جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۶۶)

سلام:

1. برای پیرزنه نسخه نوشتم. چند دقیقه بعد برگشت توی مطب و گفت: داروخونه بهم گفت این داروهارو اینجا نداریم از داروخونه های بیرون بگیر، اشکالی نداره؟!

2. به خانمه گفتم: درد شکمتون با خوردن غذا کمتر میشه یا بیشتر؟ گفت: یه غذا که میخورم زیاد میشه با غذای بعدی کم میشه باز با غذای بعدی ....!

3. مریض نداشتم، از مطب اومدم بیرون که دیدم یه پیرزن ایستاده دم در اتاق دندون پزشکی و داره مرتب میگه: آفرین پسرم نترسی ها الان تموم میشه یه کم تحمل کن ..... با خودم گفتم آفرین به این زن که میخواد بچه اش نترس بار بیاد. چند دقیقه بعد در دندونپزشکی باز شد و یه جوون با قد و سبیل های شبیه «حمزه زرینی» (بازیکن تیم ملی والیبال) اومد بیرون!

4. یه پیرزن اومد و گفت: من کویت زندگی می کنم، اومدم به دخترم سر بزنم داروهام تموم شده، چند روز دیگه هم میرم لطفا برای این چند روزم دارو بنویسین و جالب اینجا بود که من تا حالا هیچکدوم از اون داروهارو ندیده بودم! داروهایی مثل قرصهای وارفارین 1 و 2 میلی گرمی، آسپیرین 81 میلی گرمی، و یه کپسول به نام FUSIX که اصلا نمیدونم چی هست؟! (خودم هم توی ترکیه کپسول ناپروکسن از داروخونه گرفتم)

5. پسره با یه پیرزن اومده بود و میگفت: مادرم سرگیجه داره. فشارشو گرفتم و گفتم: فشارشون خیلی پائینه میتونین بمونین یه سرم براشون بنویسم؟ پیرزنه گفت: یه قرص تنظیم فشار بهم بده. گفتم: چی؟ گفت: چند شب پیش با یکی از اقواممون اومدیم که فشارش بالا بود، یه قرص زیر زبونش گذاشتن خوب شد. گفتم: اون قرصها فشارو پائین میارن شما الان فشارتون پائین هست اگه از اونها بگذارین بدتر میشین. گفت: یعنی قرصی که بگذارین زیر زبون من ندارین؟ گفتم: نه.

بلافاصله از جاشون بلند شدند و با فریادهای: درمونگاه که یه قرص توش نباشه برای .... خوبه و انواع صحبتهای بالای 16 که با اونها من و همه پرسنل درمونگاهو مورد تفقد قرار میدادن رفتند بیرون!

6. نسخه پیرمرده رو نوشتم و گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: نه من فقط ناراحتم که اومدم پیش شما!

7. خانمه بچه هشت ماهه شو با سرماخوردگی آورده بود. معاینه رو که شروع کردم دیدم بچه فقط به سقف خیره شده. به مادرش گفتم: از کی بالا رو نگاه میکنه؟ گفت: انگار دیروز تازه سقفو کشف کرده هرجا میریم فقط به سقف نگاه میکنه. گفتم: اونوقت دیروز اتفاق خاصی براش نیفتاده؟ گفت: نه فقط از بغل خواهرش افتاد یه کم گریه کرد و آروم شد! (امیدوارم به حرفم گوش بده و بره پیش متخصص)

8. یه بچه شش ماهه رو با وزن خیلی بالا فرستادند پیشم. مادرش گفت: این همکارهاتون بیخود نگرانند من یادمه خودم هم که توی این سن بودم وزنم بالا بود!

9. دختره گفت: از دیروز گلودرد دارم هرچقدر هم با دیفن هیدرامین قورقور کردم خوب نشد!

10. دختره گفت: از دیروز گوشهام درد میکنن بخصوص گلوم!

11. مرده خانمشو آورد توی مطب و گفت: دو سه ساعته که معده اش درد میکنه. تازه معاینه رو شروع کرده بودم که خانمه گفت: آییییی گرفت و شروع کرد به ناله کردن. چند ثانیه بعد خانمی که پشت در ایستاده بود اومد تو و به شوهر زنه گفت: اینو چرا آوردی اینجا؟ دکترهای اینجا که چیزی حالیشون نیست ببرش بیمارستان. مرده هم زنشو بلند کرد و رفت بیرون که بلافاصله همون خانم نشست جاش روی صندلی!

12. یه خانم سرماخورده رو معاینه کردم و گفتم: براتون چندتا قرص آبریزش بینی مینویسم ... یکدفعه گفت: شربت نمینویسین؟ گفتم: چرا می نویسم. دو بسته تب بر هم براتون مینویسم ..... گفت: یعنی آمپول نمیخواد؟!

پ.ن1: توی این پست میخواستم از برادران پارازیت انداز تشکر کنم که مارو ناچار کرده اند ساعت شش صبح بیدار بشیم و تکرار سریال «عشق ممنوع» رو ببینیم. چون توی بقیه ساعتهای روز تقریبا همه شبکه های ماهواره قطع بودند اما از دیروز بیشتر شبکه ها وصل شدند به جز چند شبکه از جمله صدای آمریکا و بی بی سی فارسی.

این یه بهونه هم که برای سحرخیزی داشتیم ازمون گرفتند!

پ.ن2: دارم سفره شامو پهن می کنم و پشت سرم آنی غذا رو میاره سر سفره. عماد میگه: بابا .... میدونی من چقدر خوشبختم؟ میگم: چطور؟ میگه: آخه امروز ظهر توی مدرسه ناهارمون ماکارونی بود حالا شام هم ماکارونیه!

یه سوال فنی:

یه خانم باردار شش هفته ای با حاملگی monochorionic twin داشتم که یکیشون fetal death شده بود و بهش پیشنهاد D&C داده بودند.

واقعا هیچ راهی برای حفظ اون یکی وجود نداره؟

نظرات 56 + ارسال نظر
mina پنج‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:28 ب.ظ http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

منم کوچولو بودم از بغل داداشم با کله خوردم زمین....
نکنه برا همونه مخم تاب داره؟
بیچاره دو قلوها و مامانشون

نگران آینده جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ق.ظ

سلام.ادرس وبلاگ بنده:http://skn.blogfa.com/
ممکنه فعلا وبلاگ جالبی نباشه ولی اینشاالله به مرور
زمان!درست میشه.
انقدر از وبلاگ شما خوشم امده که لینکش کردم.



(پاچه خواری رو حال کردین جناب دکتر؟)


حتما سر بزنید ها!منتظرم
ا راستی این که گفتین تو گوگل سرچ کن,راست میگید
من سوتی دادم!

سلام
مزاحم میشم
شما لطف دارین

نگران آینده جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ق.ظ

وبلاگتون خیلی باحاله.موفق باشین.من که از خوندش سیر نمی شم.به قول یکی از دوستان معتاد شدیم رفت.
اگه تو یه کشور خارجی زندگی میکردم ازتون شکایت می کردم بابت این قضیه.باور کنید راست میگم!!!!!!!!!!!!!!!

ممنون
پس خدا رو شکر که هنوز هیچکدوممون فرار مغزها نشدیم!

نگران آینده جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ

10-امروز رفتم نخود و گندم پوست نکنده(واسه سمنو)بخرم به خانمه گفتم نخود پوست نکنده دارین؟یه طوری بهم نگاه کرد که....................!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منظورم این بود که گاهی وقتا هول میشیم و تپق میزنیم
(دور از جون شما !)
پ ن 2-جانم!خدا براتون نگهش داره

مگه شانس بیارین وبلاگ نداشته باشه!
ممنون

نگران آینده پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ب.ظ

3من والیبال و کلا هیچ ورزشی رو نمی بینم به جز فوتبال اونم گاهی اوقات.کاش عکس ای ورزشکار رو گذاشته بودین تا من بهتر ماجرا رو درک کنم!!!!!!!!!!!!!!!!
(اگه شما فهمیدین من چی گفتم خودم هم فهمیدم!)

خوب دیگه شوخی بسه.
قصد دارم وبلاگی (تاسیس)کنم برای پاسخگویی به سولات در باره ی نرم افزارهایی مثل اکسس،اکسل،وردو...............
اینشاالله آدرسشو به زودی به شما میدم.

کافیه عکسشو توی گوگل سرچ کنین خو!
موفق باشید منتظریم

خلوت دل شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:27 ب.ظ http://khalvated.blogsky.com

واقعاکه

چی آیا؟

ترنم جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ب.ظ

ای بابا ! اینا رو خودم میدونم .

ازحرف من ناراحت نشین آقای دکتر
چون من اصلا منظور بدی نداشتم.
اتفاقا چون از این حرف عماد خیلی خوشم اومد خواستم بیش از پیش در این مورد شوخی کنم .

میدونم بابا!
«مرد» میخواد که منو از دست خودش ناراحت کنه!

سارااا جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ق.ظ

سلا دکتر بعد از مدتها اومدم سر زدم مثل همیشه لذت بردم خندیدم و ناراحت شدم!

تو این شهر خراب شده فقط پارازیت میندازن شهرای اطراف رو میدونم که خبری از پارازیت نیست منم چندین روزه که ندیدم

سلام
ممنون از لطفتون
منظورتون از این شهر خراب شده ولایت ماست آیا؟

ترنم پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:34 ب.ظ

امروز ظهر ناهار ماکارونی داشتیم ، داشتم به این فکر میکردم که وای یعنی من الان خوشبختم ؟
فکر کنم حمید طالب زاده هم که میخونه همه چی آرومه من چقدر خوشبختم ... قبلش ماکارونی خورده

مسئله سطح درک آدمها از دنیاست
یه بچه در سن عماد همین که غذای مورد علاقه شو بخوره و لباس مورد علاقه شو بپوشه احساس خوشبختی می کنه

سیدعلی چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ب.ظ

سلام..
خوبی دکتر...
بازم این خاطرات روزمرتون ترکونده...ایول
عشق ممنون رو ۲ سال پیش نشون میداد البته شبکه های ترکیه...می خوای بگم آخرش چی میشه؟..

سلام
ممنون
خوب شما اونجا هم به شبکه های ترکیه دسترسی دارین هم مشکل زبانتون کمتره
نه ممنون جسته و گریخته شنیدیم چی میشه اما شنیدن کی بود مانند دیدن!

جیرجیرک چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 ب.ظ http://jirjirakmahtabi.blogfa.com

صبح تا الان نششستم تک تک پست های خاطرات جالب رو خوندم کلیییییی خندیدم مرسی
فقط اون پست که پسره قرصی بود با صندلی خالیتون حرف می زده یک کم وحشتناک بود!

ممنون از لطفتون
ببینین ما با چه موجوداتی داریم سر و کله می زنیم!

جیرجیرک چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ب.ظ http://jirjirakmahtabi.blogfa.com

من داداشم شکل حمزه زرینیه اومد باهام من آزمایش خون بدم غش کرد با اون همه ریش سیبیل!
به هیکل نیست که!

ساعت 5 هم تکرار عشق ممنوع هست. قسمت آخرش جیگرخراااااااااشه!

واقعا؟
میگم این اواخر داداشتون دندونپزشکی نرفته بود؟
من که نمیتونم ببینم چون شیفتم

شیما چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ب.ظ

سلام دکتر اون دارو از دسته دیورتیک‌ها است .،اسم ژنریک Furosemide

سلام
واقعا همونه؟
فوروزماید اینجا هم هست البته به شکل قرص و با اسم لازیکس معروفه
نمیدونستم یه اسم دیگه هم داره
ممنونم

دانشمنگ چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ق.ظ http://daneshmang.blogfa.com/

ااا شناختید
دکتر گیر میدی آدم استرس میگیره قاطی میکنه
ایندفعه کامل اومدیم خدمتتون
تصحیح کنید ببینیم چند میگیریم

ما اینیم دیگه!
پس دیگه تکرار نشه :دی

دکتر نفیس سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

از صبح تازه سقفو کشف کرده ؟ فکر می کرد نیوتنه بچش لابد !
9
پ.ن 2 حالا ماکارونی دوست داره یا نه ؟

لابد

فکر کنم یه کم دوست داشته باشه!

پریا سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ

قور قور کردم!!!آخرش بود!

ممنون

سارای سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:46 ب.ظ http://sari-i.blogsky.com/

سلام اقای دکتر!نه من اون سارای نیستم ولی همیشه خواننده خاموشتون بودم

سلام
به هر حال خوش اومدین

علی سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 ق.ظ http://seeyourinside.blogsky.com

سلام آقای دکتر. سوالی در وبلاگم گذاشتم که به نوعی به دکترهای عزیز هم مربوط میشه! ممنون میشم راهنمایی کنید.
سپاس ...

سلام
مزاحم میشم
چهارپاس

زهره وبلاگ خون خاموش گذشته سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ق.ظ

دکتر جون به جهت نیوفتادن در دام ریا ایمیل گذاشتم اینم یه فضولیه که ولم نمیکنه

به زودی ایمیلتونو چک کنین!

خلوت دل سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:53 ق.ظ http://khalvated.blogsky.com

جالب بودن

ممنون

فرزانه دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ب.ظ http://balot.persianblog.ir/

اون قور قور خیلی باحال بود
کلی خندیدم
داشتم تصور میکردم شما عکس العملتون چی بوده

ممنون
خنده عالی مستدام
هیچی یه لحظه یه قورباغه بزرگو روبروم دیدم!

ماندالا دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ب.ظ http://mandala.mycircle@gmail.com

خدایا شکرت که تنها من نیستم که تو دیوونه خونه مریض میبینم!

سایه دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:27 ب.ظ http://phantomstudent.blogfa.com

کل این پست و جذابیتش یک طرف، پی نوشت مربوط به عماد طرف دیگه..خوش بحالشون که انقدر دنیاشون شیرینه...

ممنونم
جالبیش اینه که بچه ها دوست دارن زودتر بزرگ بشن!

زهره دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 ب.ظ http://pezeshkekhanevade89.blogfa.com/http://

وای خداااااااااااا چه وبلاگ با حالی دارین آقای دکتر ....
من پیرزنا رو کلا خیلی دوس می دارم از بس که جک هستن این بندگان خدا....
آخی بیچاره بچه، چقد دلم سوخت....
من این دو قسمت اخیر عشق ممنوع رو ندیدم...

ممنون
آره واقعا
خودم هم که یه روز درمیون میبینم
امروز هم که برادران پارازیت انداز دوباره شروع کردن!

مرجان دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ب.ظ

سلام
با خوندن نوشته شماره 7 واقعا" ناراحت شدم.چقدر بعضیا بیخیالن به خدا.ایکاش میشد پیگیری بشه که آیا بچه ش رو برد یا نه.حالا داخل روستا اگه بود،از بهورزا یا رابطین بهتر میشد مجبورش کرد.

سلام
ایضا
میگم شما همون مرجان خودمون هستین؟
کجا بودین این مدت؟

دکتر بابا آدم دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:15 ب.ظ http://www.baba-adam.blogfa.com

باز هم سلام

دریافت جایزه ی اسکار توسط فیلم "جدایی..." بر شما و ملت غیور ایران مبارکباد

خاطره ی 11 خیلی باحال بود. یاد اونشب افتادم که با رزیدنت محترم اطفال تو ادمیت نشسته بودیم و یه خانم و آقا بچه رو آوردن با تب خفیف... و مادره به رزیدنتمون گفت: آقای دکتر دستم به دامنت! دیگه این وقت شب بیمارستان و دکتر درست و حسابی ÷یدا نکردیم برا همین مزاحم شما شدیم....دستم به دومنت!

شاد باشید.

تا بعد

سلام
ممنون
حیف که من وقت نکردم پخش مستقیمشو ببینم
پس همه جا آسمون همین رنگه!
و همچنین

زری* دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ب.ظ http://mydaysofveto.persianblog.ir/

دور از جون شما دکتر جان!بعضی وقتا مریض خودش میدونه چه دارویی لازمه چون بارها دچارش شده ولی دکتر چون اولین بارشه قبول نمیکنه...
همین قرصهای زیر زبونو خودم بارها دیدم دادن به کسی تو داروخانه واستفاده کردن با اینکه بارها از تی وی شنیدم خیلی خطرناکه...ولی روزایی که پروژسترن به مقدار زیاد لازم داشتم حتی با نسخه بهم نمیدادن...گریه مونو در میاوردن واقعا...کلا همه سلیقه ای عمل میکنن گویا!!!
اون بچه هه که به سقف نگا میکنه چه بلایی ممکنه سرش اومده باشه؟؟؟؟اخه دختر من دوماهه که بود از تخت افتاد تا دوروز خواب وخوراک نداشتم..خداروشکر بخیر گذشت البته..
اون معده درد رو حرفشم نزنین که همین روزاست بابتش من بمیرم..کاش با خوردن غذا دفعه به دفعه خوب میشد

ممنون از لطفتون
با شما موافقم برای همین من معمولا زیاد سختگیری روی نوع دارو نمیکنم
با اون وضعیت احتمال آسیب مغزی هم هست حتی

پرنیان یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ب.ظ

سلام دکتر جون
مثل همیشه مختصر و مفیدو پر از خنده
منم خیلی از بابت مورد 7 ناراحت شدم فقط خدا کنه طوریش نشده باشه
منم سر عشق ممنوع همچین معظلیو داشتم ولی رفتم تا قسمت 160 دانلودش کردم همرو دیدم خودمو راحت کردم
راستی میخواین براتون بفرستم؟

سلام
ممنونم
آره آدرس بدم؟!

[ بدون نام ] یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:50 ب.ظ


دوتا اسم اشتباه تو کامیوتر ذخیره شده وقتی عجله دارم و کلیک می کنم چون این یکی اوله متاسفانه اکی میکنم این اشتباه پیش میاد.شرمنده

ای بابا
گفتم اسم اشتباهو ننویس این بار دیگه اصلا اسم ننوشته!!

ترنم یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:06 ب.ظ

شما خیلی باهوشین برای همینه که دکتر شدین دیگه
خوشحالم که به نتیجه رسیدین
راستش من برای این کار یه وبلاگ ساختم و بعدش رفتم تو گوگل ادش کردم البته چون زبان انگلیسیم خوب نیست نمیدونم چقدر درست انجامش دادم
ولی با اینکه به نظر خودم همه مراحلشو انجام دادم بازم دیدم که وبلاگم تو گوگل ثبت نشده
نمیدونم ، شایدم به خاطر این بوده که وبلاگم تازه ساخت بوده !!

در مورد پیج رنک هم تا جایی که من میدونم چند هفته الی چند ماه ( حدود دو سه ماه ) بعد از بروز رسانی ای که در گوگل صورت گرفته باید صبر کنید تا گوگل عدد متناسب با پیج رنک وبلاگتونو بهش اختصاص بده

ما اینیم دیگه!
به هر حال ممنون از لطفتون

قاصدک یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:20 ب.ظ http://www.my-dailynotes.blogfa.com

سلام
3
مورد 7 خیلی ناراحت کننده بود .
11 . معلومه تحملتون خیلی بالاست .
در مورد اون دوقلویی مونوکوریون با نظر دکتر قربانی موافقم ، تازه این فصل ویلیامز رو خونده بودم .

سلام
ممنون از لطفتون
من که دیگه به این حرفها عادت کردم!

باران یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:05 ب.ظ http://barane-deltangiha.blogfa.com

وااااااااااااااااااااای آخه این چه درمانگاهی یه قرص زیر زبونی نداره دکتر جون خب یه اسمارتیس بهش میدادین بزاره زیر زبونش حالشو ببره کلا پیرزنها وقتی مریض میشن طنز میشن
منم مثل بقیه نگران بچه شدم که سقفو کشف کرده خبری ازش نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این خانم شماره ۱۱ چه روئی داشته بخدا
مرسی از اطلاعات ...نمیدونستم تکرارش ساعت ۶ صبح البته بعید میدونم بتونم بیدارشم
جالبه چرا همه بچه ها ماکارونی دوست دارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همشون جالب بودن دکتر جون خسته نباشید

ممنون از نظرتون
هنوز که خبری نشده

مرضی یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ http://yasinak.blogfa.com

مورد ۱۱.بعد شما به اون خانمه که نشست جای مریض قبلی جیزی نگفتین؟!!! عجب آدمی بوده !

چیزی نگفتم چون اصلا دوست ندارم کتک بخورم

×بانو! یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ق.ظ http://x-banoo.blogfa.com/

2. جایی یاداشت میکرده اینا رو؟!
3. فیلم کمدی بوده!
5. فکر کنم فشارش اینجوری تنظیم شده دیگه!
8.
9. اِ من تاحالا نمیدونستم گوشمم گلو داره!
11. خندتون نگرفت اونوقت؟!

نه بابا یکی در میون بوده دیگه!
واقعا
حتما!
ایضا
خوب دیگه بدونین
طبق معمول خنده رو گذاشتم برای بعد از تموم شدن مریضها

من+لبخند=خداوند شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ب.ظ http://smmnilo.blogfa.com

سلام
خدا قوت
باز هم خندیدم و لذت بردم
خدا این عماد شکمو رو هم حفظ کنه
من که عشق ممنوع رو همش رو دیدم خیلی وقته دوست داشتین لو بدم آخرشو بگم خدمتتون؟
من رشتم گرافیکه اما میدونم این وسط یک نیروی ما فوق بقیه نیروها هست که اکه بخواد میتونه اون یکی بچه رو زنده نگه داره تحت هر شرایطی....اگه هم که نه....

سلام
ممنون از لطفتون
درباره آخرش شنیدم دیگه لو رفته ممنون :دی
این که درسته

مهسا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.drmahsaa.blogfa.com

سلام.دکتر واقعا خسته نباشین..انگار خاطرات مریضای منو نوشتین..
راستش تحمل کردن بعضیاشون برای من خیلی سخته ...خدا کنه تحملم بیشتر بشه..

سلام.سلامت باشین..یعنی اونجا هم؟
من که دیگه عادت کردم شما هم سعی کنین عادت کنین چون راه دیگه ای وجود نداره

مژگان امینی شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:23 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

چه آب و هوای خوبی دارد شهر شما همه به سن پیری می رسند.
8.حالا بچه غذاش چی بود؟ من می گم آب و هوا خوبه!
پ.ن.چه پشتکاری!
پ.ن زندگی یعنی همین.قدر داشته ها را دانستن.آفرین به عماد

خدائیش زمستونها خیلی سرده
شما که خودتون اومدین که!
ما اینیم دیگه
واقعا ممنون

9 شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ http://mydreams999.blogfa.com

ممنون از اینکه جواب سوالمو دادین
دکتر لدفن آدرس بدین من می خوام بیام سر اون به اصطلاح مادر رو بکوبم به دیوار

خواهش
چشم فقط گوشتو بیار جلو بقیه نشنون

سراب شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ http://lotusland.blogfa.com

احتمالا مورد ۸ از نواده های ابن سینا بوده که شیرخواریگیش یادش مونده...

حتما!

ترنم شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ

آقای دکتر شرمنده ام ،
من تمام تلاشمو برای addurl گوگل کردم اما متاسفانه به نتیجه ای نرسیده ام
خیلی تو گوگل چرخیدم ولی اون چیزی رو که باید پیدا میکردم پیدا نشد

ببخشید دیگه سواد من در همین حد بود


شما خودتون به نتیجه نرسیدین ؟

جواب کامنت قبل تکرار می شود

ترنم شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:12 ب.ظ

آقای دکتر شرمنده ام ،
من تمام تلاشمو برای addurl گوگل کردم اما متاسفانه به نتیجه ای نرسیده ام
خیلی تو گوگل چرخیدم ولی اون چیزی رو که باید پیدا میکردم پیدا نشد

ببخشید دیگه سواد من در همین حد بود


شما خودتون به نتیجه نرسیدین ؟

ای بابا شرمنده چرا؟
من که رفتم توی همون سایتی که گفتین اد کردم رفت!
کد پیج رنکو هم عوض کردم اما هنوز صفره

ترنم شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ب.ظ

سلام
این پستو دیشب خوندم و انقدر برای شماره 7 ناراحت و نگران شدم که دیشب همه اش کابوس نوزادایی رو میدیدم که از دست ماداراشون میفتن روی زمین و بعدشم به یه نقطه خیره میشن !!!!!! امیدوارم مادرش توصیه شما رو جدی بگیره

پ.ن.2 : ای جانم عماد بچه ها چه خوشبختیای جالب و سهل الوصولی دارن خوش به حالشون

سلام
من موندم آدم چقدر میتونه بی خیال باشه؟
واقعا

من و هسملی شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:06 ب.ظ http://manohasmali.blogfa.com

همه رو ول کن بچسب به خوشبختی عماد!!!

دکتر قربانی شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ

سلام اقای دکتر.در مورد بارداری دوقلو طبق نظر کتاب ویلیامز چون مرگ یک جنین در اوایل بارداری اتفاق افتاده خطر ایجاد اختلالات انعقادی در جنین زنده مانده افزایش نمی یابد.این قل مرده تبدیل به ؛ قل نا پدید شده ؛VANISHED میشود.

سلام
ممنون از توضیحتون
گرچه فکر کنم دیگه دیر شده باشه
امیدوارم متخصصین ولایت ما هم ویلیامز یادشون باشه

زهره وبلاگ خون خاموش گذشته شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ق.ظ

دکتر دقیقا موقعیت درمانگاهتون کجاست حدودا هم بگی ممنون قول میدم اشنایی ندم

انتظار که نداری همین جا بگم
ریا میشه

دانشمنگ شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ق.ظ http://danesh.mang.blogfa.com

سلام. خسته نباشید
اینم شد درمونگاه؟ دکترش که وبلاگ نویسه هیچ قرص زیر زبونی هم نداره
این شبکه جم که احتیاج به پارازیت نداره . نزدیک قسمت های آخر که شده اینقدر تبلیغ پخش می کنه که فکر کنم سرجمع ۲۰ دقیقه فیلمه

سلام
اینم شد کامنت گذار؟
صدبار بهش گفتم و هنوز یه نقطه اضافه وسط اسم وبلاگش میگذاره
اینو موافقم

سارا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ق.ظ http://sm19.blogfa.com

سلام
۳.اخییییی کوچولو
۶.ایشون خیلی لطف داشتن
۸.
ماکارونی=خوشبختی

سلام

واقعا من زبونم قاصره که چطور این محبت مردمو جبران کنم؟!
خوب یادش بوده مگه چیه؟!
بچه است دیگه!

زندگی جاریست... شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ق.ظ http://parvazz.bloghaa.com/

سلام

۷. عحب مادر باهوشی!!

سلام
واقعا
مبارک تعیین تاریخ
اون هم روز معلم

پزشک شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ق.ظ http://eltiam.persianblog.ir

روحیه بخشن واقعن خاطراتتون دکتر

ممنون

چام چام شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ http://www.marina60.persianblog.ir

واقعا بعضی‌ها چقدر بی‌انصافند.ببخشید دیگه اقای دکتر بعضی از آدمها مریض میشند دنبال یک مقصر می‌گردند انگار!
دکتر ممنون بابات اطلاع رسانی این عشق ممنوع...یعنی صبح کانال بوده؟ بیخود از دست دادمش! اصلا اینها اینجوری میکنند بیشتر ترغیب میشم برای دیدنش!
واسه اون دو قلو فکر کنم بشه جراحی کرد!
به عماد بگین اگه ماکارونی دوست داره بیاد خونه ما،مامانم نیست ،منم درس دارم و همش دارم ماکارونی به خورد این بابای بیچاره میدم،چون مایه آماده تو فریزر داریم باید تموم بشه خوب

واقعا گرچه نفهمیدم کدومو میگین؟!
مگه اونجا هنوز پارازیت داره؟ البته میگه شش اما گاهی هم هفت و ربع شروع میشه!
واقعا؟
چشم آدرس بدین درخدمتیم (رو که نیست!!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد