جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

بدرود خانم "ر"

سلام

شرمنده میدونم خیلی تاخیر کردم.

به لطف یزدان و بچه ها (!) توی این مدت به اندازه سه تا پست کامل خاطرات جمع شده که یکی یکی براتون میگذارم. برای من زیاد خنده دار نیستند شاید چون تا به حال چندین بار خوندمشون! آخه هربار که یه خاطره جدید پیدا میشه و میخوام آخر یکی از پستها اضافه اش کنم از اول پست تا اونجا رو میخونم و بعد مینویسمش!

و اما مناسبت این پست:

دوستان عزیز و قدیمی این وبلاگ حتما هر از چند گاه اسم خانم "ر" را توی این وبلاگ خوندن و میدونن که مسئول امور درمان شبکه بودند. از چندماه پیش توی شبکه شایع شده بود که ایشون داره بازنشسته میشه. باتوجه به همکاری های زیادی که ایشون در تمام سالهائی که من توی شبکه بهداشت ولایت هستم با من داشتند تصمیم گرفتم به وسیله ای کمی از زحماتشونو جبران کنم. بخصوص که این اواخر رابطه مون از همکاری و رئیس و مرئوسی به نوعی دوستی تبدیل شده بود و حتی ضامن وامهای همدیگه شدیم و .... و اینجا بود که دست به دامان دکتر "م" شدم که تا چند ماه پیش توی یکی از درمونگاه ها بودند ولی الان توی شبکه کار میکنند. قرار شد ایشون به طور نامحسوس بفهمند که روز بازنشستگی خانم "ر" دقیقا چه روزیه؟ و چند روز بعد و اوایل همین ماه بود که گفتن از کارگزینی پرسیدن و آخرین روز کاری ایشون بیست و هشتم دی ماهه. اما مسئله این بود که من روز بیست و هشتم شیفت بودم و نمیتونستم به خود خانم "ر" بگم که شیفتمو عوض کنه. در نهایت باز هم دست به دامان دکتر "م" شدم و ایشون هم با رئیس شبکه (که خودشون هم به زودی بازنشسته میشن) هماهنگ کردند و نهایتا قرار شد جلسه تودیع خانم "ر" نه روز بیست و هشتم که سه روز زودتر برگزار بشه!

بعد رفتم توی فکر که حالا برای تقدیر از ایشون باید چکار کرد؟ نمیخواستم یه مقدار ظرف و ظروف براشون بخرم بخصوص که سلیقه شونو در این مورد نمیدونستم. پول هم نمیخواستم بدم چون میدونستم هرچقدر برای این کار کنار بگذارم به نظرم کافی نیست. بخصوص که هنوز هیچکدوم از وامهائی که برای ساخت خونه گرفته بودیم تموم نشده. پس به این نتیجه رسیدم که باید برم سراغ چیزی که ارزش معنوی داشته باشه. پس رفتم سراغ اینترنت. یه متن پیدا کردم و دستی به سر و گوشش کشیدم و دادم نوشتند و جلدش گرفتم. بعد به بهانه ای خواستم روز بیست و پنجم منو به مرکز راه دوری که پزشک نداره و از چند هفته پیش اونجا میرم نفرستند. و بعد راهی درمونگاه های مختلف شدم و همین طور مطب بعضی از پزشکهائی که قبلا توی شبکه بودند و حالا متخصص شدن و مطب زدن. و از همه شون خواهش کردم زیر لوح تقدیر را مهر و امضا کنند. یکی از همکاران توصیه کرد از هرکسی زیر لوح تقدیر را مهر میکنه یه مبلغی هم بگیرم برای خرید هدیه اما من روم نشد. تا این که زیر لوح تقدیر پر شد وگرنه باز هم از این پزشکها میشناختم. و بالاخره در اواخر وقت اداری دیروز درحالی که تقریبا همه مسئولین واحدها توی سالن اجتماعات جمع بودند من و دکتر "م" هم با لوح تقدیر و دسته گلی که خریده بودم به جمع اونها اضافه شدیم. راستش من تا به حال توی چنین مراسمی شرکت نکرده بودم و نمیدونم برای هر پرسنلی که بازنشسته میشه چنین مراسمی گرفته میشه یا نه؟ اما به هرحال اول رئیس شبکه صحبت کرد و از فضائل خانم "ر" داد سخن داد و بعد از یکی دو نفر دیگه خواست صحبت کنند و بعد یکدفعه از من خواست به عنوان نماینده پزشکان صحبت کنم. من هم هنگ کردم و نتونستم بیشتر از چند کلمه حرف بزنم (و همون شب براشون یه کامنت نوشتم و عذرخواهی کردم). درحین صحبتهای مسئولین واحدها بود که رئیس شبکه سرشو برد نزدیک گوش معاونش و گفت: پس یه لوح تقدیر هم نگرفتین؟ جناب معاون هم روی میز را نگاه کرد و گفت: چرا آقای دکتر ... گرفتن! پیش خودم گفتم: خوب شد من این لوح تقدیر را گرفتم!

روسای واحدها کادوهائی را که گرفته بودند تقدیم کردند و من هم لوح تقدیر را بهشون دادم و به وضوح ذوق زدگی شونو وقتی مهر بعضی از پزشکهائی که سالها پیش از شبکه رفته بودند دیدند احساس کردم. بعد هم گفتند: من امشب عکس این لوح را میگذارم توی گروه خانوادگی مون و پزشو میدم! بعد هم با خودم میبرمش کانادا! گفتم: چرا کانادا؟ گفتند: پسرم ساکن اونجاست قراره برم خونه شون.

بعد هم شیرینی خوردیم و عکس گرفتیم و هرکسی رفت دنبال کار خودش! من هم رفتم توی اتاق دکتر "م" که لطف کردند و نصف پول لوح تقدیر و دسته گل را به کارتم ریختند.

خلاصه که خانم "ر" روز بیست و هشتم رسما بازنشسته میشن و امروز هم تماس گرفتند و بعد از تشکر مجدد برنامه شیفتهای بهمن ماه را بهم دادند. و از هفته آینده هم قراره درخدمت جانشین ایشون خانم "ق" باشیم.

پست خاطرات هم اگه اتفاق خاصی نیفته تا چند روز دیگه!

نظرات 32 + ارسال نظر
ونوس سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 08:52 ق.ظ http://shakibajoon90.blogfa.com

مام می گیریم ازین مراسم ها .. اما واقعا کارشما ارزشمند بوده ....من هنو 9-10 سالم باقی مونده ..ولی دلم بازنشستگی می خواد

ممنونم
اگه حقوق آدم کم نمیشد خیلی خوب بود

سودا یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام جناب دکتر
دستتون پر توان، خیلی زحمت کشیدید.
حتما خانوم دکتر براش خیلی مهمه که چقدر زحمت و پیگیری پشت این هدیه و لوح بوده و مهم هم همینه.

سلام
سپاسگزارم
حتما همین طوره فقط ایشون دکتر نیستند

محمد رها جمعه 30 دی‌ماه سال 1401 ساعت 11:11 ب.ظ http://Ikhnatoon.blogfa.com

سلام دکتر
این همه نویسنده گمنام دور و برت داشتی. بعد گشتی متن از تو نت پیدا کردی. به خودم میگفتی چند خط میخوای برات مینوشتم. ۱۰۰٪ تضمینی و مجانی.
ولی در کل کار بسیار شایسته ای کردی. امید که جوانان کمرباریک امروز ازین حرکت درس اخلاقی بگیرن

سلام
اون وقت باید کلی خجالت میکشیدم برای پرداخت حق الزحمه و شما هم میفتادین توی تعارف و ...
حالا که دیگه گذشت بی خیال

F پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1401 ساعت 08:20 ب.ظ

سلام اقای دکتر ببخشید یه سوال
من چند روز پیش حالم خوب نبود و سر درد و گوش داشتم رفتم دکتر بهم یسری دارو دادن بعد بخور دادم خونه و بعد اون نفس تنگی گرفتم ،دوباه رفتم پیش دکترم بهم گفتن ریت حساس شده بخاطر بخوری کع انجام دادی و اسپری بکلوتروکس بهم دادن
اما الان سرفه خشک خیلی بد دارم و ریم درد میکنه و بد نفس میکشم و البته گاهی موقع ها خلط توی حلقمه
حس میکنم گلوم و ریم زخم شده وقتی سرفه میکنم واقعا اذیتم
بنظرتون ممکنه ریم عفونت کرده باشه یا ادامه همون حساسیت هست؟دوباره برم دکتر؟
معذرت میخوام که وقتتونا گرفتم دکتر خودم تا شنبه نیستن برای همین پرسیدم که اگه خطرناکه برم اورژانس و تا شنبه صبر نکنم
بازم ممنون

سلام
اگه علائمتون در همین حده و تب و .... ندارید بیشتر به همون حساسیت شباهت داره
اما ممکنه کمی طول بکشه تا خوب بشه
امیدوارم هرچه زودتر مشکل حل بشه

مرجان امامی پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1401 ساعت 03:18 ب.ظ

چقدر زحمت کشیدین. واقعا هدیه با ارزشی دادین
خوش به حال خانوم ر

سپاسگزارم
برای همه زحماتی که کشیدین هم ممنون

مریم چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 07:25 ب.ظ

سلام آقای دکتر.چه هدیه زیبایی به همکارتون دادین . یک خاطره خوش ماندگار. همکاران منهم موقع بازنشستگی من وهمکار دیگرمان مراسمی تدارک دیدند و غیراز خاطرات دوران اشتغال خاطره ای خوش وماندگاربرایمان ماند.

سلام
سپاسگزارم
چه خوب که همکارانتون قدر زحمات شما را میدونستن

خاموش چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 05:07 ب.ظ

من وزارت بهداشت کار میکردم متاسفانه تواین سیستم قدردانی واینجور برنامه ها مخصوص ستادیهاست وکارمندهایی که تو مراکز بهداشت کار میکنند از طرف بالا دستیها چیزی نمیبینند وفقط لطف همکارهای درمانگاهشونه که براشون یه مراسم خصوصی میگیرند

بله من هم تا به حال ندیده بودم.
از یه طرف همه فوق العاده ها و ... مال ستادی هاست از اون طرف مراسم و ...!

.. چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 01:26 ب.ظ

کار معنوی قشنگی بود ولی من به شخصه کادو دوست دارم، سکه طلایی چیزی شاید هم الان اینو میگم و بعدا نظرم تغییر کنه چون سابقه کار بالایی ندارم.

ممنون
اون که بله
اما آدم از دکتری که کمرش هنوز از زیر بار قسط وام و پرداخت بدهی برای ساخت خونه صاف نشده سکه میخواد آخه؟!

سارا چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 12:54 ب.ظ http://15azar59.blogsky.com

سلام
کار قشنگی کردید مخصوصا اون‌مهر ها
ما هم سال اخر دبیرستان از یکی از ناظم هامون که خیلی زیاد ازش حساب میبردیم تقدیر کردیم به همین روش این ناظم ما فوق العاده سخت گیر بود و تمام دخترای دبیرستان به شدت ازش حساب میبردن اونجوری که اسم کسیو صدا میزد طرف سکته میکرد همه دخترای دبیرستان حدود ۸۰۰ نفر در دو شیفت بودیم را به نام میشناخت اما خیلی تنها بود تنها زندگی میکرد تصمیم گرفتیم روز معلم از ایشون تقدیر کنیم چون هر کس کسیو داشت ولی ایشون نه ضمن اینکه فکر میکرد چون سخت گیره هیچکس ازشون خوشش نمیاد همه بچه های کلاس ما که این برنامه را براش تدارک دیدیم امضا کردن پایینش به همراه یه عکس سه در چهار در کنارش و قاب خاتم و دسته گل ناظممون اصلاااا فکرشو نمیکرد ازش تقدیر کنیم انقدررررر خوشحال شده بود که من تا بحال هیچکس را به اندازه اون خوشحال از گرفتن یه هدیه ندیدم ...
مطمئنم شما هم برای همکارتون خاطره خیلی جذابی ساختید

سلام
سپاسگزارم
امیدوارم از اون به بعد اخلاقشون هم بهتر شده باشه!

بیوطن چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 12:05 ب.ظ

خوبی ولایت این بود که با تودیع و معارفه و بازنشستگی و ... چه کارمند خوب چه بد را با خاطره خوش راهی می‌کردند..من خودم مراسم تودیع خودم و اون هدیه غیر مترقبه و عکسهای یادگاری و پیام ها را هیچ وقت یادم نمیره و باعث شد با خاطره خوش از اونجا کوچ کنم ‌‌‌‌....

بله بله
امیدوارم در ولایت جدید هم همیشه موفق باشید. گرچه هیچ جا ولایت خودمون نمیشه

منجوق چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 12:01 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

لوح و دسته گل به کنار، دسیسه چینی هاتون برای روز مراسم و اینکه چه جوری زیر پوستی همه کارها رو کردید در حد یک کارمند خبره اینتلیجنت سرویس بود. مواظب باش دکتر این روزها جاسوس ها رو بیشتر از سابق می گیرن.


فکر کنم اگه رئیس اینتلیجنت سرویس اینو بخونه خودشو خودکشی میکنه!

لیلی چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 10:59 ق.ظ http://Leiligermany.blogsky.com

چه کار سخت و وقت گیر و ارزشمندی برای تقدیر انتخاب کردین. ممنون از زحمت تون که هم دلی رو شاد کردین و هم رسمی نو درانداختین
به خانم م بگید از حالا برای امضا جمع کردن لوح بازنشستگی تون اقدام کنه چون تنوع درمانگاه هایی که میرید بالاست

بله
وقتی زیر لوح تقدیر پر شد خوشحال شدم
شاید ایشون بخوان یه رسم نوتر دراندازن من که سورپرایزشونو خراب نمیکنم

تیلوتیلو چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 10:48 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

البته اینکه آدم چطوری به ادامه راه و مسیر زندگیش ادامه بده تعیین میکنه که دچار افسردگی و اون حس بدون استفاده بودن برسه یا نه
به نظر من که میشه بعد از بازنشستگیِ اول تازه راهی را که دوست داریم پیدا میکنیم و پر انرژی تر ادامه بدیم

بله حق با شماست
فعلا که درحال برنامه ریزی برای سفر به کانادا هستند.
این طور که یکی از همکاران میگفتند پسرشون توی کانادا قصد ازدواج با یکی از همکلاسیهای ایرانی شونو دارند.

خانم گل چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 02:08 ق.ظ

بسیار ایده خوب و ماندگاری از نظر تهیه لوح داشتین.

من که با وجود تلاش های زیاد، هنوز در سن ۳۳ سالگی هیچ وقت جایی مشغول به کار نشدم که به بازنشستگی و جشنش فکر کنم. حیف از این زندگی پوچ بیهوده و بلا استفاده....

ممنونم
کی میدونه؟ شاید قسمت شما اینه که کار شخصی خودتونو راه بندازین و افراد دیگه ای را استخدام کنین.

صفا چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1401 ساعت 01:02 ق.ظ http://Mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

کار بسیار ارزشمندی انجام دادید . دستتون درد نکنه.

سپاسگزارم

گلابتون سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 09:09 ب.ظ

سلام . کارتان قابل ستایش است وبسیار عالی .خانم ر وخانم م با ۲۵ سال سابقه بازنشسته شدن یا ۳۰ سال ؟

سلام
ممنونم
ظاهرا خانم ر بیست سال پیش از شبکه بهداشت یکی دیگه از شهرستانهای استان که اونجا استخدام شده بودند اومده اند ولایت اما دیگه روم نشد که بپرسم اونجا چقدر سابقه داشتن.
سابقه دکتر م هم که حتی از نصف سابقه من کمتره و حالا خیلی راه دارند تا بازنشستگی

مری سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 08:26 ب.ظ

وای اینهمه برات زحمت کشید همین؟ چنان گفتی دسته گل فکر کردم چی باشه ،چارتا شاخه گل گذاشتی بهش دادی؟ نصف پول لوح تقدیرم که یکی دیگه داد ماشالا خوب خسیسی دکتر


دیگه کاری بود که از دستم براومد

زری.. سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 07:18 ب.ظ

اینکه آدم ببینه دیگران قدردانش هستند خیلی حس خوبی میده، هم اینکه بهش ثابت میشه که کارش را خوب انجام داده بوده و هم اینکه ازش قدردانی شده:)
چه روز قشنگی برای خانم ر ساختید، عالی بود کارتون.

سپاسگزارم

طیبه سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 03:06 ب.ظ

سلام
همه چیز عالی بود
این که وقت گذاشتید و زحمت کشیدید و رفتید سراغ پزشکان و مهر و امضا گرفتید برای لوح تقدیر خیلی خیلی ارزشمنده .دستتون درد نکنه
کاش من هم وقت بازنشستگی همینقدر همکاران و دوستانم ازم راضی باشند .
ما اینجا تو سازمان خودمون،خانم های اداره برای همدیگه جشن بازنشستگی می گیریم و البته معمولا هم پر از اشکه.
غیر از جشن بازنشستگی،تو معاونت داخلی خودمون هم هر کی(خانم یا آقا) اگر سالیان طولانی تو قسمت ما مشغول کار بوده باشه و بعد بخواد جابه جا بشه بره یک معاونت دیگه یا سازمان دیگه منتقل بشه یا بازنشسته بشه یک جشن کاری کوچولو همراه با هدیه هم براش می گیریم .

سلام
ممنونم
بله گاهی همکاران از خانواده به آدم نزدیک تر میشن
دیگه حتی آدرس وبلاگ را هم نگذاشتید

لیمو سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام
اینکه همه مهر و امضاها برای شخص یادآور خاطرات این سالها باشه خیلی قشنگه. چه ایده ی قشنگی داشتین دکتر.

سلام
سپاسگزارم

سحر سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 11:09 ق.ظ http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

کار قشنگی کردین و من ایده لوح خیلی دوست داشتم.
نمی دونم بازنشستگی چه حسی می تونه داشته باشه قطعا اگه با آرامش فکری باشه و دغدغه های به خصوص مالی نباشه می شه بهتر بگزره
امیدوارم به ایشون هم عالی بگزره

ممنونم
من که اگه دیدم حوصله ام سر میره نهایتا میرم یکی از مراکز خصوصی و شیفت میدم!

الهه سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 10:06 ق.ظ

سلام .خدا قوت .کار قشنگی انجام دادین.قدرشناسی خیلی خوبه علی الخصوص وقتی دلی باشه و وظیفه نباشه .به نظرم جشن بازنشستگی یک کم دلگیره .البته یه زمانی جشن فارغ التحصیلی هم برام دلگیربود. زندگی همینه باید ادامه داد .برقرار باشید .

سلام
ممنونم
بله همین طوره زندگی ادامه داره و چاره ای نیست

نجمه سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 07:41 ق.ظ

سلام
چه کار قشنگی‌ کردین.
به وضوح دیده کارمندانی که محبوب تر هستن،مراسم های بازنشستگی شون خیلی قشنگ تر و احساسی تر هست.
پ.ن:کارمند خوبی باشیم

سلام
ممنون
مسئله اینه که آدم وجدانش راحت باشه که کاری که از دستش برمیومده انجام داده

جان دو سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 01:59 ق.ظ https://johndoe.blogsky.com/

سلام آقای دکتر
این حرکت که پیش دوستان و پزشکان قدیمی هم رفتید امضا گرفتید خیلی حساب شده و خوب بود، ارزشش از کلی هدیه دیگه بالاتر بود.

سلام
ممنونم

نوشین سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 12:52 ق.ظ

چندین و چندساله میخونمتون اما خاموش، بسیار کار پسندیده ای انجام دادین، دیگه مطمئن شدم بسیار بسیار انسان والایی هستین، الهی ک زنده باشین سالیان سااال

خوشحالم که روشن شدین!
امیدوارم از این به بعد کامنت های بیشتری از شما ببینم
شما بزرگوارید

تیلوتیلو سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1401 ساعت 12:44 ق.ظ

چه کار زیبایی
بازنشستگی آغاز یه دوره تازه تو زندگی آدماست

ممنونم
بله بخصوص اگه آدم احساس بلااستفاده موندن نداشته باشه و به افسردگی دچار نشه

عمه اقدس الملوک دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1401 ساعت 11:33 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

سلام آقای دکتر، انشاالله شما یک لوح سه برابر بزرگتر بگیرید بعد ببرید ولایت شیطان بزرگ پیش عسل دارید میرید پزش را بدین

سلام

دیگه تا کجا را پیش بینی کردین!

یک دوست دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1401 ساعت 11:04 ب.ظ

چقدر کار شما قشنگه، حس قدردانی از آدما.
شاد و پیروز باشین.

سپاسگزارم
امیدوارم اون مشکل هم حل شده باشه

لیدا دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1401 ساعت 06:46 ب.ظ

چه کار قشنگی .شما خیلی خوبید دکتر

شما بزرگوارید

فرزان دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1401 ساعت 06:46 ب.ظ

سلام
حسابی منتظر پست خاطرات هستیم....
ایشالله بازنشستگی خودتون
البته اون موقع باید مطب‌بزنید وگرنه ما از پست خاطراتتون بی نصیب میمونیم
کارتون خیلی قشنگ بوده ،بنظرم از هر هدیه ای بهتر بوده یچیز بیادموندنی،دست گلم قشنگ بود

سلام
درخدمتم
اگه به اون موقع برسم
ممنون

مریم دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1401 ساعت 05:34 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خداقوت و پرتوان باشید
بازنشستگی هم یک دوره ی جدید در زندگی هست و بالاخره آدم ها در این دوران به ذهن و جسمشون استراحت می دهند و به انجام تفریحات و کارهای مورد علاقه اش می پردازند و از همه مهم تر بیشتر در خدمت خانواده هستند و آدم از دغدغه ها م استرس های شغلی رها میشه
الهی که هدیه ها ی خانوم ر مبارکشون باشه و دست تمام دادندگان هدیه هم درد نکنه و زیر سایه ی خدای مهربون و با عنایات معصومین ع دوران بازنشستگی خوب و پر باری رو سپری کنند الهی آمین
والهی که با خانوم ق که همکار جدید هستند هم همکاری خوبی رو آغاز بکنید الهی آمین
جشن بازنشستگی هم به هرحال به پاس زحمات اون فرد گرفته میشه و خو ب و جالبه که اون فرد با شادی به استقبال بازنشستگی میده و منم اولین بار که اسم جشن بازنشستگی رو می شنوم

سلام
ممنون از لطف شما
من هم تا به حال ندیده بودم شاید برای این که همیشه توی روستاها و درمونگاه های مختلفم.
من هم امیدوارم ایشون زندگی طولانی و شادی در کنار همه اعضای خانواده شون داشته باشند.

ترانه دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1401 ساعت 05:02 ب.ظ

کار قشنگی کردین، تهیه لوح رو میگم.
خودتون دوست دارین موقع بازنشستگی چطوری ازتون قدردانی بشه دکتر؟

ممنونم
خود خانم "ر" که گفتند یه لوح از این بزرگ تر برات میگیرم و میدم همه زیرشو مهر بزنن!
حالا ببینیم اصلا عمرمون کفاف میده یا نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد