جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (40)

سلام: 

1. یه خانم باردار با سوزش ادرار اومده بود. گفتم: هیچ داروئی نخوردین؟ 

گفت: دوبار رفتم دکتر و برام دارو نوشتن اما من نخوردم. گفتم: چرا؟ گفت: خوب حامله ام خو! 

2. پیرزنه میگفت: شونه ام اونقدر درد میکنه که انگار «جونم» همین جاست! 

3. به خانمه گفتم: این داروهارو که خوردی دردت بهتر شد؟ گفت: دردم سبکتر شد اما بهتر نه! 

4. خانمه دختر 17 ساله شو با ترشح ... آورده بود و میگفت: آقای دکتر براش یه دارو بنویس زودتر خوب بشه آخه دختره، حالا باز اگه زن بود طوری نبود! 

5. به مرده گفتم: میخواین پیش کدوم دکتر برین تا دفترچه تونو مهر کنم؟ گفت: میرم پیش پزشک! 

6. به مرده که با استفراغ و اسهال اومده بود گفتم: چیز ناجوری نخوردین؟ گفت: من هربار حلورده (اسم محلی حلوا شکری) میخورم اینطور میشم، حالا خوبم کنین من دیگه غلط بکنم حلورده بخورم! 

7. خانمه یه پماد واژینال کلوتریمازول 1% آورده بود و میگفت: این درصدش کم بود خوب نشدم یه داروی قویتر میخوام مثل «این» و یه پماد بتادین واژینال 10% بهم نشون داد! 

8. خانمه میگفت: مادربزرگم خیلی پیره نتونست بیاد لطفا داروهاشو براش بنویسین. درحال نوشتن دوسه بار بهش گفتم: بفرمائین بنشینین اما ننشست. وقتی داروهای مادربزرگشو نوشتم گفت: خوب حالا دیگه نوبت خودم شد و روی صندلی نشست! 

9. دختره میگفت: من سرفه هام خشکه و با هر سرفه هم یه خلط میاد بیرون! 

10. یه دختر 10 ساله رو با دل درد آوردند. وقتی نسخه شو نوشتم مادرش گفت: آقای دکتر اجازه هست با این تابلو (چارت اسنلن) ببینم چشمش ضعیف نباشه؟ گفتم: بفرمائین! خانمه دخترشو در چند متری چارت نگه داشت و بعد شروع کرد یکی یکی علامتهای روی چارتو ازش پرسیدن و دختره درحالی به مادرش جواب میداد که داشت از دل درد به خودش میپیچید!! 

11. به خانمه گفتم: تپش قلب هم دارین؟ گفت: آره یه مدتیه استرس دارم تپش قلب هم میگیرم. وقتی از در مطب رفتند بیرون شوهرش گفت: راستشو بگو چرا استرس داری؟! 

12. خانمه با سوزش ادرار اومده بود. گفتم: تکرر ادرار هم دارین؟ گفت: تند تند ادرار دارم اما از ترس سوزش نمیرم دستشوئی! 

13. خانمه میگفت: چند روزه که هرچقدر نفس عمیق میکشم «جون» توی پاهام نمیره! 

14. یه نوزاد 15 روزه رو با سرفه و آبریزش بینی آورده بودند. پدرش میگفت: آقای دکتر! به این بچه کوچیک که نمیشه دارو داد، به نظر من داروهاشو بدیم به مادرش وقتی مادره بهش شیر میده دارو هم وارد بدنش میشه!

نظرات 45 + ارسال نظر
آنا سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ق.ظ http://www.gandom1359.persianblog.ir

خوب بیچاره پیرزنه درست گفته..از قدیم گفتن جونآدم همونجاییه که درد میکنه...یه همچین چیزی

خوب این هم حرفیه

Drفرشته شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ب.ظ http://dr-nevisande.blogfa.com

سلام دکتر
از نظر منم واقعا جالب بود

سلام
ممنون

محمــــــــدجــــــــواد چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ق.ظ

کیمیاگر سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:50 ب.ظ http://parsartist.blogfa.com

سلام دکتر.مثل همیشه عالی.۲ خیلی باحال بود.۴ هم که شوخی دبیرستانی بود

سلام
ممنون از نظرتون

من(رها)! سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:09 ب.ظ

سلام
از نظر من کلا مطالب شما جالب هستند!!!
عجب!!!
لژیونلای عزیز هم تونست بخونه ولی باور کنید خیلی بدخطه!!!

سلام
ممنون
ما اینیم دیگه

محمــــــــدجــــــــواد سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:22 ب.ظ http://www.arsha73.blogfa.com

سلام دکتر!!!!!!!
نه بابا من اگه پی اچ دی داشتم که این ووضعم نبود....
میرفتم خارج....
سوم دبیرستانم،۱۶ سالمه
منم از اونایی هستم که شغل ایده آلش پزشکیه..ارزو دارم مثل شما عمومی باشم

سلام
ای بابا ما که میخواستیم به اون بالا بالاها برسیم وضعمون این شد
خدا به داد شما برسه که میخواین عمومی بشین

بچه مهندس سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ق.ظ http://nimchemohandes89.blogfa.com

سلام جناب آقای دکتر دیدم خبر ندادین بدون اجازتون لینکیدمتون شرمنده
لطفا اجازه رو صادر کنین.

سلام
خواهش میگردد
اجازه ما هم دست شماست

نسیمه سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ق.ظ http://nasimehsamani.blogfa.com

فک نمی کردم پزشک به این با حالی تو شهرکرد پیدا بشه!!
از وب خانومتون اینجا رسیدم

مگه شهرکرد چشه؟؟؟
خوش اومدین

یه دانشجو دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ب.ظ

منم خودم پزشکی میخونم
چندتا ازمطالبتون را برا خانواده خوندم خندیدند

ممنون از شما و خانواده گرامیتون
به زودی خودتون هم دچار چنین مریضهائی میشین!

مرجان دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:33 ب.ظ

روزنامه رو که همیشه نمیخونم!
چشم.شما فقط دستور بدهید

سمیرا دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:54 ب.ظ http://rangarang2.blogfa.com

همگی جالب بودن

ممنون

رازقی دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ق.ظ http://kohvadarya.blogfa.com/

جواب سوالتون رو دادم دوست من.

میرسیم خدمتتون

neda یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ب.ظ

mamnoon aghaye dr

خواهش

مرضی یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ب.ظ http://yasinak.blogfa.com

مورد شماره ۱۰ من رو یاد یک خاطره انداخت
من از کلاس پنجم چشمام حسابی ضعیف شد و عینکی شدم.ولی از عینک و چشم پزشک متنفر بودم(آخرش هم لیزر کردم)یه روز تو بچگی رفته بودم چشم پزشک .روی صندلی جلوی دکتر نشسته بودم.
بعد داشتم از روی همین تخته چارت اسنلن تند تند علایم رو حفظ می کردم تا وقتی دکتره پرسید بلد باشم و نگه شماره عینکم دوباره رفته بالادکتره هم انگار فهمید .چپ چپ نگام می کرد

خوب حق داشته بنده خدا
آخه این هم شد کار!!

محمــــــــدجــــــــواد یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:42 ب.ظ

راستی دکتر کامنت قبلی خصوصی بود...
ممنونم.

باشه پاکش میکنم

من(رها)! یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ

دیگه چون بابای عمادید باشه می ذارم

ممنون

باران یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:59 ب.ظ http://baranbanoo.persiablog.ir

شماره ۵ باحال بود...تخصص جدیده وزارت بهداشت گذاشته؟
شماره ۹ برای من هم رخ داه بود تا حالا...
شماره ۱۳ از اون درداییه که هنوز درمونش اختراع نشده!

ممنون که اومدین و نظر گذاشتین
ضمنا اسم وبلاگتونو هم اشتباه نوشته بودین!

من(رها)! یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ب.ظ

خواهش!!!
فکر کردم اونجا رو نمی خونید!!! اگه می خونید دیگه اینجا نمی ذارم!!!

اختیار!!
اگه جوابو اینجا هم بگذاری که چه بهتر دعات میکنم جوون!

من(رها)! یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:03 ب.ظ

منظورم این بود مامانم می خوابید!!!
تو زمان ما که از این سوسول بازیا نبود زنگ بزنی برات قصه بگن!!!

آهان
راستی ممنون که جوابمو اینجا هم میگذارین

رازقی یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ http://kohvadarya.blogfa.com/

خیلی خندیدم.با حال بود

ممنون

صـُـب یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:19 ب.ظ http://drmorning.blogfa.com


این آقاهه آخریه چقدر باهوشه!

چقددددرررر!!!

محمــــــــدجــــــــواد شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:08 ب.ظ http://www.arsha73.blogfa.com

سلام اقای دکتر!!!!!!!
به یه!!!!
خدا قوت....ما که بدجور مریدت شدیم.....
من خیلی این خاطرات رو دوست دارم....
هیچوقت از خوندنشون خسته نمیشم......
راستی پماد واژینال کلوتریمازول واسه چه دردی تجویز می کنین

سلام
شما لطف دارین ناجور!!
شرمنده این موضوع به درد افراد زیر ۱۸ سال نمیخوره!

فرنوش شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:04 ب.ظ

سلام شماره های 8.10.14 خیلییی جالب بودن کلی خندیدم

سلام ممنون

مرجان شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:18 ب.ظ

سلام علیکم
امروز صبح رسیدم مرکز دیدم رو میزم روزنامه سپید هست گفتم سپید باشه آقای دکتر هم هست.خوب ما که پیشتر خاطراتتون رو در وبلاگ خوندیم و برای همین تاریخ خاطراتش برام گذشته ست عجیبببب!
۱- خو؟!اونوقت؟!
۲-ربطش؟
۳-...
۴-
۵-
۶-
۷-
۸-ووووای طفلییییییییی!!!
۹-همش یه خلط؟!
۱۰-وقت قحط بود؟!
۱۱-اونطوری که همسرش گفت خوب شد خانمه سکته نکرد.
۱۲-!
۱۳-این مریضاتون چرا همش جایگاه جونتشون اینور اونور میشه!
۱۴-اینم حرفیه!!!

سلام
خوب اینکه کاری نداره میتونین خوندن یکیشونو بگذارین کنار!
ممنون که هنوز منو فراموش نکردین

بچه مهندس شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ق.ظ http://nimchemohandes89.blogfa.com

راستی اگه مایل به تبادل لینکین بهم خبر بدین

چشم اگه مایل بودم خبر میدم!

بچه مهندس شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ق.ظ http://nimchemohandes89.blogfa.com

سلام آقای دکتر سرافرازم کردین به وبم سر زدین شرمنده یه کم دیر اومدم چون زیاد به کامپیوتر دسترسی ندارم خاطراتتون خیلی جالب بود اون متن خودم میدونم تکراری بود ولی چون خوشم اومده بود گذاشتم تو وب من یه تازه کارم اگه تو نوشتن کمکم کنین خوشحال میشم

سلام
خواهش
نه بابا ما خودمون یکیو میخوایم بهمون کمک کنه

دخترک شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ق.ظ http://daryaye872000.blogfa.com

۱۰ و ۱۳ خیلی خنده دار بود

ممنون

من(رها)! شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ق.ظ

گفتم یه کوتاه بزارم فکر نکنید همه طولانیه بازم بیاید اون ورا!!!

من(رها)! شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

خیلی بیشتر از یکم می خواداا!!!

وروجک جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:07 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

وااااااااااای خدا من چقد این خاطراتو دوست دارم کلی می خندم البته من خودمم از این سوتی کم نمیدما ولی خوب انسانها ایرادای خودشونو که نمی بینن

ممنون که بازم به من سرزدین

باران جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلامم اقای دکتر حال شما؟؟؟؟؟
واای دلم برای اون بچه هه سوخت که دل درد داشت!!!
حالا نمی شد یه زمان دیگه چشما رو تست کرد؟!
این مورد اخرم عجب تزی داده هااا

سلام
ممنون
چی بگم؟
واقعا!

خانم بندانگشتی جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:41 ق.ظ http://nest1367.mihanblog.com

سلام
این شماره 14 از همه باحال تر بود
و این شماره 11 رو که خوندم انگار منم استرس گرفتم.
فکرکننننننننن

سلام
ممنون
شما دیگه چرا؟!

×بانو! جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ق.ظ http://delneveshteha-007.blogfa.com/

سلام

4. خدا همه رو به راه راست هدایت کنه!

6. ما هم میگیم حلورده

10. یعنی اسکروچ رو رو سفید کردن اینا!!

11.

14.

سلام
خوش اومدین
ممنون از نظرتون

رضا جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ق.ظ http://rezapharm.blogfa.com

اقای دکتر من بدون اجازه شمار و لینک کردم لطفا اجازشو بعدا صادر کنید

نیکی و پرسش؟

رضا جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ق.ظ http://rezapharm.blogfa.com

سلام.باحال بود .

سلام ممنون

مژگان امینی پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog .ir

هیچکس مثل پزشک آدم را معالجه نمی کند .همه را بفرستید پیش پزشک
نوزاد پانزده روزه خوب شد؟
واقعاْ حلوارده می تواند اسهال استفراع بیاورد؟

چشم!
چی بگم؟ خودش که اینطور میگفت

مهسا پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ب.ظ http://www.drmahsaa.blogfa.com

سلام دکتر
۴.
۵.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۳.

سلام
ممنون

داروگ وبگرد پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ http://callofamicable.blogfa.com

سلام.چقد دیر آپ کردین.ولی خیلی جالب بودند.مرسی.
اما در مورد انتخاب و تصمیم و از این مباحث زجرآور!!!
برای تصمیم گیری(تغییر رشته) باید یکی-دو ترم بخونم ظاهرا.واسه همین هم گفتم فعلا الکی خوش باشیم!

سلام ممنون
به هرحال امیدوارم موفق باشید

لژیونلا پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ

سلام
8-احتمالا تا اونموقع مادربزرگ روی صندلی نشسته بودند!
10-سنگ مفت گنجشک مفت؟
14- دکتر، اینها از نخبگان مملکت هستن. دست کم نگیرینشون.

سلام
ممنون از نظرتون

اکبر پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:44 ب.ظ

اون مورد آخر واقعا دانشمند بوده ها!!!!!! تز دادن رو نگاه!!!!!!!!!

واقعا!!

دلژین پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:43 ب.ظ http://drdeljeen.com


جالب بود مرسی

ممنونم

مستانه پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:42 ب.ظ http://newmidwife.mihanblog.com

سلام دکتر
واقعاً مرسی چه خاطرات بامزه ای نوشته بودید...

سلام
ممنون

من(رها)! پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:43 ب.ظ

دیدی چی شد؟ می دونستم امروز آپ می کنینا یکم می جنبدم اول می شدم!!!
۴.
۵.
۸.
۹.
۱۰.مگه هر کی بخواد می تونه از اون استفاده کنه؟!!!
۱۱.
۱۲.
جالب بودن !!!

عیبی نداره انشاءالله دفعه بعد
در مورد شماره ۱۰ وقتی چارت به دیوار نصب باشه فقط یه کم «رو» لازمه تا ازش استفاده کنی

محمد پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:13 ب.ظ http://migam.blogsky.com

خیلی جالب بود آقای دکتر .

ممنون

سحر پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:03 ب.ظ http://www.atlase.blogfa.com

خاطرشماره 10

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد