شما دارید مثل همه‌ی ما از اتفاقات روزانه‌تون مینویسید،نه الزاما از اتاق معاینه!و راز های مریض،خیلی از مواردی که مینوسید اصلا مربوط به بیمار و پزشک نیست،مثل مکالمه‌ی دوتا فرد عادیه:-)

سلام
از لطف شما سپاسگزارم
آدرس اون وبلاگو لطف میکنین؟

مهشید یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:00 ب.ظ

سلام دکتر جان. با اینکه در طول این سالها شاید یکی دو بار کامنت داده باشم و بیشتر وقتا ساکتم، اومدم نظر بدم.
من هم توی بیمارستان کار میکنم و مقررات رازداری بیمار در اینجا بسیار سختگیرانه است. حتی به ما گفته شده که اگر شخصی بیمار شما نیست فایل الکترونیک پرونده اش را باز نکنید. اما مطالب وبلاگ شما به هیچ عنوان خلاف این قانونها نیست. اگر شما به یک ترتیبی اشاره ای کنید به مشخصه ای از بیمار که خاص‌ او باشه مثل نام یا شماره پرونده، کارتون خلاف قانون محسوب میشه. وگرنه خوانتده های شما چه میدونن در مورد چه کسی صحبت میکنین؟ ما حتی در مورد شهر محل کار شما اطلاعی نداریم.
خودم هم ناراحت نمیشم اگر مریضی باشم که در وبلاگی مشابه شما بدون ذکر نام در موردم صحبت بشه، هرچند بعیده !
موفق باشین. خوانندگان شما دوست دارن که ادامه بدین.

سلام
ممنون از لطفتون
پس واجب شد بیام چندتا مریض هم توی اوزی لند ببینم

نسرین یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 09:52 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

ویدیو را دیدم. چهار ـ پنج دقیقه بیشتر نبود و تند (انگلیسی) صحبت می کرد.
کلش این بود که:
* مشکلات مریض نباید با حتی همکاران اون دکتر در میان گذاشته بشه.
*بعضی ها در شبکه های اجتماعی مطرحش می کنند به این دلیل که نام نمی برند و کسی نمیشناسه. اما اگر یکی از اونا اتفاقی اون مطلب را بخونه، اذیت میشه و این درست نیست. حالا چه بصورت غیبت و خبر پخش کنی و یا بصورت شوخی باشه.
*اینکار کاملا غیر حرفه ای هست که دکتر در مورد بیماری مریض هاش، بیرون از مطب یا اتاق معاینه با شخص سوم در میون بگذاره.
حالا یک نکته:
شما اکثراً از مسایل خوشمزه ای که به پزشک مربوط نمیشه اما مریضاتون باهاتون در میون میذارن می نویسید. نه بیماریشون. می نویسید اما کم.
یه پیشنهاد:
اگر می خواید تجدید نظر کنید می تونید روی همون نکات تمرکز کنید.
روز خوش
راستی کنجکاو نشدید پسرم مزدک بیماریش چی بود؟

از لطفتون ممنونم
چشم سعی میکنم همین کار رو بکنم
راستش به خودم اجازه ندادم بپرسم گفتم شاید صلاح ندونین که بگین

جولیک یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:44 ق.ظ http://Platelets.blog.ir

۱- بله
۲- خیر
۳- این انتخاب من خواهد بود و نه مجوزی برای خاطره تعریف کردنِ پزشک معالجم. به عنوان فردی که در اجتماع راحت نیست میگم: این علاقه پزشکان و روان‌شناسان به خاطره گفتن، به خصوص آنلاین، باعث شده اعتمادم به افراد ارائه دهنده خدمات درمانی نزدیک به صفر باشه؛ احساس ناراحتی، معذب بودن و مورد قضاوت قرار گرفتن کنم؛ و جزییاتی از مشکلاتم که فکر می‌کنم باعث می‌شه بتونن بعدا پشت سرم بهم بخندن، سانسور کنم؛ که منجر به کاهش کیفیت خدمات درمانی که دریافت می‌کنم هم می‌شه. اگر من برم پیش کسی به عنوان یک دوست از چیزی درددل کنم که بی‌اهمیت‌تر از وضعیت سلامت جسم و روحم باشه، می‌ره آنلاین پستش کنه باهاش لایک بگیره،؟ خیر. و اگر این کار رو بکنه ما همه تعجب می‌کنیم که چرا فکر کردی این کار کار درستیه؟ شما قراره امین مردم باشید، و مردم باید بتونن بهتون مثل اون دوست اعتماد کنن که جزئیات وضعیت بدنشون رو باهاتون در میون بذارن. به شخصه به خاطر شما و چند نفر از پزشکان توییتری هر بار به پزشک مراجعه می‌کنم منتظرم سوژه خنده غریبه‌ها بشم و تن و بدنم بلرزه.

دعوتتون می‌کنم این ویدئو رو در‌مورد صحبت کردن پزشکان از بیمارانشون و حد و حدودش، با توجه به قوانین سیستم بهداشت و درمان آمریکا، تماشا کنید:
https://youtu.be/CXGDq7IHgSQ

ممنون بابت نظر محترمانه شما
متاسفم که این وبلاگ باعث ناراحتی تون شده و شما رو معذب کرده. گرچه اگر همون طور که پرچم کنار کامنتتون میگه ساکن کانادا باشین مطمئن باشین سوتی های احتمالی تون هیچ وقت به دست من نمیرسه.
الان یک بار دیگه فکر کردم پیش پزشک معالج خودم سوتی دادم و اون رفته و توی وبلاگش نوشته. بعد با خودم فکر کردم که چقدر ممکنه ناراحت بشم؟ و درنهایت به این نتیجه رسیدم که هیچی! حتی اگه حرف واقعا ناجوری گفته باشم کی میفهمه من این حرفو زدم؟ پس اون قدر بنویسه تا خسته بشه!
باور بفرمائید هدف از ساخت این وبلاگ تمسخر دیگران نبوده بلکه فقط تبادل خاطرات و تجربیات بوده. حالا اگه کسی ناراحت شده من عذرخواهی میکنم گرچه دلیلی برای ناراحتی شما نمیبینم.
متاسفانه فعلا VPN مطمئنی ندارم پس نمیتونم لینکی که فرستادین ببینم. انشاالله در اولین فرصت

شیرین شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 01:48 ب.ظ

سلام دکترجان
اومدم سوتی +18 تعریف کنم اون موقع پسرم اومد کنارم نتونستم بنویسم!
ماچنتا خواهریم که همه ازدواج کردیم یروز همه خونه یکیشون مهمون بودیم ومعمولا بعدازصرف غذاو پذیرایی اقایون میرن باهم وخانوما باهم مشغول حرفو وبازی...
اونروز من رفتم تو آشپزخونه توجهم جلب شدبه حرفای آقایون
دیدم درمورد اینکه روزا کوتاهه وشبا بلنده و تابستون وزمستون نداره حرف میزنند...
من متعجب باخودم فکرکردم یعنی اینا واقعا نمیدونن !؟ ؟و رفتم که سوادمو به رخ بکشم!!!
گفتم همه میدونن زمستونا شبا کوتاهه روزابلند اینم نمیدونین؟؟
همه نگاهها سمت من چرخید ویکیشون بابدجنسی تمام گفت به نظرما که شبا همیشه بلنده ...
منم داشتم باشوروحرارت توضیح میدادم که نه اینطور نیس و..
که یهو دوزاریم افتادکه واردچه بازی پیچیده ای شدم!!!!
این درس عبرتی شد که دیگه واردبحث آقایون نشم

یه شب زنگ خونه خواهرمو میزنن وشوهرش میره دروبازمیکنه
و.. خلاصه بعدش شوهرخواهرم میادتوخونه و غرمیزنه چه آدمای بی ملاحظه ای پیدامیشن این وقت شب زنگ میزنن بجای عذرخواهی نیششونم بازه!
خواهرم به شوهرش نگامیکنه میگه وااای اینطوری رفتی بیرون ؟!!!
شوهرخواهرم شورتشو روی شلوارش پوشیده بود

قبل ازعیدبود وصحبت کمک کردن آقایون به خانوماشون
همسرجان ما داشت به باجناقش میگفت من همه کارمیکنم ظرف شستن جابجایی و..جز پرده زدن
شوهرخواهرم گفت چرا پرده زدن که خیلی خوبه !
همسرجان هم گفت کجاش خوبه ؟یساعت میری اون بالا گردنت داغون میشه تازه آیا خانوم خوشش بیاد تاییدکنه یانکنه
شوهرخواهرم بهش گفت یعنی تاحالا پرده نزدی؟
همسرجانم میگفت یبار زدم واسه هفت پشتم بسه پدرم دراومد
منم اون پشت هرچقد اشاره میکردم دستو پامیزدم که منونگا کنه انگارنه انگار ! سخت مشغول توجیه باجناقش بوددد
آخر سررفتم تو اتاق صدا زدم حمییییدددددد!؟

سلام

امان از دست این جمله های ایهام دار

ف شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 01:09 ب.ظ

۱- خیر
۲- بله
۳- خیر

سپاسگزارم

عمه شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام.من پرستاربیهوشی وقلب واطفال بودم یعنی 30 سال کامل درهرسه واحد درمانی کارکردم وقتی نوشته های شمارا میخونم کلی می‌خندم که من چقدر ازاین خاطرات دارم که البته چون شمابدون نام حتی بدون ذکرمحل خدمتتون مینویسید اصلا افشابحساب نمیاد. کسانیکه مخالفنداینهاهمونایین که به به تابش آفتاب وبارش باران گیرمیدهند.بنظرم بنویسید من بعنوان یک کادر درمانی ازتون خواهش میکنم ازما لبخند رادریغ نفرمایید.

سلام
ممنون از لطف شما
چشم

نسرین شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:27 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

ممنون/ پیام شما رو می رسونم امیدوارم اقدام کنه چون خیلی جوونه

خواهش میکنم
موفق باشند

رسانا شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام با اینکه خواننده خاموش هستم ولی با اجازه نظر میدم . 1. خیر
2. بله
3. در موردش قکر نکردم
در ضمن به نظر من اصلا و ابدا فاش شدن اسرار نیست

سلام
کار خوبی کردین
ممنونم

منجوق شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:16 ق.ظ

۱. خیر
۲. بله چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی
۳. قبلا خودم سوتیمو تو وبلاگ نوشتم همون که به دکتر گفتم تومور همورویید دارم

ممنون از نظرتون

نسرین شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 01:36 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

به به! اینهمه کامنت و اینهمه خوانندهء خاموش روشن شدن با پیشنهاد خوب من. اونوقت اینجوری تلافی میکنید که میاید پست را می خونید و نظر نمی دید؟
بخصوص در مورد اعتیاد شما می تونستید بهترین راهنمایی رو بهش بکنید.
دست شما درد نکنه.
یادم میدید چکار کنم؟

شما که همیشه به من لطف دارین
اون مورد شما واقعا نیاز به کار زیادی داره
از درمان اعتیاد تا درمانهای روانشناختی
برای ترک اعتیاد من NA را بهتون توصیه می کنم بیشتر کسانی که مواد را به متادون تبدیل کردن بعدا توانایی قطع اونو ندارن!

مریم جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 09:34 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام آقای دکتر
به نظرم یه نظرسنجی از بیماران هم بکنید
ولی در کل من به شخصه اگه خودم سوتی بدم و پزشکی تو وبلاگش بنویسه و بدون نام و مشخصاتم ،باشه مشکلی ندارم
یکدفعه اول راهنمایی بودم و برای اولین بار بود که می رفتم سونوگرافی برای کلیه ام ، خیلی آب خورده بودم ، ‌مسیر خونه تا مطب رو با اتوبوس رفتیم و راه خیلی طولانی بود ، وموقع سونوگرافی آروم و قرار نداشتم ، و دائم ول می خوردم و یکدفعه وسط سونوگرافی به دکتر گفتم ، دکتر من دیگه نمی تونم ادامه بدم،اگر اجازه بدید تخلیه کنم و دوباره بیام ادامه ی کار رو انجام بدید

سلام
میدونم منظورتون چیه اما باور کنید اکثرشون اصلا نمیدونن وبلاگ چی هست

جالب بود ممنون

آیدا جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 09:05 ب.ظ

۱.نه اصلا
۲.بله .اتفاقا ببینم خیلی خوشم میاد میگم چه دکتر باحالی کامنت هم میزارم کلی هم میخندم
۳.بله
افکار من وقتی برای اولین بار بدون مامانم میرفتم دکتر:
کجام درد میکرد؟؟
اگه جلوی دکتر سوتی بدم چی؟
تخصص دکتره چی بود؟؟
اگه دکتره عصبی باشه چکار کنم؟
اسمم چی بود؟؟
یعنی پسوند فامیلیم بگم؟
چند سالم بود؟
اصلا واسه چی اومده بودم؟؟
و درنهایت همزمان با ورود به اتاق پزشک ای خدا عجب غلطی کردم به مامانم گفتم من دیگه بزرگ شدم خودم تنها میرم

ممنون از لطف شما

جالب بود ممنون

مینا جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 08:56 ب.ظ

سلام آقای دکتر
من از خواننده های خاموش وبلاگتونم از اون قدیمیاااا
فکر کنم از سال 91 خوانندتون هستم
الان با این کامنت شدم خواننده چشمک زن
این وبلاگ تعطیل نکنید،هرجور دوستدارید پست بذارید.
ممنون از وبلاگ خوبتون

سلام
امیدوارم دوباره خاموش نشین
چشم

ریحانه جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 08:11 ب.ظ

هر روروز سر میزدم ببینم مطلب جدید نوشتید یا نه. فکر کنم الان هر روز بیام پیام های جدید را بخونم. من خیلی دوست دارم وبلاگ داشته باشم. ولی واقعا نمیدونم از چی باید بنویسم. اینکه بتونید کوچک ترین مسائل اینقدر زیبا بیان کنید. هنری هست که فکر نکنم همه داشته باشند.
منم برم فعلا فکر کنم وبلاگ داشته باشم یا نه

شما لطف دارین
برای وبلاگ داشتن نیازی نیست اتفاق خارق العاده ای بیفته
کافیه یه نگاه به وبلاگ های مختلف بندازین

نیروانا جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 07:14 ب.ظ http://life-career.blog.ir

سلام
نه به نظرم توهینی در کار نیس
و ما هم حتی نمیدونیم شما کجا هستید چه برسه به شناختن بیمارتون
بنابراین فکر نکنم حریم خصوصی کسی خدشه دار بشه
در مورد خودم چرا که نه
من خودم با سوتیام کلی حال میکنم و میخندم
آخرین سوتی پزشکیم هم مربوط به عکس دندونپزشکی بوده و جزو مثبت ۱۸ های شماست و ی مورد مشابهشو داشتید تو پستا و من بعد سوتی دادن یاد همون پست افتادم و به سختی جلو خنده مو گرفتم ولی هر وقت یادش می افتم شدید خنده م می گیره
اتفاقا چند بار تصمیم گرفتم تو وبلاگ بنویسمش
گفتم صبر کنم شاید باز سوتی دادم و پست غنی تر شد

سلام
از لطف شما سپاسگزارم
پس امیدوارم هرچه زودتر سوتی بدین

نیوشا جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 06:23 ب.ظ

سلام آقای دکتر
من وبلاگتون رو همیشه میخونم ولی کامنت نمیذارم‌ فکر کنم این بار دوم یا سوم هست نظر میدارم.

به نظر من که توهین به بیمار نیست، خودم هم راضی هست هر سوتی دادم دکتر بیاد بنویسه یا تعریف کنه برای کسی‌.

خودم هم حتما حتما تعریف میکنم برای بقیه...

دور هم میخندیم دیگه...چیز بدی نبست که!!

سلام
از لطف شما سپاسگزارم

لیلی جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:42 ب.ظ http://leiligermany.blogsky.com

دیدم همه کامنت گذاشتن نه چه اشکالی داره سوتی های بیماران رو بدون افشای هویت بنویسین گفتم من بیام خلاف همه کامنت بدم
من خیلی ناراحت میشم کسی حتی ناشناس به سوتی هام بخنده حتی اگر خودم نخونم و ندونم

نظر شما هم محترمه
لطف کردین

اراز جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 03:41 ب.ظ

طیبه الماسی از قم که خودش راضیه سوتی هاش رو بذار اینجا

مخصوصا هم که بنا به گفته خودتون مثبت 18 هستند
چه بهتر
اصلا سوتی باید مثبت 18 باشه تا آدم سر حال بشه

نمیدونی خانمها نظرشون عوض میشه؟!

شکوه جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:37 ب.ظ

سلام آقای دکتر من تقریبا جزو خوانندگان خاموش محسوب میشم اولا درود بر شما که بسیار عالی وبلاگتون رو مدیریت میکنید و حتی در برابر مخالفین و گاها توهین صبوری و مدارا میکنید و جو وبلاگ در سایه مدیریت قوی بسیار محترمانه ست ثانیا من نمیدانم که وقتی بقول خانم طیبه نازنین ما نه شما رو میشناسیم نه بیمار رو نه محل وقوع این مکالمات را این چه جور افشای اسرار است؟ پس بطور خلاصه جواب من 1:خیر2:بلی3بلی میباشد

سلام
ممنون از لطف شما

معلوم الحال جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 09:06 ق.ظ http://daneshjoyezaban.blog.ir

سلام
خوبین؟ خانواده خوبن؟ خونه جدید خوش میگذره؟ :)
باورم نمیشه توی این دو سه روزی که نیومدم اینقدر کامنت جلوم صف کشیده باشه/
1. حقیقتش توی یه برهه زمانی فکر میکردم این کارها توهین به بیمار و فاش کردن اسرار خصوصیش هست، اما بعدا که یخورده بیشتر فکر کردم دیدم خیالی نیست! لااقل تا زمانی که اسم و نشانی از بیماراتون نبردین چیزی اونها رو تهدید نمیکنه. فلذا موافقتم رو با پایه و اساس این وب اعلام میدارم.
2. نه اصلا راضی نیستم فقط در یک صورت رضایت میدم! اونم اینکه لینکشو بدم خودمم بخونم و بخندم
3. حقیقتش چیز خاصی یادم نمیاد جز این دو مورد که نمیدونم سوتی محسوب میشه یا نه:
الف. دو سال پیش دندون درد شدید داشتم و چون توی شهر دانشجویی کسی رو نمیشناختم تصمیم گرفتم برای اولین بار دلمو بزنم به دریا و برم بیمارستان آموزشی. بعد از چند روز نوبتم شد و آخر وقت تونستم خانم دکتر دندونپزشک رو ببینم. همینکه دراز کشیدم و اومدم توضیح بدم چمه اون چوبشون (آینه) رو کردن توی دهنم و گفتن: هیسسس! باز کن
منم: آآ عه عووونم ، عِیلی عَرد میتنه!!!
خانم دکتره چوبشو در آورد و عصبی شد که: چیزیت نیست. چی میگی؟
گفتم: من درد دارم. شما اصلا گوش نکردین که من بگم کجام درد دارم.
ایشونم خیلی حق به جانب گفت: من دکترم. تو میخوای نظر بدی؟
منم به عنوان مریض گفتم: من درد دارم! تو میگی هیچیت نیست؟
آخرشم تو معاینه چیزی ندید. عکسمو که نشونش دادم گفت اینجا وقت ندارم بیا مطبم

ب. قبل از عید میخواستم عینکم رو عوض کنم. چون خیلی وسواس داشتم و بنظرم دکترا و بینایی سنجا دل به کار نمیدادن پیش دو سه نفر رفتم روز آخر که رفتم عینک انتخاب کنم، خانم عینکیه شماره های تعیین شده و چک کرد و دید خیلی با هم متفاوتن و کلا با شماره فعلی عینکمم تفاوت فاحش دارن. برای همین گفتن باز برم یه مرکز چشم پزشکی که نزدیکشون بود برای آخرین بار نمره چشممو تعیین کنم. منم رفتم داخل مرکز و به اون خانم اپتومتریست گفتم: اومدم به عنوان یک فرد عادل بین من و این دکترا حکمیت کنید که ببینیم نمره چشم من چنده
چون بهش گفته بودم عادل خیلی دل به کار داد. خدا حفظش کنه

سلام
ممنونم
خوشحالم که به جمع موافقین پیوستین!
خب پس معلوم شد مشکل خانم دکتر چی بوده

فاطمه جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 08:50 ق.ظ http://roshana81.blogfa.com

سلام آقای دکتر
فکرکنم حسن این نظر سنجی به این بود که خیلی از ماخاموش ها رو روشن کرد.
1.خیر
2.بله
3.اگر یادم اومد حتما میگم

سلام
پس کاش زودتر این پستو گذاشته بودم
ممنونم

ویرا بانو جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 03:02 ق.ظ http://bano-vira.blog.ir/

آقا من نمیدونم ولی اسم و فامیلشون یادم مونده از بس خاص بود
میخواین بگم شاید بشناسین البته بعید میدونم چون طرحی بود

نه ممنون
همون نشناسمش بهتره!

اراز جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:37 ق.ظ

در جواب یکی از دوستان گفتید :

"دکترهای ایرانی همشون بینظیرند"

اولین چیزی که به ذهنم اومد این بود :

آره مخصوصا اونایی که میرن کافینت و از زنهای امروزی سفارش دانلود ... میدن


بله دیگه
کجای دنیا یه دکتر چنین کاری میکنه؟

سوسن جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 01:14 ق.ظ

وا آقای دکتر من سوتی رو در ادامه تایپ کرده بودم .الان نمیدونم چرا کامنت من نصفه اومده .
و اما سوتی
همسر من عضو هیات علمی دانشگاه هستن و تو شهرستانی که ما اون موقع زندگی میکردیم ، از طرف دانشگاه خونه های سازمانی به نوبت و به مدت ۳ سال به اساتید تعلق میگرفت و اون موقع هم ما ساکن همین خونه ها بودیم...و هر وقت آدرس محل سکونتمون رو میدادیم ، بقیه میفهمیدن که همسرم شعلش چیه
خلاصه یه بار که برای بار اول رفتم دندونپزشکی ، مجبور به تکمیل فرم پرونده و نوشتن آدرس شدم. .وقتی نوبتم شد و رفتم داخل ، آقای دکتر رو در حال مطالعه پرونده ام دیدم. سلام کردم و آقای دکتر گفتن که خوش اومدین و بفرمایین رو یونیت تا معاینه بشین خانوم دکتر.
من همزمان با اینکه با خودم فکر میکردم که چطور متوجه یک نفر دیگه که اتفاقا خانوم دکتر هم هست تو اتاق نشدم ، برگشتم به عقب و دنبال خانوم دکتر گشتم. ولی هیچکس وجود نداشت.
دکتر که متوجه گیجی من شده بودن ، گفتن منطورم به خودتون هست .
من هم با خجالت فراوان رفتم برای معاینه.
اما خدایی نفهمیدم که مدرک دکترا همسرم چه ربطی به من داره که بعضی جاها منو خانوم دکتر خطاب میکنن

خواهش میکنم
یه ضرب المثل هست که دو راه برای خانم دکتر شدن وجود داره
1. دکترا بگیرین
2. یه همسر دکتر پیدا کنین

شیرین جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:57 ق.ظ

سلام دکترجان
اصلا اهمین ندین به این حرفا
بعضیا گیر ندن اموراتشون نمیگذره
نه شمارومیشناسیم نه مریضا رو نه شهرونه قومیتو چه توهینی آخه؟
یه سوتی ازخودم بگم +18

سلام
ممنون
بفرمائین!

تمامچه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 09:29 ب.ظ

عالی هستید کلی میخندم با خاطراتون،اینم یه خاطره سوتی ،یه خانمی تو جمع زنونه داشتن تعریف میکردن که پسرشون با عروسشون بحثشون که میشه ایشون طرف عروسشون هستند و خیلی ناراحت عروسشون هستند منم اومدم گفت زن و شوهر دعوا کنن ابلهان باور کنند یهو تا گفتم زن و شوهر دعوا کنند بعضیام باور کنند ،بعد همه رفتن افق ،پاشدم رفتم تو جمع دختر خاله هام با صدای بلند میخندیدم و تعریف میکردم یهو دیدم همه ساکت شدن نگو اومده بالا سرم !!!!

ممنون از لطفتون
پس یه سوتی دوجانبه داشتین!

مهربانو پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 08:27 ب.ظ https://baranbahari52.blogsky.com/

یادتون نره من پرروردگار اسامی مستعارم .
فلذا خیالتون راحت

لیدا پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 06:33 ب.ظ

۱_خیر
۲_بله
۳_بله
وبلاگ شما خیلی خوبه.من هم هیچ وقت مطلب زشتی ندیدم بنویسین.الان سوتی یادم نیست اما یادم اومد بر میگردم می نویسم.

از لطفتون ممنونم

الهه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 05:15 ب.ظ

سلام آقای دکتر این خوشیهای کوچک از ما خواننده هاتون نگیرین .شما جماعتی رامی خندونید بدون ذکر نام ونشان چه ایرادی داره. چند سال پیش که هرچند ماه یکبار پسرمو برای چکاپ پیش دکتربسیار درجه یک واز بنام ترین در رشته خودشون حتی تو ایران می بردم .این آقای دکتر مو و محاسنشون دیفالت فکتوری بلند و پریشون طور مدل بود پسرم که با دکتر خوش اخلاق احساس راحتی کرده بود دفعه سوم یا چهارمی بود همین که از در وارد شدیم با حالت شوخی به صورت دکتر نگاه کرد و بلند گفت سیبیلاشو .(البته پسرم سه سالش بود هنوز فرق ریش وسیبیل ونمیدونست )من از خجالت قرمز شدم ولی آقای دکتر بعد از اون باب شوخی با پسرمو باز کرد وکلی استقبال کرد .

سلام
شما دیگه دارین منو شرمنده میکنین
سیبیلاشو

ویرا بانو پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 03:28 ب.ظ http://bano-vira.blog.ir/

اون موقع که کافی نت داشم یه پزشکی میومد و همش هم فیلترشکن میخواست
یه بار بعد اینکه از اونجا رفت زنگ زد و فیلم خاکبرسری میخواست
بهش گفتم چی فکر کردی که همچین چیزی از من میخوای؟!
گفت فکر کردم چون امروزی هستی از این چیزا داری
آخرشم تهدیدش کردم به حراست مرکز بهداشت اطلاع میدم تا ول کرد
وقتی داشت از شهرمون میرفت زنگ زد حلالیت طلبید

چون امروزی هستی؟
وا

نسرین* پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:22 ب.ظ

سلام
خیر، بله، بله
می خواستم قبل فارغ التحصیلیم، روی دندون کشیده شده تمرین کنم. چون آب دندون ها می ریخت روی فرش و نمی شد خوابگاه تمرین کرد، می خواستم اجازه بگیرم برم در پری کلینیک تمرین کنم.

به مسئول بخش گفتم، فکر کرد می خوام برم سرکلاس با حضور اساتید تمرین کنم. گفت نمی دونم جا باشه بری یا نه؟
من سریع گفتم: نه استاد، منظورم اینه که در ساعت های خالی برم، فقط دنبال مکان هستم!

سلام
مکان؟

مهربانو پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:48 ب.ظ https://baranbahari52.blogsky.com/

اهااان یه چیز دیگه یادم اومد
این خواهر من خدای سوتیه تو خانواده
چند سال پیش برای اتاقش از این هیتر های برقی خریده بودیم .
یه شب مهمون داشتیم ، مهمونمون داشت از یه اشنای خیلی دور تعریف میکرد که متاسفانه گاز بخاری گرفته بودش و فوت کرده بود ، یهو مینا گفت : اگه منم اینطوری نشششدم اخرش
گفتیم وااا چرااا چه ربطی داره ؟
گفت از شبی که این هیتر برقی رو خریدین من همه ش سر درد دارم اخرش گاز اینم منو می گیره
اونجا بود که همه چپ چپ بهش نگاااه کردن

یه بار هم تو خیابون پشت یه وانت میرفتیم از این تانکرای آب جوش هیئت توش بود . نبسته بودنش هی لق میزد .
من گفتم بذار از پشت این بیایم بیرون حالا ترمز میکنه تانکر میره تو شیشه مون .
مینا گفت خودش هیچی ابجوش توش کبابمون میکنه

مگه خواهرتونو نبینم

سوسن پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:43 ب.ظ

سلام
مطالب وبلاگتون سرگرم کننده است.
ممنون بابت وقتی که میزارین.
۱.نه
۲.بله
۳.بله
یه سوتی هم از خودم تعریف کنم و برم

سلام
ممنون
تعریف کنین خو!

مهربانو پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 12:40 ب.ظ https://baranbahari52.blogsky.com/

سلاملکوم
من برگشتم سوتی بنویسم .
تازه اداره مون به ساختمون جدید منتقل شده بود، همه چی درهم و برهم بود کامپیوترها وسط سالن ولو بودن هر روز میگفتن بچه های آی تی نوبتی میان براتون وصلش میکنن . ما هم خسته و بلاتکلیف بودیم گفتیم ولش کن بابا منتظر اینا بشیم یه ماه باید بیکار بمونیم خودمون وصل میکنیم سیستم رو .
بعد چند تا از آقایون فردین وار قبول کردن برن بشینن زیر میزا و کابل ها رو وصل کنن.
هیچی دیگه یهو دیدم اقای رضایی نشسته زیر میز ، خانم مسلمی هم ایستاده بالا سرش
اقای رضایی جاش هم بد بود به هن و هون افتاده بود، هی میگفت مسلمی من کردم توش( سیم توی سوکت رو میگفت) مسلمی هم میگفت : فشار بده هنوز هیچی نیومده .. کار داشت از طرف رضایی به قسم و آیه می کشید که من و دو سه نفر نقش زمین شدیم

بعد از اینکه سیستم ها وصل شد هنوز بعضی از مدارک به دستمون نرسیده بود ، یه بخشی از روز رو تو سایت ها میچرخیدیم یه کتابخونه ی بزرگ داشتیم وسطش یه سوراخ بود گذاشته بودیم بین خودمون و گروه مقابل مثلا پارتیشن بندی کرده بودیم .
خانوما جمع شده بودیم دور یک از کامپیوتر ها تو این قسمت داشتیم تو یه سایت عجایب خلقت رو میدیدم ، یه مطلب خاک برسری در مورد نهنگا بود . غافل از اینکه اقایون هم پشت پارتیشن همونجا بودن و دقیقا داشتن همون مطلب رو میدیدن ولی ما خبر نداشتیم .

موقع ناهار همه خانوما و اقایون دور هم نشسته بودیم من خیلی راحت و بی ملاحظه به دوستم گفتم ولی هنوز از فکر نهنگا بیرون نمیام . دیدم چند تا از اقایون به هم نگاه کردن خندیدن .. منم خیلی با اعتماد به نفس براشون دهن کجی کردم ( ته دلم میخندیدم که خبر ندارن من چی میگم)
عصری نفس بهم گفت مهربانو امروز ما اون پشت یه چیزی درورد نهنگا دیدیم خیلی جالب بود .
گفتم خاااعک برسرم فلانی و فلانی هم با تو بودن؟ گفت آررره .
هیچی دیگه ....
والا دیگه شرمنده م سوتی های بعدی رو نمینویسم هر چی فکر میکنم میبینم من و همکارام خیلی بی ادبیم همه ش سوتیامون این شکلیه

سلام
شما که دیگه اسمشونو هم نوشتین

نسرین پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:28 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

قابل شما رو ندارن. متاسفانه سوتی های پزشکی یادم نمیان محض همین سوتی های شغل خودمو براتون می نویسم.
توضیح برای دومین مورد:
من باید اول دور روتختی را همراه آستریش می دوختم، بعد قسمت رویهء تخت را آستری می کردم و بعد رویه و دور را بهم می دوختم.
هنوز بلد نبودم و تجربه نداشتم، همه را با هم دوختم. قسمت گوشه ها توی هم پیچ می خورد و خیلی بد وای می ایستاد.
_____________
یه بار مزدک اوایل سن بلوغ مشکلی براش پیش اومد. هر چی بهش گفتم باید بریم دکتر نیومد.
وقت گرفتم و تنهایی رفتم دکتر. گفت: چکار می تونم براتون بکنم؟
گفتم واسه خودم هیچی ولی پسرم مریضه!
___________
اگه خواستید بعد توی یه کامنت دیگه تعریف می کنم بیماریش چی بود. این خانم دکتر بی نظیر ایرانی هست و تشخیص هاش حرف نداره.

سپاسگزارم
دکترهای ایرانی همه شون بی نظیرند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد