جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

امتحان دادیم

سلام 

دیروز کلید اولیه امتحانو توی سایت زدند و من هم نشستم و نمره ام رو حساب کردم. 

قبل از اینکه شروع کنم گفتم: خدایا! یا یه نمره خوب بیارم که مطمئن باشم قبول میشم یا یه نمره ای که همین حالا خیالم راحت بشه و شروع کنم به درس خوندن برای سال بعد و ظاهرا خدا دعامو مستجاب کرد چون گزینه دوم درست از آب دراومد!! 

البته انتخاب رشته میکنم اما بهتره خودمو گول نزنم چون عملا ممکن نیست که با این نمره قبول بشم. 

پس وعده ما با دوستان قدیمی بازهم بعد از امتحان سال آینده توی دانشکده پزشکی اصفهان! 

دیشب که داشتم جوابها رو از توی سایت درمیاوردم تازه متوجه چند اشتباه وحشتناک توی جوابهام شدم، مثلا توی یه سوال یه بچه قرار بود 12 ساعت NPO بشه و من میزان سرم مورد نیازشو از توی فرمول برای 24 ساعت درآوردم و بدون اینکه تقسیم بر دو کنم جوابو انتخاب کردم! 

خودمونیم اگه یه لحظه حواسمو جمع نمیکردم نزدیک بود برای بچه ای که پدرش هموفیلی داره هم پیش از عمل فاکتور انعقادی تجویز کنم! 

البته فکر نکنین همه سوالها هم به همین راحتی بودا!! 

اما بیشتر از همه دلم برای اون سه تا سوالی میسوزه که جواب درستشونو پاک کردم و اشتباهشون کردم (تا حالا چندین بار توی امتحانات تستی مختلف چنین بلائی سرم اومده و درس نگرفتم) جالب اینکه فقط همین سه تا رو هم جوابشونو عوض کردم! 

پ.ن1 : عماد همیشه عاشق آسانسور و آسانسور بازی بود و همیشه دعا میکرد که یه خونه بخریم که آسانسور داشته باشه! اما از وقتی اومدیم اینجا آسانسور بازی هم از سرش افتاده چرا؟  

چون دستش به دکمه ای که مال طبقه ماست نمیرسه و اگه بره آسانسور بازی باید چند طبقه رو پیاده بیاد بالا! هر روز ظهر که از مدرسه میاد در خونه رو براش باز میکنیم و وقتی سوار آسانسور شد ما از بالا دکمه آسانسورو میزنیم!  

پ.ن2: عماد اخیرا به کمک مادرش یه وبلاگ درست کرده. خدائیش به نظر من فعلا براش زوده اما اگه دوست داشتین بهش سر بزنین اینجاست. (حکایت ما هم شده مثل حکایت معتادان عزیز که سعی میکنن اعضای خونواده شونو هم معتاد کنن!! 

پ.ن3: تا همین الان 14 مورد برای خاطرات (از نظر خودم) جالب بعدی آماده شده! اما فردا که دیگه آپ نمیکنم و سه شنبه هم که شیفتم پس یا چهارشنبه یا پنجشنبه با پست جدید در خدمتتون خواهیم بود.  

پ.ن۴: من اینجا هم هستم

نظرات 27 + ارسال نظر
مریم شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ب.ظ http://jadehayeman.blogfa.com

اقای دکتر ! داماداشون همه ازدم وکمپلت زن ذلیل (به علت اخلاق مناسب خانومهای محترمشون) عروسا کمپلت شوهر ذلیل(بازم از دست اخلامناسب شوهراشون) کلا خانواده جالبین!! البته من ادم نیستم که از حرفهای خاله زنکی خوشم بیاد ولی همینطوری محض خالی نبودن عریضه گفتم! راستی متوجه اون مقایسه شما واقای فردوسی پور هم شدم! شمام وبلاگ ورزشی دارین من عاشق تیم بارسلونا هستم وتنها بازی که از کل فوتبالا توی دوران کنکور نگاه میکنم بازی بارسلونا ست تازه مام مثه شما برنامه نود رو هم میبینیم! دیگه به جان خودم تلویزیون واسه هیچی دیگه روشن نمیکنم میشینم درس میخونم!

خوب پس مثل خودمن!!
من هم بارسلونا رو دوست دارم
اعتراف میکنم که اصلا فکر نمیکردم گواردیولا بتونه موفق بشه (وقتی تازه اومده بود)

مریم شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ب.ظ http://jadehayeman.blogfa.com

سلام اقای دکتر از این پسر عموی ما یاد بگیرین اعتماد به نفسو پارسال سه ماه تموم از خون بیرون نیومد یه سره خوند اینی که میگم یه سره واقعا به معنای تمام البته شایدم بیشتر از سه ماه ولی واقعا خوندا! بعد رفت نمیدونم قبول شد نشد یعنی به عبارتی اورد نیورد چیزی؟ بهانه شو کرده من حتما چشم پزشکی میخوام از بس پول پرسته! یکی نیست بهش بگه بابا هرچی قبول شدی بیا برو تو که این همه خوندی قبول نشدی دیگه هم قبول نمیشی (قانون پیوستگی درس خواندن ادمهای زورکی قبول شده) امسالم داده خیلی راضی بوده! به قول دیگران گفته که هرچی شد میرم!
ولی ما کلا باهاشون رابطه خوبی نداریم خانوادتا یه جورین! اقای دکتر ایشونم ازدواج کردند ولی بچه دیگه ندارند مثه شما!

سلام
من نمیتونم از ایشون یاد بگیرم چون آدم خرج داره!

خواهر داداش چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:37 ب.ظ

ایبابا
این نظر بالاییم مال منه
دوباره معذرت می خوام

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ

اقای دکتر قبولی!!!
به این میگن امیدواری کاذب

ممنون
دقیقا!!

دکتر سلطان چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ق.ظ http://www.doctorsoltan.blogfa.com

سلام ...خوبین؟
یعنی من الان عصبانی هستم آخه ادم روز قبل امتحان آپ میکنه؟؟؟؟؟میدونم با کار و زندگی و زن و بچه درس خوندن خیلیییییییی سخته و واقعا حای تحسین داره که همتشو دارین اما واقعا باید از یه سری چیزها هم بزنین...ایشالا همین امسال یه رشته خوب قبول میشین و شیرینیشم میدین

سلام....ممنون
باشه بابا حالا چرا اینقدر خشانت؟
ممنون اما بعید میدونم

نازی سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:46 ب.ظ http://nazi3700.blogfa.com

سلام
وب قشنگی داری
خوشحال میشم به من هم سری بزنی

سلام
ممنون
چشم

مهسا سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ق.ظ http://www.drmahsaa.blogfa.com

سلام دکتر
امیدوارم که قبول شین ،نشیدین هم عیب نداره سال دیگه
من هم اگر خدا بخواد سال دیگه میخوام امتحان بدم
وبلاگ عماد هم مبارک باشه تو ژست قبل کامنت گذاشته بود بهش سر زدیم بازم میریم

سلام
ممنون
وای پس امسال باید حسابی بخونم چون یه حریف قدر هم به حریفهای دیگه اضافه شد!

یک همکار سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:03 ق.ظ

برا خودم سوال شد که از چه سنی بچه ها میتونن تنها سوار اسانسور شن.

اینو تو سایت یه شرکت اسانسورسازی فرنگی دیدم.

Children under twelve years of age should not use the elevator unless
accompanied by an adult

۱۲؟
این هم شد مثل جغجغه هائی که روشون نوشته برای زیر سه سال ممنوعه!!

یک همکار سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ق.ظ

http://pediatrics.about.com/od/hiddendangers/
a/808_elvtrs_escl.htm


http://children.webmd.com/news/20070619/elevator-injuries-kids-at-risk

باز هم ممنون
حتما سر میزنم

یک همکار سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ق.ظ

سلام همکار عزیز

ببخشید فضولی میکنم ولی با این توصیفتون در مورد عماد من جای شما باشم اصلا نمیذارم تنها سوار اسانسور بشه. چند مورد سوانح اطفال تو اسانسور تا حالا تو روزنامهها چاپ شده.

سلام از ماست
ممنون از لطفتون اما خوشبختانه عماد اونقدر عاقل هست که باز نیارد پشیمانی
اما چشم از این به بعد بیشتر مواظبیم

اکبر سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ق.ظ

پس این امتحان دادن هم برات شده سنت سالانه و سرگرمی!!!!!!![نیشخند] ایشالا که قبولی!!!!!!![نیشخند] می گم چند جا می نویسی شما؟!!!!!!![نیشخند] خدا قوت!!!!!!![نیشخند]

و جائی برای دیدن دوستان قدیمی!!!! ممنون!!!!! هر چند جا که بتونم!!!! ممنون!!!!!!

من(رها)! دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

بخشید یکم جاهاش اشتباه شد زندگی مادر منظورم بود!!!

دیگه تکرار نشه!

یک دانشجوی پزشکی دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ب.ظ http://manopezeshki.persianblog.ir/

سلام.من تو یک وبلاگی می خوندم بعضی نمرات بعضی از شرکت کنندگان رو.ظاهرا بعضی ها خیلی خوب دادن بعضی ها خیلی بد.دیگه امتحان هست.اشکال نداره ایشالله سال بعد
به وبلاگ عماخان هم سر می زنیم

سلام
انشاءالله
ممنون

من(رها)! دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:36 ب.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

امیدوارم سال بعد دیگه قبول بشید
وای ی ی ی !!! عماد رو گفتین یاد اون عکس افتادم تو ترکیه داشت گربه رو ناز می داد خیلی نخودی بود!!! الانم اینو گفتید حس کردم چقدر نخودیه!!اینجا چرا شکلک بوس نداره!!!
نخودی همون خوردنیه ها!!!
ببخشید تو این ختطراتتون بالای ۱۸ هم هست؟!!!
پیش عماد قبل اینکه شما بگید رفتیم!!!بوس س س س برای عماد!!!

ممنون
ممنون
نه
ممنون

مهندس آکله دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ http://mohandesakele.mihanblog.com

ولی دکتر٬ ناامید نباشین امثال از هرکی پرسیدیم گفته امتحانش رو خراب کرده. انشالله که پذیرفته می شید.
نازی عماد! ایشالله مثل باباش دکترم نشد٬ حتما یه فرد مفید و مایه ی افتخار باباش بشه.

ممنون
من که از خدا میخوام دکتر نشه
نمیخوام اون هم مشکلات منو تحمل کنه

مهندس آکله دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ق.ظ http://mohandesakele.mihanblog.com

سلام دکتر. بر اساس اطلاعاتی که از یک فرد ذیصلاح به دست آوردم ( و نه خودم) آکله همون بیماری خوره یا قانقاریا هست. اما در زبان عامیانه به زنی که انقدر حرف میزنه که مخ آدمو می خوره هم گفته میشه.

سلام
مورد دومو نمیدونستم
ممنون

راضی دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:13 ق.ظ http://razibahrami.wordpress.com/

سخت نگیر

چشم

جک یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ب.ظ http://herniation.blogfa.com

سلام.از نمره های بچه های دیگه خبر دارید؟اگه آره میشه بگید لطفا"

سلام
من که ندیدم کسی نمره شو بنویسه

لژیونلا یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ب.ظ

در مورد امتحان سال به سال دریغ از پارسال.

دقیقا

مرجان یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ب.ظ

سلام علیکم
خسته نباشید شدید
تقلب نشد فعلا؟ خوب الحمدالله.یاد پارسال بخیر!

وعلیکم السلام
ممنون
هنوز که نه اما منتظریم!

محمــــــــدجــــــــواد یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:44 ب.ظ http://www.arsha73.blogfa.com

مبارکش باشه...
بهش سر می زنم...

سلامتش باشه!
ممنون

دلژین یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:21 ب.ظ http://drdeljeen.com

خانواده وبلاگ نویس

مثل شما!

فینگیلی یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ب.ظ

خدایی خیلی دستیاری سخته!من که یه سوالش هم نمیتونستم حل کنم!کلی نا امید شدم!!اشکال نداره دکتر ربولی کلید سنجش که یه عالمه غلط داشت ایشالا درستش میکنن و وارد گزینه ی اول میشین!!

شما هم انشاءالله بعد از دوره بالینی میتونین
ممنون از دلداریتون

صـُـب یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:10 ب.ظ http://drmorning.blogfa.com

ایشالله سال بعد قبول میشین ولی فکر کنم باید اعتیادتون رو بذارین کنار
آخی عماد چقد گناه داره اینجوری بهش بگین گوشت زیاد بخوره تا زود بزرگ شه قدش برسه به دکمه آسانسور

ممنون
نمیشه فوری استخونام درد میگیره!
ما میگیم کیه که گوش بده؟!

عماد یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 ب.ظ http://emad83.blogsky.com

سلام
یبصشصسیر.م
سکدهواو
سلام

سلام
ممنون پسر خوبم
دقیقا
سلام

بچه مهندس یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ب.ظ http://nimchemohandes89.blogfa.com

سلام دکتر اشکالی نداره انشالا سال دیگه موفق میشی خوب چند طبقه پایین تر خونه میگرفتین که دست عماد جونم برسه به دکمه آسانسور بچه گناه نداشت؟در حق بچه ظلم میکنید...

سلام
ای بابا مگه خونه خریدن همه چیزش به اختیار ماست؟
با شرایط پولی ما بهتر از این گیرمون نمیومد

دوست یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ب.ظ http://lilina22r.blogsky.comhttp://

زیبا بود

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد