جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

چهل سالگی

سلام

از سال 1360 که پدر گرامی خونه فعلیشو رو خرید و به این خونه اومدیم، یکی از وظایف من توی خونه خریدن نون بود.

یکی از اون زنبیلهای قرمز رنگ پلاستیکی (که توی ولایت ما بهشون میگفتند ساک) برمیداشتم و میرفتم سر کوچه، از خیابون رد می شدم و می رفتم توی صف. بعد به میزان لازم نون میخریدم و  برمیگشتم خونه.

تا اون روز که وقتی از خواب بیدار شدم متوجه دود غلیظی شدم که از سر کوچه به هوا بلند می‌شد. هنوز خیلی از صحنه های اون روز یادمه. از اون دود غلیظ و سیاه تا رد خونی که از توی مغازه تا وسط خیابون ریخته بود و هیچوقت نفهمیدم مال کیه؟ و تا ماشین آتش نشانی که آژیرکشون اومد و وقتی آبو باز کرد معلوم شد پمپش خالیه و رفت و تا مردم آتیشو خاموش کردند دیگه چیزی از مغازه باقی نمونده بود.

از اون به بعد نزدیکترین نونوایی به خونه ما چند کوچه با خونه فاصله داشت و باید برای رسیدن به اون حتی از یه خیابون هم رد می‌شدم تا از اون نون های دونه ای پنج ریال بخرم.

اما یکی از چیزهایی که باعث شد اون مغازه سوخته برای همیشه توی ذهن من موندگار بشه نقاشی بود که به دیوار اونجا نصب شده بود. توی اون نقاشی یه سرسره بزرگ بود که یه بچه کوچیک روی پله اولش پا گذاشته بود. چند پله بالاتر یه بچه بزرگتر، بعد یه جوون، بعد یه مرد با کت و شلوار سیاه دامادی با یه عروس که کنارش ایستاده بود، بعد همون مرد سر کار و در بالای سرسره همون مرد با زنش و دو سه بچه ایستاده بودند. بعد مرد روی سرسره می‌نشست و شروع می کرد به پایین اومدن و هرچقدر که پایین می اومد پیرتر می‌شد. تا این که به پایین سرسره می رسید و مستقیما به داخل قبرش فرو می‌رفت. زیر هر عکس هم. چند بیت شعر در وصف اون گروه سنی نوشته شده بود. هربار که توی صف نونوایی بودم با سواد ابتدایی اون موقع خودم شعرهای زیر هر نقاشی رو می‌خوندم، اما حالا فقط و فقط یه مصراع از اون همه شعر یادمه. جایی که مرد با زن و بچه هاش درست بالای سرسره ایستاده بودند و زیرش نوشته بود: بهار عمر باشد تا چهل سال...... 

و من از چند روز پیش این بهارو تموم کردم و دارم آماده میشم که روی سرسره بشینم و سفر بی برگشتمو به سمت پایین شروع کنم. 

حالا که در اوج سرسره ام و بیشترین میدان دیدو دارم، میبینم که در بعضی مواقع کارهایی را انجام داده ام که نباید. و گاهی هم کارهایی را انجام نداده ام که باید. اما مطمئنم که اگر روزی به عقب برگردم مسیر کلی زندگی من همون چیزی خواهد بود که تا به حال بوده و امیدوارم در ادامه زندگی هم بتونم مسیر مناسبی داشته باشم.

خب دیگه کم کم برم و روی سرسره بشینم و برم پایین. گرچه هیچ بعید نیست موقع نشستن پام بلغزه و زودتر از موعد راهی اون سوراخ گور توی نقاشی بشم. همون طور که این اتفاق در هر جای دیگه ای از این مسیر هم ممکن بود و هست که بیفته.

پس همین جا اگه هرکدام از دوستان از دست من ناراحتند ازش عذرخواهی میکنم.

اصلا شاید هم در اوج از دنیای وبلاگ نویسی خداحافظی کردم!

پ.ن1: پاراگراف اول این پستو دیشب توی خونه نوشتم اما به دلایلی مودم قطع شد و الان دارم بقیه شو با گوشی و سر شیفت می‌گذارم.

پ.ن2: دیشب باز نمیتونستم برای وبلاگهای بلاگفا نظر بگذارم. باز هم بلاگفا قاطی کرده آیا؟

پ.ن3: یه بار جایی خوندم که آدم وقتی پیر میشه که خاطراتش از آرزوهاش بیشتر بشن. با این حساب من هنوز چند سالی تا پیری فاصله دارم.

پ.ن4: عنوان این پست نام یه فیلمه از علیرضا رئیسیان که هنوز ندیدمش.

پ.ن5: اگه میپرسین چرا این پستو فردا تموم نکردم باید بگم امکانش نیست. چون فردا تولد عسلو برگزار می‌کنیم که هنوز روی اولین پله های اون سرسره است. البته تولدش واقعا فردا نیست اما چون فردا تعطیله و فامیل راحت تر میتونن بیان فردا تولد میگیریم. 

نظرات 101 + ارسال نظر
زهره سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:17 ب.ظ http://donyayemanoto.blogsky.com

سلام آقای دکتر
ایشالا همیشه سلامت باشین و سایتون بالای سر خانواده
میگم با دنیای مجازی میخواین خداحافظی کنین ؟

سلام
ممنون
اگه بخوام هم نمیتونم
با این همه لطف شما دوستان

زهره خاموش سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:27 ق.ظ

سلام عیدتون و سالگرد تولد عسل جون مبارک
انشاءا.. صد ساله شین. اون نونواییه از اون پوسترا زده بود اونجوری شد شما به اون پوستر فکر هم نکنید

سلام
یکی از نگرانی هام موقع نوشتن این پست این بود که همشهریها کوچه مونو پیدا کنن!

محمد سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:52 ق.ظ http://goftanihayeman.blogfa.com

درود
عمرتون طولانی و پربرکت و باعزت و سعادت و شادی و شادکامی باشه...آمین...
خدا عسل خانم رو هم حفظ کنه و تولدش هم مبارک

علیک درود
از لطفتون ممنونم

الهام سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:36 ق.ظ http://elham105.blogfa.com

تولدتان مبارک. امیدوارم درازترین سرسره ی دنیا، همانی باشد که شما الان رویش ایستادین. امیدوارم لذت بخش ترین و راحت ترین و روانترین سرسره بازی دنیا را تجربه کنید.

تولد عسل بانو مبارک :)

ممنونم
اگه خیلی روان باشه که زود میرسم پائین که!

مامان طهورا سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:40 ق.ظ

خیلی زیبا بود

راستی رابطه تون با خدا و ااولیای خدا و ایمه اطهار چطوره ؟!؟

ممنون
یه رابطه سینوسی!

سین دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:28 ب.ظ

سلام چهل سالگیتون مبارک استادی داشتیم که میگفتن دهه چهل دهه ناب زندگیه یه دوره خاص. با استناد به نظرشون میگم نگاهتون به این دهه مثبت باشه و خدا نکنه فعلاً فعلاً ها ازسرسره بیاید پایین
تولد عسل خانم هم مبارک

سلام
ممنونم
اون بالا اینترنت خوب خط نمیده حوصله ام سر میره!

شیرین امیری دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 08:30 ب.ظ

سلام جناب دکتر ربولی عزیز
سرسره ای با شیب بسیار ملایم ملایم پر ازاتفاقای خوب و زیبا برای شما آرزو میکنم

سلام
ممنون از لطفتون

maryam.k دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:53 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

سلام دکتر..
از سودا خبر ندارید؟یه مدت نیستش خیلی نگرانشم تاحالا سابقه نداشت این همه مدت نباشه

سلام
آنی باهاش در ارتباطه
ظاهرا که مشکلی نداره

mina دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:51 ب.ظ http://www.aslanmohemnist.roomfa.com

دکتر جان 40 سالگی میگن که اول چل چلیه!
تازه با وبلاگتون آشنا شدم خوبه اینجا رو نگه دارید برای روزهای دلتنگی!

تولد دختر گلتون هم مبارک باشه!
بله زندگی حرکتی به سوی مرگ و نیستی است اما به قول سقراط ما که از مرگ چیزی نمیدونیم شایدپاداش باشه!
پس امروز شاد باشیم و بخندیم وبه قول معروف حال کنیم فردا هم پاداش بگیرم!
دیگه از این بهتر هم میشه؟!

ممنون از لطفتون
چند روز پیش یه جمله زیبا از اپیکور خوندم که نوشته بود دلیلی نداره که من از مرگ بترسم چون تا وقتی من هستم مرگ نیست و وقتی مرگ اومد دیگه من نیستم!

عاطفه دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:31 ب.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام آقای دکتر
خوبین
ببخشید دیر به دیر میام
اولش کنکور بود حالا هم بیماریم بود که حدود یه ماه بستری بودم و حالا هم خدا رو شکر شکستش دادم و خونه ام فردا هم که نتایج کنکور میاد و به قول دوستان دارن تو دلم رخت میشورن!!
چهل سالگی مبارک..ان شاالله 120سالگی
تولد عسل خانوم مبارک
امروز بلاگفا درست شده

سلام
ممنون از لطفتون
براتون آرزوی سلامت همیشگی دارم
حالا نتیجه کنکورتون خوب شد؟

خاتون دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:31 ب.ظ

چه پست زیبا و در عین حال غمگینی.
من هنوز به بالای سرسره نرسیدم ولی آرزو میکنم وقتی که رسیدم اون بالا به اکثر هدف هام رسیده باشم.فرد مفیدی برای دیگران باشم و خیلی چیزای دیگه.
تولد خودتون و دختر نازتون هم مبارک باشه.

ممنون از لطفتون
امیدوارم

تارا دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:18 ب.ظ http://dokhtarekhoone.persianblog.ir

سلام
به نظر من 40 سالگی یک مرد خیلی میتونه برای خودش جذاااب باشه چون از همه نظر ثبات پیدا کرده:)

تولد خودتون که چند روز پیش بوده و همینطور تولد عسل جانتون رو تبریک میگم:)

سلام
اختیار دارین من الان اونقدر جذابم که نگو!
ممنون

yasaman دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:44 ب.ظ

Naaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa! taze avaaaale chelchelie, omidvaram ke ta inja zendegiton hade aghal be nesfe chizaie ke 18 salegi arezosho dashtin reside bashin, agar ham naresidin ke hanoz koliiii forsat hast. . migan adama vaghti bozorg mishan az karaie ke nakardan bishtar pashimon mishan ta karaie ke kardan harchand eshtebah, nemidonam hamintore ya na.
p.s
in comment ro dar hali mizaram ke yek pelkam moltahebe o pomad zadam o yek cheshmiam
bebakhshid agar typo daram

چل چلی؟!
آهان پس چون پلکتون ملتهبه متوجه نشدین که دارین فینگلیش مینویسین!

باران لاهیجی دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:43 ق.ظ

تولدتون مبارک
امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید
مفید زندگی کنید
به نظرم می تونید چهل سالگی رو به تعویق بندازید
دست خودتونه مگه نه؟
روزهای پیش روتون شادشادشاد

ممنون
من فقط توی شناسنامه چهل ساله شدم وگرنه خودم سنمو خیلی کمتر احساس می کنم!

عطیه دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:22 ق.ظ

چقد تحت تاثیر قرار گرفتم. انشالا که از اینجا به بعدش براتون عااااالی باشه.

سپاسگزارم

الی دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:11 ق.ظ http://mohsenelham.blogsky.com

سلام دکتر جان...
وای چقدر این پست رو خوندم دلم گرفت....یه حس بدی بهم دست داد....میشه دیگه از این پست های غمگین نزارین....میدونم پیر شدن ورفتن به سوی مرگ حقیقت زندگی همه ی ما آدماس....من خودم دیروز مراسم عزاداری یکی از بهترین افراد زندگیم بودم....از دیروز تا حالا خیلی دلم شکسته آخ اون خانم یه پسر بچه 9 ساله داره که الان بی کس همسرشم که چند سال پیش فوت...شده....حال و هوام خراب بود اومدم این پست رو خوندم بدتر شدم...
پ.ن4 اسم اون فیلم فکر کنم دوران عاشقی باشه که تو جشنواره فجر خیلی مطرح بود وجایزه برد...

سلام
شرمنده که باعث ناراحتی تون شدم
نخیر اسم فیلم همین چهل سالگیه که من هنوز ندیدمش

Rojin دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:17 ق.ظ http://rojna.blogfa.com

پست متفاوتی بود تولد عسل مبارک

۴۰ سالگی که تازه اول سربالاییه. دکتر حالا هوس سرسره بازی کردی پارک هام گزینه بدی نیست

ممنونم
عجب پستی بود این پست
کلی از دوستان بسیار عزیز دارن برام کامنت میگذارن!

رها دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:17 ق.ظ http://razhaye-man.blogfa.com/

چقدر پستتون غم داشت
تازه کاش همه این سیر رو طی می کردن خیلی ها نرسیده به بالای سرسره میوفتن تو اون گور
اما من قبول ندارم ! قبلا بهار عمر رو اینارو قبول دارم اما الان که رفتم تو زندگی آدمای 90 ساله ای که خوش و خورم زندگی میکنن حرف شما رو قبول ندارم ! آدم می تونه همش شاد باشه اگه یکم زندگی باهاش بهتر طی کنه !
خیلی خوشحال شدم گفتین برمی گشتین همین کارهار می کردین دیگه خیلی وقته از متاهلا نشنیدم انتخابشون دوباره همین قبلی باشه خوبه که بعد از مدتها یه زوج خوش بخت دیدم ...
راستی دکتر واقعا میخواید برید؟؟؟

کاملا با شما موافقم و از لطفتون ممنون
نه بابا یه چیزی گفتم! شاید یه کم کمرنگ تر شدم که اون هم موقتیه انشاءالله

مونا سرابی دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:08 ق.ظ http://2noghteh

درود برشما، پیشنهاد میکنم رمانش رو بخونید باهمون عنوان چهل سالگی،نوشته خانم طباطبایی، بسیار زیباست.
تولدتون هم مبارک باشه،صدسال به ازین روزها باشین.
درضمن چهل سالگی،سن رسالت و برگزیدگی! هم هست! اگه بادید پیامبربهش نگاه کنید،میبینید اصلا شبیه سراشیبی نیستا!!
بااحترام و آرزوی بهترینها براتون.

علیک درود
اتفاقا چندوقت پیش رمان لیلا رو خوندم (که فیلم لیلای داریوش مهرجوئی از روش ساخته شده بود)
با خوندن هرجمله همون جمله توی فیلم برام تداعی می شد
ممنون از لطفتون
پس دارم میشم ربولی (ع)!
راستی آدرستون همین بود فقط؟

[ بدون نام ] یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:33 ب.ظ

تولد خودتون و دخمل نازتون مبارک :-). خدا میدونه شاید شما چند سالی اون بالا بالاها بمونین :-)
همین دیگه :-)

یعنی همین جور الاف اون بالا بمونم؟!
ممنون از لطفتون

مریم یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:07 ب.ظ http://unexpected.blogsky.com/

خیلی پست قشنگی بود و چندین بار خوندم.

تولد گذشتتون هم مبارک :دی

اگه عسل تولد واقعیش میشد فردای این پست (دیروز نظر من :دی) با عسل توی یه روز متولد شده بودیم :دی

تولد عسل هم مبارک.

امیدوارم سرسره زندگیتون طولانی باشه و همیشه در کنار خانواده شاد باشید.

شما لطف دارین
حالا هم تولدتون فاصله چندانی با هم نداره
سپاسگزارم

شاداب یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:32 ب.ظ http://rival.blog.ir

لطفا شما دیگه وبلاگ نویسی رو ترک نکنید!!!
چه نقاشی قشنگی بوده...
اتفاقا الان داشتم باخودم غصه میخوردم بنا به دلایلی، خوب شد این پست شما رو دیدم... زندگی هم کوتاهه هم طولانی..
نمیدونم آینده چی پیش میاد ولی کاش "توهمین سن" تو یه مرحله بهتر بودم...
تولد عسل کوچولو هم مبارک

من هم؟ مگه کی ترک کرده باز؟
ممنون از لطفتون

یک عدد مامان یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:57 ب.ظ http://kidcanser.blogsky.com

به به تولد پدر و دختر مبارک باشه
اون مال قدیم بود که 40 سالگی به اوج سرسره می رسیدن الان 50 سالگی به اونجا می رسن پس هنوز ده سال دیگه وقت دارین واسه سرخوردن :)

ممنون
پس اون شعر سن که رسید به پنجاه هم موکول میشه به شصت آیا؟!

بی خیال اسم یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:12 ب.ظ

سلام همه ی نوشته ها دروغند بخونینشون اما باور نکنین خیلی ها صد سالشون هست ولی بهارشون تموم نشده یکی هم مثل من کلی مونده تا چهل ولی بهارش خیلی وقت هست تموم شده بهارم تو کودکی تموم شد
شما بهارتون بستگی به خودتون داره که تموم شده بدونین یا نه
اولین و اخرین باره کامنت میدم تایید نشه هم ایرادی نداره
موفق و بهاری باشین

سلام
همه نوشته ها که دروغ نیستن
وا چرا؟
امیدوارم بقیه بهارتون که جا افتاده بود از این به بعد شروع بشه

ایرمان یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:48 ب.ظ

خجالت بکشید دکتر...سرسره؟سرپایینی؟؟به ناصرخسرو فک کنید که تو چهل سالگی تازه متحول شد...تولد شما و عسل کوچولو مبارک

چشم خجالت کشیدم! شرمنده میباشم!
سپاسگزارم

آنا یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:32 ب.ظ

دکتر چهل سالگیتون مبارک....یه کم تلخ نوشتین این پست رو ایشالا سالیان سال با عزت سایه تون بالا سر خانواده تون باشه...آمین

ممنون
شما به شیرینی خودتون ببخشین

دوست یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:48 ب.ظ

سلام اقای دکتر. اول تبریک میگم که وارد سن چهل سالگی شدید و تولد عسل جون را هم تبریک میگم. از طرفی امیدوارم که در مورد ترک وبلاگ نویسی شوخی کرده باشید من توی این چند سال بدجوری به اینجا عادت کردم برای تغییر روحیه ام همیشه به اینجا سر میزنم. راستی فکر میکنم فیلم چهل سالگی ساخته اقای رییسیان باشه. بگذریم چند وقت دیگه من هم سی سال را تموم میکنم یکی از اشناها بهم گفت دیگه پیر شدی و برای یادگیری کارهای هنری و زبان خیلی دیر هست. کلا دپرس بودم تا یاد جمله عسل افتادم که بی خیال فردا... زمان را که نمیتونم برگردونم حداقل از بقیه اش استفاده کنم. امیدوارم شما هم از تک تک لحظات زندگی لذت ببرید و در کنار خانواده شاد باشید.

سلام
ممنون از لطفتون
یکی از دوستان که خارج از کشور زندگی میکنه برام از خانم هشتاد ساله ای گفت که میره کتابخونه و ده کتاب میگیره و وقتی میخونه برشون میگردونه و ده کتاب دیگه میگیره!
واقعا هیچوقت دیر نیست
راستی ممنونم که اشتباهمو درباره کارگردان فیلم چهل سالگی تصحیح کردین

گنجشک یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 08:39 ق.ظ http://gonjeshk.blogsky.com

نقاشی جالبی بوده آقای دکتر و انشالله که خدا بهترین ها رو روی سرسره زنگیتون رقم بزنه
البته وای که شما آنقدر خاطره دارین حالا چقدر قراره آرزو داشته باشین؟؟؟؟
تولد عسل خانم هم پیشاپیش مبارک

ممنونم
کلی آرزوی از نظر خودم جالب دارم!
ممنونم

زهرا.ش یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:57 ق.ظ http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

به به
چهل سالگی
خودتون رو آماده کنید برای بحرانی که باعث می شه انواع و اقسام تصمیم های آنی و هیجانی رو به عمل برسونید
تبریک آقای دکتر
امیدوارم شانس این رو داشته باشید که مثال بارز عمر باعزت باشید
درسته که عمر می گذره
و باسرعت هم می گذره
اما دلیلی نداره سال های زیادی که قراره به زیبایی طی کنید رو ندید بگیرید
سالهای بازنشستگی،سفرهای بی دغدغه،بزرگ شدن بچه ها و سروسامون گرفتنشون و موفقیت هاشون،گسترش خانوادتون
روزهای خوبی در پیشه آقای دکتر
چهل سالگیتون مبارک

تصمیمات هیجانی؟
نکنه قراره برم زن بگیرم؟!

غزاله یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:59 ق.ظ

سلام آقای دکتر
خسته نباشید، ظاهرا اون نقاشی با توصیفات شما با خودش حس غم یا حس اضطراب داشته، البته به نظر بنده.
لطفا خداحافظی نکنید، نوشته های شما بسیار صمیمی هستند و حیف که نوشتن رو رها کنید.
البته مطمینا وقت زیادی از شما میگیره، ولی ممنون میشیم ادامه بدید.
تولدتون هم مبارک، در کنار خانواده زندگی خوب و پر از آرامشی داشته باشید.
تولد عسل جون هم خیلی مبارک باشه، امیدوارم همیشه شاد وخندان باشه.

سلام
خیلی خیلی ممنون
شما واقعا لطف دارین

لژیونلا شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:57 ب.ظ

سلام
تولد خودتون و نازگلتون مبارک باشه.
چه نقاشی پرمعنایی بوده
امیدوارم سالیان سال در اوج باشید و شادمان....

سلام خانم دکتر
خوشحالم که وقت کردین به اینجا هم سر بزنین
ممنون از لطفتون

یاشل.ماجراهای خواستگاری شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:13 ب.ظ http://majerahayekhastegari.blog.ir/

تولد خودتون و عسل تو یه ماهه؟هر دوش مبارک باشه
شما هم به لب مرز رسیدین.همیشه این مرزا آدمو به فکر فرو میبره
ایشالا به صد سالگی برسید

بله هردومون تیرماهی هستیم
لب مرز؟ داعش نیاد سراغمون؟!

ترانه شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:30 ب.ظ

سلام عیدتون مبارک
متنتون آدمو تکون میده!من سرچ کردم شعر رو البته با دو شکل متفاوت روی نت پیدا کردم جالب بود ...
آره ماهم از اون زنبیل قرمزا داشتیم ... منم همیشه توی راه نون خریدن اونو توی سرم می کردم و به آسمون نگاه می کردم
این که گفتین به میزان لازم نون می خریدم ، یاد این برنامه های آشپزی افتادم ... بعدم نون قابل شمارشه باید می گفتین به تعداد لازم (بابا ادبیات!)
... خوب ببینید اگر پمپ ماشین آتش نشانی پر باشه سنگین میشه نمیتونه زود برسه محل حادثه ...
من چهل سالگی تون رو بهتون تبریک می گم و امیدوارم این سفری بی برگشت (جالب بود) به سمت بالا برای شما باشه
وا خداحافظی برای چی؟ جو گیر نشید!
تولد عسل جان رو هم تبریک می گم ... تولدی که مامان و بابا توی بچگی برای آدم می گیرن لذتی داره که تولد گرفتن در بزرگسالی و همراه با دوستان یا حتی همسر اون حس و حال خوب رو ایجاد نمی کنه ببخشید که طولانی شد نمی گفتم اینجوری می شدم

سلام و ممنون
راست میگینا چرا به عقل خودم نرسید که سرچش کنم؟!

مینا شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:50 ب.ظ http://dokhtaran-zamin

سلام
عید شما و خانواده گرامی مبارک .
تولد عسل خانومم موبارک باشه .ببوسینش انشاالله همیشه سلامت و شاد باشه دخملی .
درپناه خدا سلامت و شاد و برقرار باشین .
وبلاگم رو دوباره ساختم با همون ادرس .

سلام
از لطفتون ممنون
کار خوبی کردین

هانیه شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:00 ب.ظ http://KHODA-BEHTARINDOST.BLOGFA.COM

سلام عیدتون مبارک
تولد عسل جان هم مبارک
اتفاقا 40 سالگی خوبه آدم تجربه اش زیاد میشه

سلام
از لطفتون ممنونم

معلوم الحال شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 08:17 ب.ظ http://daneshjoyezaban.mihanblog.com

تولدتون مبارک باشه آقای دکتر بیخیال فردا ... ایشالا 120 سال عمر با برکت داشته باشین
تولد عسل خانوم گل هم مبارک باشه ... ایشونم به هکذا

ممنونم
پس ظاهرا قراره چهارفصلو کامل رد کنم!

maryam.k شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:27 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

دکتر این نوشته منو داره دیوونه میکنها...
یاد فیلم قصه های مجید و خانه سبز افتادم

وا
پس حذفش کنم یعنی؟

maryam.k شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:21 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

الان واسه مامانم خوندم گریش گرفت

من از مادرتون عذر میخوام

maryam.k شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:59 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

سلامممممممممم....
اولا درمورد نون گرفتن من پنج سالم بود یواشکی بیدار میشدم میرفتم سف نانوایی...فک میکردم سنم خیلی زیاده دیگه بزرگ شدم
دوما لطفا دیگه اینجوری صحبت نکنید خیلی دلم گرفت...
سوما حتی فکر اینکه یه روز بیام ببینم وبلاگتون فعال نیست برام وحشتناکه...
پ.ن۱.ممنون خسته نباشید...
پ.ن۲.بلوگفا دیگه ازش متنفرم
پ.ن۳.تازه اول جوونیتونه همسنای شما تازه ازدواج میکنن...
پ.ن۴.من دیدمش ببینید قشنگه
پ.ن۵.دکتر تولد عسل جه روزیه؟واقعیشا!!؟؟؟

سلام
پس درک میکنین
پ.ن3: برای چندمین بار؟!

مریم شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام آقای دکتر.عیدتون مبارک.موفق پیروز باشید.راستی از تولد عسل بنویسید ممنون.

سلام و ممنون
من فقط چند دقیقه توی تولد بودم بقیه اش مخصوص دوشیزگان و بانوان بود!

فاطمه شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:23 ب.ظ

تبریک دکتر جان ! انشالله سالها در عزت و سلامتی در کنار خانواده باشید .
فعلا هم فکر تعطیل کردن اینجا رو نکنید که ما بدجوری دلتنگ میشیم!

ممنون از لطفتون

مهدی شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:05 ب.ظ http://tallash.blog.ir

سلام
به نظرم مهمترین دوره زندگی از اون سرسره ای که شما گفتین بین 18 تا 28 سالگیه
راستی عید فطر مبارک

یعنی کمرکش پله ها!
ممنونم

زهرا شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:57 ب.ظ http://pichakkk.blogsky.com

تولدتون مبارک
با ارزوی بهترین ها

ممنونم

ستاره بامداد شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:17 ب.ظ http://morningstars.blogsky.com

سلاااام
تولدتون مبارک
ان شاالله صد و چهل سالگیتون!!!

سلام
از لطفتون ممنون
صد و بیست شنیده بودم اما صد و چهل نه!

پونه شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:12 ب.ظ

دکتر چرا فضای این پستتونو اینطوری کردین روز تعطیلی و اونم روز عید
درسته این یه واقعیت و همه مون دیر یا زود رهسپار این سفریم ولی الان باید به چیزهایی دیگه ی زندگی فکر کرد به خانومتون به عماد و عسل جون
زندگی اونا به وجود شما وابستس وجود یه پدر توی خانواده از غنایم زندگیه آدمه و تا زمانه سروسامون دادن به زندگی اونا و محکم کردن جاشون توی زندگی از خدا بخواین سایه تون بالای سرشون باشه
حواستون باشه شما پدرین یه پدر باید هم از خدا بخواد و هم خودش بخواد که همیشه کنار بچه هاش باشه
شما خواستین که اونا به این دنیا بیان و مسئولشون هستین(لطفاً به چیزای بهتری فکر کنین)
و انشاالله تا ابد از زندگیتون لذت ببرید البته به همراه خانواده
پ ن 3: خدارو شکر
منم دیشب تولدم بود تولد عسل خانومم تبریک میگم
مبارکاااا باشه
چقدر طولانی شداااا شرمنده
خواهشاً الان تصیمیم کنار گداشتن وبلاگ نویسی رو ملغا کنین سر زدن به وبلاگتون تو برنامه ها من داره جاشو پیدامیکنه

ممنون از کامنت پرمحبت شما
تولد شما هم مبارک

شیــدایی شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:50 ق.ظ http://manohichkas.mihanblog.com

سلــــــــــام.

تولدتون پســاپس و تولد عسلِ شیرینتون پیشاپیش مبارکـــــــــــــــــــ.

واقعااااااااااا از اون پستایی بود که به دل نشست.چه تصویری بوده روی دیوار...!یادم میمونه و حتی راحت تر میتونم عمرم رو به تصویر بکشم!ممنووووون.

راستی!چهل سالگی اصلــا فیلم خوبی نبود از نظرِ من.

سلام
از لطفتون ممنون
یکی از دوستان که میگفتند قشنگه که!

شادی شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:28 ق.ظ

تولد خودتون و عسل خانوم مبارک باشه. انشالا سایه تون یه عمر بالای سرشون باشه

سپاسگزارم

زهرا شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:18 ق.ظ

سلام عیدتون مبارک تولد دختر گلتون هم مبارک انشااله سالهای سال زنده باشیدو شاهد شادی و موفقیتشون باشید اون سرسره هم بنظر من باید میرفت تا آسمون

سلام
ممنونم
وقتی افتادیم پائین بعدش میریم به آسمون!

ایران دخت شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:09 ق.ظ http://DELNEVESHTEHAYEDELEMAN.BLOGSKKY.COM

در مورد اون که گفتم ممنون که سر زدید ببخشید با یه نفر دیگه اشتباه شد...

خواهش
یعنی من سرنمیزنم دیگه؟!

ایران دخت شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:57 ق.ظ http://DELNEVESHTEHAYEDELEMAN.BLOGSKY.COM

متن زیبایی بود .ممنون که به وب من سر زدید وب زیبایی دارید...عیدتون مبارک...راستی تولد عسل خانم رو هم از قول من تبریک بگید من ایشون رو نمی شناسم ولی فکر می کنم دخترتون اند درسته آیا؟

ممنونم
بله دختر سه ساله ام هستند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد