جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (156)

سلام 

1. خانمه بچه شو آورد و گفت: هرچقدر شربت استامینوفن بهش دادم تبش قطع نشد. گفتم:شربت بروفن بهش دادین تا حالا؟ گفت: اون روز توی تلویزیون می گفت به بچه زیر یه سال بروفن ندین. گفتم: پس براش شیاف مینویسم. گفت: نه! اسهال میگیره! گفتم: آمپول میزنین بهش؟ گفت: نه! تا حالا آمپول نزده! 

2. وسط معاینه یه بچه سرماخورده به مادرش گفتم: دقت کردین که یکی از چشمهاش انحراف داره؟ گفت: بله! بردمش چشم پزشک گفت باید عمل بشه. گفتم: خب؟ گفت: باباش میگه وقتی خدا صلاح دونسته که بچه مون اینطوری باشه ما نباید بهش دست بزنیم!  

3. ساعت حدود دوازده شب توی درمونگاه شبانه روزی توی یه شهر کوچیک بودم که دونفر از نیروی انتظامی اومدند سراغم. گفتم: بفرمائین. یکیشون گفت: فردا قراره اینجا دونفر قاچاقچی اعدام بشن. خونواده یکیشون هم گفتن هرکار بتونیم میکنیم تا جلو اعدامو بگیریم. اینجا هم تنها جای دولتیه که تا فردا صبح بازه گفتیم بهتون خبر بدیم مراقب باشین خیلی آدمهای  خشنی هستن! اون شب با اضطراب خوابیدیم اما هیچ اتفاقی هم نیفتاد! 

4. به مرده گفتم: بچه تون چیزی نخورد که مسموم بشه؟ گفت: دوتا از این گردالی ها خورد. اسمشون چی بود؟ پرتقال؟ ..... ؟ ....؟ آهان کیوی! (البته ایشون نفرمودند گردالی بلکه از یه اصطلاح خاص ولایت ما استفاده کردند!) 

5. داشتم مریض میدیدم که یکی از پرسنل درمونگاه اومد توی مطب. گفتم: بفرمائین. چند لحظه فکر کرد و بعد گفت: ببخشید من چی میخواستم بهتون بگم؟! 

6. داشتم یه خانمو معاینه میکردم که موبایلش زنگ خورد. گوشیو برداشت و گفت: چیه مامان؟ چی شده؟ کی؟ خب به سلامتی. بعد هم قطع کرد. گفتم: چی شده؟ گفت: هیچی بچه ام میگه بیا خونه عمو مرده! 

7. به خانمه گفتم: حرص خوردین؟ گفت: آره. بعد گوشیشو درآورد و گفت: میشه به شوهرم زنگ بزنین و بگین اینقدر منو اذیت نکنه؟! 

8. (14+) داشتم مریض میدیدم که یه خانم اومد توی مطب و خیلی محترمانه گفت: ببخشید من اومدم اینجا ویزیت بگیرم که متوجه شدم دفترچه ام تموم شده. برم دفترچه شوهرمو بیارم برام نسخه مینویسین؟ گفتم: باشه. رفت و چند دقیقه بعد با دفترچه شوهرش اومد. گفتم: بفرمائین. گفت: چند روزه عفونت زنانه دارم پماد برام بنویسین! 

9. (12+) خانمه گفت: چند روزه که پریودم عقب افتاده. گفتم: اول یه آزمایش بدین ببینم حامله نیستین؟ گفت: یعنی توی چشمهام نگاه کنین نمیفهمین؟! 

10. پیرزنه گفت: دو روزه لبم میسوزه یه آزمایش قند برام بنویس! 

11. به مرده گفتم: بچه تون پنی سیلین زده؟ گفت: کلا یا برای این مریضی؟ گفتم: کلا. گفت: نه نزده! 

12. خانمه گفت: رفتم جواب آزمایشمو بگیرم گفتند نیم ساعت دیگه آماده است. حالا برام دارو بنویس بعد جواب آزمایشمو میارم اگه باز دارو خواست دوباره ویزیت میگیرم! 

پ.ن1: خدائیش دلم نیومد وبلاگو تعطیل کنم. اما شاید مجبور بشم کمی دیر به دیرتر به اینجا سربزنم. 

پ.ن2: چشم کی شور بود؟! از وقتی درجواب کامنت یکی از دوستان مبلغ دریافتیمو نوشتم کلی ازش کم شد. بعدا فهمیدم از بقیه پزشکها هم کم شده. وقتی به رئیس شبکه اعتراض کردیم گفت: نامه اومده مالیات حقوق پزشکهارو دوبرابر کنیم! 

پ.ن3: از سر کار میام خونه و میبینم آنی به عسل اخم کرده. میگم: چیه؟ آنی میگه: توی شلوارش پی پی کرده. عسل میگه: نههههه! من که توی شلوارم پی پی نکردم. فقط توی شورتم پی پی کردم!

نظرات 65 + ارسال نظر
بندباز جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 05:46 ب.ظ http://dbandbaz.blogfa.com/

عجب دنیایی دارید شما! جالب بودند واقعا!

سپاسگزارم

گندم جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:15 ب.ظ http://aestivum.blogsky.com

سلام نه تعطیلش نکنید
داریم دور هم میخندیم خوبه که

سلام
چشم

هستی جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:27 ب.ظ

سلام آقای دکتر
من چند سالی هست وبلاگتونو میخونم و اولین باره پیام میزارم
اونم به خاطر اینکه نوشتین تعطیل ...

نکنین این کار رو، بدون مبالغه عالی هستین

ارادتمند شما

سلام
شما بیش از حد لطف دارین
ممنون

معلوم الحال جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:16 ق.ظ http://daneshjoyezaban.mihanblog.com

2. بعله! راست میگن نباید توی آفرینش خدا دست برد
4. اصطلاحش رو میگفتین خب
پ.ن.1: شما هم میخواین خودتون رو توی وبلاگ نویسی بازنشسته کنین؟! مگه داریم؟ مگه میشه؟ مگه میذارم؟ نرین یه وقت دکتر!!!
پ.ن.2: هر کی چشم زده بیاد چشمش رو پس بگیره1 حالا واقعا چقدر می گیرین؟
پ.ن.3: به اندازه کافی پر و پیمون بود من دیگه حرفی ندارم

ممنون از لطفتون

خانم توت فرنگی جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:56 ق.ظ http://pasazvesal.blogsky.com

از شماره ی شیش به بعد دیگه اصن نمیشد جلو خنده رو بگیری
چه جواب قانع کننده ای داد دختر کوچولوتون

خنده تون مستدام
واقعا

مهدی جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:11 ق.ظ http://purpose.blog.ir

سلام
یعنی واقعا شما نمیتونین از تو چشمای مریض بفهمین حامله هست یا نه؟؟!!
دکتر جان یه بار وبلاگ رو نبندی.ما بهش عادت کردیم

سلام
اون واحدو پاس نکردم!

پونی جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:59 ق.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

حالا مالیاتا زیاد شده که نباید ما رو محروم کنی از نوشته هات

دولت هم زورشم به ما بیچاره ها میرسه فقط

اول یارانمونو بست الانم که مالیات

من و شما کمترین در آمد رو داریم در بین مشاغل !

طراح لباس عروس سال 1.2 میلیارد تومن در آمد داره!

من که هنوز یارانه میگیرم!
اونی که اومد ماه عسل؟!

هم راز جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:23 ق.ظ

سلام دکتر..خدا قوت.
از خوندن خاطراتتون لذت میبرم.جالب هستن :))
دختر بامزه ای دارید...خدا حفظش کنه براتون...

سلام
ممنون از لطفتون

انه جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:15 ق.ظ http://asheghanebato.bloga.com

ای جووووونم عسل چه مظلومانه از خودش دفاع کرده.
خب پس اگر با این وضع پیش بره تا ما بخوایم فارغ التحصیل شیم هیچی دیگه به پزشکا حقوق نمیدن!

اصلا بعید نیست

هیسسس جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:08 ق.ظ http://yadat.mihanblog.com

وقتی از تو چشمای شماره ‏7‏ خوندین!‏
خب شماره ‏9‏ هم انتظار داره

maryam.k پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:55 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

۱.پ جرا اصلا اوردنش دکتر؟؟؟
۲.منطقشون تو حلقم...
۳.وای خداروشکر...جقدم امنیت داشتیدا توروخدا نرید اینجور جاها برای کار
۴.اصطلاحشو بگید یاد بگیریم خب...
۵.وا منم خیلی وقتا یادم میره
۶.الهی بمیرم طفلک عمو
۷.دکتر میشه واسهومنم بهبجند نفر از اعضای خانواده و فامیل زنگ بزنید بگید اذیتم نکنن؟؟؟
۸.خخخخخخخخخخخخخخ تو دفترجه اقاشون پماد عفونت زنانه عایا؟؟؟
۹.وا مگه میشه؟؟؟
۱۰.ربطی داره عایا؟؟؟
۱۱.ههههههههههههه خخخخخخخخخخخ
۱۲.
پ.ن۱.نخیرم لطفا حتما نه تعطیل کنید نه دیر سربزنید...والا اگه تعطیل کنید منم وبلاگمو تعطیل میکنم...
پ.ن۲.الهی...همونی که بهش گفتید دیگه
پ.ن۳.ای جوووووووووونم اذیتش نکنید توروخدا...

6. این شکلک مال ناراحت شدنه آیا!

محمدباقرمفیدی پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام
خیلی خوب بود
ولی چقد دیر دیر
شانس ماس دیگ



امیدوارم تو زندگیتون موفق باشید

سلام
ممنون
شرمنده

مریم پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 06:26 ب.ظ

مورد 7 و 9 معرکه بود دکتر

درمورد اون حقوق و مالیاتهام بیچاره پزشکا توش خودمونو کشته بیرونش مردمو!

ممنون
واقعا

افت و خیز ! پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 05:27 ب.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/

سلام
8.
9. با روش های تشخیصی طب سنتی اشتباه گرفته بود ! میدونستین شاخه ای به نام عنبیه شناسی در طب سنتی هست که میتونه بعضی از بیماری ها رو با تغییرات و ویژگیهای عنبیه تشخیص بده ؟
پ ن 3 . با بچه باید دقیق صحبت کرد خب !
.............
ممنون که هنوز هم مینویسید . حالا مگه قبلا زود به زود مینوشتید؟ ازین به بعد قراره چند وقت به چند وقت بنویسید ؟

سلام
وا
اون موقع که هرهفته پست میگذاشتمو یادتون رفته؟

هانیه پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 05:24 ب.ظ http://khoda-behtarindost.blogfa.com

سلام خاطرات این دفعه خیلی جالب بود مرسی
شماره 9 راست گفته تو اکثر موارد از قیافه طرف میشه فهمید مادر بزرگ من تو این موارد مهارت داره زود میفهمه
پ ن 1:اشکال نداره ولی تعطیل نکنید حیفه
پ ن 2:فکر کنم چشم همه شور بوده چون مالیاتتون دو برابر شده
پ ن 3:راست گفته دیگه

سلام
ممنون از لطفتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد