جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۲۰۵)

سلام

۱. بچه رو معاینه کردم، به حرفهای مادرش گوش دادم، بعد براش نسخه نوشتم و طرز مصرفشونو برای مادرش گفتم. و در همه این مدت بچه تقریبا هر هفده ثانیه یک بار فریاد می زد: تو هیچی نگو توله سگگگ!

۲. پیرزنه دفترچه بیمه روستایی شو داد و گفت: مهرش کن برم پیش چشم پزشک بعد به همراهش گفت: برای چشمم میخوام برم همون چشم پزشک میشه دیگه؟!

۳. خانمه بچه شو آورده بود و گفت: هرچقدر دارو بهش دادم خوب نشده. بعد در حال اشاره با انگشت به باسنش گفت: بی زحمت از اون شربتها که میزنن براش بنویسین!

۴. به خانمه گفتم: شما باید برین سونوگرافی. گفت: نمیتونم برم دارو بنویس. ده دقیقه بعد برگشت و گفت: سونوگرافی بنویس به دخترم گفتم گفت برو!

۵. خانمه با سرماخوردگی اومده بود. بعد از معاینه و نوشتن نسخه گفت: حالا فشارم چند بود؟ (مسئله اینه که من اصلا فشارشو نگرفته بودم!)

۶. خانمه دوتا بچه هاشو آورده بود. موقع نوشتن نسخه گفتم: بچه تون چند کیلو بود؟ گفت: این یا اون؟ گفتم: این. گفت: اینو یادم نیست. گفتم: خب اون چند کیلو بود؟ گفت: اونو هم یادم نیست!

۷. خانمه بچه شو آورده بود و گفت: سرفه میکنه. گفتم: گلودرد هم داره؟ گفت: بله سرفه میکنه! گفتم: آبریزش بینی هم داره؟ گفت: بله سرفه میکنه!

۸. به خانمه گفتم: چربی تون اون قدر بالا نیست که قرص بخواد. گفت: من دیگه ویزیت گرفتم قرصشو بنویس!

۹. به مرده گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: آمپول مال مرده!

۱۰. بچه رو معاینه کردم. موقع رفتن گفت: یکی از چوبهاتون میدی؟ گفتم: بفرمائید. گفت: چراغ قوه تو هم میدی؟!

۱۱. خانمه رفت روی وزنه. گفت ۹۲ کیلو شدم، البته دو کیلو هم برای لباسهام. شوهرش گفت: نه بابا حداقل پنج کیلو لباس پوشیدی!

۱۲. نسخه خانمه رو که نوشتم گفت: چندتا گاز هم بنویس. گفتم: گاز آزاده. گفت: پس چرا براش پول میگیرن؟!

پ.ن۱: هفته پیش در یه اتفاق نادر چند ساعت پشت سر هم بیکار بودم و دوتا فیلم دیدم. اول یه فیلم آمریکایی به نام miracles from heaven که به نظر من یکی از زیباترین فیلمهای مذهبی بود که تا به حال دیدم. با یه داستان خیلی ساده و بدون اینکه مسائل مذهبی رو خیلی واضح توی چشم بیننده فرو کنه! بعد هم مغزهای کوچک زنگ زده را دیدم که به نظر من ارزش یک بار دیدنو داره. فقط امیدوارم جناب محمدزاده توی این نوع نقش ها تبدیل به کلیشه نشه. چند روز پیش هم به دلایلی ناچار شدیم بریم سینما! و قسمت دوم فیلم تگزاس رو دیدیم بدون اینکه قسمت اولو دیده باشیم. به نظر من تنها نکته مثبت این فیلم این بود که هیچ ادعایی نداشت و فقط میخواست بیننده شو بخندونه.

پ.ن۲. بالاخره سقف پارکینگ خونه جدید  زده شد!

پ.ن۳. عسل توی کلاس اول خوندن و نوشتن یک تا ۹۹ را یاد گرفته. اون روز از یک تا ۹۹ میشمره و بعد به من میگه: بعد از ۹۹ چند میشه؟ میگم: صد. چند ثانیه بعد صداش میاد که میگه: صد و هشت، صد و نه، بابا ... بعد از صد و نه چنده؟ میگم: صد و ده. میگه: صد و ده، صد و ده و یک، صد و ده و دو، .....!

پ.ن۴: عید فطر بر همه معتقدان مبارک.

نظرات 52 + ارسال نظر
M.f یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 12:36 ق.ظ http://mrmfarsi.blogfa.com

سلام دکتر
پیشاپیش تولد شما و عسل جون رو تبریک میگم ایشالا امسال براتون پر از اتفاقات عالی باشه

سلام
سپاسگزارم

واگویه سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 08:19 ب.ظ

پس من چشم در راه این 18+ ام

سلام آقای دکتر مهربون

از عسل بانو گفتید
از گل پسر حرفی نیومد

میترسم بعضی ها اعتراض کنن
بالاخره خانواده از اینجا رد میشه!
آخه عماد کار خاصی نمی کنه که بشه نوشت!

لیدا سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 03:11 ب.ظ

باچندتاشون خیلی خندیدم اما شماره هاشون یادم رفت

خنده تون مستدام

ماهرخ سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:53 ب.ظ

خواهر منم شش سالشه
زودتر از اینکه بره کلاس اول خودم ی چیزایی یادش دادم
یکم بلده بنویسه و بخونه
اعداد رو میخواس تا صد یاد بگیره
تا بیست که بلد بود
بعد شرو کرد گف بیست و ده ، بیست و یازده، بیست و دوازده
بعد که یادش میدادم و میرسیدیم به سی باز دوباره میگف
سی و ده ، سی ویازده، سی و دوازده!

پس اپیدمیه!

AE سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:17 ق.ظ

یه چیزی ،این بچه ی بنده خدا تو شماره یک خدای نکرده به مادرش یا شما میگفت تو هیچی نگو توله سگ یا بنده خدا مشکلی چیزی داشت ؟ با توجه به اینکه نوشتین هر هفده ثانیه هم تکرار میکرد حس کردم بیشتر ایستگاه کردین ما رو :| مثه اینه که مثلا بنویسید یه مریض داشتم ساعت هشت و بیست دقیقه و ده ثانیه یه مریض اومد ! من حسی که بهم دست میده در نگاه اول اینه که یا خیلی دقیق به محیط اطراف توجه دارید یا همون که ما رو ایستگاه کردید:))

به من میگفت
آخه زمان که نمیگرفت هر هفده ثانیه بگه حالا من یه چیز تقریبی گفتم

ریحانه دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 05:38 ب.ظ http://physicsgod.blog.ir

خیلییییییی باحال بودن(((((: عید به شماعم مبارک!
همیشه از اینا بنویس!

ممنونم
چشم

سیمین دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 03:23 ب.ظ

بالاخره امروز خندیدم.
خدا عسل جانو حفظ کنه
خونه هم مبارکه دکتر جان

بالاخره ؟
ممنون
باز هم ممنون

واگویه یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 06:01 ب.ظ

سلام آقای دکتر
خوبید؟؟؟
مبارکه
إن شاء الله سقف طبقه اول
سقف طبقات بعدی
سفید کاری
کاشی کاری و ......

عسل باید چلوندشببوسیدش


چه ماجراهای خوبی
جای مثبت 18 شدیدا خالی بود

سلام
ممنون
امیدوارم
ممنون
یکی دوتا هست اما دیگه خیلی ۱۸+ شدن شک دارم بنویسم یا نه؟

X یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:42 ب.ظ http://www.rozhayeman77.blogfa.com

چقدر خوشمان آمد

خوشحالم

بی مار یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:22 ق.ظ

اینقدر خستم که فقط همون +18 هارو میخونم
درمون این خستگی چیه؟

کدوم ۱۸+ ها؟!

دریا جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 09:44 ب.ظ http://dailyme1999.blogfa.com

خیلی باحال بودن این سری
اخه امپول واسه مرده
چند سال دیگه منم میام تو وبم ازین خاطرات بانمک مینویسم

ممنون
انشاالله

دکتر ادبیات جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 07:44 ب.ظ

الی جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:49 ق.ظ http://mamanemicrooei.blogfa.com

خاطراتتون رو دوست دارم ولی شیرین زبونی های عسل چیز دیگه ایه...ندیده عاشفشم

سپاسگزارم

سیما جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام وقتتون بخیر
میخواستم بپرسم شما از نحوه ی گرفتن بورسیه تحصیلی رایگان(فاند) برای تخصص اطلاع دارین؟ چجوری میشه برای تخصص اپلای کرد؟رزومه مون باید چجوری باشه و عموما کدوم کشورا بیشتر پذیرش رایگان میکنن؟ و دانشجویان ایرانی میتونن برن

سلام
متاسفانه من کوچک ترین اطلاعاتی در این مورد ندارم

ماه نشین جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 08:35 ق.ظ http://mymoon74.Blogfa.com

دکترم دکترا قدیم

والا به خدا

دخترمعمولی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 05:03 ب.ظ http://mamoolii.blogsky.com

مورد یک برای من خیلی غمگین بود. یعنی اون بچه تو چه خونه ای و چه انواعی از خشونت داره بزرگ میشه که اینا رو با این فراوانی به کار ببره؟

چی بگم والا

افق چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 09:28 ق.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

پنج کیلو لباس!!!شاید با کیف حساب کرده!
سیستم عدد خوانی این طوری به درد حفظ کردن جدول مندلیف میخوره ،دبیر شیمی مون اینطوری یاد مون داد،این فرصت ازش نگیرین :-)

احتمالا
واقعا؟ نمیدونستم

ی د ادبیات چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:04 ق.ظ

جواب خیلی زیبایی بود برای دلیل بیماری از جمله سرطان

خواهش میگردد جناب دم دم ادبیات

رها سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 11:54 ب.ظ

دیدین دیادیا بوریا !!! چ جوری ما رو گذاشت تو خماری‌
من هنوزززززززز چشم ب راه ادامه خاطرات مهاجرتشم ک. داشت می‌نوشت ی سری مزاحم رفتن رو اعصابش ک ننویس.
اونجا بودم نظر شما رو دیدم
اما ب وبلاگش سر‌میزنه هاااا قبلاً نظراتش تاییدی نبود ... اما‌نمیدوم چرا نمیاد نمی‌نویسه این همه آدمم دارن جاز ولز میکنن! اصلا شاید همین الان اینجا هم بخونه !

راستش خیلی وقته ازشون بی خبرم

طیبه سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 08:31 ق.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com/

باز هم سلام دکتر مهربون
میگم با توجه به صحبت شماره 9 پس: من خیلی مردم بابا
درباره 10 هم لطف کنید اون مهر نظانم پزشکی تون هم بدید به اون طفلک بچه ، حله خخخخخخخخخ
درباره 11 خندیدیم .خخخخخخخخخخخخخ
تبریک و به به خداروشکر که حالا دیگه اقلا ماشین هاتون یه سقفی بالاسرشون هست.خیالم راحت شد.
صدو ده و نود ،صدو ده و نودو یک و ....صدو ده و نودو هشت ،صدو ده و نود ونه ،حالا چی ؟؟میشه بگید عسل جونم این معمای بسیار سخت تر از فیثاغورث رو برای ما حل کنند؟می دونید چند روزه فکرم درگیره؟وقت نمی کردم کامنت بذارم.سرم شولوغه تو اداره .تو خونه هم درگیر دیسکم کمتر میام سراغ گوشی فقط وبلاگ ها رو می خونم به کامنت نمی رسم دیگه
به عسل جانم بگید فیثاغورث قرن رو حل کنند
واسه آپ وبلاگتون و فعال بودنتون مرسی.(تقلب از واسه کادوهات مرسی ساسی مانکن)

سلام
ماشاالله مرد!
ممنون از لطف شما

طیبه سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 08:23 ق.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com/

مورد 7 هم برای من قابل درکه.منظورش این بوده که اونهایی که فرمودید بله اما سرفه بیشتر از همه اذیتش می کنه تورو خدا برای سرفه هاش یه دستوری بدید

می دونید آخه دوباره درباره ی نیکان تجربه شو دارم

نمیدونم من از این زاویه بهش نگاه نکردم

طیبه سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 08:21 ق.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com/

سلام دکتر مهربون
مورد سه که خودم هستم.وقتی پادشاه رو می بریم پیش دکتر برای اینکه متوجه نشه ما چی به دکتر دیکته می کنیم میگم دکتر(آقا یا خانوم) میشه از اون شربت های ترکیبی(با اشاره به باسن مبارک بچه ام طفلک) تجویز کنید چون بچه ی من اینجوری خوب میشه و من خودم قلقش دستمه و دکتر مهربون اتفاقا معمولا این جواب میده و جرات هم ندارم جلوی پزشک اسم سفتریاکسون بیارم یا چیز دیگه ای چون نیکان طفلی بس که مریض میشه اسم همه روحفظه و آشنانی کامل با دارو حتی عوارضش داره.الهی مامان طیبه قربونش بره

سلام
بیچاره پادشاه!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 02:13 ق.ظ

از رو کنجکاوی!

چی؟

منجوق دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 11:11 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

مبارک سقف پارکینگ
ایشالا شب چله خونه خودتونید دیگه

ممنون
امیدوارم اما فکر نکنم

moon دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 03:29 ب.ظ http://moi-et-la-lune.mihanblog.com/

خاطرات عسل فقط
با شماردن هایِ کودکانه اش : )

سپاسگزارم

moon دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 03:26 ب.ظ http://moi-et-la-lune.mihanblog.com/

همه چیز زیرِ سرِ
این دوست داشتن است!

واقعا
راستی چرا نمیشه براتون کامنت گذاشت؟

واتو واتو دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 09:38 ق.ظ http://zehne-bi-alayesh.blogfa.com

البته ک آمپول مال مرده!!!!بنظرم شمام هر ۱۸ ثانیه یبار میگفتین ک باباته.
مبارک سقف پارکینگ و جگر خونیاتون
مبارک ۱۱۰ و یک و ۱۱۰ و دو
مبارک عید سعید و لذت عمیقش برا اون لحظه ک می‌خونیم الذی جعلتهو المسلمین عیدا

اون که بعله
توی دلم البته
ممنونم

شیرین یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:32 ب.ظ http://khateraha95.blogfa.com/

عین همیشه عالی و بامزه بود ممنون
ای جان جان عسل
پارکینگ خونه نو مبارک
عیدتون هم مبارک البته ببخشید با تاخیر

سپاسگزارم
عید شما هم مبارک

فال یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 09:58 ب.ظ

سلام دکتر، وقتتون بخیر. ببخشید که اینطوری میپرسم اما؛

چیکار میکنیم که سرطان میگیریم؟

اگه براتون ممکنه یه چند خط درباره ش بنویسید(تیتروار هم باشه قبوله)، میشه از اینترنت سرچ کرد اما یه دکتر بنویسه و صحت اطلاعاتش تایید بشه(حداقل با علم روز) خیالم راحت میشه.

ببخشید اگر توقعم بالاست

سلام
درخدمتم
مدتیه به این نتیجه رسیدم که عمر آدم یه مساحت مشخص داره
هرچقدر عرض زندگی رو بیشتر کنیم طولش کمتر میشه
مثلا با سیگار، قلیان، الکل، مواد مخدر، آلودگی‌های محیطی، نرسیدن به بدنمون و .....
شرمنده دیگه از تیتر هم اون طرف تر شد

من یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 07:16 ب.ظ

سلام دکتر... عیدت مبارک... در استمرار این وبلاگ کوشا باشید پلیز. باتشکر

سلام
عید شما هم مبارک
چشم

شایان یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 05:23 ب.ظ http://florentino.blogsky.com

آره، دقتتون تو تبریک گفتن جالب بود واسم.

مخ لسیم

ملیکا یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 04:03 ب.ظ

سلام
مرسی آقای دکتر
من که خیلی خندیدم
انشالله همیشه شاد و سلامت باشید.

سلام
خواهش
خنده تون مستدام
ممنونم

ی د ادبیات یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:24 ق.ظ

miracles from heaven

آهان
ممنون

راتا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 08:15 ب.ظ http://dokhtarikhakestari.blogfa.com

سلام اقای دکتر خسته ی بنایی نباشید،کارا خوب پیش میره انشالله؟
مورد یکو خوندم چشام گرد شد واقعا ... بچه که نیستن گودزیلان :))
واسه مورد 4ناراحت شدم ... پشتش میتونه داستان غم انگیز و دردناکی باشه!!!
سبک نوشتنتون فوق العاده زیبا و روونه
و عید گذشتتون هم مبارک :)

سلام ممنون
واقعا گودزیلان
سپاسگزارم
عید شما هم مبارک

ی د ادبیات شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 04:52 ب.ظ

سلام من فیلم را دیدم جالب بود.ممنون
خسته نباشید و عیدتون مبارک.

سلام
کدومو؟
ممنون عید شما هم مبارک

مهربانو شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 04:47 ب.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

ممنون از پاسختون .. فکر می کردم کاملا جنوب یا حاشیه ی شهر باشه

خواهش

مهربانو شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 04:18 ب.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام دکتر جان عید فطر بر معتقدان مبارک باد .
نمیدونم قبلا اشاره ای به محدوده ی شهری محل کارتون تو نوشته ها داشتید یا نه ؟ اگر اشکالی نداره دوست دارم بدونم (بصورت مرکز یا شمال شرق ..و اینا) بندگان خدا ابا این چیزایی که تو درمانگاه پیش میاد ، بیمارها خیلی کم سواد بنظر میرسند .

برای سقف پارکینگ خیلی تبریک میگم یواش یواش دارید به پایان کار نزدیک میشید

نوید رو در خفه گی (خفگی) و یا فیلم جدیدش سرخپوست ببینید نگرانیتون بابت کلیشه شدن کلا" رفع میشه
برای معرفی فیلم ممنونم امیدوارم به زودی ببینمش

عسل جونو از قول من ببوسید خیلی بامزه بود شمارش اعدادش

سلام
ممنون از لطف شما
یه چیزی بین مرکز و غرب!

ایرمان شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:47 ب.ظ

دلم برای داستانای پزشک عمومی بودن خودم در ایران تنگ شد...در شادی و‌سلامتی باشید همیشه

یادشون بخیر
دل من هم براشون تنگ میشه

شیرین شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:36 ب.ظ

سلام دکترجان
یه ارباب رجوع دارم همکارتونه الان نشسته زل زده بمن تا کارش انجام بشه
سعی کردم نخندم ولی پ ن 3 که خوندم نتونستم خودموکنترل کنم
عسلوازطرف من بچلووون

سلام
خنده تون مستدام
چشم

ابانا شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:57 ق.ظ

عسل واسه خودش سبک جدیدی از خاندن اعداد رو راه انداخته

واقعا
خاندن؟

اسحاقی جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:20 ب.ظ

سلام خوبین ؟
پساپس عیدتون مبارک نماز روزه هاتون قبول حق..

سلام بر خانم اسحاقی
ممنون عید شما هم مبارک

سین جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:07 ب.ظ

سلام
عید شما هم مبارک! (نمی دونم چرا احساس می کنم شما سید هستید )

شماره 1 رو اصلاً نمی تونم تصور کنم! وای!
شماره 6 هم خیلی بامزه بود

عزیزم عسل! موارد بامزه دیگه ای هم در ادامه یادگیریش خواهید دید

خیلی خوشحالم که خونه تون داره ساخته میشه. ان شاء الله به سلامتی و خوشی!

سلام
ممنون
از لطف شما سپاسگزارم

نسیم جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 06:38 ب.ظ http://www.mannevesht73.blogfa.com

من استاد عددنویسی بودم یادش بخیر:))

واقعا یادش به خیر

پونی جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:30 ب.ظ

عیدتون مبارک

خدایا ! در این ایام مبارک، چند تا مریض باحال برای دکتر ما بفرست ما هم مستفیض شویم

ممنون
باشه فهمیدم که اینها جالب نبودند

حسنا جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 11:03 ق.ظ http://chemiophile.mihanblog.com

من داشتم فک میکردم با اینکه آزاد تو ایران معنیش میشه بدون بیمه، ولی به معنی واقعی کلمه‌ش که معادل free هست که تو انگلیسی معنیش میشه رایگان توجه کنیم، خانومه بیراه هم نبوده اشتباهش.

فکر نکنم سطح اطلاعاتش به اینجا برسه!

امیر جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:51 ق.ظ http://yahazratzahra.blogfa.com

8
10 با حال بود
سلام...خوبین؟
این یکی دو روز همش میخواستم بیام و عید رو تبریک بگم که خداروشکر پست گذاشتین.... خونه در چه حاله؟خوب پیش میره؟ ایشالا زودتر تموم بشه و ساکن بشین!

نوید محمدزاده هم که کلا یک ریتم داره میره و .....

اصل حالتون چطوره؟

ممنون
سلام خوبم
بد نیست
واقعا
خوبه ممنون

ارغوان جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 04:17 ق.ظ

وای شماره 10 خدایاااااا
صدوده ودو خدایاااااااااا[:S017:

ممنون

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 08:23 ب.ظ

شما معتقدین؟

چه فرقی داره؟

ونوس پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 06:30 ب.ظ

این سری چندتاشو خیلی خندیدم مررررسی
واقعا نیاز داشتم به خنده
سقف پارکینگ هم مبارک
چه شیرینه این یاد گرفتن های عسل خانم

خنده تون مستدام
ممنون

M.f پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 05:30 ب.ظ http://mrmfarsi.blogfa.com

سلام دکتر
۴.دخترشون کارشون مرتبط بود؟
مبارک باشه سقف پارکینگ
عسل بانو رو هم ماچ کنید

سلام
نمیدونم اصلا
ممنون
چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد