جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۴۱)

سلام: 

۱. به مرده گفتم: وقتی شکمتونو فشار میدم درد میگیره؟ گفت: این طور که شما فشار میدین نه! 

۲. به پیرزنه گفتم: توی خونه قرص فشار دارین یا براتون بنویسم؟ گفت: ندارم٬ به خدا ندارم! 

۳. به پیرزنه گفتم: چربیتون ۱۶۰ بوده. گفت: توی آزمایش قبلیم ۴۰۰ بود حالا ۱۶۰ از ۴۰۰ کمتره؟! 

۴. (این یکی مال چند ماه پیشه که تازه یادم اومد) توی مدرسه داشتیم محصلهای اول دبیرستانو میدیدیم. من نشسته بودم پشت میز معلم که چسبیده بود به نیمکت اول٬ همینطور که داشتم پرونده های بهداشتیو مهر میکردم یه لحظه نگاه کردم و دیدم یکی از دانش آموزانی که توی نیمکت اول نشسته داره فقط به امضای من نگاه میکنه و بعد اونو روی یه کاغذ تمرین میکنه! چند دقیقه بعد متوجه شدم یه دفترچه بیمه از کیفش آورده بیرون و داره آروم دستشو میبره به طرف مُهرم که فورا برش داشتم! 

۵. داشتم فشار یه مریضو با فشارسنج جیوه ای میگرفتم که گفت: ما هم تازه یه فشارسنج برای خونه خریدیم دقیقا عین همینه فقط سرش یه دایره است که یه عقربه داره! 

۶. به خانمه گفتم: قبلا هم سابقه سوزش ادرار داشتین؟ گفت: اصلا! تا خودکارو برداشتم گفت: دکتر برام «فنازوپیریدین» بنویس هروقت میخورم فورا خوب میشم! 

۷. میخواستم برای مرده که سرما خورده بود نسخه بنویسم که گفت: دکتر! برام قرص سرماخوردگی و کپسول آموکسی سیلین بنویس! خانمش آروم گفت: دیفن هیدرامین رو هم بگو! مرده گفت: اگه دکتر حالیش باشه که میدونه باید برای سرماخوردگی دیفن هیدرامین هم بنویسه! 

۸. خانمه بچه شو با اسهال و استفراغ آورده بود که براش نسخه نوشتم. گفت: دکتر خوب میشه؟ گفتم: بله. گفت: یعنی تا حالا چنین مریضی داشتین که خوب بشه؟! 

۹. برای پیرزنه نسخه نوشتم که گفت: خدا ۱۰۰۰ در دنیا و ۱۰۰ در آخرت بهت عوض بده! 

۱۰. میخواستم برای خانمه نسخه بنویسم که گفت: دکتر برای من قرص ننویس٬ شربت برای من بهترین قرصه! 

۱۱. (۱۶+) خانمه گفت: دفترچه بیمه مو مهر کن برم پیش متخصص ازم «پاپ اسمیر» بگیره. گفتم: خانم مامای همین جا هم میگیره. گفت: خاک به سرم٬ اون فامیلمونه٬ روم نمیشه ...مو بهش نشون بدم! 

۱۲. پیرزنه گفت: دفترچه مو مهر کن برم پیش دکتر قلب. چند روز پیش رفتم پیش دکتر .... اما انگار چیزی حالیش نبود میخوام برم یه دکتر دیگه. گفتم: چرا چیزی حالیش نبود؟ گفت: آخه بهم گفت قلبت مشکل داره! 

 ۱۳. به خانمه گفتم: آمپول میزنین براتون بنویسم؟ گفت: بله. شوهرش گفت: نه وقت نداریم! گفتم: مگه زدن آمپول چقدر وقت میخواد؟ گفت: مگه آمپول همون نیست که آویزون میکنن و قطره قطره ازش میاد؟! 

۱۴. به خانمه گفتم: آبریزش بینی هم دارین؟ گفت: من اصلا از بالا آبریزش ندارم فقط از پائین آبریزش دارم!! 

۱۵. دیشب خانمه بچه شو با اسهال و استفراغ آورده بود و گفت: دکتر خواهش میکنم فقط یه داروئی بنویس که خوب بشه مجبور نباشیم بستریش کنیم. 

بعد که نسخه شو نوشتم گفت: میدونین چرا اینقدر اصرار دارم تا بستری نشه؟ گفتم: نه. 

دست بچه شو که توی آستین بود آورد بیرون و دیدم دست راستش انگشت وسط نداره! مادره گفت: این بچه مادرزادی اینطوریه٬ یه بار بستری شد همه استادها و دانشجوها و پرستارها و ... تا مستخدمهای بخش پشت سر هم می اومدند دست بچه مو نگاه کنند! 

بعدنوشت: حالا که این پستو خوندین این پستو هم ببینین!  

این پستو هم که لابد خوندین 

حالا اینو بخونین 

اگه این پست دوست خوبمون لژیونلا رو هم خونده باشین لابد این یکی براتون آشناست!!!


بقیه پستهارو چک نکردم!!

بعدتر نوشت: به نظر شما اون دوستمون خودش وبلاگشو حذف کرد (با کامنت خصوصی که براش گذاشتم) یا آقای شیرازی (مسئول بلوگفا) زحمتشو کشید؟ (با گزارش تخلفی که بهش دادم)

کار هر کدوم که بود ایول داره این سرعت عمل اما فکر کنم یه دشمن برای خودم تراشیدم!

نظرات 57 + ارسال نظر
باران چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:38 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

الهییی دلم واسه بچه شماره ۱۵ سوخت!!!!!
می گمم شماره ۱۳ خیلییی جالب بودا یعنی نمی دونسته فرقه امپولوو سرمو؟

منم همینطور
ظاهرا که نمیدونست

بهداشتی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ب.ظ

سلام.
اون کامنت قبلی منو حذف کردین؟ نمیبینمش!!!

سلام
من معمولا کامنتیو حذف نمیکنم مگر به درخواست فرستنده

محمدجواد چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ق.ظ http://arsha73.blogfa.com

سلام دکتر!!!!
یه روز یه بنده خدایی سوالی پرسید واسه ی منم جالب بود...
سوالش این بود که کسی که 17 سال سابقه ی هوش پرونی(هوشبری)داره واسه ی ورود به پزشکی باید کنکور بده یا نه...
ممنون

سلام
راستشو بخوای دقیقا نمیدونم اما فکر کنم لازمه که کنکور بده
البته اخیرا دانشگاه تهران از مقطع لیسانس هم دانشجوی پزشکی میگیره

فرشته چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:11 ق.ظ http://dr-nevisande.blogfa.com

سلام خوبین؟
یه مطلب جدید تو وبلاگم گذاشتم که دلم میخواس نظر شمارو درموردش بدونم
اگه یه سر بزنین خوشحال میشم

سلام ممنون
چشم مزاحم میشم

بهداشتی سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ب.ظ

این ورا هم خبر سلامتی و گل و بلبل. همه چی آرومه(اینقد ازین آهنگ بدم میاد که وقتی میخونه انگار داره بهم فحش میده)
یه چیزی بگم؟
این یارو پزشک تنها فکر کنم یه پست دیگه تونم برداشته ها!!!! با کمی دخل و تصرف
برین ببینین: PSM4کشته منو

خدا رو شکر
اتفاقا دیدمش اما اولا توی یه وبلاگ دیگه است ثانیا نمیشه گفت همونه
به هرحال ممنون
راستی یه سری به اینجا بزن!
http://www.ngh2.blogsky.com/1389/02/29/post-106/

خواهر داداش سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ

سوال وجوابو که نوشتم اما منظورم شما نبودید دکتر برادرم بود که هیچ وقت جواب درس حسابی به ادم نمیده بازم ببخشید سر شما خالی شد

ای بابا
لطفا دفعه بعد اول دعواهاتونو با هم بکنین بعد تشریف بیارین

... سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ب.ظ

سلام من سوم دبیرستانم و عاشق پزشکی ولی معدلم کمه به نظرتون با معدل ۱۴ میشه پزشکی قبول شد؟

سلام
شدنو که میشه اما کارتون یه کم مشکلتر میشه چون باید امتحانتونو بهتر بدین

ایلیا سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ب.ظ http://www.maried.mihanblog.com

دکتر جون مرسی که بهمون سر زدی.
آخه چرا قول نمیدی لینکمون رو بزاری

خواهش
چون من فقط هر وبلاگیو که از مطالبش خوشم بیاد لینک میکنم
چه اون وبلاگ منو لینک کرده باشه چه لینک نکرده باشه

ایلیا سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ق.ظ http://www.maried.mihanblog.com

سلام دکتر جون خوبین؟واقعا بهتون خسته نباشین میگم.بعضی وقتا حالی کردن یه مریض سختتر از درس های چند سال پزشکیه!
مطالب خیلی باحالی دارین.

راستی دکتر منو خانومم تازگی ها یه وبلاگ باز کردیم که خاطراتمون رو توش بنویسیم ولی تازه اول راهیم و نیازمند کمک بزرگان میخواستم یه خواهشی بکنم.اگه ممکنه و مزاحم وبلاگ خوبتون نمیشیم مارو هم لینک کنید.
اسم لینکمون هم:
خاطرات دوران نامزدی ما زیر یک سقف
من قبلا شمارو لینک کردم!
دوستتون دارم.
موفق باشین

سلام
به جرگه وبلاگ نویسان خوش اومدین
چشم مزاحمتون میشیم اما لینکو از الان قول نمیدم

مریم سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:49 ق.ظ http://jadehayeman.blogfa.com

سلام روزتون بخیر اقای دکتر همیشه عمومی! من عاشق پزشکی هستم نبینین تو اینترنتم ساعت شروع من از ۷ صبح تا ۱۰ شب! وای چقدر درس خوندن برا پزشکی عالیه ولذت بخش! من عاشق خوندن خاطرات شمام وای که اسم روپوش منو به لرزه میندازه من عاشق تنها خریدن همین لباسم همه سختی هاشو هم میدونم میدونم حقوقش کمه! میدونم تو دانشگاه باید حسابی درس خوند ولی من عاشق اینم که شب تا صبح درس بخونم بعد بشم یه پزشک عمومی وهمینطور به بدبختی برم بالاتر! من عاشق رمان وادبیات هم هستم اما نه به عنوان یه رشته به عنوان یه سرگرمی البته بعد کنکور چون الان خیلی خوشحالم با وبلاگتون اشنا شدم!

سلام
خدا رو شکر که میدونین پزشکی چیه و باز هم دوستش دارین
امیدوارم بعد از ورود به دانشگاه هم همین احساسو داشته باشین

باران دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:17 ب.ظ http://baranbanoo.persianblog.ir

قبلی من بودم :)

ممنون

[ بدون نام ] دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:16 ب.ظ

سلام
۴-

۷-

۱۲-

۱۳-

۱۵- ناراحت شدم...حق داشته...

سلام
ممنون که به من سر زدین

خوهر داداش دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:07 ب.ظ

وای اقای دکتر معذرت میخوام
خیلی عصبانی بودم ایکاش نیومده بودم تو اینترنت
اما حس خیلیی بدی وقتی میپرسی چه بیماریه؟ جوابت بدن به امید خدا خوب میشه (اخه خداییش این جواب این سواله)
اخه بعضی دکترا یه جواباییه میدن که نه تنها اروم نمیشی دلواپس ترم میشی
بازم معذرررررررررررررت می خوام

خواهش میشود
راستش من یادم نمیاد شما منظورتون کدوم سواله اما به هرحال حرف اشتباهی هم نزدم
حتی بزرگترین اساتید پزشکی هم ممکنه اشتباه کنند چه برسه به من پس بهم حق بدین که همیشه امید به خدا داشته باشم تا یکوقت اشتباه نکرده باشم

افسون دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:31 ب.ظ

خنده نمودیم بسیار
باغتون آباد دکتر

خدا رو شکر
قبلا این عبارت درمورد انگوری به کار نمیرفت؟!

مهسا یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ب.ظ http://www.drmahsaa.blogfa.com

دیادیا بوریا یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:19 ب.ظ http://verach.blogfa.com

سلام دکتر جان
مثل همیشه با حال بود مخصوصا که بعد کشیک خیلی بهم چسبید
مورد ۱۱ خیلی باحال بود..... تا وقتی که این دیدگاه هست اون وقت من دیگه چی دارم بگم

سلام از ماست
ممنون
دقیقا حق با شماست

مژگان امینی یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام
۲.فکر کنم قرص فشار داشته
۴.یادش به خیر برگه های خروج از کلاس که بچه ها از توی سطل آشغال جمع می کردند و ساعت و تاریخش را عوض می کردند.
۹.برای آخرتتان ۱۰۰تا کافی است.
۱۰ مامان من عاشق آمپول است و از شربت متنفر
۱۵و...الان فصل اسهال استفراغ است ؟

سلام
ممنون از نظرتون
خیلی ها هم توی تابستون سرما میخورند این به اون در!

مرجان یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:12 ب.ظ

سلام علیکم
۱-خوب محکم تر فشار میدادین!
۲-بیچاره!
۳-
۴-اووه.خوب یه نیگاه میکردین ببینین چی میخواد؟
۵-
۶-
۷-ملت همه دکترن!
۸-
۹-
۱۰-!!!
۱۱-چی کم رو!
۱۲-
۱۳-
۱۴-!
۱۵-طفلی
=======
حالا این پستها چی بود زدین؟چی نوشته بود؟از شما مطلب برمیداشت؟واسه همین حذف شد؟من چرا بیخبرممم خوب؟؟؟؟؟

و علیکم السلام
ممنون از نظرتون
دقیقا همون پستهائی که لینک کرده بودمو کپی کرده بود

مریم یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:27 ب.ظ

من مدت هاست خیلی به وبلاگتون سر میزنم و هر روز هم چک می کنم، گفتم بیام یه اعلام وجودی هم این دفعه بکنم!
خاصراتتون خیلی بامزه است! ولی این سری که یه کم فکر کردم، دیدم خیلی از این اشتباهات بدیهیه!!! البته نه اون سوتی ها!:))
چون شما پزشک هستین براتون غیر بدیهی میشه!
تا حالا توی رشته منم خیلی از این مسائل پیش اومده! به نظرم ربطی هم به تحصیلات و فرهنگ هم نداره! من مثلا دکتری مهندسی هم باشم بازم ممکنه جلوی یه پزشک سوتی بدم! نه؟!!
إنی وی!!!

شما لطف دارین
نمیدونم شاید هم حق با شما باشه
راستش برای من خیلی سخته که از منظر یه مریض به موضوع نگاه کنم حتی وقتی مثلا عمادو میبریم پیش متخصص

خوهر داداش یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:05 ب.ظ

اقای دکتر چرا شما دکترا از جواب دادن تفره میرید ومسئولیتتونو به گردن خدا میندازید
اگه خدا بخواد به امید خدا
همه ی اینا درسته
اما دلیلی نیست که شما به جای توضیح درباره بیماری اینا رو بگید

ووووی چه خشانتی
از این به بعد میگم درمان این بیماری همینه که من میگم خوبه؟

بچه مهندس یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://nimchemohandes89.blogfa.com

سلام آقای دکتر خاطرات ایندفعه بعضیهاش جالب بود ولی بعضی دیگه زیاد جالب نبودن

سلام
خوب اون غیر جالب ها رو هم به جالبهاش ببخشین!

من(رها)! یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:53 ق.ظ

دنگ و فنگش از گوگل ریدر کمتره!!!
حالا این کار رو نکیند تا منم یه وبلاگ بسازم مطالبتون رو کپی کنم!!!
می خوام ببنم چقدر کیف می ده؟؟!!!

آره
اینکارو بکن تا برای تو هم یه گزارش رد کنم!

من(رها)! یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:50 ق.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com

با تبریکات ویژه برای خودمان!!!
بالاخره موفق به خواندن کل آرشیوتان شدیم!!!

آهاننننن
دس ... دس .... شوووووت
مبارکه ایشالا!

فینگیلی شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:10 ب.ظ

:)) وای اون بچه چهارمیه خدا بودا!!!چقدر روش فکر کرده بود دفترچه هم آورده بود با خودش!
دانشجوها چرا دیگه آخه!!!ما انقدر خوب نگاه میکنیم !!!مریضها خودشونو به خواب میزنن ما معاینه نکنیم!!
کپی کرده بود؟!!خوشبحالتون!ما رو که کسی کپی نمیکنه!!

ممنون
چی بگم؟
انشاءالله شما رو هم کپی کنند!

محمدجواد شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:36 ب.ظ http://arsha73.blogfa.com

نسیمه شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:47 ب.ظ http://nasimehsamani.blogfa.com

آقای دکتر پشت سر هم ولایتی های من حرف نزن....فقر فرهنگی همه گیره دیگه چه می شه کرد

چشم

لژیونلا شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:25 ب.ظ

سلام چندباره
قطعا نظر بنده رو تایید نمی فرمودند!!!

سلام
قطعا

Drفرشته شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:04 ب.ظ http://dr-nevisande.blogfa.com

سلام چقدر خوب که خاطراتو یاداشت میکنین

من خیلی وقته حس خاطره نویسی م از بین رفته
راستی منظورتونو از کامنتی که گذاشته بودین نفهمیدم!
شما اولین باری نبود که وبلاگ من میومدین! توی پست قبلی هم کامنت گذاشته بودین!

درمورد واقعی بودن و نبودن داستانم هم توی وبم بهتون جواب ذادم...

موفق باشید...

سلام
ممنون
حق با شماست شرمنده
اما چه میشه کرد هم سن رفته بالا هم عیالواریم!

رویا شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:00 ب.ظ http://royaa22.blogfa.com

سلااااااااام

مث همیشه عاااااااالی

دکتر آخره استعدادی ها .. من سعی میکنم اتفاقات جالبم رو بنویسم اما اصلا خوب در نمی یاد

میدونید چیه ؟ باید به جای اینکه عنوانش؛ (خاطرات از نظر خودم جالب ) بذارید خاطرات خیلیییییی جالب

همیشه کلی حال میکنم .. ممنوووووووووون

سلاااااااام
ممنون
خوب ممکنه بعضی از دوستان خوششون نیاد

لژیونلا شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:14 ق.ظ

سلام
من هم براشون یک کامنت عمومی گذاشتم.
ممنون از پیگیری و دقتتون.

سلام
خواهش میگردد
اما کامنتهاش تائیدی بودند!

فرشته شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ق.ظ http://dr-nevisande.blogfa.com

سلام

خیلی خاطرات جالب و البته نکته داری دارینا

ولی ۱سوال:
چطوری همه ی اینا یادتون می مونه؟ همون موقع یادداشتشون میکنین یا کلا حافظه ی قوی ای دارین؟

سلام
ممنون
خاطرات عهد دقیانوسو از حافظه ام استفاده میکنم اما اینها رو مدتیه که مینویسم
همیشه یه کاغذ توی جیب روپوشم هست

نسیمه جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ب.ظ http://nasimehsamani.blogfa.com

پس همه ی خنده هایی که تو اینجور پستاتون هست یه غم تلخی هست به نام ؛ فقر فرهنگی مردم جامعه ما؛

آپم دوست داشتی بیا

خوب این که درسته
چشم مزاحم میشم
راستی چندتاشون مال ولایت شما بودا!!

خانم ورزش جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ب.ظ

سلام درمورد ۶ باید بگم این خانومها (البته به همشون بر نخوره اکثرشون) چقدر راحت چاخان می کنند. درمورد ۱۴ بابا یه کم سانسور

سلام
موافقم
من که سانسور کردم

محمدجواد جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ب.ظ http://arsha73.blogfa.com

سلام دکتر گرامی!
به به خداییش خیلی قشنگ بود.
دکتر شما تو درمونگاه به خاطر این همه سوتی خنده تون نمی گیره.
راستی ممنونم من ۱۶ سالمه تونستم اون یکی رو بخونم.

سلام
ممنون
جلو روشون نه!!
خوب خدارو شکر

سیب پزشکی جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ق.ظ http://www.medapple.com

راستی ظاهرا اون وبلاگ اسم و آدرسش هم کپی بوده از اینجا:
http://pezeshktanha.blogsky.com/

پس جرمش سنگینتر شد
دوباره برم شکایت کنم

سیب پزشکی جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:29 ق.ظ http://www.medapple.com

جای شکرش باقیه که در مورد شما ترتیب اثر داده شده، کپی کاری مطالب خیلی شایع هست و گویا عادی شده!

بله متاسفانه

marjan جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:10 ق.ظ

این اولین باره اومدم وبلاگتون رو دیدم ، بعد یه سال بیشتره که از تو گودر میخونمتون ... چقدر خندیده م ... چقدر که خوب مینویسید ، گفتم بیام بگم و انقد ساکت نشینم دیگه ...

شما لطف دارین
باز هم از این ورا تشریف بیارین

من(رها)! پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ب.ظ

خداروشکر!!!
ولی خب شما می تونید راست کلیک رو ممنوع کنید!!!

ای بابا
کی حال این دنگ و فنگارو داره؟!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:50 ب.ظ

یعنی چرا این کار رو کرده؟!!!
البته از این مریضها تو نت کم نیستند!!!
بجز مطالب شما و لژیونلا برای چند نفر دیگه هم کپی کرده!!!
رها

؟
اگه دیدمش ازش میپرسم!
ربولی

neda پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ

ma alan khane behdasht mirim
mariz ke nemibinim
faghat moraghebate atfal va tanzim khanevade darim
vayyy cheghad hersamo dar avord ke omade matalebe shoma ro copy karde

الان فهمیدم
خوب چه میشه کرد؟!

لژیونلا پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:13 ب.ظ

سلام. نه بابا شوخی کردم. ایشون نقاش هستند.
راستی منظور پزشک تنها چی میتونه باشه از این کار؟؟

سلام
منو بگو چقدر ساده ام!
چی بگم؟ لابد میخواسته از تنهائی دربیاد!

دکتر ارنست پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ http://drernest.persianblog.ir

سلام . خیلی خوب مینویسین. 4 خیلی با نمک بود
با اجازه لینکتون کردم. خوشحال میشم به منم سر بزنید

سلام
ممنون
چشم مزاحم میشیم

من(رها)! پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ

ببخشید!!! پیش اومد دیگه!!!
وای ی ی ی دکتر اینو باحال اومدید!!!

ما اینیم دیگه!

من(رها)! پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ب.ظ

دست شما کاملا درد نکنه!!!

نوش جان!

صـُـب پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:55 ب.ظ http://drmorning.blogfa.com

این دفعه خیلی ناراحت شدم رفتین تو کار طنز تلخ...

من فقط حرفهای همولایتی هارو مینویسم به مزه اش کاری ندارم!

بهداشتی پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ب.ظ

سلام. خوبین؟ چه خبر ازون ورا؟
این سری همشون جالب بودن.واقعا واقعا واقعا

سلام ممنون
این ورا که خبر خاصی نیست اون ورا چه خبر؟!

مستانه پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ق.ظ http://newmidwife.mihanblog.com

سلام دکتر خاطرات شما واقعا خوندنی و زیبا هستند
خاطرات پاپ اسمیر و آبریزش خیلی جالب بود...خودم چندوقت پیش به خانمه باردار می گم خانم آبریزش که نداری می گه چرا آب ریزش شدید دارم
من:دلم هری ریخت پایین
گفتم: از کی آب ریزش داری چقدر داری?!
گفت از وقتی گلو درد گرفته و سرماخوردم آب ریزش هم پیدا کردم!

سلام ممنون
پس شما هم دچارشون هستین! البته از اون وری!!

neda چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ب.ظ

salamm
4)che bache poroiiii
7)be nazaram jozve asabkhordkon tarin mariza
hastand
15)bichare khanome

سلام
در هر سه مورد با شما موافقم اما مگه شما الان مریض هم میبینین؟!

حانی چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ب.ظ http://WWW.hhaniyehh.blogfa.com

همیشه در خدمتتون هستیم!

خدمت از ماست

لژیونلا چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:06 ب.ظ

سلام
انصافا همشون جالب بودن. ولی 15 کمی ناراحت کننده بود.
اون سایت هم مال منه

سلام
ممنون موافقم
اما شغلتون با چیزی که توی فیس بوک بود فرق میکنه ها!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد