جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

لطفا ترجمه نشود

سلام

هفته پیش بود که یکی از اقوام توی بیمارستان بستری شد.

باتوجه به اینکه قرار بود روز بعد مرخص بشه و اون روز هم من شیفت عصر و شب بودم فقط یه کار می شد کرد و اون هم اینکه صبح که توی یکی از درمونگاه های شهری درحال دیدن مریض بودم، بعد از تموم شدن مریض ها و پیش از رفتن سر شیفت برم بیمارستان و همین کارو هم کردم.

رفتم دم در بیمارستان. نگهبان دم در یه پسر جوون بود که من نمیشناختمش و او هم منو نمیشناخت. ظاهرا بعد از فارغ التحصیل شدن من اومده بود سر کار و طبیعتا نمی خواست اجازه بده من برم توی بیمارستان. اینجا بود که دست به دامان نظام پزشکی شدم.

همون طور که اگه مجله نظام پزشکی نبود نمی فهمیدیم که اعضای شورای عالیش هر ماه دور هم جمع میشن و برای هم نوشابه باز میکنن. یا نمی فهمیدیم که مثلا کلی تور دور اروپا و مکزیک + کوبا و .... با تخفیف ویژه برای خانواده پزشکان هست که میتونیم چند سال به صورت خانوادگی اعتصاب غذا کنیم تا بتونیم پول یکی از اونهارو برای خونواده مون دربیاریم. یا حتی نمیفهمیدیم که میتونیم چند صد کیلومتر بریم تا برسیم به تهران و با تخفیف توی زمین های تنیس مجموعه ورزشی انقلاب ورزش کنیم و ....

بگذریم. برای اولین بار بعد از این همه سال از نظام پزشکی کمک گرفتم. البته از کارتش. کارت نظام پزشکیو از جیبم درآوردم و گرفتم جلو چشم نگهبان در بیمارستان و گفتم: خوب توجه کنین، میدونین چه کسی در برابر شماست؟ مامور مخصوص ... (نه انگار اینجاشو نگفتم!) 

نگهبان بیچاره چشمش که به کارت افتاد در رو باز کرد و رفتم توی بیمارستان. آماده بودم که کارتو به نگهبان در ورودی هم نشون بدم که متوجه شدم یکی از نگهبان های قدیمی اونجاست که موقع دانشجو بودن من هم همون جا بود و خوشبختانه منو شناخت و بدون هیچ حرفی منو فرستاد توی بیمارستان.

خلاصه که با همین روش خودمو به بخشی که مریضمون بود رسوندم و بعد به اتاق اون که درست برخلاف همه فیلم ها و سریال های ایرانی اتاق اول راهرو و سمت چپ بود.

تازه با مریضمون مشغول صحبت شده بودیم که یکی از اساتید محترم اونجا (که البته منو نمیشناخت) با چند نفر دانشجو به دنبالش اومدند توی اتاق. گروه آموزشی رفتند بالای سر یکی از مریضهای اون اتاق و استاد شروع کرد به توضیح دادن برای دانشجوها. تنها فرد آشنا توی اون گروه خانم پرستار همراهشون بود که بدون هیچ صدائی و با تکان دادن سر با هم سلام و احوالپرسی کردیم.

استاد درسشو داد و با گروه دانشجوهاش از اتاق خارج شد. مریض هم رو کرد به فامیل بستری ما و گفت: میگم چه قشنگ حرف میزدند. اما من که اصلا نفهمیدم چی گفتند!

پیش خودم فکر کردم: واقعا خدارو شکر که نفهمیدی چی گفتند! من که اگه به جای تو بودم الان سکته رو زده بودم! 

برای کسب اطلاعات بیشتر این هم ترجمه بخشی از سخنان استاد، از زبان پزشکی به زبان آدمیزاد!!:

توده های موجود توی این ناحیه از بدن میتونن خوش خیم باشن یا بدخیم. اما شاید بهتر باشه برای این مریض یه دسته سوم هم تعریف کنیم و بهش بگیم یه توده بدخیم بی پدر و مادر! چون با سرعتی خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو بکنین داره کل بدن مریضو میگیره. الان اون جراحی که برای جلوگیری از انتشار سرطان پای این مریضو قطع کرده اشتباه کرده. مگه این مریض چندوقت دیگه زنده است؟ باید میگذاشت توی این چند صباحی که زنده است از زندگیش لذت ببره.

الان این مریض از عذابی که ما پزشکها براش ایجاد کردیم بیشتر داره زجر میبره تا از بیماریش.

یه پزشک خوب باید بدونه چه زمانی نباید برای مریض کاری انجام بده ....

پ.ن1: به لطف خانم لیلا که اولین کامنتو توی پست قبل برام گذاشته بودند تونستم بقیه مرورگرهارو هم یکی یکی برگردونم. از لطفشون ممنون.

پ.ن2: برای عماد یه کیف مدرسه خریدیم. چند روز بعد یه قسمت از کیف پاره شد. آنی به کیف نگاهی کرد و گفت: نگاه کن تورو به خدا. انگار با آب دهن کیفو به هم چسبوندن! چند دقیقه بعد عماد درحالی که داشت با دقت به کیف نگاه میکرد گفت: بابا! چطور میشه با آب دهن دوتا پارچه رو به هم چسبوند؟!

پ.ن3: آآآآآآآآآ ......... اااااااااااا ........ بوووووووووووووووووووووووووووووفففففففففف ............ (بخشی از سخنان گهربار عسل خانوم که من و آنی هنوز به توافق نرسیدیم که چشمهاش چه رنگیه؟!)

نظرات 45 + ارسال نظر
سارا جون پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:15 ق.ظ

وای چقدر چرت پرت بود
قبول دارید

ممنون از نظرتون
از نظر من که همه پستهام چرت و پرتند

پزشک طرحی شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:15 ب.ظ http://www.pezeshketarhi.blogfa.com

سلام دکتر.
ای داد بیداد ، چه امکاناتی داره این نظام پزشکی ! ای دل غافل ! این طرح ما کی تموم میشه آخه ؟ بریم استفاده کنیم که تموم نشه !
تو اینترنیمون راند که تموم میشد ، همراهای مریض به ما همش می گفتن که استادتون چی گفت ؟! و خلاصه ما یه پا مترجم بودیم !

سلام
واقعا حیفه که استفاده نکنین!
میدونم چی میگین

مرجان-رشت دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:04 ب.ظ

واقعا" اینا رو نفهمید.دیگه دو سه تا کلمه ش رو میشد فهمید که!طفلی

آخه دو سه کلمه از این سخنرانی مبسوطی که من نوشتم که به جائی برنمیخوره خو!

بنفشه یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:09 ب.ظ

هییی ... امان از این دکترها که هیچی رو درست برا خود بیمار توضیح نمی دن!
من که ترجیح می دم اول به خودم به خودم بگن داری می میری.
همین چند روز پیش هم به دکترم گفتم: من که دیگه خوب نمیشم اذیتم نکنین ولی دکتره گفت: اینطوری نیست و خیلیا اینجوری بودن و خوب شدن. نمیدونم راست گفت یا الکی.

اما قبول کنین خیلی ها هم قدرت شنیدن چنین حرفیو ندارن
چی بگم والا؟

لالیکو چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:58 ب.ظ

یه بارم من رفتم واسه گوشم بیمارستان. زیادی وسواس به خرج داده بودم توی تمیز کردن زده بودم پرده گوشم رو ناکار کرده بودم. دانشجوئه هی می گفت این bloody هست وضعیتش. این قدر گفت که حرصم گرفت گفتم اینو که خودم هم می دونم بگو چکار کنم از بلادی بودن دربیاد.گاهی تا این حد توی تخصصی حرف زدن وسواس به خرج می دن دکترها

خوب لابد میخواستن شما نترسین :دی

پزشک تازه کار سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:56 ق.ظ

سلام، 1-در پست فقط در یک شیفت نوشتید برای بیمار مست، سرم و آمپول نوشتید. می شه بفرمایید چی می نویسید؟
2- مریض با نقرس حاد مراجعه کند، چی نسخه می کنین؟
ممنون

سلام
من معمولا سرم قندی و آمپول ویتامین ب6 براشون مینویسم که هم از استفراغشون جلوگیری میکنه هم کمبود ویتامین و انرژیو برطرف میکنه
میفرستمشون پیش متخصص :دی
اما خارج از شوخی برای نقرس حاد آلوپورینول نباید بدین اینجا هم به جز کلشی سین داروی دیگه ای نیست

دخترمهربون سرزمین احساس دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ب.ظ http://kindgirl510.blogfa.com

آپم و منتظر حضورتون

خودمونیم خوب تند تند آپ میکنینا!

هزارپا یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:31 ب.ظ http://1hezarpa.persianblog.ir/

سلام دکتر اومدم یه سلامی عرض کنم .امیدوارم خوب بخونید

سلام
از لطفتون ممنون
اما آدم عیالوار و درس خوندن؟

سارا یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:08 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

سلام
میتی کمان/ احترام بگذارید
اینا رو ب اون سرباز ِ میگفتین
اخی عزیزم بیچاره بیماره خدا رو خیلی شکر ک علم پزشکی اصطلاحات زیاد و سختی و داره و یه ادم معمولی چیزی رو متوجه نمیشه
بیچاره خیلی دلم واسش سوخت...خدا کمکش کنه و همینطور ب همه ی بیمارا
+ لطفا ب عسل جان یاد بدین ک اسم سارا رو تلفظ کنه

سلام
میخواستم بگم اما دیگه فرصت نشد
واقعا
اونو که چشم!

فضایی شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ب.ظ http://www.crazywriten.mihanblog.com/


دکتر نگرانتم کم کم داری بروتوس میشیا ... مواظب خودت باش

در ضمن مگه شما متخصص سرطانی؟

از کامنتتون تو پست ضرب السوال کلی خندیدم ...اومدم اینجا ولی با این جواب کامنت خورد تو ذوقم

بروتوس؟
یعنی دارم به سزار خیانت میکنم آیا؟
خنده تون مستدام
شرمنده اگه ناراحتتون کردم

یک داروساز شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:54 ب.ظ

دوره عمومی بچه هایی که کاراموزی بیمارستان دارن میگذرونن. رزیدنتای داروسازی بالینی(که پزشکها به اسم فارماکوتراپی میشناسن) هم کارشون سر مریضه. در نتیجه راندها و مورنینگهارو میرن به علاوه راندهایی که خودشون سر مریضها دارن.

واقعا؟
من نمیدونستم
ممنون از توضیحتون

فضایی شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ب.ظ http://www.crazywriten.mihanblog.com/



کاش پاک بشه از دیکشنریها ...منقرض بشه این کلمات

وا
اون وقت خرج زندگی ما رو کی میده؟

پونی شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

فرمایش شم انگیزه ای شد تا آپ کنم

پس بیام ببینم چی نوشتین؟

آذرخش شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:22 ب.ظ http://www.asarakhsh.persianblog.ir

اولا سلام - مدتها بود نیومده بودم -
ساعت های ویزیت و راند همه همراها رو بیرون میکنن ;-)
این جمله و تذکر معروفیه که یه جاهایی بهتره کاری انجام نداد! یا اینکه اگه سودی به مریض نمی تونی برسونی، حداقل ضرری وارد نکن!

سلام خوش اومدین
آخه کی میتونه دکتر ربولیو بیرون کنه؟!
واقعا

فاطمه شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.radepayegol.blogfa.com

آره واقعا خوب شد نفهمید چی گفتن

ولی چرانفهمید؟آهان زبونشون خیلی تخصصی بود ها

واقعا
توی هر جمله یکی دوتا اصطلاح پزشکی میپروندن

دلی شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ق.ظ

سلام
ذهن منحرف داشتن که بدتر از بازی با احساسات دختراست

منظور آب طبقه بالا بود نه آب طبقه پایین

سلام
وا حالا کی با احساسات دخترا بازی کرد؟

آنا شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ق.ظ http://www.anna1980.persianblog.ir

این دکتر والا خوب گفته..وقتی میبینید مریضدیگه هیچ امیدی به بهبودیش نیست خو کمتر زجرش بدین....
یه عکس جدید از عسل بذارید تا شاید ما تونستیم تشخیص بدیم چشاش چه رنگیه...

میترسم اون وقت به اتانازی متهم بشیم!
در این مورد به آنی مراجعه شود

شیما شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ق.ظ http://rozayekonkoriman.blogfa.com

سلام دکتر
والا الان بعضب روزا سبزه بعضی وقتاهم عسلی مبشه ولی بازم سبز توش هست!!!!!!

سلام
عسل هم تقریبا همین حالتو داره

یک داروساز جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ب.ظ

سلام دکتر. خسته نباشید
اتفاقا هفته پیش سر راند سر یه مریضی بودیم با کارسینوم آدرنال که اتفاقا گراند راند هم بود و کل اساتید جلوی مریض بینوا که خیلی بی حال و مظلوم بود و جلوی همراهش که با دقت گوش میکرد یه سری از این needed to be translatedها گفتن و رفتن من تمام مدت داشتم با خودم فکر میکردم چند درصدشو این بنده خدا میفهمه.
گاهی وقت ها خودمون هم سر کلاس داغ میکنیم با این لغات چه برسه به مریض بیچاره،

سلام
واقعا نمیدونم چه احساسی میتونن داشته باشن
راستی مگه شما هم توی این راندها شرکت میکنین؟

روزهای پیلگی جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:00 ب.ظ

اتند مغز و اعصابِ کودکان‌مون یه خاطره رو ده بار واسه‌مون تعریف کرده... واسه همه هم تعریف می‌کنه:
"یه شب یه بچه رو میارن بیمارستان با یه مشکلی. راندِ شبانه‌ی رزیدنتا با اینترنا و استاژرا بوده. یکی داره تشخیص افتراقیا رو می‌گه و این بین حالا یه چیزی هم می‌گه که توش تومور داشته...
مامانه داشته دقیق گوش می‌داده ولی حرفی نمی‌زده... راندِ اینا تموم می‌شه و می‌ره بیرون به بابای بچه می‌گه که 'ای داد بچه‌مون تومور داره!'
باباهه هم درجا سکته می‌کنه، می‌میره... واقعن می‌میره!"
حالا بچه‌هه هم چیزی‌ش نبوده‌ها، ولی باباهه واقعن مُرد
این استادمون هم هی راه می‌ره بهمون می‌گه شما هیچ وقت جلوی مریض و همراهاش ازین کلمه‌ها استفاده نکنین! خواستین بگین تومور هم بگین SOL. سایر کلمات ترسناک هم نگین!

واقعا؟
چه بابای دل نازکی!

sahar جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:59 ب.ظ

salam
khaste nabashid.
vase man ye jur dg pish umad.avayel ke zabaneman khub nabud ba shekayate khareshe poshte zanoo raftim motakhassese poost.aval dastyaresh sharhe hal gereft bad Dr umad bara in ke betunam pamo neshun bedam sare pa posht be Dr istade budam.Dr az man porsid kharesh dare?
man hamin juri room be difal vaystade budam ke khanum Dr ee goft aghaye Dr az u miporse ha.
kholase tarjome hamishe bad nist.

سلام
همه ماجرا یه طرف اون روم به دیفال هم یه طرف!

حنانه جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:14 ب.ظ http://zendegie-hana.blogfa.com

آخی ....
عسلجیگرمممممممممم

ممنون از لطفتون

مامان جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ق.ظ http://namopa.blogfa.com

نه دکتر جان خیلی بده آدم هیچی از حرفها رو متوجه نشه بخصوص وقتی می دونی در مورد خودته ...خیلی خیلی بده ...همراه با یه احساس تحقیر و احمق فرض شدن هست .... ...نمی دونم چرا تو ایران هیچ ضرورتی نمی بینن که برای بیمار یکم یکم فقط یکم توضیح بدن ؟؟؟؟ فقط نوصیه آخر رو می گن ......مثل اینکه با بچه طرف هستند ......والا این دوره زمونه ادم با بچه ها هم این طوری رفتار نمی کنه.......در حالی که تو کشور های دیگه توضیح کامل داده میشه....
دکتر جان اصلا اصلا خوب نیست خیلی هم بده ....ببخشید فکر کنم دلم پر بود ...
بله به عماد خان بفرمایید این روزها همه چیز به آب دهن بنده....کیف که خوبه
عسل خانم رو عشقه .....

شما درست میگین
اما خیلی راحت هم نمیشه به یکی گفت داری میمیری
میشه؟
چشم پیغامتونو به عماد می رسونم
ممنون

پونی پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:18 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

الهی بچه هاتون سالم باشن و تندرست

این کوچولوی ما روزوئلا گرفته بود یه هفته می سخت لاغر لاغر شده با موهای فرفری بلندش بیشتر تو ذوق میزنه

حالا بیا به بابا ننه هامون توضیح بده که به خدا ما بچه رو خوب نگه میداریم و بهش غذا هم می دیم!!!

ممنون
واقعا؟
هیچوقت از نزدیک مریضشو ندیدم!

A-R-I-Y-A پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:58 ب.ظ http://yad-e-ayyam.mihanblog.com/

خدا رو شکر که مریض از حرفای دکتر سر در نیاورده الا شنیدن تلفظ یه سری لغات شیک
پ. ن ۲:بچه ها خیلی با دقت به صحبتهای پدر و مادر گوش میدن حتی زمانیکه ما اصلا متوجه نیستیم پدر و مادر بودن سخت ترین کار دنیاس
پ.ن۳: خدا عسل خانوم و برادر بزرگوارشون رو زیر سایه ی والدین مکرمشون حفظ کنه انشاا...

واقعا
دقیقا
آمین یا رب العالمین

دخترمهربون سرزمین احساس پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:55 ب.ظ http://kindgirl510.blogfa.com

آپ تشریف داریم
تشریف بیارید

به سلامتی
مزاحم میشیم

دلی پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:38 ب.ظ

سلام

به نظر من این پست جالبی بود زیاد.
هم دلم واسه بیمار سوخت.هم از دکترا عصبانی شدم......هم خندم گرفت.هم تعجب کردم...
خداخیرتون بده دکتر..احساساتمو به بازی گرفتین

شاید با آب دهن نبوده با آب....

بعد عسل خانوم اینجوری میگن شما بهشون هیچی نمیگید؟؟

سلام
ممنون
وا من و بازی با احساسات دخترا؟ نمیگین آنی اینو بخونه کله منو میکنه؟!!
حرفهای بالای 18 که نمی زنین؟!
چرا هر روز یه شکم کتکش میزنیم :دی

شیمل پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:56 ق.ظ http://rozayekonkoriman.blogfa.com

سلام
هییییییییییییی
شماکه وبلاگ مانمیاین...
من الان 19سالمه هنوز به توافق نرسیدن چشمم چه رنگیه.واسه عسل خانوم شماکه زوده هنوز...

سلام
شرمنده عیالواریه دیگه
واقعا؟ حالا چشمهاتون چه رنگیه؟!

مژگان امینی چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

یک بار برای تیروئیدم رفتم بیمارستان واقعاً احساس خوکچه ی آزمایشگاهی بودن داشت خفه ام می کرد.
جمعه یک چکمه برای مینا خریدیم دیروز درزش شکافت!به عسل هم سلام برسانید و بگویید : آآآآآ بوووو ففف.

میفهمم چی میگین
پس چکمه هارو هم با آب دهن میچسبونن؟!
سلامت باشین چشم

masi چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ http://www.yasyas-66.blogfa.com

نه دکتر اتفاقا چون درست ترجمه کرده بودم ازم پرسیدن دانشجوى پزشکیم ،منم گفتم نه
بعدش میرفتن بیرون صحبت میکردن

عجب
پس این طور

مهدی چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:56 ب.ظ http://manabash.blogfa.com/

عرض کنم خدمتتون که :
پس براچی اسمشو گذاشتین عسل؟
حتما چشاش عسلی بوده دیگه...

اسم عسل از پیش از تولدش انتخاب شده بود

یه خانم مهندس چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:27 ب.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام
آخی بیچاره اون مریضه
عسل=

سلام
واقعا
ممنون

masi چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:35 ب.ظ http://www.yasyas-66.blogfa.com

سلام براى منم این اتفاق افتاده چند سال پیش ولى وقتى دکترم حرفش تموم شد خودم براش ترجمه کردم بعد دیگه جلوى من حرف نمیزدن میرفتن بیرون
ناز بشه این عسل خانم اینقده شیرین شده

سلام
خوب پس دیدین اشتباه کردین؟ :دی
ممنون از لطفتون

خانم گل چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:57 ق.ظ

آدرس ایمیله، فکر کنم اولش www گذاشتم.تو این موارد هم میخواین سوژه پیدا کنین

فروردین دُخت چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ق.ظ http://hamin-havaali.blogfa.com/

سلام
آخی چه خوب که نفهمیده چی گفته...
عکسشو بذارید ما رای میدیم که چه رنگیه!!!

سلام
واقعا
انشاءالله

دختر مهربون سرزمین احساس چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:28 ق.ظ http://kindgirl510.blogfa.com

پی نوشت اول دارای ابهام هم بود دکتر
الان ف.ی.ل.ت.ر ش.ک.ن نصب می فرمایید دیگه
می گفتین من براتون ایمیل می کردم فقط دانلود می کردید نصب می کردیدانقدر ازش راضی ام
نا گفته نماند فقط بابا بای نقشه های فیلتر شده ی ساختمون بیشتر ازش استفاده می کنه
الان به قول یه نفرمملکته داریم نقشه ساختمونم ف ی ل ت ر می کنن

ایهامم کجا بود فیل.تر شکن گذاشته بودم
ممنون از لطفتون
واقعا مملکته داریم؟

دختر مهربون سرزمین احساس چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:24 ق.ظ http://kindgirl510.blogfa.com

در مورد خود پست هیچی ندارم بگم
اماااااااااااااا
پ ن ۱-خداروشکر
پ ن ۲-۲تا از روسری های آنی خانم و می یاوردید بچه یکمی روشون کار می کرد ببینه می شه
واکنش آنی جون با خودتون عواقبش هم با خودتون
پ ن۳-به به چه سخن گهرباری فیض بردیم
به توافق می رسید عجله نکنید

ممنون از لطفتون

این که مسلمه

حالا یه چیزی ! چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:11 ق.ظ

هعییییییییییییییی !
چقدر دلم بسوخت واسه اون مریض بیچاره !
اما من ترجیح می دم همچین رک تو صورتم بگن چمه ! این طوری بهتر !
عسک می ذاشتین ما می گفتیم !
البته منم دختر خالم تا یکسال چشماش تغیر می کرد ! از زیتونی و قهوه ای و حتی طوسی سر یک سال شد مشکی!!!
دختر دایممم تا یکسال موهاش صافففففففففف بعدش فر شد !!!
البته این عکس شما رو می بینم امیدووار می شم اونم موهاش صاف بشه نیس شما الان موهاتون صافه!

واقعا
موافقم
شاید پستهای بعد
حالا کی گفته موهای من صافه؟ :دی

وانی سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 ب.ظ

بده آدم با یه کارت بتونه کل بیمارستان های شهر رو بگرده! به آنی خانوم بگین اگه با وبلاگشون آشتی نکنن, ما قهر می کنیم! یه عکس از دخملتون بذارین خوب همش دل ما رو آب می کنین!

نه چه بدی داره؟
دیشب با آنی صحبت میکردم گفت فعلا حوصله دنیای مجازیو نداره

زری* سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ب.ظ

نظر اولیم این بود!
دوای درد اون نگهبانا یه اسکناس پنج تومنیه شایدم حالا شده باشه ده تومنی..اگر کارت نظام پزشکیتونو جا گذاشته بودین!!البته اوناهم به وظیفه شون عمل میکنن مث شما که وظیفه دارین دفترچه بیمه های ملت رو به دقت بنگرید
امیدوارم مریضتون هم شفا بگیره..حداقل اینکه زندگی خیلی دردناکی نداشته باشه!

این نظر اون بار نیومده بود
دست شما درد نکنه یعنی هرکی مثل ما به وظیفه اش عمل می کنه دوای دردش یه اسکناسه؟
مریض ما که روز بعد مرخص شد خدا به داد اون مریض سرطانی برسه

ریحان سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ب.ظ http://itwasntme.persianblog.ir

نه!!!!!!! اینا رو به چه زبونی گفت؟ تو روی مریض؟!

آره!!!!!!!!!
خوب مثلا وقتی می گفت الان بیشتر مشکل مریض یاتروژنیکه اون بنده خدا چه میفهمید دکترش چی داره میگه؟

نگین سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:41 ب.ظ http://khateratebimarestan.blogfa.com

حالا خوبه برنگشتن شما رو از اتاق بیرون کنن خدایی نکرده!
اینجا اساتید ما وارد اتاق که میشن ابتدا یه فریاد میزنن که همراه های مریض یا ملاقات کننده ها بیییییییرون

قربون دختر کوچولوتون برم من

بالاخره ما هم اونجا کمی حق آب و گل داشتیم دیگه!

خانم گل سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ

اول آیا؟
سلام
دکتر بعدا شما براش ترجمه میکردین
پ.ن۲:حالا میشه یا نه؟!
عسل جیگر

شرمنده
سلام
یه چی میگینا

ممنون
راستی اینی که گذاشتین ایمیله یا آدرس وبلاگ؟

بهداشتی سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:26 ب.ظ

سلام
آره واقعا خیلی خوبه مریض بعضی جاها نفهمه که چی داره گفته میشه!!!
ی بار ی مریضی با دخترش واس معاینه اومده یود درمانگاه بیمارستان... وقتی دکتر برگشت به انترنها توضیح داد که مریض end stage اینا فکر کردن چیز خوبیه آروم لبخند می زدن غافل از اینکه.............

سلام
کاملا با شما موافقم

زری* سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:56 ب.ظ

نمیدونم نظر من اومد یا نه!

همین یکی اومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد