جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (156)

سلام 

1. خانمه بچه شو آورد و گفت: هرچقدر شربت استامینوفن بهش دادم تبش قطع نشد. گفتم:شربت بروفن بهش دادین تا حالا؟ گفت: اون روز توی تلویزیون می گفت به بچه زیر یه سال بروفن ندین. گفتم: پس براش شیاف مینویسم. گفت: نه! اسهال میگیره! گفتم: آمپول میزنین بهش؟ گفت: نه! تا حالا آمپول نزده! 

2. وسط معاینه یه بچه سرماخورده به مادرش گفتم: دقت کردین که یکی از چشمهاش انحراف داره؟ گفت: بله! بردمش چشم پزشک گفت باید عمل بشه. گفتم: خب؟ گفت: باباش میگه وقتی خدا صلاح دونسته که بچه مون اینطوری باشه ما نباید بهش دست بزنیم!  

3. ساعت حدود دوازده شب توی درمونگاه شبانه روزی توی یه شهر کوچیک بودم که دونفر از نیروی انتظامی اومدند سراغم. گفتم: بفرمائین. یکیشون گفت: فردا قراره اینجا دونفر قاچاقچی اعدام بشن. خونواده یکیشون هم گفتن هرکار بتونیم میکنیم تا جلو اعدامو بگیریم. اینجا هم تنها جای دولتیه که تا فردا صبح بازه گفتیم بهتون خبر بدیم مراقب باشین خیلی آدمهای  خشنی هستن! اون شب با اضطراب خوابیدیم اما هیچ اتفاقی هم نیفتاد! 

4. به مرده گفتم: بچه تون چیزی نخورد که مسموم بشه؟ گفت: دوتا از این گردالی ها خورد. اسمشون چی بود؟ پرتقال؟ ..... ؟ ....؟ آهان کیوی! (البته ایشون نفرمودند گردالی بلکه از یه اصطلاح خاص ولایت ما استفاده کردند!) 

5. داشتم مریض میدیدم که یکی از پرسنل درمونگاه اومد توی مطب. گفتم: بفرمائین. چند لحظه فکر کرد و بعد گفت: ببخشید من چی میخواستم بهتون بگم؟! 

6. داشتم یه خانمو معاینه میکردم که موبایلش زنگ خورد. گوشیو برداشت و گفت: چیه مامان؟ چی شده؟ کی؟ خب به سلامتی. بعد هم قطع کرد. گفتم: چی شده؟ گفت: هیچی بچه ام میگه بیا خونه عمو مرده! 

7. به خانمه گفتم: حرص خوردین؟ گفت: آره. بعد گوشیشو درآورد و گفت: میشه به شوهرم زنگ بزنین و بگین اینقدر منو اذیت نکنه؟! 

8. (14+) داشتم مریض میدیدم که یه خانم اومد توی مطب و خیلی محترمانه گفت: ببخشید من اومدم اینجا ویزیت بگیرم که متوجه شدم دفترچه ام تموم شده. برم دفترچه شوهرمو بیارم برام نسخه مینویسین؟ گفتم: باشه. رفت و چند دقیقه بعد با دفترچه شوهرش اومد. گفتم: بفرمائین. گفت: چند روزه عفونت زنانه دارم پماد برام بنویسین! 

9. (12+) خانمه گفت: چند روزه که پریودم عقب افتاده. گفتم: اول یه آزمایش بدین ببینم حامله نیستین؟ گفت: یعنی توی چشمهام نگاه کنین نمیفهمین؟! 

10. پیرزنه گفت: دو روزه لبم میسوزه یه آزمایش قند برام بنویس! 

11. به مرده گفتم: بچه تون پنی سیلین زده؟ گفت: کلا یا برای این مریضی؟ گفتم: کلا. گفت: نه نزده! 

12. خانمه گفت: رفتم جواب آزمایشمو بگیرم گفتند نیم ساعت دیگه آماده است. حالا برام دارو بنویس بعد جواب آزمایشمو میارم اگه باز دارو خواست دوباره ویزیت میگیرم! 

پ.ن1: خدائیش دلم نیومد وبلاگو تعطیل کنم. اما شاید مجبور بشم کمی دیر به دیرتر به اینجا سربزنم. 

پ.ن2: چشم کی شور بود؟! از وقتی درجواب کامنت یکی از دوستان مبلغ دریافتیمو نوشتم کلی ازش کم شد. بعدا فهمیدم از بقیه پزشکها هم کم شده. وقتی به رئیس شبکه اعتراض کردیم گفت: نامه اومده مالیات حقوق پزشکهارو دوبرابر کنیم! 

پ.ن3: از سر کار میام خونه و میبینم آنی به عسل اخم کرده. میگم: چیه؟ آنی میگه: توی شلوارش پی پی کرده. عسل میگه: نههههه! من که توی شلوارم پی پی نکردم. فقط توی شورتم پی پی کردم!

نظرات 65 + ارسال نظر
بهاره تهرانی دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 04:01 ب.ظ http://childhood.blog.ir

سلام
من توی انتخاب رشته به دندان پزشکی علاقه دارم
ولی بابام اول پزشکی ها رو زده
خیلی ناراحت بودم
ولی وقتی وبلاگتون رو خوندم آروم شدم
مرسی از نوشته هاتون

سلام
خب خداروشکر که این وبلاگ دست کم به یه دردی خورد!

مامان جون یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:08 ق.ظ

سلام اقای دکتر من تمامی مطلب های وبلاگتون خوندم و کلی هم شاد شدم ممنون بابت وبلاگتون

سلام
خواهش میگردد
باز هم تشریف بیارین

جیرجیرک شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:17 ب.ظ http://jirjirakmahtabi.blogfa.com

مورد 7 خیلی دلم سوخت :( یاد نگاه رویا نونهالی به کیانیان افتادم توی خانه ای روی آب.

وای وای
یعنی اون نگاه یکی از به یاد ماندنی ترین نگاه هائیه که توی سینما دیدم
همین حالا هم اومد جلو چشمم
و بعد هم که کیانیان رفت سراغش مراسم تشییع جنازه اش بود

یک د م د د ادبیات شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 04:48 ب.ظ

سلام دوباره.
نوشته هاتون خیلی خوبه به چند دلیل:
1- کوتاهند و حوصلۀ آدم از خوندنشون سر نمیره.
2- از واژه های آشنا و خودمانی استفاده می کنید نه از اصطلاحات تخصّصی. خدا خیرتون بده
3- خیلی مودّبید و در عین حال شوخ طبع.
4- کلّاً شور را از مزّه نمی برید. و....

سلام
سپاسگزارم

زهرا.ش شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:44 ب.ظ http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

دارم به اون شوهری فکر می کنم که دکتر باید بهش زنگ بزنه بگه زنتو اذیت نکن!

شما که واقعا فکر نمیکنین من باید زنگ میزدم به شوهرش؟

الهام شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 04:52 ق.ظ http://elham105.blogfa.com

سلام دکتر
اینکه گفته به سلامتی عمو مرد، خنده داشت. یعنی آدم تا این حد بی عاطفه و بد؟
این که گفته چشمش انحراف داره خدا خواسته... یعنی اگر خدای نکرده دو قلو های بهم چسپیده هم به دنیا می آوردن عمل نمی کردن؟

عسل بانو خوب هستن؟
چرا گفتین ممکن بود وبلاگتان را تعطیل کنید؟ خب مشغله که همیشه هست، شما هم اینجا باشید

سلام
ممنون از لطفتون

golnaz شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 04:11 ق.ظ

سلام عرض شد.به نظرم مورد 9 برای داروخونه ای که میخواد اون دارو رو بده جای هیج تعجبی نداره،وقتی مردی رو با خودکشی با قرص LD میارن اورژانس!!پماد عفونت زنانه با دفترچه ی اقا در برابرش هیچه!!

سلام
فرمایش شما متین
اما اداره بیمه ایراد میگیره

پونی شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:55 ق.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

من برای پست آخرم با این همه جون کندن فقط 2 نظر دارم!
این درحالیه که روزانه به ده بیست وبلاگ از دوستام سر میزنم و برای همشون نظر مفصل میذارم

شاید دیگه وقت رفتنه

نهههه
کافیه یه مقدار صبر داشته باشین
فکر میکنین من از همون اول این همه نظر داشتم؟
تازه شما چندماه یه بار آپ میکنین خو!

یک د م د د ادبیات جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 04:20 ب.ظ

سلام
اونی که توی تماس با من پرسیده بودم درست بود؟

سلام
شما کارتون درسته
ایمیلتونو چک بفرمائید

پــونـه جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:07 ق.ظ http://veblagane.blogsky.com

سلام
خیلی خوب دکترجان
پیشنهاد میکنم گاهی پستاتون فقط پی نوشت باشه از بس بامزن

سلام
شما لطف دارین

عاطفه پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:56 ق.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام آقای دکتر
خوبین
6)وا مردن سلامتی گفتن داره
7)مگه شما جز شورای حل اختلاف هم هستید
9)آقای دکتر خداییش منظورشو نفهمیدم
پ.ن1)آقای دکتر تورو خدا حرف از تعطیلی اینجا نزنید دلم میگیره
آقای دکتر یه سوال تخصصی من چند تا قرص برنج بخورم میمیرم؟!!

سلام
ممنون از لطفتون
وا
نکنه جواب کنکور اومده؟

سنجاقک پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:58 ق.ظ

سلام
دیگه وبلاگ خونی و وبلاگ نویسی هم داره به خاطرات میپیونده!!
دکتر من هنوزم با بعضی کامنتا افسرده میشم!!دکتری که پیشش میریم میتونی انبوهی از خاطرات بامزه بنویسه با هربار مراجعه من
در مورد 2 من اگه بودم اونقددد میترسوندمش که همون دیقه بچه ببره واسه عمل!!!
موفق باشید

سلام
واقعا

dr SEP چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 04:46 ب.ظ

احیانا اصطلاح به جای گردالی" کره" نبود، مثل کره ی جغرافیا با یه خورده تغییر ضمه و تشدید

خیر!

زهره سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:40 ب.ظ http://donyayemanoto.blogsky.com

سلام آقای دکتر

دلم برای خانم مورد 7 سوخت
12 هم خیلی خنده دار بود

عسل جون بووووس بوووس

سلام
ممنون از لطفتون

حاتی سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:15 ب.ظ

وای بیچاره بچه مورد 2. یه عمر باید عذاب بکشه بخاطر ندانم کاریه والدینش

واقعا

ندا دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:09 ب.ظ http://diyazpame10.blogfa.com/

من از وقتی چند ماه پیش آرشیوتون رو خوندم همه ش یاد اون جمله دخترتون توی ماجرای پارک آبی می افتم و هی تکرار می کنم که "بریم پارک مرمز"!!!

شما لطف دارین

رخساره دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:36 ب.ظ http://doctoregharib.mihanblog.com

نههههههه...وبلاگو تعطیل نکنید...زودزودم بیاین و بنویسین

انشاءالله

مریم دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:56 ق.ظ http://unexpected.blogsky.com/

3- چه ترسناک!

4- از چه اصطلاحی؟ چی؟:دی

5- من از این مشکلات زیاد دارم.
یه بار میخواستم یه برگه رو به مدیر بخشمون بدم، همش میرفتم اتاقش تا امضا کنه، میفهیدم با خودم نبردمش و یادمم نمیومد کجا گذاشتمش. 4 بار پرینت گرفتم و هربار یادم میرفت. آخر سری بهش گفتم نمیدونین این برگه رو من کجا میذارم:))

8- :)))))

پ.ن.1 حیفه اینجا رو تعطیل کنین

ممنون از نظرتون

hanieh دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:08 ق.ظ http://troubled-mind.blog.ir/

خوشحالم ک تو اوج خدافظی نکردین...ممنون
خخخ جالب بودن کلی خندیدم
پ.ن2:اقای دکتر من چشمم شیرینه..
پ.ن3:خخخ اصن این عسل عالیههه خیلی بچه شیرینیه...من پسرداییام دوقلوئن فک کنم از عسل دوسال اینا بزرگ باشن ولی عسل خیلی شیرینه....اصن من ب این بچه وابسته شدم خخخخ

ممنون از لطفتون

پژمان دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:13 ق.ظ http://chashmanman.mihanblog.com/

سلام
بعله منظورم همون برنامه بود

سلام
پس هنوز آلزایمرم خیلی پیشرفت نکرده!

maryam.k یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:47 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

نه دکتر تعجب کردم از بیخیالی خانمه

واقعا

[ بدون نام ] یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:31 ب.ظ

کسی چشمتون نزد در جواب اون دوستمون خیلی بد بود که گفتید ببخشید که ناراحتتون کردم

morteza یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 06:51 ب.ظ http://www.psoriasis2.blog.ir

سلام
٢.
٩. یعنی هنوز نمی تونین حاملگی رو از چشم تشخیص بدین؟
١١.
پ ن ١. ای بابا دکتر جان شما دیگه چرا؟ حداقل اگه وبلاگت مثل بلاگغا رفته بود رو هوا یه چیزی! ما هم دلمون نمیاد اینجا رو فراموش کنیم
پ ن ٣. :))))))

سلام
ممنون از لطفتون

سودا یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 06:12 ب.ظ

من ک این امپول رو کامل که نه ولی هفتادوهشت درصد حذفش کردم از حافظه م! ولی عججججیییب چیز خوبی بود! بهمراه دیکلوفناک خدابیامرز که حذف کامل شد!
این قضیه ی مالیات چیه؟! واسه اینکه پزشک خانواده شدین کم کردن؟! اصلا حقوقتون اضاف شد ک حالا بخواد کم بشه؟

کار خوبی کردین
مالیات همه پزشک خانواده ها اینجا دوبرابر شده برای همین کلی از حقوقمون پریده

یک د م د د ادبیات یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 05:39 ب.ظ

دکتر، به این جالبی می نویسید بعد می گید (از نظر خودم ) جالب؟
بعدش هم مگر چند نفر پزشک عمومی اند یا عمومی بودن چه اشکالی داره که شما می نویسید (هنوز عمومی)؟
اعتماد به نفس داشته باشید. حسن کور چیه؟

ممنون
خب هنوز عمومیم دیگه!

رها یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 05:28 ب.ظ

نگم منظورم بود:)))))

رها یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 05:26 ب.ظ

با موبایل تایپ کردم غلط زیاد داشت
منظورم غده های گردنش بود ک زنده زنده میبریدن
بعدشم اون ده اشتباه تایپی بود
البته میدونم درستش رو خودتون متوجه شدیدا اما نمی شد نگن!!:)))))

میدونم بابا

عطیه یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 04:08 ب.ظ

عسل عزییزم، عاشق اینجور حرفای بچه هام.
2-اینهمه کار خلاف حرف خدا میکنیم، به اینجور جاها که میرسه نمیخوایم بجز صلاحش عمل کنیم!!!!!

6-
من واقعا برام سواله که عایا آنهایی که حقوق بالای 20، 30میلیون هم دارن مثل ما سر وقت و با حساب کتاب مالیات ازشون کم میشه یا نه

ممنون از لطفتون
اصلا اونهائی که حقوق بگیر نیستن!

الی یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:22 ق.ظ http://mohsenelham.blogsky.com/

سلاممممممممممم...
1-چه خانم مردم آزاری(ببخشید دکترآزاری)
2-مگه عمل زیبائی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
3-اگه اهل دیار ما بودید از ترس خدائی نکرده سکته میکردینآخه تو دیار ما مردمانش معروف هستن به ترسو بودن....
4-ما به گردالی میگیم قل قلی...یا گر گری
5-راستشو بگید مگه چه جوری بهش نگاه کردین که حرفش رو یادش رفت؟؟؟؟؟؟؟؟دکتر نکنه جذبه دارین؟؟؟؟؟؟
6-وا منکه عموم عشقم .....مامانم این حرف رو بهم بزن به بابام میگم اوخش کن...
7-بیچاره نگاهش به شما خورده احساساتی شده...چقدر بی پناه.....امان از دست این شوهرا....(البته شوهر خودم
ماه....عزیزمه
8-قیافه مسئول داروخانه بعد از دیدن نسخه(مگه به درد آقایونم میخوره)؟؟؟؟؟؟؟؟
9-من اینو از مادربزرگا شنیدم که قدیما تو چشای خانما نگاه میکردن وبهش میگفتن باردار هستی یا نه اینجور که از خودشون شنیدم خیلی هم دقیق میگفتن...تازه با یه نگاه میتونستن بفمه بچه اشون دختر یا پسر(با یه نگاه کل بدن ادمو سونوگرافی میکردن)
10-امان از دست پیرمرده
11-خوب با سوالتون گیجش کردین بیچاره رو....
12-زمان طلاس ....طلا...دکترجون
پ.ن1- امان ای روزگار....
پ.ن2-یاد یه ضرب المثل افتادم....هرکه بامش بیش برفش بیش....وا چه ربطی داشت؟؟؟؟؟؟
پ.ن3:خوب حرف منطقی زده ....ناراحتی نداره...والا..

سلام
ممنون از لطفتون
10. پس بگو چرا آزمایش قند میخواسته!

مامان جون یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:13 ق.ظ

سلام اقای دکتر مطالبتون جالب بود میشه لطف کنید اسم وبلاگ خانم و پسرتون هم بگید با تشکر

سلام
ممنون
وبلاگ آنی توی لینکهام هست با نام در مسیر زندگی
خوندن وبلاگ عمادو هم توصیه نمیکنم مدتهاست که آپ نشده!

سودا شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:58 ب.ظ

سلام.
یک) چه آمپولی میخواستین بش بزنین که تبش پایین بیاد؟!

سلام
همون آمپول همه کاره استخون پوک کن که مردم اینجا وحشتناک بهش اعتقاد دارن!

زهرا شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 07:36 ب.ظ

ازهمه بهتر پ ن 3 بود ولی کلا عالی بود

ممنونم

mina شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 07:23 ب.ظ http://www.aslanmohemnist.roomfa.com

اول پی نوشت اول :
بسیار کار خوبی کردید دکتر برای اینکه هر چی سن بالاتر میره اوقات فراعت بیشتر میشه و برای روز بازنشستگی وبلاگ چیز خوبیه!

همه جالب بودن
2- جهل مردم بد دردیه!
3 به نظر من هیجان لذت داره مخصوصا اگر تنها نباشی!
4 - خنده دار
5 یادمه تو دبیرستان دستم و بلند کردم و گفتم خانم من بپرسم خانم من بپرسم!! وقتی معلم مستاصل شد گفت بگو بگو! اومدم بگم یهو یادم رفت چی میخواستم بپرسم!
12- آخ چقدر اینجور مریضها زیادن!
پ.ن3 یادمه دبستان هر روز منو میبردن دفتر به جرم مشق ننوشتن! مدیر که کلافه شده بود گفت چرا هز روز میای تو آخه؟
رو کردم به معلمم و گفتم :
من که نمیام!
این منو میاره!!!

ممنون از لطفتون
پ.ن3: خب راست گفتین دیگه!

امیر شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 06:43 ب.ظ

سلام
بسیار وبلاگ حوبی دارید

یادم هست یکبار به یک خانم دکتری گفتم خاطرات بنویس گفت بداش بیشتر از خوبشا هست چون مردم قدر نمی دانند

ولی شما روی مثبت را می بینید و این عالیه

راستی نظرتون در مورد ازدواج یک فوق دیپام با پزشک چیه؟



از این خانم دکترها چند درصدشون میان با لیسانس ازدواج می کنن که شغلش بورسه توی خونه کار می کنه؟

سلام
ممنون
سوالتون بیش از حد کلیه
هرکسی تفکرات مخصوص به خودشو داره
من خودم شخصا ندیدم یه خانم دکتر با مردی پائین تر از فوق لیسانس ازدواج کرده باشه و تفاوت خیلی زیاد بین زوجین رو هم توصیه نمیکنم
حتی اگه ازدواج کردین موقع هر بحث و دعوا ممکنه این مسئله هم پیش کشیده بشه!

ققنوس شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:37 ب.ظ http://ghoghnooshope.blogfa.com/

سلام دکتر جان
طفلی عموهه چه هیزم تری به این بیمار شما فروخته بوده....
شماره 7 را دلم سوخت. بنده خدا تنها چاره کار را واسطه شدن نفر سوم دونسته.... آخی
ممنونم دکتر جان به خاطر این پست‌های خوبتون.
از الان بگم من اصلا نمی أونم حقوق شما چقدره؟؟؟

سلام
ممنون از لطف شما
از الان بگم من اصلا نمی أونم حقوق شما چقدره؟؟؟

یک عدد خواننده خاموش شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:34 ب.ظ

یعنیییی چییییییی اقای دکتر من به شخصه روزی سه بار میام اینجا سر میزنم به امید پست جدید تعطیلش نکنیاااااااااااااااا اخه چطور دلت میاااااااااد

روزی سه بار؟!

ساناز شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 03:16 ب.ظ http://sanaz1359.persianblog.ir

مورد دوم عجب استدلالی داشته باباهه! آقای دکتر منتظر پست های جدید شما هستیم

واقعا
ممنون

البته لینکتون کردم ب امید اینکه منم یه روزی پزشک بشم و از دردسرهاش بنالم....

شما لطف دارین
امیدوارم همون طوری بشه که به صلاحتونه

آقای دکتر من تازه با وبلاگتون آشنا شدم.ولی خیلی از مطالبتونو خوندم.به سبک خودتون که مینویسین خیلی قشنگه.منم یه دایی دارم پزشک عمومیه.اونم میاد خاطراتشو واس ما تعریف میکنه.خیلی شبیه خاطرات شماس!!!

ممنون
منتظر آدرس وبلاگ ایشون هستیم

ستاره بامداد شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:24 ب.ظ http://morningstars.blogsky.com

سلااااام
حالا به شوهر اون خانومه زنگ ردین که دیگه اذیتش نکنه؟؟!!!خخخخخخ
واقعا بعضیا چه بی تفاوتن نسبت به بیماری بچه شون!(منظورم مورد انحراف چشم هست!)

سلام
نه بابا مگه دردسر میخوام؟
واقعا

باران لاهیجی شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:14 ق.ظ

یعنی این دختره که اینقدر زبون می ریزه نمی تونه بگه پی پی داره؟؟؟؟؟؟؟؟
فووووووجووووووووووول

چرا بیچاره
یه بار تصادفی پی پی کرد که اون هم ما رسواش کردیم رفت!

فریده شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:10 ق.ظ

شماره 2:
شماره 5: احتمالا الزایمر داشته
شماره 6: قدیما یکی می مرد میگفتن خدا رحمتش کنه!! خب به سلامتی تازگیا مد شده؟!
شماره 8: حالا نوشتین تو دفترچه شوهرشون؟
شماره 9: شنیدیم از تو چشم میشه عشق رو خوند اما حاملگی!!!
پ.ن1:آقای دکتر چرا اینجا رو تعطیل کنید اتفاقی افتاده؟
پ.ن 2: ای بابا امان از چشم شور!! حالا از این به بعد نرخ ویزیت هم دو برابر میشه!! مالیات شما میره بالا، از این طرف نرخ ویزیت هم میره بالا!!
پ.ن 3:قربون عسل

ممنون از لطفتون

رها شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:45 ق.ظ http://razhaye-man.blogfa.com/

1. خلاصه چیکارش کردین؟؟
میگم بعضیشون سربه سرتون میذارنا
حالا چرا میخواستین پاک کنید اینجارو؟؟؟ چرا میخواین کمتر بیاین؟؟ یعنی چی مگه الکیه؟؟!!! والا:))))

1. آمپولو نوشتم گفتم اگه خیلی تب داشت بزنین

زهره خاموش شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:59 ق.ظ

سلام
شماره 4 بجای گردالی ...گردولی؟ چی میشه[:S002:
6: وای چه بی احساس...
9: حاملگی و ارتباطش با چشم جایی نشنیدم
10: لب سوزی= بیماری قند؟
چقدر اطلاعاتمون زیاد شد این بار
خواهشا وبلاگو تعطیل نکنین آخه چرا؟؟؟

سلام
عرض میکنم خدمتتون

پژمان شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:08 ق.ظ http://chashmanman.mihanblog.com/

سلام دکتر
1. یاد یه برنامه تلوزیونی افتاده که شیر برای بچه می بردند بچه هی بهانه میاورد. بهش میگفتن گرمش کنیم میگفت نه. میگفتن سردش کنیم میگفت نه میگفتن اصلا بریم گاوه رو بیاریم برات؟
3. الان ناراحتید که چرا اتفاقی نیفتاده؟اعدامشون کردن بالاخره؟
5. من دقیقا یکی هستم عین همین همکارتون
6. آخی چه زن داداش با احساسی.
7. خوب زنگ میزدید. گناه داشت بیچاره.
8. خوب زن و شوهرن به کسی چه؟
9. واقعا اگه تو چشمش نگاه کنین متوجه نمیشین؟
10. بهش میگفتین مادر جان چای که می خوای بخوری اول فوتش کن دیگه لبت نمی سوزه
پ ن 1: به جان خودم اگه بخوای وبلاگ رو تعطیل کنی از طریق برادران خدوم فتا آدرست رو پیدا میکنم و اسم و آدرست رو عمومی به ملت اعلام میکنم . خودت فکرشو بکن با این همه خاطرات از نظر خودت جالب چقدر شاکی پیدا میکنی. الکیه وبلاگتو ببندی. ببین میام برات ها (اینم از تیکه های جناب خان)
پ ن 2: ای قشر مرفه. خوب مالیات بدین که کمک بشه به آبادانی مرز پر گوهرمون
پ ن 3: خوب بچه راست گفته دیگه . واقعا چرا با احساسات بچه بازی می کنید؟
تابلو معلومه امروز خیلی بیکارم نه؟

سلام
اون فیلمو یادمه
همون که محمدعلی خان کشاورز هم توش بازی میکرد؟
پ.ن1:

ایرمان شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:03 ق.ظ

می بینم بچه های پزشک خانواده یکی یکی دارند برمیگردند پس قضیه مالیات هست!

بعله!
البته ولایت ما اینجوریه ولایت شمارو نمیدونم

tarlan جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:57 ب.ظ http://tarlantab.blogsky.com/

برا شماره هشت کلی خندیدم البته همشون یه جورایی جالبن ولی مثل همیشه عسلتون بینظیره خدا بهتون ببخشه

خنده تون مستدام
ممنون

judi جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:24 ب.ظ http://a-snowflake.blogfa.com

سلام !

آخی عسل !

سلام
ممنون

mina جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:23 ب.ظ http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

ای وای چه سوالی پرسیدم؟ این نشون میده مامورای اداره مالیات هم وبتونو میخونن ها چشم من شور نیست به جون خودم
میگم مورد یک خیلی بامزه بود یادم افتاد خودم رفتم دکتر برای سر دردام دکتر گفت داروتو زیاد کنم گفتم نه گف داروتو عوض کنم گفتم نه گف شیاف مسکن مصرف کن گفتم نه!!! الان یادم میفته از خودم میپرسم بشر دقیقا دردت چی بود اون موقع!؟
میگم مرسی وب و تخته نکردین ....
عسلم خب راس گفته دیگه بچه


ممنون از لطفتون

مینا جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 06:05 ب.ظ http://dokhtaran-zamin

سلام
دیه چی موند از حقوقتون چه خبره .گوناه دارین .
اینطور پیش بره فکر کنم یه چی دستی باید بدین
عسل خانومم که هنو این عادتو ترک نکرده
هر وقت زیتون پرورده درست میکنم یا عسل خانوم میفتم

سلام
واقعا
نه بابا بیچاره میره دستشوئی دیگه اون یه بار هم تصادفی شده بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد