جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (107)

سلام

این هم دومین و آخرین بخش از خاطرات دانش آموزان بدو ورود به دبستان امسال:

۱. گوشیو که گذاشتم روی سینه بچه گفت: اگه قلبم داره تند می زنه مال اینه که هرروز از صبح تا شب توی کوچه ام!

۲. (۱۴+) فشار بچه رو که گرفتم گفت: عمو میشه یه بار دیگه هم بکنی خیلی حال داد!

۳. بچه مثل بچه آدم (!) نشسته بود روی صندلی و داشتم فشارسنجو میبستم دور بازوش که مادرش بهش گفت: حالا بادش میکنه تا اون عدد قرمزه. بچه یکدفعه پرید بالا و گفت: نهههههه نمیخوامممم بازش کننننن و چنان داد و فریادی به پا کرد که نگو. با هزار فلاکت آرومش کردیم و فشارشو گرفتم. وقتی از اتاق می رفتند بیرون مادرش گفت: فکر کنم به خاطر حرف من بود که این حرکتهارو می کرد آره؟!

۴. معاینه بچه که تموم شد پدرش گفت: ببخشید ما همه جا رو رفتیم جای دیگه ای هم هست که بریم؟!

۵. به مرده گفتم: بچه تون سابقه هیچ بیماری نداره؟ گفت: این بچه اون قدر مریض نمی شه که ما حتی براش دفترچه هم نگرفتیم!

۶. پرونده بهداشتی بچه رو از پدرش گرفتم و باز کردم. همه اش سفید بود. گفتم: اینجا اتاق آخره. چرا اول اومدین اینجا؟ گفت: گفتیم اول بیائیم خدمت شما که بزرگ اینجا هستین!

۷. خانمه با بچه اش وارد اتاق من شدند که بچه با دیدن من فرار کرد و گفت: من نمیام پیش دکتر. الان آمپول میزنه! مادرش گفت: بیا این که دکتر نیست. اگه دکتر بود که در اتاقشو می بست!

۸. (۱۴+) خانمه گفت: دیروز بچه مو بردم واکسنشو بزنه مرده هی فشار می داد توی دهنش و مالشش می داد روی لبهاش اشکالی نداره؟ گفتم: چیو؟؟ گفت: همون ظرف پلاستیکیو که قطره فلج توشه!

۹. به خانمه گفتم: ساکن کجا هستین؟ گفت: وا ما که یه بار چند ماه پیش توی درمونگاه .... اومدیم پیشتون که!

۱۰. وسط دیدن بچه ها برام یه استکان چائی و یه بیسکوئیت (از همون بیسکوئیت ها که به بچه ها می دادن) برام آوردند و گذاشتند روی میز. معاینه بچه که تموم شد مثل خان دستشو دراز کرد و بیسکوئیت منو برداشت و از در رفت بیرون!

۱۱. معاینه بچه که تموم شد مادرش گفت: مشکلی که نداشت؟ گفتم: ظاهرا توی بینائی سنجی خوب جواب نداده. از بچه اش پرسید: اونجا خوب جواب ندادی؟ جواب نده تا تو هم عینکی بشی بدبخت بشی!

پ.ن۱: از پزشک طرحی هنوز خبری نیست و حتی کامنتهارو تائید نکرده. امیدوارم با خبرهای خوش برگرده.

پ.ن۲: هفته پیش رفتم سراغ گرفتن پروانه مطب که گفتند: مسئولش این هفته مرخصیه و هفته بعد میاد. نامه بردم برای گرفتن عدم سوء پیشینه که گفتند: مسئولش همون آقائیه که این هفته مرخصیه! یه نامه از شبکه بردم که توی ساعات غیر اداری بهم احتیاج ندارن و خواستم تائیدش کنن که گفتند: تائید این نامه هم کار همون آقاست که این هفته مرخصیه!! خدا عاقبتمونو به خیر کنه.

پ.ن۳: سایت www.weblogestan.ir  رو پیدا کردم که ظاهرا یه چیزی شبیه گودره (البته فقط درمورد بولد شدن وبلاگ های آپ شده). اما من که نتونستم توش عضو بشم. شما میتونین؟!

پ.ن۴: یکی از پرسنل شبکه باهام تماس گرفت و گفت: یه خانم دکتر مجرد خوب سراغ دارین برای امر خیر؟ گفتم: دکتر ... که تازه اومده طرح ظاهرا دختر خوبیه. گفت: نه یکیو میخوام که سنش بالاتر باشه. گفتم: حالا شاه داماد هم پزشکند؟ گفت: نه دکترا هم نداره اما چون زن همه برادرهاش پزشکند میخواد جلو اونها کم نیاره!

خلاصه اگه دوست دارین و واجد شرائط هستین بسم الله!

نظرات 57 + ارسال نظر
irman چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ق.ظ

oh....man inghadr marizhamun etemad be nafs bala hastand ke khodeshun tik mizanand (mojaz be sherkat dar kolie faaliathaye varzeshi)va faghat jahate talabe mohr mian!!!asan yek vaziiiii....

و فکر نکنم اوضاع در آینده نزدیک هم بهتر بشه

medico یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:36 ب.ظ

عاالی

ممنون

پزشک تازه کار جمعه 12 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:17 ب.ظ

سلام، شاید بیشتر از همیشه خندیدم... .
مرسی و پاینده باشید

سلام
خنده تون مستدام

پزشک طرحی چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.pezeshketarhi.blogfa.com

4. هفت خان رستم
9. امان از این دفتر پر کردنای پزشک خانواده
10.باید گازش میزدین ! تازگی ها من به این نتیجه رسیدم که هر کی بهم خوراکی میده ، سریع باید نشونه گذاری کنم روش !!!!
11.
پ.ن 1 : ممنونم اقای دکتر ، خیلی ممنونم .

ممنون از نظرتون
البته مورد 9 متعلق به پرونده بهداشتی دانش آموزان بود

ندا دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:07 ب.ظ

واقعا؟؟؟ چرا فک میکنید نتونستین؟؟؟
راسته که میگن هرکی از لیسانس بره پزشکی نمیتونه تو تخصص شرکت کنه؟؟؟ شمادراین مورد اطلاع دارین؟؟؟

اگه منظورتون پی نوشت 3 بود بالاخره تونستم
راستش نمی دونم شرمنده

امینی یکشنبه 7 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:08 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

پ.ن.4من فکر می کردم فقط توی دفتر مدارس از این خبرها هست
پ .ن 2پروانه هم می گیرید ان شا ا..
11.ای وای ما خانوادگی
راستی من هم برای اول دبستان بچه ها هر کجا خلوت تر بود می دویدم و می رفتم

نه بابا همه جا همین طوره
گرفتم!
ایضا
خب حق دارین اما به هرحال اتاق پزشک اتاق آخره

گیلاس آبی یکشنبه 7 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:22 ب.ظ http://thebluecherry.blogfa.com

بله دیگه!!

فاطمه یکشنبه 7 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:12 ق.ظ http://www.radepayegol.blogfa.com

ازعماد وعسل ننوشتیدا

می نویسیم!

فردا شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:12 ب.ظ

علاقه مند شدم؟؟!!!!
آره خب! با همچی داماد کامل العقلی بایدم آدم دهنش آب بیفته!!

خبرنگار شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:09 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

اخه دکتر جان این چه وضعشه
خب مگه نمیدونی که هر مریضی که میاد برا ویزیت حتمت باید در یاد و خاطر شما بمونه و دفعه بعد که میاد پیشتون ازش سوال ذنپرسین ؟

این بود آرمانهای روحانی ؟؟؟

حالا شما این بارو به بزرگی خودتون ببخشید

خاله زنک شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:58 ق.ظ http://khalezanak.persianblog.ir/

خوب ببند در اتاق رو برادر منبزارید همه بفهمن دکترید
موفق باشید دکتر جان

چشم
انشاءالله دفعه بعد

خانم گل شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:02 ق.ظ

پ.ن.4:حالا حتما باید پزشک باشه؟ ارشد داشته باشه قبول نیست،نهههه؟!!!!

نه دیگه
شما که نمیخواین اونو پیش برادراش سرشکسته کنین؟ :دی

فردا جمعه 5 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:51 ب.ظ http://med84.blogfa.com

ینی سن اون عروس خانوم دکتر چه قد باید بالاتر باشه؟؟!!
واقعا عجب معیار عمیق و تاثیرگذاری!!

انگار علاقمند شدینا!
واقعا

فاطمه پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:00 ب.ظ

:))

دکتر نگار پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 02:33 ب.ظ http://drnegar.lxb.ir

یعنی اعتماد به نفس اقای محترم و دلیل ازدواجشون درجا من رو کشت

یعنی خدا نکنه!

آذرخش پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:48 ب.ظ

هر چند هیچی گوگل ریدر نمیشه ؛ اما فیدلی رو هم امتحان کنید

هرچند واقعا اما چشم

آذرخش پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:47 ب.ظ http://asarakhsh.persianblog.ir

6- پاچه خواری در حد تیم ملی !! ( احتمالا اونجا شلوغ بوده و خواسته از جای خلوت تر شروع کنه )
7-زمان طرح از من سراغ دکتر رو میگرفتن و تا دوباره نمیرفتم تو اتاق و پشت صندلی نمی نشستم جدی گرفته نمیشدم
مورد پانوشت دوم وام گرفته میشود در پستهای آینده

دقیقا
واقعا؟
یعنی شما هم میخواین پروانه مطب بگیرین آیا؟

پروانه پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ب.ظ http://bestmoments.blogfa.com

سلام دکتر،
2و8 واقعا 14+ بودن
3.
7. پزشک بودنتونو برد زیر سوال!!!!

مرسی و موفق باشین.

سلام
ممنون از نظرتون
وهمچنین

دکتر پرتقالی پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:48 ق.ظ http://dr-orange.blogfa.com

تو طرح که هستی و مجرد باشی کلی پیشنهادهای عجیب و غریب بهت میشه پسر قناد و راننده مرکز تا باغبون پارک

باغبون پارک

مهسا پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:34 ق.ظ http://med90mahsa.blogfa.com

سلام دکترجان.مثل همیشه باحال و جالب بود.

سلام
ممنون

وانی پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:30 ق.ظ

فکر نکنید دیر اومدم ها!! اولش اومدم کلی خندیدم ولی نتونستم ابراز خنده و تشکرمو تایپ کنم!! حالا که خوب شدم دوباره خوندم و خندیدم و خندیدم. چشم دکتر دیگه تکرار نمی شه!!

شما هروقت که دوست داشتین تشریف بیارین خوشحال میشیم

فروز مامان دیانا پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:13 ق.ظ http://diananini.blogfa.com

ینی مردم از خنده . خیلی باحال بود .
میگم اون آقاهه برگرده از مرخصی قطعا یکی دیگشون میره مرخصی که تمام راههای رسیدن به مطب به دست اوشونه

ممنون
احتمالا

مریم پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:19 ق.ظ http://soir.blogfa.com

یعنی من الان بدبختم؟ اخه عینک 75 صدم دارم وهمیشه سر کلاس موقع تماشای فیلم واین جور چیزا عینک میزنم!!! خواهش میکنم اگه مادررو دیدین ازش بپرسین نمره های زیر یک هم بدبخت محسوب میشن یا نه؟ ومنو از نگرانی درآورید... ممنون
درموردپ ن 4 : خیلی متاسفم که شرایطشو ندارم مورد خوبی بود...

نمیتونم به کامنتتون جواب بدم میترسم دلتون بشکنه!
واقعا حیف شد یه آینده رویائیو از دست دادین :دی

Rojin پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:53 ق.ظ http://rojna.blogfa.com

گفتیم اول بیائیم خدمت شما که بزرگ اینجا هستین! :)) جواب خوبی داده ها .

یعنی فشار خون همه بچه ها رو باید بگیرین؟ عجب چیزایی مد شده!

دفعه بعد بیسلوییتها رو جای امن قایم کنید :))

آره از پزشک طرحی خبری نیست :(

واقعا دندان شکن بود!
بله الان چند ساله
حتما
خوشبختانه به خیر گذشته برام کامنت خصوصی گذاشتن

شیرین امیری چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:59 ب.ظ

همیشه ازین خاطرات جالب لذت میبرم..
خوش باشین

خنده تون مسندام
شما هم همین طور

منطقه امن چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:39 ب.ظ http://mantagheyeamn.blogfa.com

چی بگه آدم به آدما!!!

هرچی دوست دارین!

ناتمام چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:30 ب.ظ http://www.najor72.blogfa.com

...روزگارت بر مرادروزهایت شاد شادآسمانت بی غبارسهم چشمانت بهارقلبت از هر غصه دوربزم عشقت پر سروربخت و تقدیرت قشنگعمر شیرینت بلندسرنوشتت تابناکجسم و روحت پاک پاک

ممنون

مرجان چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ق.ظ http://mahroo1371.blogfa.com

سلام دکتر
خیلی وقت بود نیومده بودم دلم تنگ شده بود واسه اینجا.
عسل بانو و عماد خان خوبن؟

مثل همیشه خوب بود.
من هلاک استدلال اون شماره 7 شدم!
در مورد پ.ن2 هم واقعا این چیزا لج دراره! بروکراسی اداری ، بیماره بیمار!

سلام
ممنون که بعد از مدتها افتخار دادین
ممنون خوبند
ایضا
واقعا

مریم سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام
خیلی خیلی جالب بود

سلام
ممنون

نون سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:19 ب.ظ

فونت فارسیم بهم ریخته. حالا شما کوتاه بیا دکتر

باشه اما دیگه تکرار نشه!

آنا سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:47 ب.ظ http://www.anna1359.persianblog.ir

پس من راس کارشون نیستم...

drpooyahakami سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 03:19 ب.ظ http://drpooyahakami.blogfa.com

سلام دکتر اگه میشه به وب من سربزنید خوشحال میشم

سلام
خوشحالتون میکنم!

یک عدد مامان سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 ب.ظ http://kidcanser.blogfa.com

یعنی نشد شما یک کاری بخواین انجام بدین و بدون دردسر انجام بشه !!!!چرا اونوقت؟؟؟!!!
من هلاک این همه اعتماد بنفس اقاهه هستم منظورم همون اقاییه که دنبال همسر پزشک می گرده

چی بگم؟ خودم هم توش موندم
واقعا

ند نیک دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

مرسی
جالب بود

خواهش

ورجک جیغ جیغو دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:07 ب.ظ

نون دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:34 ب.ظ

خوب من هم خارج ام. آمریکای شمالی. ولی تو خارج ما دکتر ها خیلی احترام دارند. اصولا اینجا کسی به کسی تف نمینداره چون خیلی کار بی تربیتی است.

دوست دارم بدونم کدوم خارج است که اینقدر تحصیل کرده هاش زلیل اند.

از کسی که کانادا زندگی می کنه بعیده غلط املائی داشته باشه ها!

آنا دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:37 ب.ظ http://www.anna1359.persianblog.ir

۲.
۶.
۸.
۹.یعنی عینکی ها بدبختن؟؟؟؟
پ.ن ۴..دکتر مورد نظر از چه نوع دکترهایی باید باشه؟؟؟نوع دکتریتشو حداقل مشخص میکردید...

ممنون از نظرتون
ظاهرا که از نظر ایشون بدبختند
ظاهرا دنبال پزشک میگردند معیار دیگه ای وجود نداره!

سنجاقک دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 02:47 ب.ظ http://sanjaaghak.persianblog.ir

8.رو یکم مشکوک میزدیا
11.دو سه ماهه مردد هستم ولی حالا که اینطور شد میرم تو صف خوشبختی ثبت نام میکنم!

تکذیب می شود!
کار خوبی میکنید!

زهره خاموش دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:59 ق.ظ

نویسنده وبلاگه
وقتی آدم مستاصل میشه از کار یه عده ایشون این اصطلاحو بکار میبرن

خب شما اصطلاح کسیو که من اصلا نمیشناسم یهو به کار میبرین من از کجا باید بفهمم آیا؟

دکتر نفیس دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:24 ق.ظ http://Drnafis.blogfa.com

این که خوووووبه ! مرده با سن پنجاه سال اومده با کلی عشوه به کارتشو گذاشته رو میز مطب(چون واینستادم حرفشو گوش کنم): شکسته بند/ متخصص دیسک کمر و گردن !!!!!
اصلا به علت این که ایشون متخصص بود من عمومی تفاهم نداشتیم انگار :دی
رو دارن ملت والا!!!

از من میشنوین برای چند سال اختلاف سن زندگیتونو خراب نکنین :دی

مینا دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:03 ق.ظ http://shabodeltangi.blogfa.com

بنظر من ازدواج با پزشکان با پزشکان خیلی خوب نیست
چون نه پزشک مرد میتونه زندگی دلچسبی برای زنش فراهم کنه و نه پزشک خانم میتونه زندگی درست حسابی برای همسرش فراهم کنه
درسته که شاید بهتر همدیگه رو درک کنند
اما اگر مثۀا یک خانم پزشک با یک مهندس ازدواج کنه مهندسه میگه وای خانمم پزشکه و میذاره رو سرش
و فکر میکنه دکتر یعنی خدا
و شاید بهترین زندگی رو براش بسازه و حتی اون زندگی که براش اون مهندس یا تاجر یا فرد غیرپزشک برای اون خانم میسازه شاید یک پزشک همکار اونقدر قدر اون خانم رو ندونه
خیلی از زندگی های پزشکان با پزشکان به طلاق منجر شده
در ضمن مگر پزشک چه کسی هست ؟؟؟؟
بهرحال اون هم یک انسان هست و هزار تا نیاز داره
من با تمام احترامی که برای پزشکان مملکت قائل هستم اما نمیدونم چرا پزشکان این مملکت خودشان رو اینقدر میگیرند؟؟؟؟؟
من تا زمانی که در ایران بودم دکتری که جراحی که میخواستم ازش کمک بگیرم برای کار تحقیقاتی ام بهم حاضر نشد حتی شماره اش را به من بدهد!
و تف هم به من نمینداختن
اما همینکه رفتم خارج از کشور و دانشجوی پزشکی شدم و بعد از مدتی رفتم پیش همان جراح
آن جراح هول هولکی یک تیکه کاغذ کند وفورآ شماره هاش و ایمیل هایش را برایم نوشت !!!
و هرماه به من ایمیل میزد!!
من یک لبخند تلخ زدم
الان دارای ارزش شده ام ولی در گذشته که دانشچوی پزشکی نبودم بی ارزش بودم!
حتی در فیس بوک خیلی از جراحان مقیم ایران به من التماس میکردن اددشان کنم!
اما همینکه من مجبور شدم بخاطر مشکل ارز مدتی ترک تحصیل کنم وبه ایران برگردم
آن جراحی که وقتی من خارج از کشور بودم
و با التماس از من خواست اددش کنم
تا فهمید من درس را مدتی است رها کردم
مرا در کمال تعجب از جز دوستانش حذف کرد
از این بدم آمد که آن استاد دانشگاه بهترین دانشگاه ایران با آن سن و سال هنوز برایش مقام وموقعیت ومنافع شخصی اش مهم است
میدانم مدتی بعد که به خارج از کشور برگردم
همانها دوباره درخواست والتماس میکنند
*
در ضمن اینقدر که پزشکان مقیم ایران در نزد مرد ایران ارجب و قرب و احترام دارند و طوری که خدا محسو ب میشوند
اما در خارج از کشور اینطور نیست و مردمخارج تف هم به پزشکان نمی اندازن
و برعکس به هنرمندان و تاجران بیشتر احترام میگذارند
*

سلام
با شما تا حدود زیادی موافقم
اما اون بحث خدا و اینها دیگه توی ایران هم داره از بین میره
اما دست کم اینجا بهمون تف میندازن!

[ بدون نام ] دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:27 ق.ظ

سلام تازه وبلاگتون دیدم تا حدودی خوندم مطالبتون رو..ببخشین من سه روز پیش بخاطر تهوع که قرص انداخته بودم رفتم دکتر و ایشون امپول متوکلوپرامید برام نوشتن که همراه سرم بود و بعد من دچار شوک شدم و علایمی مثل سنگینی سر و طپش شدید قلب سرگیجه گرفتگی گوش مواجه شدم جوری که نه میتونستم راه برم نه استراحت کنم رسما ارزوی مرگ داشتم حتی الانم بطور کامل خوب نشدم و سرگیجه شدید و سنگینی سر رو دارم چند ماه پیش هم بخاطر مسمومیت بعد از زدن امپول حالم اینطوری خراب شد میخواستم بدونم از عوارض این امپوله؟یا نه کلا دیگه باید قید هرچی امپول و سرم بزنم .اگه از عوارض متوکلوپرامید هست تونستید توضیحی بمن بدید .ممنون

سلام
خوش اومدین دوست ناشناس من
بله گاهی متوکلوپرامید ممکنه چنین عوارضی بده اما احتمالش خیلی کمه
به هر حال توصیه می کنم از این به بعد از سایر داروهای ضد استفراغ استفاده کنید
اما نگران نباشید تا چند روز دیگه علائمتون کاملا برطرف میشه

سوری یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ب.ظ

بیچاره انی که شوهر +18 داره خخخخ
اصن ادم باید مغز هل خورده باشه با پزشکان شریف مملکت ازدواج کنه
البته خانم دکتر ها منظورم نیست.
بضیا واسه کلاس دست به چه کارهایی نمیزنن؟!!!
والله دکتر عمومی من که امار تعداد دفعات سرما خوردگیمو داشت.اصولا دکترا باهوشن

من و این حرفا؟ نعوذ بالله
اما با سطر دوم نظرتون موافقم
کدوم بعضیا منظورتونه آیا؟

سمیرا-جوجه اردک زشت یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:00 ب.ظ http://samira-uglyduck.blogfa.com

اگه الان صدتا شکم تمرکزی میرفتم اینطوری عضلات شکمم منقبض نمیشد.خیلی بامزه بود

ممنون

[ بدون نام ] یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:57 ب.ظ

سلام دکتر عزیز...
خیلی وقت بود در حد انقباضات شدید شکمی نخندیده بودم!
جالب بود

سلام
ممنونم

ممول یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 ب.ظ http://www.dejapense.blogfa.com

دکتر باتاخیر تسلیت عرض میکنم.
وای یاد معاینه پارسال که اینموقع طرحی بودم ومعاینه مدارس بود افتادم!

ممنون
حالا چرا وای؟

بیوطن یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:11 ب.ظ

سلام ...
دوز اونا از +۱۴ هم بالاتر بود بزن ۱۸+


ما خ دکتر مجرد سراغ داریم ولی با زیر متخصص ازدواج نمیکنه

سلام
قبول دارم یه کم تساهل و تسامحم زیاد شد!
پس به کار ما نمی خورن :دی

ارس یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:59 ب.ظ

سلام.دکتر تا اونجایی که می دونم از نوشته هاتون باید یه جای نسبتا محروم باشید اینجور جاها که خیلی خوب میشه کشیک داد و پول درآورد.پزشک عمومی هم خیلی نیاز دارن برای کشیک دادن و ساعتی 20 تومن و دست کم ساعتی 15 تومن هست.نمی دونم چرا شما کشیک نمیدی ؟!
پزشک عمومی تو اینجور جاها می تونه خیلی راحت 6-7 تومن در ماه درامد داشته باشه.و بهتر از متخصص هایی مث داخلی و اطفاله.بنظر من یا آدم باید کار رو بذاره کنار یه مدت و بچسبه و درس که رشته ی خوبی قبول بشه یا اینکه بچسبه به کار و حسابی پول دربیاره.
من خودم پزشک عمومی هستم.

سلام
حق با شماست اما دونکته رو فراموش کردین
اول این که اون مبلغی که شما میفرمائین به قراردادی ها میدن اما به ما استخدامی ها نه!
ثانیا خدائیش دیگه خسته شدم از بس شبی شصتادبار بیدارم کردن دیگه سن ما برای این کارها داره میره بالا
خوشوقتم اما اگه از همون جائی هستین که پرچمشو گذاشته فکر نکنم خیلی منطقه محرومی باشه!

من یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:16 ب.ظ http://isstgah.persianblog.ir

سلام
بله بله٬ یک لحظه هوسم کرد دوباره واکسن بزنم !
برای ریدر این را پیشنهاد میکنم
https://www.inoreader.com/#subscription/6300740

سلام
واقعا؟ به خاطر همون مورد بالای چهارده؟!
ممنون

دکتر بعدازاین یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:56 ب.ظ http://dentist75popo92.blogfa.com

سلام دکتر جون،خاطراتتون خیلی باحال بود از این به بعد میتونید خاطرات دوران پیش دانشگاهی رو تو وب من بخونید راستی اگه خودتون خاطرات دوران مدرسه دارید حتما تو وبتون بذارید

سلام
ممنون از لطفتون
مزاحم می شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد