جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

پنالتی

ظاهرا لازم است علی دایی جز تمرین پنالتی زدن و پنالتی گرفتن موارد دیگری را هم با تیم به اصطلاح ملی فوتبال کار کند چرا که چه در بازی با کنیا و چه در مسابقه دیشب با کویت به جز لحظه پنالتی گرفتن و پنالتی زدن چیزی جز یک بازی کسل کننده ندیدیم. شادی خلعتبری پس از گرفتن پنالتی هم نشان میداد او وظیفه ای را که دایی بر عهده اش گذاشته به درستی انجام داده است.

شاید اگر خط حمله کویت ۳۰ دقیقه به لطف حضور جاسم الهویدی کند و کم رمق نبود دروازه ایران باز شده بود.

جناب آقای دایی

تیم ملی با تنها یک نوع تمرین و یک شیوه بازی به جایی نمیرسد همچنانکه با تمرینات آقا وسط قلعه نویی به جایی نرسید.

امیر قلعه نوعی

نتایج نه چندان مناسب استقلال در جام باشگاههای آسیا ثابت کرد همچنانکه پیشتر هم گفته بودم قلعه نوعی مربی بزرگی است اما فقط در سطح داخلی و هنوز تجربه لازم را برای کار در سطح بین المللی به دست نیاورده است. 

به همین دلیل برداشتن واژه موقت از عنوان سرمربیگری او در تیم ملی فوتبال اشتباه بزرگی بود که مسئولان فدراسیون فوتبال پس از جام جهانی آلمان مرتکب شدند.

کنیا

برانکو ایوانکوویچ مربی بدی نبود. البته دقیقا تا روزی که تیم ایران به جام جهانی آلمان راه یافت.

از زمانی که تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی ۲۰۰۶ راه پیدا کرد به ناگهان برانکو هم چهره واقعی خود را آشکار کرد. فردی یکدنده و لجباز که حاضر به گوش دادن به حرف هیچکس نبود و خود را عقل کل میدانست.

و همه ما در نهایت نتیجه این رفتار را هم دیدیم. زمانی که پس از پایان جام جهانی وی دیگر جرات پا نهادن به خاک ایران را نداشت و بعد از مدتی اصولا اعلام شد که او پیش از بازی با آنگولا اخراج شده بوده است!

از دیگر نتایج اعمال او سقوط جایگاه علی دایی در دیدگاه مردم از حد یک اسطوره فوتبالی تا عاملی برای تمسخر و ساخت بلوتوث و .... بود.

یکی از کارهای مضحک برانکو انجام بازی دوستانه با پاناما آنهم درست پیش از بازی با بحرین بود و مضحک تر از آن توجیه ایشان برای برقراری این بازی:پاناما هم مثل بحرین چرک بازی میکند.

با این توصیف از شاگرد خلف برانکو نباید بیش از این انتظار داشت که پیش از بازی با عربستان از بازی با تیمی چون کنیا حمایت کند و جالبتر از آن نتیجه گرفته شده در این بازی بود.

ایران تنها با یک گل آنهم از روی نقطه پنالتی تیمی چون کنیا را شکست داد آنهم در حالی که به گفته مربی این تیم کنیا حتی از حضور لژیونرهایش هم محروم بود.

به نظر شما آیا باید به کارهای دایی همچنان خوشبین بود؟

تقدیم به آقای ایکس

افشین قطبی قرار بود چند هفته پیش در دبی در برابر خبرنگاران افشاگری کند و مسائل پشت پرده پرسپولیس را برای همه بیان کند اما هنوز که خبری نشده.
فتح الله زاده هم وقتی از مدیر عاملی استقلال کنار رفت وعده داد به زودی افشاگری خواهد کرد همانطور که مربیانی چون بوناچیچ و حجازی هم پس از برکناری چنین وعده ای داده بودند و پیش از آنان هم دهها تن دیگر.
تمامی این افراد سالهاست که قرار است به زودی افشاگری کنند و معلوم نیست این «به زودی» کی قرار است که فرا برسد؟
باز خدا پدر داریوش خان مصطفوی را بیامرزد که بالاخره مشکل اصلی فوتبال ما را به همه نشان داد و همه فهمیدیم که مشکل اصلی آقای ایکس است که فعلا قصد دارد پرسپولیس را به بحران بکشاند و به زودی هم فوتبال ایران را کن فیکون کند مگر آنکه سرمربیان تیمها او را دستیار خود کنند.
دیگر افشاگری از این بیشتر؟!
دی کارمو بیچاره را بگو که چقدر به او ناسزا گفتیم که نمیتوانست دروازه خالی را باز کنداما او که تقصیری نداشت همه اش تقصیر آقای ایکس بود وگرنه او واقعا آقای گل باشگاههای برزیل بود!
همین الان یکی برود و این آقای ایکس را به درک واصل کند آنوقت ببینید جناب نیکبخت خان واحدی چطور ده تا ده تا برایتان گل میزند تازه وزنش هم خود به خود کم میشود و دیگر لازم نیست بعضی بخواهند از آن گنده (ببخشید بازیکن) بدگویی کنند تا خودشان گنده شوند.
گمان میکنم آقای ایکس در اول این فصل دست تفقدی هم بر سر آرش خان برهانی کشیده است که بر خلاف فصل پیش شروع به گل زدن کرده است.
اصلا اگر آقای ایکس اجازه دهند نتیجه دربی هم عوض میشود مثلا از این به بعد اول پرسپولیس گل میزند و بعد استقلال بازی را مساوی میکند نه مثل حالا که همیشه اول استقلال گل میزند و پرسپولیس هم در هر بازی گل تساوی را دیرتر به ثمر میرساند تا جایی که فکر کنم در بازی بعد قرار است گل مساوی پس از زدن سوت پایان بازی به ثمر برسد.
یک بار هم که ظاهرا آقای عنایت با آقای ایکس صحبت کرده بود و قرار بود پنالتی حریف گل نشود (طبق سخنان خود ایشان در برنامه ورزش و مردم جمعه گذشته) خود حاجی فیروز (ببخشید آقا فیروز) به دروازه بان صبا دستور فرمودند که پنالتی را نگیرد تا صدای مسئولان و هواداران صبا درآید که:
      که از چنگال ایکسم در ربودی                                ولیکن عاقبت ایکسم تو بودی!
خوب حالا فهمیدید این آقای ایکس کیه و چی از جون فوتبال ما میخواد؟
نگفتم؟

پس من به زودی در این باره افشاگری خواهم کرد

فریب دایی

از حق نباید گذشت.

تیم علی دایی (با توجه به آنکه دایی بسیاری از بهترینهای فوتبال کشور را از حضور در این تیم محروم کرده و معلوم نیست بر اساس چه قانونی و با چه مناقصه ای پیراهنهای کارخانه خود را بر آنان پوشانده و  کارخانه ای که عضو هیئت مدیره باشگاه آن است اسپانسر آن کرده عارم می آید که آنرا تیم ملی کشورم بنامم) برابر تیم کره جنوبی اندکی بهتر از مسابقات قبل بازی کرد که من دلیل آنرا نه دایی که حضور فردی چون اریش روته مولر میدانم.

اما به هر حال معلوم نیست تا چند بازی باید سرمربی را تحمل کنیم که پیش از هر بازی بارها قول پیروزی بر حریف را میدهد و پس از بازی به جای عذرخواهی از خبرنگاران چیزی هم طلبکار است!

با وجود آنکه نوع صعود تیمهای آسیایی به جام جهانی نسبت به برخی دفعات پیشین چندان دشوار نیست اما با این سرمربی کم کم دارم به  حضورمان در جام جهانی آینده بیش از پیش تردید پیدا میکنم.

خدا را شکر که این بار دیگر فریب دایی را نخوردم و در نظرسنجی برنامه ۹۰ گزینه برد ایران را انتخاب نکردم!

بد قدم

تیم ممفیس امروز صبح هم بازی خود را به حریف خود در NBA باخت به ویژه از هنگامی که حامد حدادی راهی این تیم شده است.حتی اگر این بازیکن در بیشتر بازیها از روی نیمکت ذخیره هم تکان نخورد.
هزاران کیلومتر این سوتر جواد نکونام و مسعود شجاعی در تلاشند تا شاید بتوانند تیم اوساسونا را از قعر باشگاه های اسپانیا بالا بکشند.
حتی سالها پیش وقتی خداداد عزیزی راهی باشگاه کلن آلمان شد خبرگزاری های ایرانی با افتخار اعلام کردند:
تیم کلن تنها باشگاه در بوندس لیگاست که در طول عمر صد و چند ساله خود هرگز به دسته پایینتر سقوط نکرده است اما این تیم در همان سال با حضور عزیزی به این مهم نیز نائل آمد درست در همان سالی که علی دایی و کریم باقری با حضور در باشگاه « آرمینیا بیلفلد» دیگر باشگاه آلمانی شاهد سقوط این باشگاه نیز بودند.
در سال 1999 وقتی علی دایی در فینال مسابقات جام باشگاههای اروپا در برابر منچستر یونایتد بر روی نیمکت نشسته بود،تقدیر تا دقیقه 90 نیز منتظر ماند تا شاید علی دایی وارد زمین شود و در زمان یکی از تراژیک ترین شکستهای تاریخ دست اندرکار باشد اما با عدم ورود دایی به زمین به ناچار این کار را بدون حضور او و پس از دقیقه 90 انجام داد.
به نظر شما مشکل در کجاست؟
آیا بازیکنان ایرانی بد قدم هستند یا....؟

۹۰

چند ماه پس از به راه افتادن شبکه ۳ سیما این شبکه در شهر ما هم قابل دریافت شد.

چندی بعد در شنبه شب یکی از هفته ها در حالی که مانند هر شب منتظر پخش برنامه گزارش ورزشی و در انتظار تماشای یک فوتبال از باشگاههای اروپایی بودم که تا چند ماه پیش برایم حکم کیمیا را داشت به ناگهان تیتراژ جدیدی به چشمم خورد.

تیتراژی با آهنگی ناآشنا ولی جذاب و نام برنامه ای جدید (۹۰) بر صفحه تلویزیون نقش بست که از این نام و تیتراژ چنین بر می آمد که این برنامه هم مربوط به فوتبال است و بعد عادل فردوسی پور گزارشگر جوان فوتبال نشسته بر پشت میزی ساده بر صفحه تلویزیون ظاهر شد.

اول از شبکه ۳ و عادل دلخور شدم که مرا از تماشای یک فوتبال اروپایی محروم کرده اند اما پس از گذشت چند دقیقه نظرم به این برنامه جدید جلب شد و در هفته های بعد کم کم نه تنها به آن علاقمند که به نوعی به تماشای آن معتاد شدم.

برنامه ۹۰ به مانند کودکی کم کم رشد کرد و به حد بلوغ رسید و از برنامه ای که کارش تنها نمایش گلهای بازیهای لیگ و گاهی سرک کشیدن به داخل رختکن تیمها بود به برنامه ای برای بررسی مشکلات بدنه و به تدریج معضلات ریشه ای فوتبال کشور بدل شد و مردم به تدریج با بخشهای ناپیدایی از فوتبال کشور آشنا شدند که تا پیش از آن از آن باخبر نبودند و در تمامی این بالندگی ها نقش مجری و تهیه کننده جسور این برنامه «عادل فردوسی پور» از همه پررنگتر بود.

فردی پرشور جسور و حاضر جواب که اگر قصد میکرد از ته و توی موضوعی سر درآورد هیچکس جلودارش نبود که از آن جمله میتوان به ماجرای تست دوپینگ بازیکنان استقلال تهران پس از بازی با سپاهان و یا ارسال دیر هنگام اسامی این تیم برای شرکت در جام باشگاههای آسیا اشاره کرد. مردی که جز یکی دو برنامه (که با اجرای عباس بهروان و مزدک میرزایی پخش شد) در تمامی این سالها و همه برنامه ها حضوری فعال داشت.

کم کم توجه مردم هم به این برنامه جلب شد به گونه ای که پس از آغاز مسابقات پیام کوتاه این برنامه در حالی که بسیاری از برنامه های دیگر به پاسخ های چند ده هزاری بینندگان خود افتخار میکرده و میکنند از همان ابتدا با پاسخهای چند صد هزاری آغاز کرد و به تدریج به پاسخهای میلیونی رسید. پاسخهایی از مردمی که خود میدانستند احتمال برنده شدن یکی از معدود جوایز برنامه در میان این خیل عظیم چیزی در حد صفر است اما قصد داشتند حضور خود و همراهیشان را با «عادل» فوتبال ایران نشان دهند در حالی که کمتر استقبالی از برخی تقلیدهای ناشیانه از این برنامه در دیگر شبکه ها کردند.

اما اشتباه «عادل» در این بود که گمان کرد در آزادی نزدیک به مطلق کشور ما میتوان از همه چیز سخن گفت و بر همه کس خرده گرفت.

ظاهرا او فراموش کرده بود که پیش از او هم دیگرانی به همین جرم ممنوع التصویر شدند.

 «عادل» فراموش کرده بود که فدراسیون فوتبال ما بهترین فدراسیون آسیاست حتی اگر انواع ایرادهای کوچک و بزرگ را در ساختار خود داشته باشد.

آقایان محترم مسئول!

مردم با «عادل» هستند حتی اگر سیستم پیام کوتاه این برنامه به ناگهان به طور تصادفی(؟!)  قطع شود و حتی اگر انواع مزاحمتها و تهمتها متوجه این برنامه و تهیه کننده پرتلاش آن گردد.

آقایان محترم مسئول!

حال که برنامه ۹۰ وجود دارد و همگان خود را زیر ذره بین تیزبین آن میدانند داوران به سادگی آب خوردن انواع سوتها را به سود یک تیم و علیه تیمی دیگر به صدا در می آورند و در پایان سخن از بهترین قضاوت عمر خود بر زبان میرانند و در نهایت چیزی هم طلبکار هستند!

در بسیاری از تیمها انواع باند بازیها و لابی ها وجود دارد و همگان از آن بااطلاعند و حتی مسئولان تیمها هنوز قادر نیستند به برخی بازیکنان خارجی خود حالی کنند که کنار زمین محل مناسبی برای ادرار کردن نیست(!) وای به روزی که از «عادل» و برنامه اش هم اثری نباشد.

 آقایان محترم مسئول!

بهترین راه حل مشکلات همیشه پاک کردن صورت مسئله نیست.

حال که خود «عادل» نیستید پس دست کم بگذارید «عادل» بر سر کار خود باشد و مشکلات فوتبال را بازگو کند.

آینه چون نقش تو بنمود راست                       ...............................

فوتبال با طعم ماکارونی

در فوتبالی که رئیس فدراسیونش کفاشیان باشد و سرمربی تیم ملیش دایی هیچ چیز بعید نیست. 

وقتی میگوییم چرا بر روی پیراهن تیم ملی تبلیغ ماکارونی زده میشود بازی را یک بازی رسمی نمیدانند که به گفته عادل فردوسی پور به معنی آن است که فیفا این تیم را به معنی تیم ملی بزرگسالان آن کشور به رسمیت نمیشناسد و از سوی دیگر فریاد دایی گوش فلک را کر کرده که بر تیم چین که در بازیهای آسیایی با آن مساوی کرده بودیم پیروز شدیم. 

لابد حالا هم باید برای دایی هورا بکشیم که بر سنگاپور پیروز شده است. 

اما کره جنوبی سنگاپور نیست عزیز دل برادر

سلام به همه

بعد از اقدام ناجوانمردانه رویابلاگ در فیلتر کردن بی دلیل وبلاگم تصمیم گرفتم اونجا را برای همیشه ترک کنم و به جای اونجا از این به بعد اینجا بنویسم 

اینم چند تا از آخرین مطالبم در وبلاگهای دیگه ام:

ادامه مطلب ...