جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۹۷)

سلام:

۱. پسره با لباسهایی که مشخص بود کار فنی داره اومده بود. یه نگاه به زخم روی انگشتش کردم و به بهیارمون گفتم: این زخم حتما باید بخیه بشه. پسره خندید و گفت: میدونین؟ توی ده تا انگشتم این تنها انگشتی بود که تا حالا بخیه نخورده بود!

۲. داشتم مریض میدیدم که با صدای شلیک گلوله از جا پریدم. وقتی رفتم بیرون متوجه شدم مامور وظیفه شناس شهرداری درتعقیب یه سگ ولگرد وارد محوطه درمونگاه شده و همونجا شکارش کرده!

۳. ساعت پنج صبح بود که مسئول داروخونه از خواب بیدارم کرد و گفت: سرم خیلی درد میکنه می شه یه آمپول دگزا برام بنویسی تا از داروها بردارم و به خودم بزنم؟ فردا صبح پولشو میدم به پذیرش!

۴. به مرده گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: حالم خیلی بده درست مثل بحران جهانی!

۵. به خانمه گفتم: کجای کمرتون درد میکنه؟ گفت: دقیقا همون جائی که فیله آدم قرار گرفته! (یادم افتاد به نوشته یکی از دوستان که یه بار یه مریض شبیه به اینو نوشته بود اما حالا هرچقدر فکر میکنم یادم نمیاد کدوم وبلاگ بود؟!)

بعدتر نوشت: به لطف دوستان پیداش کردم: اینجا بود

۶. پیرزنه شماره گرفته بود و اومد توی مطب. گفت: فشارمو بگیر! گرفتم و گفتم: خوب مشکلتون چیه؟ گفت: هیچی! من فقط میخواستم فشار بگیرم مسئول پذیرش گفت: پول خرد ندارم بقیه پولتو بدم یکدفعه یه شماره دکتر بهت میدم! (توضیح: مدتیه که اینجا برای گرفتن فشارخون قبض پونصد تومنی باطل میشه)

۷. خانمه گفت: برام قرص کامپیوتری بنویس (ترجمه: کاپتوپریل)!

۸. پسره گفت: داشتم راه میرفتم که یه میخ رفت توی پام. حالا حتما باید آمپول گداز بزنم؟ (ترجمه: کزاز)!

۹. به خانمه گفتم: آزمایشتون سالمه. گفت: پس الکی یه برگ از دفترچه مو حروم کردم؟!

۱۰. به پیرزنه گفتم: از کدوم قرصها برای فشارتون میخوردین؟ گفت: از همون قرصها که یه خط وسطشونه!

۱۱. خانمه بچه شو آورده بود و گفت: از دیروز گلوش درد میکرد. خودم توی گلوشو دیدم و متوجه شدم که زبون کوچیکه رو هم داره!

۱۲. بعد از گرفتن شرح حال و معاینه نوشتن نسخه برای خانمه رو توی دفترچه اش شروع کردم. بچه دو سه ساله اش گفت: خط نکش روش! ادامه دادم. باز گفت: خط نکش روش! باز هم نوشتن نسخه رو ادامه دادم. یکدفعه گفت: روش خط نکش پدر .... (من سانسورش نکردم مادرش جلو دهنشو گرفت!)

۱۳. (۱۴+) داشتم یه پیرزنو معاینه میکردم که آقای بهیارمون وارد شد. یه نگاه به دختر جوون همراه مریض کرد و گفت: تو دختر .... نیستی؟ دختره گفت: چرا هستم. شما پدرمو میشناسین؟ بهیاره گفت: ما یه زمانی با هم رفت و آمد خونوادگی داشتیم. اگه بدونی من چقدر تورو بغل کردم!!

پ.ن۱: یکی از متخصصین محترم شهرمون یه زمین ششصد متریو نزدیک خونه ما خرید متری یک میلیون و چهار هفته بعد فروخت متری یک میلیون و سیصدهزار تومن! حالا من هم هرچقدر میخوام شیفت بایستم!

پ.ن۲: عماد از مدرسه اومده و میگه: فردا ساعت دو بعدازظهر حتما بهم یادآوری کن. فرداش ساعت دو و نیم بود که یادم افتاد و بهش یادآوری کردم. باعجله دویده و تلویزیونو گذاشته روی شبکه سه و میگه چرا دیر بهم گفتی؟ تموم شده انگار. میگم: چی؟ میگه: دوستم که فوتبالش خیلی خوبه قرار بود امروز توی تیم منتخب رونالدو بازی کنه و بازیشو شبکه سه مستقیم پخش کنه خودش بهم گفته بود!

پ.ن۳: متاسفانه نشریه سپید به شدت دچار مشکل مالی شده. امیدوارم بتونه پابرجا بمونه. 

پ.ن۴: دیروز بالاخره محمودو دیدم البته نه توی خونه مون بلکه توی مسجد و توی مراسم ختم پدرش  باز هم خداروشکر که این روزهای آخر پسرش اینجا بود. طبیعتا موقعیت مناسبی برای صحبت هم نداشت.

نظرات 86 + ارسال نظر
لیمو یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1401 ساعت 10:06 ق.ظ

مورد 12 به شدت من رو یاد بچه توی مجموعه ی مهمونی انداخت، وقتی که فحش میده و آقای طهماسب دهنش رو میگیره

خوب یکدفعه سر از اون پست درآوردین!

نگین پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:02 ق.ظ

اکثرمراجعین آدم های بدبخت و ساده هستن بخندین اما حس عدم آگاهی اونا رو هم به یاد داشته باشید گناه دارن آخه

واقعا
هیچوقت جلوشون نخندیدم

نگران آینده دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:00 ق.ظ

سلام یعنی من به کامنت خودم نخندیدم ، به کامنت تهمینه خندیدم!

سلام
آهان از اون نظر
اما از این دست کامنتها اینجا کم نداشتیم

نگران آینده چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:08 ب.ظ


سلام این کامنت یکی از بازدید کننده های وبلاگتون بود
یعنی ایشون:
تهمینه
شنبه 12 اسفند ماه سال 1391 ساعت 1:48 PM

سلام
خوب یعنی چی اون وقت؟

نگران آینده دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:21 ب.ظ

13. منظور که نداشته!!! چون الان نمی تونه دیگه بغلش کنه، یادی از خاطرات شیرین گذشته فرموده...!
خاک به سرم
کلی به این کامنت خندیدم!خیلی جالب بود مطالب این پست

پ نه پ بیاد باز هم بغلش کنه!
به کامنت خودتون خندیدین؟ وا....

زبل خان پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:05 ق.ظ http://1dr.blogfa.com

سلام مجدد
من زبل خانم.ایشون"وقایع اتفاقیه زبلستان"هستن.وگرنه زبل خان کلا 1کی بیشتر نداریم

سلام
عجب!

samira پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:09 ق.ظ http://hamsiahhamsefid.blogfa.com

سلام یه نکته جالب تو وبلاگ شما هست که با اینکه شما پزشک هستید و با بیماریها و مشکلات مردم سرو کار دارید ولی بخاطر دید مثبتتان مشکلات را از زاویه طنر می بینید وخوندن این مطالب بسیار لذت بخش میشه امیدوارم همیشه سالم و شاد باشید و سال خوبی داشته باشید

سلام
خوب به هر حال ما هم یه زمانی آدم بودیم
از قضای روزگار دکتر شدیم رفت
ممنون

پاییز چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:56 ب.ظ http://helper-pace.blogfa.com

اقا اجازه؟
وبلاگ شمارو به لیست دوستانم اضافه کردم
همین
ممنونم

شما لطف دارین
من هم ممنونم

زبل خان چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:59 ب.ظ http://1dr.blogfa.com

سلام دکتر.من زبل خان پسرم.اون یکی زبل خان کیه؟

سلام
اون خانم بود
الان هم مدتهاست که آپ نکرده

دکتر پرتقالی سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:37 ب.ظ http://dr-orange.blogfa.com

طرفای شما هم حسابی داره زمینا گرون میشه ها

حسابی
اون هم نزدیک خونه ما

دلارام سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:19 ق.ظ http://delaaram.persianblog.ir

زبون لال و کی میفهمه!مادرش(اینجا لاله مریضه مادر هم دکتره)
خخخخ خب بغلش کرده مگه عب داره!
دکتر ما جراحامون تو کار خرید و فروشن و بساز و بنداز ها!
شما هم یه رشته نون و آبدار بخون!همین جراحی بد نیستا!

ممنون از نظرتون
من که بدم نمیاد اگه راهم بدن!

مامان دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ب.ظ http://namopa.blogfa.com

یعنی الان اون اقاهه تو داروخانه دقیقا برا چی پیش شما مده بود ؟؟
آخ وضع اون اقاهه حتما احتیاج به ای سی یو یا امثالهم داشته ...اگه مثل بحران جهانی بوده
چرا برگه های دفترچه های مردمو حروم می کنید خوب ؟؟
پولدار ها پولدارتر و .......
همه دارن ور شکست می شن ...خوب بگین اون دوست متخصص تون و امثالهم به بهترین نشریه خودشون کمک کنند ....

چی بگم؟
حسابی!
شرمنده
واقعا
بهش می گم!

ترنم دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:10 ب.ظ

دکتر سلام
من دوباره اومدم
ممنونم بابت توضیحاتتون .
7 - آقای دکتر یه نگاه به این آدرس بندازین :
http://www.persianpersia.com/health/hdetails.php?articleid=16437&parentid=63&catid=129
آقای دکتر وقتی جدیدا بیماریهای کامپیوتری به بیماریها اضافه شده شما توقع دارین قرص کامپیوتری ساخته نشه ؟؟!!! خو یه خرده اطلاعاتتونو به روز کنید

سلام
خواهش
ممنون برای لینک

امی دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:32 ب.ظ http://weineurope.blogsky.com

من هروقت خاطرات شما رو می خونم با خودم می گم خدا صبرتون رو بیشتر کنه با بعضی از این مریض ها.
وای عماد چقدر بانمکه

این که دعای خودم هم هست!
ممنون

ی دوست دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:32 ب.ظ

دکتر جان ما آپ جدید میخوایم

اگه ماشینی که قراره بیاد و منو ببره سر شیفت اجازه بده چشم

. دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:31 ب.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

من 1000 بار کامنت شمارو خوندممممم اماااااا نفهمیدممممم !

واقعا؟
پس بیام ترجمه اش کنم

Maryam دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ق.ظ http://soir.blogfa.com

Salam merci az ahvalporsiton. Are parsal paeez bud. Hamun moqe xub shod.

خوب خدارو شکر

. یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:45 ب.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

بله با اجازه شما! :دی
به دلیل مسائل امنیتی و توضیح دادم تو پستم

اجازه ما هم دست شماست
مزاحم می شم

نگین یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ق.ظ http://khateratebimarestan.blogfa.com

دکتر مثل همیشه عالی بود.مخصوصا شماره ۳و ۸!!!!!

ممنون

ترنم شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 ب.ظ

وای منم یادمه دوران مدرسه ام بچه ها خیلی خالی میبستن ولی این دوست عماد دیگه آخرش بوده
12- هی وای من

یه سوال : آقای دکتر راسته که میگن بیماری هموروئید هیچ وقت خوب نمیشه ؟ و فقط میشه تا حدودی کنترلش کرد ؟ البته منظورم بیشتر هموروئیدیه که براش فقط دارو تجویز میشه و نیازی به جراحی و روشهای درمانی دیگه نداره ( داروهاش هم : پماد آنتی هموروئید ، پماد رکتول ، و پماد زایلو ژل )

واقعا
باز هم واقعا
اگه منتظرین با دارو مثل سرماخوردگی کاملا خوب بشه باید بگم نخیر نمی شه و فقط میشه کنترلش کرد که بدتر نشه

. شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:40 ب.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

مثل همیشه جالب!
خدا رحمت کنه
من رو یادتونه؟!

ممنون
ممنون
شما دوباره می نویسین؟

142 شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:33 ب.ظ

سلام دکتر جان آپ نمیکنی مامنتظریم

سلام
چشم

اسطوره شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ق.ظ http://oos2re.blogsky.com

عرضم به حضور دکتر گلم که مشکلات قلبی منظورم نبود میخواستم "قبلی"
همون مشکلات و حرفای ناراحت کننده ای که بعضیا زدنو و شما رو ناراحت کردن
ولی خوب شد برگشتی
وبلاگ شما دو حسن خیلی خوب برام داشته
یکی مطالب قشنگت و دیگری اینکه با وبلاگای خیلی خوبی از طریق کامنتایی که میزارن اشنا شدمو میشم
ممنون که برگشتی

خواهش می گردد

سارا جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

دکتر جان یه سوال واسم پیش اومده
بیماری هموفیلی وابسته ب جنس هست و از کروموزوم جنسی ایکس منتقل میشه.فقط از طریق مادر ب فرزند دختر یا پسر منتقل میشه و پدر هیچ نقشی نداره. خب اگه پدری هم ناقل باشه، چرا از پدر ب فرزند منتقل نمیشه؟ مگه اون کروموزوم ایکس پدر قادر ب انتقال بیماری نیس؟

آقایون فقط یه کروموزوم ایکس دارند و دیگه ناقل براشون توی هموفیلی معنی نداره
اگه ژنشو داشته باشند مبتلا هم هستند
اما به پسرشون منتقل نمیکنند چون کروموزوم وای رو به پسرهاشون میدن
و توی دخترها هم فقط حالت ناقلو ایجاد میکنه چون دخترها یه کروموزوم ایکس دیگه هم دارند

سارا جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:38 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

1- اخی دلم واسش سوخت
2-گه من صدای شلیک بشنوم میرم یه جا قایم بشم
5 - احتمالا ایشونم تو کار قصابی بودن
10- هووم چ دقیق...اخه فقط یه مدل قرص این مدلیه
پ ن4: خدایش بیامرزد

ایضا
من یه کم شجاع ترم!
احتمالا
یکی؟ یعنی این قدر زیاد؟!
ممنون

شیرین امیری جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:28 ب.ظ http://zanedovomnashodam.persianblog.ir/

باسلام خدمت اقای دکتر
همیشه خاطرات تونومیخونم.
خیلی جالبن
اومدم تلیغ وبلاگمو بکنم اینه کامنت گذاشتم
تنهایی خاطره گفتن به دلم نمیچسبه نیاز به دوستان همراه دارم

سلام
این وبلاگ که همه اش خاطراته
یکی بخر دوتا ببر!
مزاحم میشم

یه خانم مهندس جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:54 ب.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

آخه چرا هر وقت نظر میذارم کامپیوتر هنگ میکنه..نظر قبلی ثبت شد آیا؟؟

احتمالا به خاطر عظمت این وبلاگ باشه!
بله ثبت شد و پاسخ نیز داده شد

یه خانم مهندس جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:49 ب.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام آقای دکتر
3)
4)یعنی چی
9)دقیقا وقتی داداشم بهم میگه مشکلی نداری اینو میگم!!!(نوشتن آزمایشو میگم)
12)وقتی پدر مادر آدم جلوی بچه شون حرفهای زشت میزنن خب بچه یاد میگیره دیگه ...
13)آخه اینکه +14نبود که!!
پ.ن2)

سلام
ایضا
میخواست شدت بدحالیشو برسونه

واقعا
پس چند بود؟!
بچه زودباور من!!

مریم پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:32 ق.ظ http://soir.blogfa.com

سلام در مورد جوابتون باید بگم درست میفرمایید این حالت توی هممون وجود داره...

سلام
دقیقا
راستی سوزش دستتون خوب شد؟
همون که مال له کردن حشره بود!!

Angel پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 ق.ظ http://a-restless-mind.blogfa.com

سلام آقای دکتروخسته نباشین.یه سوال دارم بااجازه تون بی ربط به پست.حدود 10 روز پیش به یه دکتر پوست و مو مراجعه کردم و ایشون 15 عدد کپسول isotretinoin 20mg تجویز کردن به صورت یک روز در میون یک عدد.ولی من فراموش کردم و 10 عددشو روزانه مصرف کردم.اگه ممکنه بفرمایین عوارض این مصرف هرروزه چیه و 5تای باقی مونده رو چطور باید مصرف کنم.اگه یه توضیح کوتاه درباره استفاده این کپسول بدین ممنون میشم.مرسی

سلام
خواهش میگردد
حالا که دیگه مصرفشون کردین شاید بهتر باشه چیزی از عوارضشون ندونین :دی
اما خارج از شوخی میتونن روی پوست و کبد اثر بگذارند
درباره نوع مصرف بقیه شون نمی تونم چیزی بگم چون واقعا چیزی نمیدونم
میتونین به اینجا مراجعه کنین
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%88%D8%AA%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D9%86%D9%88%DB%8C%D9%86

وروجک جیغ جیغو چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

فقط 12 من عاشق اینجور بچه هاااااااااااااااااام

جیییییییییغ
چه عجب؟ راه گم کردین؟

اسطوره چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ق.ظ http://oos2re.blogsky.com

سلام دکتر جان میبینم به سلامتی برگشتی ولی چرا نقدر بی خبر؟!
مارو محرم ندونستی راستی اصلا منو یادت میاد؟
به هر حال دوباره لینکت کردم و امیدوارم اینبار به اون مشکلات قلبی دچار نشین

سلام بر مرد بندر نشین
سلامت باشین
باور کنین لطف دوستان منو به دنیای مجازی برگردوند و نه چیز دیگه ای
ممنون
گرچه هیچوقت مشکل قلبی نداشتم

دخترمهربونن سرزمین احساس چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:45 ق.ظ

نمی دونم چرا امروز یه برداشت دیگه از این خاطرات دارم شاید علتش حال و هوای این روزهام باشه
این خاطرات جالبن خیلی جالب
و چیزی که جالب ترشون می کنه
دید مریضها نسبت به بیماری هاشونه
هرکس تعبیر خودشو از بیماری داره
این مردم با سادگیشون با حرف های جالبشون
گاهی در قالب طنز دارن واقعیت های اطرافمونو و بیان می کنم
------------آپم

درباره برداشتتون که من چیزی نمیتونم بگم
حق با شماست
مزاحم میشم

فضایی سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:23 ب.ظ http://www.crazywriten.mihanblog.com/

اینو که ثبت نام رزیدنتیه

آهان

آسیه سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:49 ب.ظ

دکتر من اون عکسشو که روی مبل خوابیده و عینک زده خیلی دوست دارم هر وقت کامپیوترمو روشن میکنم دلم میخواد بغلش کنمو ببوسمش

عسل جونم دوست دارم عزیز خاله

شما لطف دارین
ممنون

طاها سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:02 ب.ظ http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام
متشکر از اینکه لحظات زیبایی رو برای مخاطباتون ایجاد می کنید

سلام
خواهش میگردد

فضایی سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:19 ب.ظ http://www.crazywriten.mihanblog.com/


6- ویزیت جایگزین آدامس و شکلات شده یعنی ...؟!
10
پی نوشت 1 ---هعیییییییییی
پی نوشت 2؟

ممنون از نظرتون

sahar سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:19 ب.ظ

سلام

خسته نباشید و مرسی‌.

سلام
سلامت باشید

فضایی سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:08 ب.ظ http://www.crazywriten.mihanblog.com/

عجب !! اشتباه شنیدم یعنی ...
راستی متوجه پست جدیدتون نشدم سر فرصت میام میخونمش ...فقط پی نوشت آخرو خوندم خدا بیامرزدشون

چیو؟
خواهش

نایس سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:45 ب.ظ http://www.parvaze-lahzeha.mihanblog.com

سلام
اون قرصا که یه خط وسطشونه واقعا راهنمایی دقیقی بود :)

سلام
ئقیقا
اصلا با همین راهنمائیش بود که فهمیدم چه نوع داروئی مصرف میکنه!

فضایی سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 ب.ظ http://www.crazywriten.mihanblog.com/

سلام
دکتر احتمالا خودتون خبر دارید ولی خوب صرفا جهت اطلاع ظاهرا ثبت نام آزمون دستیاری شروع شده

سلام
ممنون از لطفتون
اما مهلت ثبت نام خیلی وقته که تموم شده
الان فقط زمان ویرایش اشکالاته

رکسانا سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ http://iranbanooo.blogsky.com

۲. کشتنش ؟؟؟
۶. میبینم که در نقش چسب زخم و آدامس و پول خرد عمل میکنید !!!
۱۱. کشف بزرگی نموده اند !!!!
پ.ن۴ : متاسفم

پ نه پ!
میتونیم!
واقعا
ممنون از لطفتون

ماما ی مهربون دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ب.ظ http://midwife40.blogfa.com

سلام
۱.پس دیگه تکمیل شد
۳.دگزاااااااااااااااااااااااااا؟؟؟مگه نقل و نباته؟؟؟؟
۵.این دیگه مرغ بوده
۷.چه باحال.مامان بززرگ من از قرص کاپتوپریل سرفه ی مززمن گرفت تا این که عوضش کرد
۱۲.این دیگه اخرش بود
۱۳.

سلام
آره
صدرحمت به نقل و نبات

بله یکی از عوارضش سرفه است

مژگان امینی دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

1 و 2 و3 همه همه مرد کار و انسان های وظیفه شناس هستند.هرکدام به روش خودشان
6 خوبه توی تاکسی ها هم فشار سنج بگذارند برای بقیه ی کرایه تاکسی
پ ن 1 ببینید ما چه قدر ضرر بی پولی را می دهیم؟
پ ن 2من هر چند وقت یک بار باید جواب این سوال مینا را بدهم که چرا بچه های کلاسمون دروغ می گویند؟
آخرش هم می گوید : آخه چرا؟

قبول دارم

همون پول پول میاره معروف دیگه
واقعا هم آخه چرا؟ من که هنوز نفهمیدم چه سودی براشون داره؟

فروردین دُخت دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ http://hamin-havaali.blogfa.com/

سلام
1. بیچاره
2.
4. اُ لَ لشَ!
5. آخه تو باشگاه هم رسماً میگن "فیله"
9.
10.
11. عجب!!!
13 :))
پ.ن4: آخی خدا رحمتشون کنه...

سلام
4.ببخشین این چیه نوشتین؟!
ممنون از نظرتون

آسیه دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام آقای دکتر خیلی وبلاگ شما و آنی خانم دوست دارم با اجازتون عکس عسل جون گذاشتم روی دسک تاپ کامپیوترم از طرف من روی ماهشو ببوسید

همه موارد جالب بودن ممنون از شما

سلام
شما لطف دارین
آدرس بدین تا بیائیم روی صفحه دسکتاپ شما هم بوسش کنیم :دی

وانی دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ق.ظ

مرسی از یافتن وب فیله واقعن نشنیده بودم کسی بگه!
من واسه هر خاطره پستتون کلی نظر دارم ولی به زور خودمو کنترل می کنم که هم وقت شما رو نگیرم هم این که متوجه نشین من آدم پر حرف و پر نظری ام!
که لو رفتم! به پیشنهاد از اول نوشتن پست محمود فکر کنین

خواهش
اختیار دارین
اینجا هرچه میخواهد دل تنگت بگو من خوشحال میشم
این هم میشه ها

ریحان یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:52 ب.ظ http://itwasntme.persianblog.ir

وای خدا فقط می خوام بدونم عکس العمل شما از این حرفهای خنده دار چی بوده!

تحمل تا زمان حضور بیمار در مطب و لبخند تا هنگام ورود بیمار بعدی و قهقهه پس از بازگشت به خانه

پزشک طرحی یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:54 ب.ظ http://www.pezeshketarhi.blogfa.com

3 _ بعدا پیشنهاد بدین ، این آدم رئیس شبکه بشه !
11_ چه کشف بزرگی !
12_ چه بچه ای بشه این ....
پ.ن 1 _ همیشه پول ، پول میاره دیگه !
پ. ن 2 _ چه دوست خالی بندی
پ.ن 3_ایشالا پا برجا بمونه ، تازه کار م داشت می گرفتا !
خدا رحمت کنه پدرشون رو ....

چشم
واقعا فکر کنم باید منتظر نوبل پزشکی باشه
واقعا
باز هم واقعا
برای سومین بار واقعا!

ممنون

نمیگم کی یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:52 ب.ظ

سلام.خوبی؟
یه جایزه برات دارم
هرچیزی رو که بیشتر از همه میخوای 3بار تکرارکن ،بعد نوشته زیر و بخون :
بسم الله الرحمن الرحیم
لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم

آمین

این پیام رو به 9 نفر بفرست ، آرزوت برآورده میشه ، باور نمیکردم ولی ولی واقعا برآورده میشه!!!

پاک کنی یا نفرستی ممکنه آرزوت برآورده نشه

الان ساعت و نگاه کن ، دقیقا 9 دقیقه بعد یه اتفاقی میافته که خوشحالت میکنه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد