جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (230)

سلام

1. توی مرکز کرونا مرده چهارتا دفترچه گذاشت روی میز و گفت: من سه روز پیش تست دادم و جوابش مثبت بود. گفتن خانواده تو هم بیار تست بدن. برای خانمش و دوتا بچه هاش نوشتم و دفترچه چهارمو باز کردم که دیدم مال خودشه. گفتم: شما که سه روز پیش تست دادین و مثبت بوده. دیگه برای چی میخواین تست بدین؟ گفت: خب مگه رایگان نیست؟!

2. مرده اومد مرکز کرونا و گفت: من مسئول تاسیسات بانک ... هستم. دیروز رفتم توی یکی از شعب چندتا از لامپهاشون که سوخته بود را هم عوض کردم. همون موقع یکی از پرسنلشون اومد و سلام و علیک کرد و رفت. بعدا فهمیدم جواب تستش مثبت شده. البته هردومون ماسک داشتیم اما گفتم بیام تست بدم!

3. توی مرکز کرونا به مرده گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: میخوام تست کرونا بدم!

4. به خانمه که در طول دوران کرونا حالش بد شده بود گفتم: باید برین بیمارستان. گفت: نه اونجا آلوده است!

5. به مرده گفتم: آبریزش بینی هم دارین؟ گفت: اون قدر که دیگه دستمال جوابگو نیست، حوله میگذارم توی جیبم!

6. به پیرمرده گفتم: دستتون چطور زخمی شد؟ گفت: یه نجسّی داشتیم خواستیم ببندیمش چنگ زد! (ترجمه: سگ)

7. به خانمه گفتم: بچه تونو پیش کدوم متخصص میخواین ببرین دفترچه شو مهر کنم؟ گفت: پیش اطفالِ کودکان!

8. پیرمرده گفت: همه مفاسدم (مفاصلم) درد میکنه چند بسته قرص معده برام بنویس!

9. ساعت یک و نیم صبح زنگ اتاق استراحتو زدند. اومدم بیرون و گفتم: بفرمائید. مرده گفت: دو هفته پیش کف پامو بخیه زدم گفتن دوهفته دیگه بازشون کن. الان هم دارم راه میفتم برم تهران گفتم پیش از رفتن اینهارو هم سر راه بکشم و برم!

10. (12+) خانمه گفت: شیاف دیکلوفناک هم برام بنویس. فقط از نوع مقعدیش!

11. برای خانمه دارو نوشتم و دفترچه شو دادم بهش. گفت: یه آزمایش کامل هم میخوام بدم. نوشتم. گفت: یه سونوگرافی از پستان هم برام مینویسی؟ نوشتم. گفت: یه سونوگرافی تیروئید هم بنویس اما توی یه برگ دیگه. گفتم: خب چرا یک جا انجامشون نمیدین؟ گفت: آخه مرکزی که برای سونوگرافی پستان میرم فقط مخصوص پستانه. نوشتم. گفت: حالا توی یه برگ دیگه یه سونوگرافی رحم و ضمائم بنویس. گفتم: اینو دیگه چرا جدا بنویسم؟ گفت: اون مرکزی که برای سونوی تیروئید میرم اصلا دستگاه سونوی رحمشو قبول ندارم!

12. به مرده گفتم: آمپول میزنین یا کپسول بنویسم؟ گفت: هردوشونو بنویس. از یکی شون استفاده میکنم، اون یکی هم چهار روز دیگه گرون تر میشه!

پ.ن1. روز سی و یکم فروردین رفتم برای زدن دوز دوم واکسن کرونا که متوجه شدم همه کسانی که قرار بوده روز سی ام یا سی و یکم واکسن بزنن اومدن. حسابی غلغله شده بود! جالب این که دو نفر از خانم دکترها توی یکی دو روز گذشته مبتلا شدن! به جز درد مختصر محل تزریق و کمی درد بین دو کتف هم هیچ عارضه ای نداشتم. شرمنده اگه برای زدن واکسن مورد نفرت بعضی دوستان قرار میگیریم. (دارای مخاطب خاص )

پ.ن2. درنهایت ناچار شدیم برای فیبر نوری درخواست بدیم. مسئولین محترم مخابرات هم گفتند: باشه براتون میاریم اما فعلا چون پول شرکت تولید فیبر نوری را ندادیم بهمون فیبر نمیده باید صبر کنین! دیروز بالاخره تا دم در خونه برامون فیبر نوری کشیدن اون هم به حساب مخابرات گرچه کسی که قرار بود داخل خونه را برامون فیبر بکشه هم چندبار پیغام فرستاده بود که اگه عجله دارین قسمت بیرون خونه را هم خودم براتون میکشم و پولشو میگیرم! حالا دیروز که بهش زنگ زدم و گفتم فیبر تا دم در خونه اومده بیا داخل خونه را بکش گفت: من تا هفته آینده توی قرنطینه ام! به اون فامیلی که برای سیم مسی پارتی شده بود گفتم: حالا چقدر فرق هست بین سیم مسی و فیبر نوری؟ گفت: فیبر نوری سرعت اینترنتش بیشتره! گفتم: خب پس مشکلش کجاست؟ گفت: گرون تره! (البته یه مورد دیگه اش هم همون انحصار در گرفتن اینترنته).

پ.ن3. آنی تبلت عسلو داده و میگه نگاه کن! میبینم کلّی گروه توی واتس آپ با همکلاسی هاش درست کردن. یه نفر گروه درست کرده و چند نفرو اد کرده. بعد از چند ساعت مدیر گروه (!) با یکی شون دعواش شده و اونو از گروه بیرون کرده و بعد بقیه شون هم یکی یکی از گروه خارج شدن. تقریبا توی همه گروهها فقط عسل باقی مونده بود! به عسل گفتم: خب تو چرا از گروهها خارج نمیشی؟ گفت: دلم نمیاد! جالب این که خیلی از این بچه ها را هم تا به حال از نزدیک ندیده. آنی هم همه گروهها را پاک کرد. گروه هائی مثل:

گروه ارسال استیکر

گروه گذاشتن عکس

گروه گذاشتن فیلم

گروه مرگ بر آمریکا

گروه صحبت درباره بیماری کرونا

گروه صحبت درباره گرانی مرغ

گروه حرف زدن درباره موهای زشت ...! (اسم یکی از دوستانشون جای نقطه چین بود که سانسورش کردم!)

نظرات 58 + ارسال نظر
یک عدد مامان چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 11:38 ق.ظ http://Www.Kidcanser. Blogsky

پس یعنی دیگه شما ایمن شدین... چقدر خوشحال شدم.. وقتی پزشک ها و پرستارها و کلا کسایی که با بیمار در تماس و توی بیمارستان کار می کنن، واکسن میزنن خیلی حس خوبی بهم میده چون واقعا در معرض خطر هستن
راجع به بچه ها و گروه های واتساپ شون با خودم فکر می کنم که شاید اینا با تمریناتی که توی کودکی انجام میدن و با فضای مجازی آشنا میشن بعدا در بزرگسالی، آدم های بالغ تری توی دنیای مجازی داشته باشیم.. بالخره با تمرین و خطا و اشتباه، شاید راه درست رو پیدا کنن،. البته امیدوارم

صددرصد که نه ولی خیالمون راحت تر شد
ممنون
من هم امیدوارم

شیرین چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 11:18 ق.ظ

سلام دکتر خسته نباشین
خاطراتتون بامزه بود مرسی که تواین اوضاع واحوال گریه دار یه لبخندرولب مانشوندین
خداکنه فقط توگروه درمورد موهای زشته دخترک حرف بزنن
خیلی بده که تومدرسه چندنفری یکیو اذیت یامسخره کنن اون بچه خیلی اذیت میشه وخاطرات بدی واسش میمونه
بعضی دخترا توبچگی خیلی بدجنسنا

سلام
خنده تون مستدام
آمین
نمیدونم من هیچ وقت دختر نبودم

ی چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 05:44 ق.ظ

خخخخخخ:
خدایی خیلی خندیدم. خیلی خوب بود. خدا خیرتون بده

خنده تون مستدام

نسرین چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:21 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

راستی چرا بعضی ها به واکسن زدن اشکال می گیرند؟ چون می دونیم که نزدنش خطر بیشتری داره تا کرونا گرفتن.
هر نوعش که باشه.
در ضمن حرصم گرفت اون مریضی که می تونست چند ساعت زودتر بیاد بخیه هاشو بکشه نه ساعت یک و نیم صبح!
شماهر ده هم که خیلی حالش بد بوده بنده خدا

من هم نفهمیدم
به قول دکتر مستانه توی کانالشون حتی یک درصد هم ایمنی بدن بالاتر بره ارزششو داره
حتی خطر عوارض واکسن هم کمتر از عوارض کروناست
ببینین من چی کشیدم!
خیییلی

نسرین چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:18 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

معمولاً من دوست دارم برای هر شماره از موردایی که می نویسید، نکته ای که بنظرم میاد، بازتاب بدم. اما امروز هنگ کردم. شما خیلی کارتون سخته. وقتی ما میریم دکتر فقط در مورد یک یا حداکثر سه مورد بطور خلاصه از مشکلمون میگیم. دکترمون بنا به دانشی که داره باید تشخیص بده کدوم آزمایش، عکسبرداری، سونو گرافی، دارو ووو برامون لازمه و فقط اونو می نویسه. اگر هم اصرار کنی با لحن مهربون و اعتماد بنفس زیاد میگه: اینا رو استفاده کن اگر جواب نداد دو هفته ی دیگه برگرد.
شما چه صبری دارید!!!
و چه حرف گوش کن!
در مورد عسل عزیز باید بگم از واکنش همسرتون واقعاً لذت بردم. قاتع و هوشیار. و برخورد شما که بجای تحکم یا اعتراض با سوال از او وادارش کردین به رفتارش فکر کنه.

شما که همیشه به من لطف دارین
عجب صبری دکتر دارد!!!
ناچاریم رضایتمندی مردمو بالای نود و پنج درصد نگه داریم
سپاسگزارم

صبا چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:04 ق.ظ http://gharetanhaei.blog.ir/

مشخصات خانم ۱۱ رو یادداشت می کردید اگر یه وقت سوالی در مورد مراکز سونوگرافی داشتید می تونید ازش بپرسید و اینکه همه سونو از کل اعضا و جوارحش رو واسه چی میخواست؟ البته می دونم شما از اون دکترا نیستید که تو کار مریض دخالت کنید

تبلت عسل
گروه مرگ بر آمریکا رو توش چی میگفتند؟!!
گروه آخر
آدم باورش نمیشه اینا بچه هستند ما هم بچه بودیم

راست میگینا به فکر خودم نرسید
از هر دری سخنی توش بود!
واقعا

ماجد چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 02:15 ق.ظ

سلام دکتر جان
خیلی دوست داریم
کلی لذت میبریم
همیشه میخونمت
عموما با صدای بلند برای خانم حتی

سلام
یادم نمیاد ازتون کامنتی دیده باشم
البته دیشب کامنتتونو توی یه وبلاگ دیگه دیدم
ممنون
یه لحظه یاد خواجه ماجد افتادم توی فیلم ناخدا خورشید

دخترمعمولی سه‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 11:46 ب.ظ http://mamoolii.blogsky.com

2- خوب کاری کرده که.
6- قبلا به مشروب می گفتن که!
11- :)))).
12- بنده خدا چقدر اقتصادی فکر می کرده .
پ. ن 3- فقط اون گروه آخر .

بعضی ها دیگه واقعا زیاده روی میکنن
من هم برای همین تعجب کردم

چه جوررر
اصلش همون بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد