جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (106)

سلام

تابستون امسال هم مثل سالهای پیش مدتی توی طرح سنجش دانش آموزان بدو ورود به دبستان شرکت کردم و خاطرات این پست متعلق به همون روزهاست:

۱. به خانمه گفتم: وزن بچه تون خیلی بالا بوده باید آزمایش بده. گفت: وا پس ما هی توی خونه بهش غر می زنیم میگیم چیزی نمی خوری!

۲. خانمه یه دفترچه زردرنگ آورد و داد دستم و گفت: مسئول بهداشت میگه من از این چیزی سردرنمیارم بدین به دکتر! وقتی نگاه کردم دیدم دفترچه ثبت تزریق واکسن توی ایالات متحده است برای بچه ای که متولد اونجا بود (میدونم خنده دار نبود اما تا حالا ندیده بودم خو!)

۳. به مرده گفتم: خود بچه تون هیچ ناراحتی نداشت؟ گفت: چرا خیلی زودرنجه. بچه های داداشمو بهشون کشیده میزنی چیزی نمی گن اما این ناراحت میشه!

۴. به خانمه گفتم: بچه تون هیچ ناراحتی داره؟ گفت: بله وقتی گریه میکنه دیر ساکت میشه!

۵. به مرده گفتم: دخترتون سابقه هیچ بیماری نداشته؟ گفت: دخترم همین حالا کوهنوردی هم می کنه. دختره گفت: همین حالا از یه کوه هائی بالا میرم که شما هم نمی تونین بالا برین!

۶. بچه از مادرش پرسید: چرا دکتر داره فشارمو می گیره؟ مادرش گفت: چون پسر خیلی خوبی هستی!

۷. به خانمه گفتم: قد بچه تون کوتاه بوده. گفت: طبیعیه. ما کلا جزء خانواده آدم کوتوله ها هستیم!

۸. خانمه گفت: من خودم دیابت دارم ولی بچه ام هیچ ناراحتی نداره. وقتی توی جدولشون تیک زدم، بچه به مادرش گفت: چرا تو یکی داری من هیچی؟!

۹. معاینه بچه تموم شد و داشت با مادرش از اتاق می رفت بیرون که مادرش برگشت و گفت: ببخشید ما یه ترازوی دیجیتال توی خونه داریم که وقتی روش می ایستیم error میده. میدونین مال چیه؟!

۱۰. فشار بچه رو که گرفتم به مادرش گفت: بپرس ببین این فشارسنجو از کجا خریدن ما هم بخریم؟!

۱۱. توی یکی از پایگاه ها با همکاری که بهداشت دهان و دندان کار می کرد توی یه اتاق بودیم. داشت یکی از بچه هارو می دید که بچه گفت: من روزی سه بار مسواک می زنم. همکارمون پرسید: واقعا روزی سه بار؟ مادرش گفت: حواست باشه هروقت دروغ میگی مورچه ها دورت جمع میشن!

۱۲. بچه به خانم مسئول بهداشت دهان و دندان گفت: نمی دونم چرا وقتی مسواک می زنم موهاش میره لای دندونهام!

پ.ن۱: بالاخره امتیازات لازم برای پروانه مطبو جمع کردم و بردم پیش مسئولش که گفت: طبق قانون جدید باید امتیازات امسالو هم جمع کنی. امروز با امتیازات امسال رفتم که گفت: پرینترم خرابه گواهیو پرینت بگیرم بهت بدم! (نمی دونم میشه من بخوام یه کاری انجام بدم و راحت انجام بشه؟!)

پ.ن۲: دوستی تعریف میکرد: برای یکی از دوستان یه کار واجب پیش اومد که باید هرچه زودتر میرفت تهران. ماشین نداشت، یه زنگ زد به یه آژانس و قیمت آژانس تا تهرانو پرسید. بعد یه فکری کرد و یه نگاه به ساعتش کرد و رفت. چند ساعت بعد از تهران زنگ زد که: با هواپیما اومدم، هم سریع تر بود هم ارزونتر!

نظرات 42 + ارسال نظر
آذرخش پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ http://asarakhsh.persianblog.ir

چند بار بچه های با سن بالاتر رو دیدم که برای عمل آورده بودن ( یکطرفه البته ) و سعی کردم که حداقل من علیرغم میل باطنی جدی اش بگیرم
چیزها میبینیم و میشنویم که این بی دقتی ها رو بعید نمیدونم

حق با شماست

mahdiye دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 03:28 ب.ظ http://www.najor72.blogfa.com

سلام حالت خوبه؟‎ ‎
وب خوبی داری قشنگ مینویسی ؛
موفق باشی دکی جون آرزوی بهترینا برای شما؛

مخلصیم

مریم1 چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:48 ب.ظ

سلام خیلی خاطراتتون قشنگ بود، خداییش خودتون خندتون نمیگیرفت از حرفای این ملت؟

سلام
ممنون
گاهی چرا!

سودی جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:39 ق.ظ

جالب بود. موفق باشین

ممنون

ریحان جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:14 ق.ظ http://itwasntme.persianblog.ir

حال کردم با شیوه ی تربیت پدره که کتک می زنه و منتظره بچه خوشحال هم بشه!

پزشک تازه کار پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:45 ب.ظ

سلام، ممنون از این که آپ کردین
منتظر خاطرات بعدیتون می مونیم.

سلام
ممنون از لطف شما

مامان پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:06 ب.ظ http://namopa.blogfa.com

سلام دکتر جان ..خسته نباشید ...
3و 4 خیلی جالب بود .........چه بچه های مظلومی ..کشیده می خورند ناراحت نمیشن......
خیلی ها فکر می کنند دکترها باید همه چیز بدونند ...خوب چرا ERROR می داده خوب ؟؟؟..........
پ ن 1 : ربطی به شما نداره ...ایرانید اااا ...یادتان رفته ؟؟؟

سلام ممنون
ممنون
توی جواب کامنتهای قبل عرض کردم
نه یادم نرفته

خاله زنک پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ق.ظ http://khalezanak.persianblog.ir/

یادم باشه بچه رو بردم دکتر مواظب حرف زدنم باشم
امیدوارم موفق باشید و پشت سد هیچ پرینتر خرابی گیر نکنید

:)
ممنون از لطفتون

شاعر شنیدنی ست پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:28 ق.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

پس حتما منم دختر خوبیم که دکتر هی فشارمو می گیره!!! زودتر می گفتی خبببب

به روزم

حتما!
مزاحم می شم

پونی چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:28 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

خاطرات جالبی بود

با اون بچه های بین المللی فکر کنم تجریش مطب زده باشین

ممنون
تجریشم کجا بود؟
من که گفتم این خاطرات مربوط به طرح معاینه بچه های بدو ورود به دبستانه

آزیتا چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:19 ب.ظ

من تو طرح معاینه تستیسو همیشه انجام میدادم واسه بچه مدرسه ایها.شاید 500نفر میشدن.همه نرمال بودن ولی در نهایت جوابمو گرفتم . یکیشون با تشخیصم عمل شد.کیف کردم.پس در نرو دکتر!

:)))

هلیا چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:39 ق.ظ http://manvafardaham.blogfa.com

سلام
3.این دیگه نوبره
4.مثه منه
6.ایول مامان
اخه ی خیلی وقت بود نیومده بودم وبلاگتون الان که اومدم دیدم چقدر تغییر داشتین

سلام
ممنون از نظرتون
6.امیدوارم هیچوقت گریه نکنین که بخواین دیر ساکت بشین
حالا بهتر شده یا بدتر؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:30 ق.ظ

:)) چه مادر سه کنی بوده بیچاره بچه !

ترازوی دیجیتال ... واقعا؟؟!!!!

حالا با این اتفاقات و سوالات عصبانی میشین یا میخندین ؟؛)‌

واقعا (کدوم یکی حالا؟!)
واقعا
معمولا خنده ام میگیره

اقای حس هفتم سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:11 ب.ظ http://seventhhess.persianblog.ir/

احتمالا ترازوی اون خانم از اونایی بوده که در کسری از ثانیه سرعتش از صفر به صد میرسه....!! خب اونم حدی داشته دیگه نتونسته تحمل کنه ارور داده.
بهش می گفتین: کنترل آلت دلیت!! رو بگیر یه بار ریست میشه درست میشه

احتمالا

فاطمه سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:42 ق.ظ http://www.radepayegol.blogfa.com

این دفه خیلی جالب تربودن.کارکردن بابچه ها خیلی شیرین ترازافرادمسنه.

عکس دفترچه خارجکیو رومی ذاشتید ماهم ببینیم.

ممنون اما خودم این طور فکر نمی کنم!
آخه می شد عکس گرفت؟!

باران دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:28 ب.ظ http://barf-va-baran.mihanblog.com


خیلی جالب بود...

ممنون

tecton دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:25 ب.ظ http://S-parlos.blogsky.com

شغل جالبیه دکتری...با سختی های خودش...اما من نتونستم انتخابش کنم...
جالب بود.

واقعا اما شما هم کار اشتباهی نکردین

زهرا دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ http://roozhaie-zendegi.blogfa.com

سلام
۱-اصولا مادرها همیشه فکر میکنند بچه هاشون کم خورن!حتی اگه بچه هاشون در معرض ترکیدن باشن!
۲-عیبی نداره آقای دکتر ما هم تا حالا ندیدیم!
۳-خدا رو شکر که فقط ناراحت میشه
۶-اتفاقا مادر منم بچگیام همینجوری سرمو شیره میمالید!
۹-مال چی بود؟!!!
۱۱-به ما میگفتند خدا سنگت میکنه!
پی نوشت۱:درست میشه ایشالا

3.واقعا
6.واقعا؟!
9.توی جواب کامنتهای قبلی عرض کردم

سیمن دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:14 ب.ظ

سلام دکتر جون
خاطراتتون همه جالب هستند از جمله خاطره شماره ۲ .قرار نیست که هر خاطره جالبی خنده دار باشه.
پ.ن. قوانین مرفی رو قراموش نکنید.

سلام
ممنون از لطفتون
اگه چشمم به این مورفی بیفته ....!

زهره خاموش دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:03 ق.ظ

از همین الان سوال پیچ شروع شد

Maryam دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:25 ق.ظ http://soir.blogfa.com

سلام.
‏3. چه بچه نازک نارنجی!!!!!
پ ن1: منم مثه شمام. اصن استاد گره کاری. واسه هرکاری باید عزممو جزم کنم واسه هفت خان رستم.

سلام
خیلی
پس همدردیم!

ماتاو یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:51 ب.ظ

سلام دکتر جون!
ما بالاخره وغغغغغغغت کردیم سری به دوستان با معرفتمون بزنیم... نمی دونم چرا یه ذره از این معرفت رو نمی تونیم ازشون قرض بگیریم... مث همیشه از لبخند تا خنده تو نوشته هاتون بود به خصوص اون ارور ترازو عالی بود.
راستی مبارکا باشه می خواین مطب بزنین!پس
از حالا گل و شیرینی نثارتون.

سلام
جل الخالق
میدونین همین حالا داشتم براتون کامنت میگذاشتم؟
گفته بودم دیگه تکرار نشه ها!

فضایی یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ب.ظ http://crazywriten.mihanblog.com

سلام

انشاالله موفق باشید

سلام
ممنونم

دکتر نیلوفر یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:25 ب.ظ http://davadarmun.blogfa.com/

وقتی پستای شما رو میخونم خیلی شاد میشم. امیدوارم موفق باشین... و پستاتون مستدام

امیدوارم همیشه شاد باشید

گرونا یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ب.ظ

سلام...چند روز خوندن کامل وبلاگتون وقتمو گرفت اما حسابی بهم چسبید......موفق باشید دکتر

سلام
شرمنده که باعث تلف شدن وقتتون شدم!
باز هم تشریف بیارین

سارا یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:00 ب.ظ http://avayesokoot.blogfa.com/

بازم عاااالی بووود دکــتر

6.به نظر منم دلیلش قانع کننده بوووده!!!
8.
11.مورچه ها دورت جم میشن؟؟؟یادم باشه به بچه هایی که دروغ میگن بگم حتمن!!

پ ن2.هواپیما ارزون تر از آژانس؟؟؟؟

واقعا؟ ممنون
واقعا
فقط مواظب باشین اونقدر دورش مورچه جمع نشه که برش داره و ببره

دکتر نفیس یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:47 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

7. منطقی !
9.:))))))))))))))))))
این امتیازات مطب و اینا رو از کجا می بینین و اینا ؟

خیلی هم منطقی
ممنون
از سایت ircme.ir

آذرخش یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:49 ب.ظ http://asarakhsh.persianblog.ir

با حاضرجوابی مورد 5 - دخترک کوهنورد - حال کردم، راستی اینقدر تابلو هستید که اونم فهمید از کوه نمیتونید بالا برید ؛-)
یه سال زمان طرح شرکت داشتم، و معاینه ژنتالیای پسربچه ها سخت بود انجام دادنش، البته اغلبشون وقتی همراهشون بیرون میرفت راحت تر برخورد میکردن

تابلو اون هم بدجور!!
من که تا اونجا که بشه از زیر این قسمتش درمیرم
یعنی هنوز هستند خونواده هائی که تا این سن متوجه مشکلی در این قسمت نشده باشند؟

مریم یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:26 ب.ظ

سلام
من دیگه دارم به خوانندگان همیشه ی نوشته هاتون تبدیل میشم.
واقعا لذت بردم.

سلام
اگه از این پست لذت بردین پس وقتی پست بعدو بخونین چی میگین؟ :دی

سلام یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:53 ب.ظ

سلام در جواب دوستمون که گفتند از پزشکی خوندن پشیمون هستید: به نظر من تنها شغل مفید جامعه است. ایشاله درامدش براتون زیاد بشه.ممنون که وقت میگذارید و مطلب میگذارید من مرتب سر میزنم ولی چون شیرازی هستم حوصله کامنت گذاشتن را ندارماتفاقا خیلی هم پست حالبی بود. در جواب 9 چی گفتید؟

سلام
گفتم گاهی پشیمون میشم نه همیشه
توی جواب کامنتهای قبلی عرض کردم

وانی یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:41 ب.ظ

می بینم مراجعینتون با بلاد کفر ارتباط دارن!!
واآی خانواده ی لی لی پوتی ها
امان از زبون بچه های این دوره. خیلی جالب بود .ایشالا دفه بعد که رفتین برق نره پرینترشون کارتریج تموم نکرده باشه و اساسن بخشنامه ی امتیاز ها دو برابر نشده باشه!!

اون هم چه ارتباطی!

آمین

زهره خاموش یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:17 ق.ظ

دکتر جان میفرمودید کجایید دخمرمو میآوردم پیشتون...البته باباش میاوردش تا شما راحت باشین ولی بعد من دخمرو سوال پیچ میکردم

مطمئنین نیاوردین؟

mahsa یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:18 ق.ظ http://med90mahsa.blogfa.com

سلام دکتر جان.بیشترش بامزه بود

سلام ممنون

sahar یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:44 ق.ظ

سلام

خسته نباشید و مرسی‌.

حالا فشار سنجتون رو از کجا خریدین؟

سلام
ممنون
من نخریده بودم متعلق به اداره بود

حنانه یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:51 ق.ظ http://bahare-zendegie-hana.blogfa.com

خیلی باحال بودن

ممنون

مهرناز شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:52 ب.ظ http://shahabsam.blogfa.com

شالیزه شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:16 ب.ظ http://www.bali-baraye-paridan.blogfa.com

خیلی باحال بود....اصولا بعضی آدما اگه در جعبه کمکهای اولیه خونشون درست حسابی چفت نشه هم،فکر میکنن دکتر دلیلشو میدونه

ممنون

خبرنگار شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:15 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

آخر نفهمیدین برا چی ترازوشون ارور میده ؟

توی ترازوی خودمون که اول باید روش یه فشار بیاریم و رهاش کنیم تا اعدادش ظاهر بشه بعد ازش استفاده کنیم
دیگه نمی دونم ترازوی اون خانم هم از همین نوع بود یا نه؟

فاطمه شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:37 ب.ظ

7 و 9 خیلی بامزه بودن...:)))))
شما پشیمون نیستین از اینکه پزشکی خوندین؟

ممنون
گاهی چرا
مثلا شیفت دیشب
واقعا پدرم دراومد!

فاطمه شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:35 ب.ظ

باید رُک بود ؛ پس میگم ک خاطرات ایندفه برعکس دفه های قبل جالب نبود ! :)

اون یکی فاطمه که گفت دوتاشون جالب بودن که
شرمنده

mahtab شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:54 ب.ظ http://neveshtehayemahtab.mihanblog.com

مثل همیشه جالب بود.
آفرین دختر6ساله کوهنورد!!

ممنون
واقعا

سنجاقک شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:43 ب.ظ

خیلی جالب بودن.حتی دو

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد