جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (113)

سلام

۱. پیرزنه گفت: اونقدر سرم گیج میره که وقتی دارم از این طرف میرم انگار دارم از اون طرف میرم!

۲. معاینه بچه تموم شد. پدرش بهش گفت: بلندشو تا بریم. بچه گفت: چوب بستنی که بهم نداد!

۳. به مرده گفتم: نوار قلبتون مشکل داره حتما باید برین پیش متخصص. گفت: آخه برم پیش متخصص بگم چی؟!

۴. پیرزنه گفت: نمیدونم چرا وقتی خون دماغ میشم هیچ کنترلی روش ندارم!

۵. خانمه گفت: میشه سونوگرافی حاملگیمو توی دفترچه خواهرم بنویسی؟ گفتم: نه گفت: چرا؟ گفتم: چون مجرده!

۶. به خانمه گفتم: میتونین بمونین براتون سرم بنویسم؟ شوهرش گفت: این چربی داره طوری نیست سرم بزنه؟!

۷. (۱۶+) خانمه گفت: شوهرم گاهی میره خارج از کشور. نمیدونم چرا هروقت از خارج میاد من عفونت میگیرم؟!

۸. به خانمه گفتم: سرفه هم میکنین؟ گفت: میخوام سرفه کنم. سینه ام نمیگذاره!

۹. درحال معاینه بودم که مرده گفت: راستی سرم هم درد میکنه ها حواست جمع باشه!

۱۰. به پیرزنه گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: نه میترسم به آمپول عادت کنم!

۱۱. مرده ساعت دو صبح اومد و گفت: هرکار کردم خوابم نبرد گفتم بیام یه فشار بگیرم!!

۱۲. مرده گفت: شدت سرماخوردگیم درحد متوسطه!

۱۳. (۱۶+) خانمه گفت: درست مثل گوسفند بعد از زایمان ترشح دارم!

پ.ن۱: نمیدونم چرا این بار همه خاطرات کوتاه بودند!

پ.ن۲: عماد میگه: میدونی عیب این خونه چیه؟ میگم: چیه؟ میگه: مثل اون خونه نمیتونم وقتی توی حمام هستی چراغ حمامو خاموش کنم بهت بخندم!

پ.ن۳: تصادفا با یکی از پرستاران بیمارستانی برخورد کردم که دانشجوئیمو اونجا گذرونده بودم. مدتی با هم صحبت کردیم و درباره بقیه همکارانش تبادل نظر (!)‌کردیم. از خوشحالی شون خوشحال شدم و از مرگ یکیشون ناراحت. اما جالب تر از همه وقتی بود که گفت: از کِیست خبر داری؟ گفتم: کِیس؟ کیس من دیگه کیه؟ گفت: .... دیگه. گفتم: اون برای من هیچ فرقی با بقیه پرستارها نداشت. گفت: شوخی میکنی. اون که خودشو آماده کرده بود به زودی بری براش خواستگاری! هروقت وارد بیمارستان میشدی ما فورا بهش زنگ میزدیم و میگفتیم کی اومدی و کجا رفتی و چی پوشیدی و ....!

خدائیش هنوز توش موندم که من چه رفتاری از خودم نشون دادم که اون بنده خدا چنین فکری کرده؟

جالب تر اینکه خود همون پرستار گفت: اما خودمونیم دکتر! شانس آوردی نگرفتیش (!) وگرنه هنوز هم بچه دار نشده بودی!

نظرات 73 + ارسال نظر
وویگولندرزج :! یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 10:27 ب.ظ

واای خدایا مردم از خنده . مخصوصن در مورد گزینه ۷ ........عجب حافظه ای دارین ولی .. این همه خاطره و جریانای روزتون یادتون میمونه . من یادم نیست ظهر ناهار چی خوردم ... بنظرتون چمه ... اول فشارمو بگیر و بعدم یه آزمایش واسه چک اوت برام بنویسین تا بگم چمه ...[( برگرفته از خاظرات خودتون)

خنده تون مستدام

حامد شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:50 ب.ظ http://yaddashha.blogfa.com

شماره هفت تکراری بود دکتر جان

واقعا؟
شرمنده

پزشک طرحی چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:29 ب.ظ http://www.pezeshketarhi.blogfa.com

سلام .
دکتر جان همش جالب بود .
دکتر اون کیستون به احتمال زیاد : رفرنس دیلوژن داشته ! خدا شفا بده

سلام
ممنون
یعنی من اینقدر مهمم؟

ساقی چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ب.ظ http://mey-khaneh.blogfa.com

ممنون

دکتر زهرا چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ب.ظ http://ghalbamzand.blogfa.com

دکتر سلام
بخدا مردم از خنده
خیلی خیلی باحال مینویسی
از بس خندیدم داشتم فینت میکردم واقعا با نمک مینویسی
اولین بار بود وبلاگتو خوندم زنده باشی

سلام
خوش اومدین
خنده تون مستدام

حافظ کوزه شکسته یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:46 ب.ظ http://Jamewazhehha.blogfa.com

سلام؛
5.7. خیلی باحال بود! کلی خندیدم!
بقیه هم بسیار جالب انگیز ناک بودند

سلام
از لطفتون ممنون

دلی پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:52 ب.ظ

سلام دکتر دعوتتون میکنم به اینجا

http://cupoflife.persianblog.ir/

سلام
رو نکرده بودین این وبلاگو تا حالا!

منصوره چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:05 ق.ظ http://midwifery2012.blogfa.com

اخه مشکل از کی بوردمه دکتر

خب دیگه گریه نداره که!

منصوره چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:04 ق.ظ http://midwifery2012.blogfa.com

سلاممممممم.اخ جون خاطراتتتتتتت
1.خو راس گفته طفلی
2.به چوب بستنی هم قانع بوده
5.خیلییییییییییییی باحال گفتین.از کجا فهمیدین مجرده؟
7.به قول استادمون اینجاست که باید دنبال حلقه گمشده بگردیم
13.مگه گوسفند ترشح داره؟؟؟
ای عماد ناقلا

5. از اونجا که توی دفترچه اش نوشته بود فرزند دختر
13. چی بگم؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:40 ب.ظ

خب اون کیس محترم حتما خیلی بچه بوده تو عالم بچگیش واسه خودش نقشه ریخته

البته نه از نظر سنی

Angel سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:53 ق.ظ http://a-restless-mind.blogfa.com

سلام مجدد. داشتم فکر می کردم چرا یه خانم تو محل کار یا تحصیلش طوری رفتار کنه که همکاراش پی به راز درونیش ببرن و یه همکار اونم از نوع مذکر آمار ورود و خروج محبوبشو بهش برسونه که حالا بعد این همه سال نقل محافل بشه. البته این نظر شخصی منه و ممکنه درست نباشه...

علیک سلام مجدد
حق با شماست
فقط این توضیحو اضافه کنم که اون همکاری که شما میفرمائین مذکر نبود

شاعر شنیدنی ست سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:37 ق.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

خیلی باحال بودن خدا شما دکترا رو از ما جماعت دپرس نگیره والا

ممنون
آمین

ساده باجی سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:51 ق.ظ http://saadehbaji.blogfa.com

می گما ...یه سوال:
چرا توی کامنت دونی شما همه مشاغلشونو به جای اسمشون می نویسن؟!!!
حالا اگه ننویسن ، اون احترامی رو که می خان دریافت نمی کنن؟!!!
(آیکون پا تو کفش کردن خواننده های ریولی)

می گما ...یه جواب:
فکر نکنم منظورشون این باشه احتمالا فقط برای شناخته شدنشونه
به قول یکی که میگفت آدم نمیدونه داره جدول لیگ برتر فوتبال ایرانو میبینه یا جدول مندلیفو
فولاد و آلومینیم و نفت و مس و ...

پونی دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:56 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

برای شوهر اون خانوم چیزی تجویز کردی؟ یه چیز کشسان؟

ای کیس دار - ای کامپایوتر - ای سیستم

نه
اگه هم تجویز میکردم مطمئنم مصرف نمیکرد
مخلصیم

Angel دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:09 ب.ظ http://a-restless-mind.blogfa.com

سلام عرض شد. 1. چه پیرزن خوشمزه ای...2. بچه حق داره خب... و آقا عماد خیلی شیطونه و البته دوست داشتنی... یاد بچگیای خودم افتادم

سلام
ممنون از لطفتون

نیلوفر دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 ب.ظ

نه آقای دکتر شوخی نمیکنم
من خاطراتتون را خوندم خیلی هاشون وصف حال این روزای استیجری منه!

میدونم خانم دکتر
این وضعیت اکثر بچه های گروه پزشکیه

اقای حس هفتم دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ق.ظ http://seventhhess.persianblog.ir/

پ ن 3: وامصیبتا!! شمام دنبال کیس بودی هنگام درس خوندن؟ پس همینه که هنوز عمومیت تبدیل به یه چی دیگه نمیشه!!
شانس اوردی حموم خونه قبلیه فقط چراغش بیرون بوده. اگه امکان قفل شدن از بیرون داشت حسابی عماد بهت می خندید...

من دنبال کیس بودم یا کیس دنبال من؟
واقعا

ساده باجی دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:52 ق.ظ http://saadehbaji.blogfa.com

درود بر دکتر خان جان
اشلونک؟
............
عماد رو هلاکمااااا حواست باشه

درود از ماست
شکرا جزیلا
ممنون

امی دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:27 ق.ظ http://weineurope.blogsky.com/

بیچاره مورد شماره 7 چقدر ساده بوده خانمه.
یعنی شما متوجه تغییر رفتار اون پرستار وقتی با شما روبرو می شد نمی شدید؟ ( چه جمله ای شد! ) طفلکی چی کشیده تا اون دوره تموم شده!

واقعا
نه به خدا
شاید هم یه چیزی میکشیده که بچه دار هم نمیشه :دی

agh یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:44 ب.ظ http://a-gh13.blogfa.com/

سلام دوست عزیزممنون از حسن رفتارتون
نیازی به اجازه نیست
اگه خواستی آدرس فیس بوک رو تو وبم بزار تا یه سرکی بکشیم
ممنون

سلام
ممنون از لطف شما
این یکیو شرمنده چون کمتر کسی اسم واقعی منو میدونه

شیرین امیری یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:43 ب.ظ

یعنی عاشق جمله پیرزنه دروصف سردردش شدم و دیشب سردرد داشتم به همسر میگم اینقدر سرم درد میکنه که ....

یعنی امیدوارم که هیچ وقت سردرد نداشته باشید همکار آینده

نیلوفر یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:36 ب.ظ

آقای دکتر میخواستم از چند حقیقت تعریف کنم:
۱.نثر بسیار روان و زیبایی دارین.
۲.EQ بالایی دارین(هم شما هم آنی خانم)«با توجه به نوشته ها و پاسخ هایی که به نظرات میدید میگم»
3.خیلی خوبه که به کامنت ها جواب میدین آدم حس نمیکنه داره با دیوار حرف میزنه!
EQ: هوش هیجانی(قابل توجه خوانندگان محترمی که اطلاع ندارن)

شما لطف دارین
شوخی می کنین. من که فقط جمله های کوتاه و مقطع مینویسم
شما لطف دارین مجددا
این که دیگه وظیفه است

مریم یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:57 ب.ظ

سلام
حتما خانم پرستار یه رفتار خاصی ازتون دیده که فک کرده شما نسبت بهش هستید.

شیما جون آزاد کجایی شما؟؟امیدوارم ببینی سوالمو.

سلام
من که چیزی یادم نیومد
ها؟

ماتاو یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:20 ب.ظ

سلام آقای دکتر!
اون سرگیجه عالی بود چون من هر روز دارم تجربه اش می کنم... بعضی وقتا هم وقتی جلو میرم انگار دارم عقب می رم...
...
؟؟؟؟ واقعاً روح محترمتون از کیس بیچاره خبر نداشت و ایشون همینطور الکی سر خود معطل بود؟؟؟؟

سلام
ممنون
باور کنین
راستی چه عجب از این طرفا؟

ندنیک شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

مگه گوسفند بعد زایمان چ شکلیه؟

از کیس بیشتر می نوشتین

ندیدم تا حالا!
چی می نوشتم خو؟ یه پرستار مثل بقیه پرستارها

فردا شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:45 ب.ظ

بعضی وقتا دیدم ولی هیچ وقت به کاربردش فک نکرده بودم... ممنون چشمامو باز کردین و برای بار دوم منو از جهالت نجات دادین...

من با کمال میل این تجربیاتو به رایگان در اختیار شما قرار میدم

مهسا شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:02 ب.ظ http://eltiam.prsianblog.ir

راستش دارندگیه و کامنت گذاشتن با چند کامبیوتر
نه اون یکی با گوشی بود

آهان از اون لحاظ

دکترکوچولو شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:37 ب.ظ http://na7777777viid.blogfa.com

کسی چ میدونه
شاید هم باهاش خوشخت میشدین !!
از دستش دادی دکتر :)
+ مهم اینه ک خدا خاسته ی عماد و ی دخمل کوچمولو شیرینی نگاه شما و خانمتون رو معنا کنن :)

+ شیرینی زندگیتون مستدام ...

آره دیگه
هندونه دربسته و اینا دیگه ...

نیکی شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:58 ب.ظ

1:
5:
7:
8:
13:
پ ن3:
کوتاه بودن ولی خیلی خوب بودن!

ممنون

مجتبی هادی پور شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:03 ب.ظ

سلام. احوال شما؟ واقعا شانس آوردی دکتر ک نگرفتیش

سلام
چه عجب از این ورا هم استانی عزیز
وبلاگو جمعش کردی؟

آوا شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:00 ب.ظ

سلام.من درگیر اینم که انقدر دقیق متوجه میشید الان بالاى ١٦ست یا ١٧یا ١٨!!!!!:)))اقا عماد هم خیلییییی حق دارن!والا منم با اینکه ١٨سالمه همچنان تفریح مهمى محسوب میشه برام!

سلام
خب دیگه این مال تجربه زیاده!
واقعا؟

دکتر نفیس شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:40 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

1.:))))
4. نه بابا!
5. شما لطف کردینا !
7.پور بیبی !
11.
پ. ن 3: جوون ناکام شده !

5. واقعا بهش لطف کردم :دی

یک عدد مامان شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:06 ق.ظ http://kidcanser.blogfa.com

7.اخی عزیزم چه اعتمادی هم داشته به شوهرش
فقط یک سوال مگه اونجا پزشک زنان وجود نداره چرا میان پیش شما؟
اوا اقای دکتر از شما بعید بودا خوب چرا دختر مردم رو سرکار گذاشتین

واقعا
قبلا هم توی یه پست گفتم من توی درمونگاه های شبانه روزی شهرهای کوچیک اطراف شهر خودمون شیفت میدم که اونجا هم پزشک متخصص وجود نداره

[ بدون نام ] شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:14 ق.ظ http://www.eltiam.persianblog.ir

اقای دکتر خیلی زیبا بود
بسیار خنده شد
ممنونیم

ممنونم

[ بدون نام ] شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:02 ق.ظ http://www.eltiam.persianblog.ir

اقای دکتر بسیار خنده شد.....افرین

خنده تون مستدام
حالا چرا از دوتا کامپیوتر مختلف کامنت گذاشتین آیا؟

دکتر ادبیات شمرونی جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:58 ب.ظ http://na

سلام دکتر
واقعا لذت بردم از خوندن وبلاگتون
از دیروز عصر تا امروز ظهر بجز 6 ساعت خواب شبانه، یک بند از اول آرشیوتون رو خوندم تا پست آخر
و البته سری هم زدم به لینک ها و کامنت ها
از بس خب شیفته لحن روایت شما و زاویه دید متفاوت شما و... شده بودم
برای خودتون و خانواده محترم در خانه جدید آرزومند لحظه هایی شاد شادم
پیشنهاد هم میکنم به جای عوض کردن خونه،
با یه سیم کشی ساده کلید برق حموم رو به خارج از حموم منتقل کنین دل بچه شاد بشه

سلام دکترجان
خوش اومدین
امیدوارم باز هم شمارو اینجا ببینم
این هم فکر خوبیه ها!

شیدامهرزاد جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:06 ب.ظ http://manohichkas.mihanblog.com

آقای دکتر منو و وبلاگم روکه قابل ندونستید وگفتید به صورت نامحسووووووووووووس!!!آآآآآما با اجازتون من وبلاگ بامزتون رو میلینکم!!!!البته بااجازتون هاااااااا!

اختیار دارین
شما خودتون قابلین
نیکی و پرسش؟

ب ه س جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:16 ب.ظ

خب شما بپرسین من تشریح میکنم میشه معاینه

آذرخش جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:47 ب.ظ http://asarakhsh.persianblog.ir

همه موارد به کنار ... شما چه بابایی هستی که این نکته مهم خونه رو در نظر نگرفتید ..
آقا عماد باهات همدردی میکنم

خدائیش ما که بچه بودیم جرات این کارهارو نداشتیم شما رو نمیدونم

دکترکوچولو جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:08 ب.ظ http://na7777777viid.blogfa.com

سلام دکتر
توهم نبوده .. بسته بودمش :)
ی چندروزیه باز کردم ...
+ منم درک میکنم شرایط شما رو ... اما نمیدونم چرا جای همدردی فخت ب حرفاتون میخندم :))بنده رو عفو کنید
+ قضیه این کتاب صورت چیه ؟؟ ب ما هم ادرس بدین دوستای مجازیمونو ببینیم :)

سلام
واقعا؟ درک میکنم
فکر کنم شماها بهش میگین ف ی س ب و ک

شیدامهرزاد جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:05 ب.ظ

سلام دوست عزیز.خیلی ممنونم ازحضورتون.قدم رنجه کردید تشریف اوردید.اقای دکترمنظورم این نبودکه خدای ناکرده راست نمیگید فقط برای بیان تعجبم بود ازاین اتفاقات جالب کارتون!اجازه تبادل لینک میدید؟

سلام خواهش
میدونم خیلی ها این سوالو ازم پرسیدن و من هم همین جوابو دادم
ضمنا هیچوقت اهل تبادل لینک نبودم
دوستانی جزء لینکهای من هستند که منو لینک نکرده اند و بالعکس

دکترکوچولو جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:51 ب.ظ http://na7777777viid.blogfa.com

من تو ی جایی کار میکنم ک حدود 50 درصد مرداش معتادن ...
از صبح تا شب دارم اعصاب خودم رو قربانی میکنم تا ب مریضام بفهمونم این دارویی ک شما میخاین مهمترین عوارضش اعتیاد ب اونه در صورت استفاده طولانی مدت
گه تو گوش کسی فرومیره !!
ی هفته بعد تمام اون جمعیت 50 درصد رو زیادت میکنم
دکتر قدر وریضات رو بدون ، مخصوصا پیرزنای فرهیخته و با تمدنش رو

یعنی باور کنید که دقیقا میفهمم چی میگین!

دکترکوچولو جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ب.ظ http://na7777777viid.blogfa.com

میگم دکتر این سرماخوردگی متوسط شامل چ تظاهرات بالینی ای میشه ؟؟!!

انشاءالله به زودی مبتلا میشین و متوجه میشین!

وانی جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:27 ق.ظ

همه اشون عاآالی بودن
7. واقعن نمی دونست چرا و شما هم نگفتی تا بیچاره مواظب عفونت های بدتر باشه؟!!
کاش عکستونو می ذاشتین ببینیم ارزش توهم زدن داشتین حالا!؟؟؟!!

ممنون
از اون خانمهائی بود که صددرصد به شوهرش اطمینان داشت!
عکسم توی همون کتاب صورت هست ما مثل شما نیستیم فقط عکس بچه مونو بگذاریم!

ب ه س پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:56 ب.ظ http://boqz40.blogfa.com

مرسی ..با نمک بودن
میگم میشه ما هم بگیم چمونه شما تجویز کنین از همینجا دیگه پا نشیم بریم مطب؟

ممنون
اگه دارین جدی میگین توصیه نمیکنم چون اینجا امکان معاینه نیست

دلارام پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:13 ب.ظ http://delaaram.persianblog.ir

حتما بهش لبخند میزدی اونم فکر کرده خبریه دکی جان!الان همینه به هر کی لبخند بزنی فک میکنه میخوای بگیریش!

شاید
اما باور کنین بعد از این همه سال حتی اینو هم یادم نیومد

نیلوفر پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:41 ب.ظ

سلام آقای دکتر
۲.طفلکی با چه ذوق و شوقی اومده بوده!
۴.بنده خدا فکر کرده بینی بقیه اسفنکتر داره!!
7.اگه من جای شما بودم میگفتم از این به بعد هر جا رفت تو هم باهاش برو!
کوتاه بودن اما شاد
پ.ن۲:راست میگه دیگه اتفاقا عیب بزرگیه!خونه باید یه چیزی واسه تفریح داشته باشه!

سلام
واقعا
اسفنکتر
ویزا بهش نمیدن خو!
ممنون
پس واجب شد عوضش کنیم!

وکیل پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:50 ب.ظ

سلام،ممنون که مینویسین، یه بار تو خیابون جلوی دفتر منتظر بودم، یکی اومد آدرس پرسید، نمیدونستم، گفتم بلد نیستم! شروع کرد به داد و بیداد که چرا بلد نیستی؟!!!! منم این شکلی هنگ کرده بودم
یه بار هم دوستی به پسر ٥ سالش گفت بیا به دکتر x سلام کن،( استادمون، دکترای حقوق) ، پسرش گریه کرد در رفت که نه!!!! دکتر آمپول میزنه!!!! راستی دکتر جان،خدا خرجتو زیاد کنه!

سلام خواهش
خب راست میگفته چه معنی داره آدرس بلد نباشین؟!
خوبه نگفته پس حقوقمو بده

یک داروساز پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:36 ق.ظ

سلام دکتر.
ای لعنت به این چوب بستنی!!
عادت به آمپول؟!
عماد ما عمرا جرات یه همچین کاراییو داشتیم. انقدر بچه مثبت بودیم...

سلام خانم دکتر
واقعا
آره دیگه هرکسی ممکنه معتاد بشه!
واقعا

دلی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ق.ظ

سلام دکتر

کوتاه بود و مفید!

البته خوب آقا عماد میتونه کنتور آب رو ببنده....یا آبگرمکن رو خاموش کنه...به شرطی که اینام بیرون حمام باشه

بری براش خواستگاری یا بری خواستگاریش؟؟؟

سلام
ممنون
یعنی شما خونه سراغ دارین که کنتور آبش توی حمام باشه؟!
اینجا هردوشون به یه معنی به کار میره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد