جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۵۲)

سلام: 

این پست هم مربوط میشه به بچه های بدو ورود به دبستان. 

البته یه تعدادیشون هم میمونند که میگذارم برای پستهای بعدی. 

۱. از پدر بچه پرسیدم: شب ادراری هم داره؟ گفت: خودم یا این؟! 

۲. خانم کاردانمون به مادر بچه گفت: یه شماره موبایل بهمون بدین. در کیفشو باز کرد و موبایلشو درآورد و داد بهش و گفت: من که هیچوقت نتونستم شماره مو ازحفظ کنم یه زنگ به خودتون بزنین و شماره شو یادداشت کنین! 

۳. به مرده گفتم: توی خونواده سابقه بیماری خاصی ندارین؟ گفت: مادرش لوپوس داره. میدونی لوپوس چیه؟ یه بیماریه درست مثل ام اس! 

۴. داشتم پرونده بهداشتی بچه رو تکمیل میکردم که گوشیمو برداشت. مادرش گفت: بگذارش سرجاش وقتی دکتر شدی خودم یکی برات میخرم! 

۵. به مرده گفتم ببرین توی اون اتاق قد و وزن بچه تونو بگیرن بعد بیارینش اینجا گفت: ببخشین ببریم قند بهش بزنن؟! 

۶. به خانمه گفتم: بچه تون سابقه بیماری نداره؟ گفت: نه فقط دندون عقلش پوسیده! 

۷. به خانمه گفتم: بچه تون سابقه هیچ بیماری داره؟ گفت: نه فقط وقتی خیلی بهش گیر میدیم ناراحت میشه! 

۸. بچه تا وارد سالن شد شروع کرد به گریه. مادرش گفت: چرا گریه میکنی؟ گفت: اون بچه رو اونجا میبینی؟ چون اون هم داره گریه میکنه! 

۹. به خانمه گفتم: بچه تونو بینائی سنجی نبردین هنوز؟ گفت: چرا بردیم هنوز! 

۱۰. کاردانمون به خانمه گفت: این بچه مادرش سالمه؟ گفت: اگه سالم بود که اینو ولش نمیکرد بره! 

۱۱. به مرده گفتم: دخترتون سوالها رو درست جواب نداده باید ببرینش تست تخصصی. 

گفت: این هوشش خوب نیست؟ این هر روز از صبح تا شب تنهائی دنبال گله است؟! 

۱۲. به محض اینکه بچه نشست روی صندلی مادرش گفت: این آلرژی داره٬ الان هم سرماخوردگی داره ... بچه گفت: خیلی هم خوشگلم! 

۱۳. از نکات جالب اینکه هم من هم خانم کاردانمون بچه هامونو بردیم همون مدرسه برای سنجش! 

بقیه شون برای پست بعد ... 

پی نوشت: من (رها) ی عزیز 

درپاسخ به سوال شما باید بگم: 

هیچ فرقی با هم ندارند.

نظرات 55 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:11 ق.ظ

سلام!10هزار تومنی م کجا بود آخه؟


آهان!دیدم.نخیر اشتباه نوشته.من این موضوع رو توی یه مجله خوندم.چند وقت پیش.متاسفانه هیچ کس رعایت نمی کنه و پشت اسکناس هم که چاپش کردن!به معنیش که دقت کنین متوجه میشین که اعضای یک پیکر درسته یعنی همون که من گفتم!شیر فهم شد یا........
نصفه شبی منم بیکارم واسه چه چیزهایی حرص و جوش میخورم!

سلام
باشه بابا فهمیدم نزنینمون حالا!

نگران آینده جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ق.ظ

سلام .8-این بیت شعر معمولا اشتباه خوانده میشه درستش اینه:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
گرفتید چی شد؟ نه؟ توضیح میدم خدمتتون:
اعضای یک دیگر اشتباهه
اعضای یک پیکر درست
با تشکر

سلام
یعنی درستش همونیه که روی ده هزار تومنی ها نوشته دیگه؟

من+لبخند=خداوند سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ http://smmnilo.blogfa.com

سلام.یک ساعتی هست دارم مطالب وبتون رو میخونم و دلم باز شد همش خندیدم
چه خوبه یک پزشک ازیک زاویه دیگه داره به این جریانات نگاه میکنه
لذت بردم خوندن همه نوشته ها یک جاههای هم خیلی ناراحت واسه این مردم ما......
و یک چیز دیگخ من تو وبلاگم از این شکلک ها ندارم کلی ذوق میکنم اینها رو میبینم[:S027:
برقرار باشید و شاد

سلام
شما لطف دارین
شرمنده ولی فکر نمیکنم شکلکهای ما به درد بلاگفا بخوره وگرنه کدشو براتون میفرستادم

داداش سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ق.ظ

نمیدونم چی بنویسم فقط الان دوس دارم نظر بذارم هههههههههه
فک نکنی دیوونه شدما دلم واستون تنگ شده بود حالا ک اومدم دوس دارم هی بنویسم دلم نمیاد ول کنم برم

هروقت دوست داشتین تشریف بیارین
خوشحال میشم

رها(من و نمی دونم)! یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:31 ب.ظ

شانس بیاره ما یقشوووووو نگیریم !!!
آخه نمی دونید موقع درس دقیقتاااااااااااااااا جیغ می زد !!!
من تا ۴ ۵ جلسه !!! یکماه اول !!! گوشم رو با دستام می گرفتم!!!
فکررررررررررررررر کنید !!!
ما که بخشیدیمش خدارو نمی دونم !!!

راسکلنیکف یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ق.ظ http://soir1991.blogsky.com

اقا اون یکی وبلاگتونو هم برین نظراشو بخونین با احترام راسکلنیکف
اقای دکتر یه بار اومده بودین وبلاگ بنده بعد ادرس وبلاگ خودتون یعنی اینجا رو نداده بودین چون خداحافظی کرده بودین بعد من یه جوری شدم یه حس غریبی پیدا کرده بودم !

چشم الان میرم میبینم
ای بابا
اینجوری خیلی دارین منو شرمنده میکنینا!

آنی یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ق.ظ http://mysweetmiracles.blogfa.com

خیلی خوشحالم که برگشتین
1.
4. تشویق!
مثل همیشه عالی!

ممنون از لطفتون
باز هم تشریف بیارین

خودنویس یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ http://www.jamedadiyeman.blogfa.com

سلام
میگم این بچه ی شماره ۱۲ دختر بود ؟ توی یکی از جوابها قربونه دستو پای بلوری عماد جون رفته بودی دکترجان

سلام
پسر بود
بفرمائید ما سوسکیم دیگه؟ :دی

رها(من و نمی دونم)! شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ب.ظ

ااااااااااااااااا پس معلم جبر ما هم لوپوس داشت !!!
چقدر بخاطر اون قرمزی لپش صفحه گذاشتیم پشت خودش و ... !!!
خودش می گفت جلو آفتاب می مونه اون شکلی می شه ما هی ربطش می دادیم به چیزهای ... !!!

پس سر پل صراط جلوتو میگیره :دی

آوادخت شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 ب.ظ http://www.hymnymph.blogsky.com

به به، به به، بازگشت دکتر

در خدمتیم

محمدجواد شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:04 ب.ظ http://arsha73.blogfa.com

معذرت میخوام دکتر جون اصلاحش کردم.

تکرار نشه

محمدجواد جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ http://asha73.blogfa.com

آهان ممنون دکتر
مونده بودم شباهتش به ام اس چی می تونه باشه


باز هم که آدرستو اشتباهی نوشتی!

سارا از ژوژمان جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:40 ب.ظ http://judgment89.wordpress.com/

خوب بود ممنون که برگشتین!:)

ممنون خواهش میگردد

محمدجواد جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:47 ب.ظ http://www.arsha73.blogfa.com

سلام دکتر جون!
یه سوال کوچولو دارم
لوپوس چی هست

سلام
درخدمتیم
لوپوس یه مریضیه که تقریبا روی همه قسمتهای بدن اثر میگذاره
از مهمترین علامتهاش قرمزی صورت بصورت شبیه به بالهای یه پروانه روی صورته که بویژه در تماس با آفتاب بروز میکنه
زخمهای توی دهان و ... و .... هم از علائم دیگه اون هستند!

بهداشتی جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ق.ظ

خاطرات از نظر خودم جالب
1- دیروز ساعت 3بود که من حواسم نبود همه از مدرسه رفته بودن بیرون و درو هم قفل کرده بودن تو حیاط بودن. تا اومدم سالن صدای دزدگیر بلند شد و اینا هرهر می خندن آاااااااااای دزد و گرفتیم
2-یه روستا رفته بودیم میگفتن دخترمون به زور تا کلاس پنجم درس میخونن،شوهرشون میدیم.گفتم حتما تو قنداق هم نامزدشون می کنین؟گفتن آره یه همچین چیزی!!!
3- یه پسربچه رو آورده بودن. از آقاهه می پرسم شما پدرشی؟ میگه نه عموشم.باباش رفته سربازی!!!17سالگی ازدواج کرده!
این شماره 2شما هم خیلی زیااااااااااد برا منم پیش اومده.
بعضی ها هم اینقد قصه زندگیشون تلخه که ...مثلا یه دختر 20و چند ساله که شوهرش هم فوت کرده.کم نبود از اینا.مگه چی از زندگیش دیده؟
یه بچه باباش فوت کرده بود بهش نگفته بودن.میگفت بابام چوپانه صبح ها زود میره سرکار.شب خیلی دیر برمیگرده من نمی بینمش...
ببخشید که پا تو کفش بزرگترها کردم...

به به
نه بابا شما هم بدتون نیستا
منتظر نوشتن اینها توی وبلاگتون هستم

خانوم معلم جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ

سیلام
حوب اینکه پرسیدن نداره..
میرفتین ژشت بوم خونه تون آتیش روشن میکردین از طریق دود اون به من پیغام میدادین..
البته یکم بعد مسافت هستش ولی من می فمیدم خوب...کلاغا بهم خبر میدادن
خوب من یه بار آدرس وبلاگمو بهتون ارسال کردم که فک کنم نرسیده بهتون..
به هر حال تا عماد پا درمیونی نکنه قهرم باهاتون..
راستی عماد جون خوبن؟
آنی خانوم چطور؟
سلام برسونین
مخلصیم

سلام
نمی شد آخه پشت بوم آپارتمان مشاء (؟) محسوب میشه

mahsa پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ب.ظ

salam aghayedoctor man ye khanandeye khamosheton hastam va albate ye hamshahry motesfam ke bazy az mardome ostane man ... kheyli narahat shodam ke nemineveshtid.rasty man ham pezeshki mikhonam term 7 hastam

سلام خانم دکتر
فکر کنم دیگه در اون مورد حرفی زده نشه بهتره
از نظر من همه چیز تموم شد
امیدوارم با حذف شدن اون پستها همه مشکلات اون شهر هم حل شده باشه
امیدوارم با ورود به بیمارستان بتونین پزشک خوبی باشین نه مثل من!

مرضی پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:50 ب.ظ http://yasinak.blogfa.com

welcome back !!

خوش اومدین

راسکلنیکف پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:04 ب.ظ http://soir1991.blogsky.com

وقتی میگین میدونم بابا ادم این شکلی میشه! میدونم که میدونستید...
درضمن یادم رفت بگم ۳ و۶ و۱۲ خوب بودند!

ممنون که باز هم اومدین
ممنون

زری پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ http://mydaysofveto.persianblog.ir/

از دست خودم
جاموندم از خاطرات
خودمو نمبخشم

نانی نار پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ب.ظ http://ran-haskik.persianblog.ir/

مورد 8 و 12 خیلی ناناس بود
فکر کنم بیشتر بچه اولیایی مهترم شمارو دق میدن
بازم خوشحالم باز مینویسید

ممنون
امان از این اولیای محترم!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ق.ظ

سلام دکتر فکر کردم دیگه نمی نویسین خیلی ناراحت شدم!
6 و 7 واقعا جالب بودن!!!!
با اجازه تون لینکتون می کنم!

سلام شما لطف دارین
حیف که من نفهمیدم کی لینکم کرده!

Dent پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 ق.ظ

like+

ممنون

متین بانو پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ق.ظ

سلام سلام سلام ! آخ جون دوباره سریال خاطرات جالب شروع شد !
6 . مگه بچه دندون عقل داره ؟! :))
7. جان جان جان ! موش نخوردش !
10 . آخی ...
12. الهیییییییی ! بابا اعتماد به نفس ! بابا خوشگل !

سلام
۶.اینو که شما باید بگین!

سنجاقک پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 ق.ظ

1.
2.
3.
4.
5.
6.
7.
8.
9.
10.
11.
12.
13.

ممنون که اینقدر وقت گذاشتین

مژگان امینی چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

خوشحالم که دو باره این جا هستید ولی باید قول بدهید که درستان را هم بخوانید.

باور می کنید من هم هنوز شماره ی موبایلم را حفظ نکرده از بس که شماره اش مزخرف است و من از آن بدم می آید.

ممنون اما من اون موقع هم درس نمیخوندم چه برسه به حالا!
نکنه از اون شماره هاست که از صفر تا نه توش پیدا میشه؟!

محمدجواد چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ب.ظ http://asha73.blogfa.com

سلام دکتر جون
خیلی مخلصم.
این چه معنی داره:
میدونی لوپوس چیه؟ یه بیماریه درست مثل ام اس!
واقعا این مردم مغزشون ۵ کار می کنه

سلام
ما بیشتر
چی بگم؟
از ۵ هم رد کردن گاهی!
راستی این دفعه آدرستو درست بنویس لطفا

دکتر نفیس چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

هر کی آلرژی داره بعدم سرما می خوره ... خیلی خیلی هم خوشکله !
خانواده سلام دارن خدمتتون !‌

به قول دائی بوریس: هاهاهاها!
سلامت باشند ما کوچیکشونیم

ugd h;fv چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:02 ب.ظ http://pharmacy20.blogfa.com

خوب بچه بیچاره دیده همش دارند عیباشو می گند گفته خیلی هم خوشگلم!!!!!! خوب حالا خوشگل هم بود؟!!!!!

سلام
از روی علامتهای تعجب شناختمت
اسمتو که اشتباه نوشتی!!!!!!!!!!!!!!

سپیدجامه چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:17 ب.ظ

خیلی خوشحالم که برگشتینیه حسی بهم می گفت دوباره برمی گردین!

ممنون چه حس ششمی دارینا

مینا چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:19 ب.ظ http://jomjomeye-siah.blogfa.com

سلام
از نظر من هم بانمک بودن
مرسی
وب سرحال و جذابی دارین
موفق باشین
راستی اگه دوس داشتین به من هم یه سری بزنید
و اگه به تبادل لینک علاقه داشتین خبرم کنین

وای چقد شکلک اینجاس
دوس دارم همشو امتحان کنم

سلام
ممنون
بهتون سر میزنم اما اهل تبادل لینک نیستم
من هر وبلاگیو که ازش خوشم بیاد لینک میکنم
چه منو لینک کرده باشه چه لینک نکرده باشه

خاطره چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 ب.ظ

خیلی خوب بود بازم بنویسید
من از خوانندگان همیشگی وبلاگتون هستم همه وبلاگتون رو خوندم وخیلی خوشحال شدم که دیدم دوباره برگشتید.

ممنون
شما لطف دارین

کِلکــ شید چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:51 ب.ظ http://hoorshid.blogsky.com\

وای عااااااالین این پستا

ما هم از این کیس ها زیاد داریم

ممنون
خوب بنویسین شما هم

خانوم معلم چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:43 ب.ظ

آقای دکتر قهرم باهاتوووووووووووون
شما دوباره دارین آپ میکنین و بمن خبر ندادین؟

منیکه اینهمه ناراحت بودم
منیکه اینهمه حرص خورم

با اینکه قهرم باهاتون ولی خیلی خوشحالم ازینکه دوباره برگشتین
خیلییییییییییییییییییییییییی

ببخشین من چطور باید خبرتون میکردم اونوقت؟

دلژین چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://drdeljeen.com

وااااای سر و کله زدن با بچه ها یه طف ،حرفای مامان و باباهاشون یه طرف دیگه

کاملا موافقم

مانگی سو چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.mangisoo.blogfa.com/

سلام، آخیش... نفس راحتی کشیدم... بدون خاطرات شما انگار این فضا یه چیزی کم داره.
اصلا شما وبلاگتون هر چی باشه به قول اون بچه بامزه بی خیالش... بگین خیلی هم خوشگلم ووو کار خودتون رو انجام بدین. گرچه موافقم که همه این دردسرا به خاطر شناخته شده بودنه... بهتر نبود ناشناس می موندین؟

سلام شما لطف دارین
اگه منو از نزدیک ببینین دیگه این حرفو نمیزنین :دی
میخواین اسم شهر شما رو هم لو بدم تا شناخته بشین؟ :دی

صـُـب چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ق.ظ

مامان و باباهاشون خیلی باحال اند ها!!!

حساااابی!

یک ماما با چکمه های سفید چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ق.ظ http://newmidwife.blogsky.com/

سلام دکتر....خوشحالم که برگشتید
امیدوارم مثل همیشه شاداب و تندرست باشید
پستها هم که عالین

سلام ممنون
سپاسگزارم
متشکرم

ناهید کوچولوو چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ق.ظ http://mohandes-kocholooo.tk/

12 . دختر بود یا پسر ؟

پسر

راسکلنیکف چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:48 ق.ظ http://soir1991.blogsky.com

سلام اگه میدونستم این قدر زود حرفمو گوش میکنین زودتر میگفتم خو...(این خو به تقلید از خودتون بود)
این که دفعه پیش گفتم چشمام به صفحه خشک شد فقط یه اصطلاح بود!

سلام
شما فقط امر کنین خو!
میدونم بابا

×بانو! چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ق.ظ http://x-banoo.blogfa.com

سلام
یعنی به خودش خیلی گیر بدن ناراحت نمیشه؟!

سلام
لابد نمیشه!

دکتر مـــــیم چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:46 ق.ظ http://maryamos.mihanblog.com

۴. نمیگه بچه ش عقده ای بار میاد آخه ؟!!!!
۱۱. هوش خوب با مدیریت گوسفند ها در ارتباط نیست آیا ؟!!
۱۲. خودشیفته ی کوچک !

۱۱. من فقط میدونم خیلی از پیامبرها هم اول چوپان بودند

تاراس چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ http://www.fatemehalinezhad.mihanblog.com/

جالب بود.... مخصوصا اولی!
اگه اجازه بدید لینکتون کنم...

ممنون
نیکی و پرسش؟!

خیالاتی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ب.ظ http://aghushekhiyal.blogfa.com

سلام
ویزیت کردن بچه ها هم دنیایی داره هاااا
جالب اینجاست بیشتر سوتی هارو والدین میدن نه بچه ها

سلام
اون هم چه دنیائی
موافقم

neda سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ب.ظ

ببخشید اسمم یادم رفت

خواهش

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ

حالا بچه۱۲ خشگل بود ؟

به پای عماد که نمیرسید!

الهه باران سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ب.ظ http://www.elahebaran.blogfa.com

سلام خیلیییییییییی جالب بود.موقع خوندن 7، 9 و 12 قهقهیدم
منتظر بقیه اش هستم

سلام ممنون
خودم هم همینطور!

زبل خان سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ب.ظ http://zebelestan.blogsky.com/

یکی اومده بود تست هوش بده باباش داشت میرفت یهو شیشه دم در رو ندید شپلق رفت تو شیشه...میگفتن برو فردا بیا هوش بچه پرید...

:)

زبل خان سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ب.ظ http://zebelestan.blogsky.com/

6:

7:عزیزم خوب گیر نده دیگه...

8:قضیه اون جکه هست که میگن دوتا بچه رفتن ازمایشگاه یکی که ازش ازمایش گرفتن داشت اروم گریه میکرد دومی که هنوز نرفته بود بلندتر زد زیر گریه ازش پرسیدن چی شده گفته: اون بچه ازمایش خون داشته انگشتشو بریدن ،من ازمایش ادرار دارم...

۸.حالا این مثبت چند حساب میشه؟!

زبل خان سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:46 ب.ظ http://zebelestan.blogsky.com/

مورد 4: به بچه می گفتید گول نخوریا..اگه بخاطر گوشیه بیا این مال تو ولی خودتو بدبخت نکن....

اتفاقا گفتم اما توی دلم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد