جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (113)

سلام

۱. پیرزنه گفت: اونقدر سرم گیج میره که وقتی دارم از این طرف میرم انگار دارم از اون طرف میرم!

۲. معاینه بچه تموم شد. پدرش بهش گفت: بلندشو تا بریم. بچه گفت: چوب بستنی که بهم نداد!

۳. به مرده گفتم: نوار قلبتون مشکل داره حتما باید برین پیش متخصص. گفت: آخه برم پیش متخصص بگم چی؟!

۴. پیرزنه گفت: نمیدونم چرا وقتی خون دماغ میشم هیچ کنترلی روش ندارم!

۵. خانمه گفت: میشه سونوگرافی حاملگیمو توی دفترچه خواهرم بنویسی؟ گفتم: نه گفت: چرا؟ گفتم: چون مجرده!

۶. به خانمه گفتم: میتونین بمونین براتون سرم بنویسم؟ شوهرش گفت: این چربی داره طوری نیست سرم بزنه؟!

۷. (۱۶+) خانمه گفت: شوهرم گاهی میره خارج از کشور. نمیدونم چرا هروقت از خارج میاد من عفونت میگیرم؟!

۸. به خانمه گفتم: سرفه هم میکنین؟ گفت: میخوام سرفه کنم. سینه ام نمیگذاره!

۹. درحال معاینه بودم که مرده گفت: راستی سرم هم درد میکنه ها حواست جمع باشه!

۱۰. به پیرزنه گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: نه میترسم به آمپول عادت کنم!

۱۱. مرده ساعت دو صبح اومد و گفت: هرکار کردم خوابم نبرد گفتم بیام یه فشار بگیرم!!

۱۲. مرده گفت: شدت سرماخوردگیم درحد متوسطه!

۱۳. (۱۶+) خانمه گفت: درست مثل گوسفند بعد از زایمان ترشح دارم!

پ.ن۱: نمیدونم چرا این بار همه خاطرات کوتاه بودند!

پ.ن۲: عماد میگه: میدونی عیب این خونه چیه؟ میگم: چیه؟ میگه: مثل اون خونه نمیتونم وقتی توی حمام هستی چراغ حمامو خاموش کنم بهت بخندم!

پ.ن۳: تصادفا با یکی از پرستاران بیمارستانی برخورد کردم که دانشجوئیمو اونجا گذرونده بودم. مدتی با هم صحبت کردیم و درباره بقیه همکارانش تبادل نظر (!)‌کردیم. از خوشحالی شون خوشحال شدم و از مرگ یکیشون ناراحت. اما جالب تر از همه وقتی بود که گفت: از کِیست خبر داری؟ گفتم: کِیس؟ کیس من دیگه کیه؟ گفت: .... دیگه. گفتم: اون برای من هیچ فرقی با بقیه پرستارها نداشت. گفت: شوخی میکنی. اون که خودشو آماده کرده بود به زودی بری براش خواستگاری! هروقت وارد بیمارستان میشدی ما فورا بهش زنگ میزدیم و میگفتیم کی اومدی و کجا رفتی و چی پوشیدی و ....!

خدائیش هنوز توش موندم که من چه رفتاری از خودم نشون دادم که اون بنده خدا چنین فکری کرده؟

جالب تر اینکه خود همون پرستار گفت: اما خودمونیم دکتر! شانس آوردی نگرفتیش (!) وگرنه هنوز هم بچه دار نشده بودی!

نظرات 73 + ارسال نظر
الی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.adrinabanoo.blogfa.com

چه پرستار نامردی نگفت شما خبر نداشته باشین آبروی همکارشو برده

اتفاقا خبر هم نداشتم!
گرچه اون پرستار بنده خدا هم الان بیشتر از هزار کیلومتر با ما فاصله داره ظاهرا

فائزه پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 ق.ظ http://scarecrow9.blogfa.com/

ممنون

دیادیا بوریا پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:05 ق.ظ http://verach.blogsky.com

سلام دکتر جان
مثل همیشه نکته سنجی تون باع شد که پست شاد بنویسید....دلم برای مورد 7 سوخت....یعنی من عاشق این کارهای عماد هستم. مطمئنم راهش رو پیدا می کنه بازم و مورد اخر....چیزی نگم بهتره...ازشما بعید بود دکتر

سلام از ماست
ممنون
دقیقا
شما طرف مائید یا اون؟!
وا من چکاره بیدم؟!

بیوطن پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:36 ق.ظ

سلام

۷: میپرسیدی بگو کدوم کشور میره ماموریت تا بگم نوع عفونت چیه ...
زامبیا : ایدز
استامبول :....
دب ی:....
مطمئینم شوهرش پاش به هارلم نمیرسه و الا میگفتم
:س ...لیس

راستی از کیست چه خبر ؟ حال و احوالش خوبه
هر از گاهی فن هاشو بده برات گردگیری کنن ...سرو صداش رو اعصابه
تا

سلام
زامبیا؟!
شما که میدونین مردان این ولایت اکثرا کدوم طرف میرن
الان کلی ازم فاصله داره ظاهرا

دکتر پرتقالی پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 ق.ظ http://dr-orange.blogfa.com

چه ایده الهای جالبی دارن بچه ها برای خونه خوب. عماد هم ازون باهوشاستا

واقعا
ممنون

اسطوره چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:40 ب.ظ http://oos2re.blogsky.com

دکتر جون اگه کامنت نمیذاریم دلیلش این نیست نمی یایمو نمی خونیم و به یاد نیستیما
گفتم که بدونی

شما لطف دارین دوست بندری من

زبل خانوم چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:50 ب.ظ http://zebelestan.wordpress.com

در ضمن من اپیدم..با کلی مطلب جدید..

من و این همه خوشبختی؟

زبل خانوم چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:49 ب.ظ http://zebelestan.wordpress.com

1. دقیقا کدوم طرف!!؟؟؟
2.ما یه بچه بود به تریتب چوب بستی برمیداشت و با دندونش می شکست دوباره میخواست...

5. خو بچیز خاص نیس.... ما یه زنه بود مطلقه حالا دفترچه گرفته بود به عنوان فرزند دختر یعنی زیر نظر پدرش..میخواست کورتازبشه دکتر ننوشت گفت مشکل ساز میشه

6. اب و هوا خارجه!!!! عادت نداره

12. متوسط روبه بالا یا روبه پایین
13. گوشفند!!!!!!

پ .ن 2: خدا این شادی رو از بچه های ما نگیره..!!!

پ.ن 3 : خدانکنه یکی بخواد خودشو بچسبونه به کسی..از اینکه محلشم نمیدی میگه میخواد تابلو نشه.....جان!!!

ممنون از نظرتون
اما هنوز نفهمیدم توی اون نقطه چین سطر آخر چی باید بگذارم!

یاس چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:16 ب.ظ http://yas1187.blogfa.com

سلام
برا منم جالب بود.
طفلک بچه(عماد) دلخوشیشو ازش گرفتین!
واقعا چرا مردا اینطورین؟ااصلا هواستون به رفتارتون و تاثیراتش رو بقیه نیستین؟آخه چرا؟لطفا پاسخگو باشین!

سلام
ممنون
واقعا
من که اصلا هواسم نبود!
مسئولین رسیدگی کنند!

فردا چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:46 ب.ظ http://mef84.blogfa.com

5 => این یکی که دیگه از شاهکارای خودتونه!!! اون وقت اون خانمه نگفت مگه شناسنامه س که وضعیت تاهل هم توش معلوم باشه؟!!
پ.ن3 ) عجب! عجب! و عجب تر قضاوت درباره بچه دار شدن اون خانوم... عجب!

5. یعنی شما تا حالا اون قسمت فرزند دختر یا همسرو توی دفترچه ندیدین؟
واقعا واقعا و واقعاتر!

پروانه چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:40 ب.ظ http://bestmoments.blogfa.com

سلام
1. وای
2.آخی!
7.اوه...
11. یعنی منم وقتی خوابم نمیبره برم فشار بگیرم؟؟؟!
13.جانم؟!؟!
پ ن3:عجب!!

مرسی دکتر خیلی خندیدم

سلام
ممنون از نظرتون
خواهش

[ بدون نام ] چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:28 ب.ظ

:)) سرگیجه جالب بود. حواستون جمع باشه !!

فشار خون بهانه بوده دلش برای دکتر تنگ بود، بیخواب شده بود



چه طرز تفکری ! شانس! نگرفتی! گاهی حتی توی لحن شوخیها هم طرز تفکر آدمها معلوم میشه

چشم
مرد بودا!
واقعا

مینا چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:27 ب.ظ

سلام
شنیدید میگند: " دل به دل راه داره ، تونل داره ، قطار داره ، کشتی داره و ... "
چطوری اون شما را دوست داشته و عاشقتون بوده و شما هیچ حسی بهش نداشتید؟؟؟

سلام
شنیدم اما علم غیب ندارم!

شیدامهرزاد چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:14 ب.ظ http://manohichkas.mihanblog.com

سلام.چه وبلاگ جالبی دارید!این خاطرات واقعی هستن یافقط طنازی شماست درنویسندگی؟!متون جالب هستن.موفق باشید.

سلام ممنون
قسم میخورم که حقیقت را می نویسم و هیچ چیز جز حقیقت نمی نویسم!
ممنون

مژگان امینی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:21 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

خوب خنده بر هر درد بی درمان دواست .الهی که دچار درد نشید و گذرتون به دکتر و بیمارستان نیفته.

ممنون
آمین

فروز مامان دیانا چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:52 ب.ظ http://diananini.blogfa.com

مثل همیشه عالی و بعضاً خنده دار ، خصوصاً مورد 2
پ ن 3 : آنی خانوم تشریف بیارین اینطرف ببینین چه خبره ؟

ممنون
قبلا بهش گفته بودم!

سنجاقک چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:16 ب.ظ

یعنی الان یه ادم خیلی بدبخته که با یکی که بچه دار نمیشه ازدواج کنه؟!

قابل توجه پرستار مربوطه!

شیما چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:28 ب.ظ

سلام دکتر خوبین؟
چقدر دلم برا اینجا تنگ شده بود
هیچی نشد
سراسری پزشکی قبول نشدم آزاد میخونم...

سلام ممنون
ممنون
اشکالی نداره آزاد هم خوبه

گیلاس آبی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:16 ق.ظ http://thebluecherry.blogfa.com

دکتر ازت بعید بود!!
دل یه عاشقو شکوندی؟!
چطور تونستی با احساساتش بازی کنی؟!
هاااااا
اصلا قلب داری دکتر؟!
میدونی شالاپ شولوپ,شالاپ شولوپ قلب یه عاشق
برای معشوق یعنی چی؟!
بی احساس......

وا
من میگم تا اون روز اصلا از چیزی خبر نداشتم باباجون!

مژگان امینی چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:35 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

2 حالا بستنی نمی دید چوبش را بدهید.
8یک دفعه یک آدرسی از یک نفر پرسیدیم آن قدر وسط حرفش گفت حواستون باشه که ما خود آدرس را نفهمیدیم و محل را پیدا نکردیم!
10 اعتیاد خانمان سوز است.
پ ن 2 به فکر تعویض منزل باشید
پ ن 3 به به ! آنی آنی کجایی؟

ممنون از نظرتون
پ.ن2: یعنی باز یه جا بریم که بهمون بخنده؟!

باران چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:25 ق.ظ http://barf-va-baran.mihanblog.com

وااااااااااااااااااااای مردم از خنده...
چقد جالب بودن...روحم بسی شاد شد!
کِیس
خوبه که خیلیا از این کارا میکنن

ممنون از لطفتون

دکتر نیلوفر چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:24 ق.ظ

سلام دکتر جان. خسته نباشی. وقتی وبلاگتون رو میخونم احساس میکنم عجب شغل با مزه ای داریم ما ها. خیلی خوبه. بعضی وقتا بعضی مریضا یه حرفایی به آدممیزنن آدم میمونه مثلا چرا اینو به من گفت بعد یهو میگه خوب دکتر تو محرمااسراری دیگه...
خدا رو شکر که بچه دار شدین دکتر. خدا رو شکر...

سلام خانم دکتر
ممنون از نظرتون

فرشته سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:25 ب.ظ

سلام آقای دکتر
باوجود اینکه کوتاهن ولی جالب بودن...

3-
5-
11- فک کنم باید به این بیمارا راههای جایگزین رو هم یاد داد!!!!

سلام
از لطفتون ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد