جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۳۹)

سلام 

۱. برای یه مرد جوون نسخه نوشتم. وقتی میخواست از روی صندلی بلند بشه یه مکثی کرد و گفت: ببخشید آقای دکتر! چند روزه که یکی از سینه های خانمم ورم کرده و درد میکنه به نظر شما چی میتونه باشه؟ گفتم: بچه شیر میده؟ گفت: آره. گفتم: فکر نمیکنم مشکل خاصی باشه اما برای اطمینان فردا صبح که یه خانم دکتر هست بیارینشون تا معاینه بشن. گفت: واقعا مشکلی نیست؟ الان سه روزه که ما فقط دونفری میشینیم کنار هم و گریه میکنیم میگیم سرطان سینه گرفته! 

۲. مرده با دندون درد اومد و گفت: من با کپسول خوب نمیشم برام آمپول بنویسین. وقتی نوشتم گفت: حالا اصلا پنی سیلین برای دندون درد خوب هست؟! 

۳. به خانمه گفتم: توی خونه هیچ داروئی به بچه تون دادین؟ گفت: استامینوفن بهش دادم اما ساده بود از اونها نبود که روشون نوشته ضد درد و ضد تب! 

۴. به خانمه گفتم: بچه تون که اصلا تب نداره اینقدر نگران تبش هستین! گفت: آخه این بچه مثل همه تب نمیکنه وقتی خیلی تب داره فقط یه کم دستهاش گرم میشه! 

۵. برای بچه شربت سرماخوردگی کودکان نوشتم. چند دقیقه بعد پدرش با شیشه شربت اومد تو و گفت: آقای دکتر روی این شیشه شربت نوشته فاقد «اتانول» میباشد. یعنی به درد بچه ها میخوره؟! (توضیح: اتانول همون الکل خوردنیه!) 

۶. به پیرزنه گفتم: پیش کدوم متخصص میخواین برین تا دفترچه تونو مهر کنم؟ گفت: به من گفتن یه مریضی دارم که اسمش «روماتولوژی»ه باید برم پیش دکتر همین مریضی! 

۷. به خانمه گفتم: کدوم آزمایشگاه میخواین برین؟ گفت: به نظر شما اون آزمایشگاهی که بهتره٬ بهتره؟! 

۸. مرده گفت: من قرص نمیتونم بخورم اما کپسول میخورم. وقتی نسخه شو نوشتم گفت: کپسول از قرص قویتره دیگه مگه نه؟! 

۹. داشتم یه پیرزنو معاینه میکردم که متوجه شدم یکی از شیشه های عینکش ساده و سفیده اما اون یکی دودیه! ناخودآگاه به عینکش نگاه میکردم که همراه پیرزنه عینکشو برداشت و تمیز کرد و سفید شد! بعد هم گفت: تعجب نکنین آقای دکتر! این خانم هر روز کلی سیگار میکشه و فقط هم سیگارو این طرف لبش میگذاره و میکشه! 

۱۰. مرده گفت: برام چندتا استامینوفن هم بنویس. گفتم: از کدوم نوعش میخواین؟ گفت: از اون صورتی ها! (بروفن!) 

۱۱. پیرزنه گفت: داروهامو بیشتر بنویس. من نمیتونم مرتب بیام آخه خونه ام خیلی دوره. خونه ام بعد از خونه «مش پرویز»ه! 

۱۲. میخواستم فشار خون خانمه رو بگیرم که شروع کرد به کشیدن نفس عمیق!! 

۱۳. داشتم مریض میدیدم که یه پسر جوون اومد تو و گفت: آقای دکتر من یه سوال دارم. گفتم: بفرمائین. گفت: من الان کلاس اول دبیرستانم و خیلی دوست دارم که دکتر بشم. اما نه از این دکتر الکی ها که میان اینجا و مریض میبینن! 

من یا باید جراح قلب بشم٬ یا متخصص مغز و اعصاب٬ یا داروی «ایدز»و کشف کنم!! گفتم: خوب؟ 

گفت: میشه یه نامه بهم بدین تا یه بار توی اتاق عمل راهم بدن تا ببینم میتونم جراحیو ببینم و تحمل کنم یا از همین حالا مسیر زندگیمو عوض کنم؟! 

۱۴. پیرزنه گفت: رفتم پیش دکتر «خ» متخصص قلب (همون ارسلان که توی دانشگاه نماینده کلاسمون بود) گفته قلبت باید عمل بشه. گفتم میترسم گفت اگه عمل نکنی یا شب سکته میکنی یا روز حالا دارم از سکته کردن میترسم یعنی راست گفته؟! 

۱۵. به خانمه گفتم: فشارتون ۱۲ است. با وحشت گفت: واقعا ۱۲ است؟ گفتم: بله مگه همیشه چند بود؟ گفت: همیشه طبیعی بود!  

پی نوشت: کاش یکی به من میگفت چطور وقتی من دارم از بانک مسکن ۱۸ میلیون تومن وام میگیرم و باید ۳۰ میلیون پس بدم سود وام میشه ۱۱ درصد؟! 

بعدنوشت: رسیدن پیج رنک وبلاگم به عدد ۳ رو به خودم و همه خوانندگان این وبلاگ تبریک عرض میکنم امیدوارم موقتی نباشه!

نظرات 48 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ق.ظ http://manabash.blogfa.com/

نه خدا نکنه من کارمند بانک باشم. اون کامنت از طرف روابط عمومی اون بانک ارسال شده بوده. یعنی اگه خیلی ناراحت هستین بیارین دوباره براتون حساب کنیم اما تضمینین نیست که ایندفعه بجای سی تومن ، یازده درصدمون 40 تومن نشه!!!

وا مگه کارمند بانک بده؟
کارمندهائی که توی فامیل ما هستند که هرروز یه جور وام از بانکشون میگیرن با بهره های پائین

مهدی چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:45 ب.ظ http://manabash.blogfa.com/

سلام استاد. یعنی شما با این همه سطح سوادتون هنوز نمی دونین که 18 تومن وام ضربدر مدت بازپرداخت تقسیم بر 11 میشه 30 تومن؟
خب یه ماشین حساب بگیرین دستتون ببینین همین میشه یا نه!!!
اصلا اگه ناراحتین وام رو بیارین پس بدین یه بار دیگه بی نوبت بهتون وام میدیم ایندفعه جوری حساب می کنیم که یازده درصد تون بشه 40 تومن. ببینیم دیگه چی می گین.
روابط عمومی بانک......

سلام
نه چون من فرمولشو بلد نبودم
شما توی بانک کار می کنین آیا؟

Me یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:28 ب.ظ

آقای دکتر نسبتا با سوات!
منظورت از پیج رنک احیانا (پیج ‍رِیْنجْ) page range نیست؟
جالبه که من دوم دبیرستانم و از کسی که از ملت روستایی ایراد میگیره و این همه دبدبه و کبکبه داره ایراد گرفتم!

دوست عزیز
نخیر منظورم واقعا پیج رنکه که به صورت page rank نوشته میشه
به هر حال از نظرتون ممنون
اگه ایرادی توی این وبلاگ دیدین خوشحال میشم بهم خبر بدین

خواهر داداش جمعه 29 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:14 ب.ظ

اوه متاسفم من نمیدونستم غضنفر نماد قومی خاصه از تمام کسانی که این نظرو خوندن عذر خواهی میکنم
در ضمن اقای دکتر همیشه به خاطر نظرات و گفته های اشتباه تشکر میکنید

خواهش
یعنی دیگه تشکر نکنم؟!

من(رها)! سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:30 ب.ظ

افسردگی که نه آدم هارا بیدار می کند!!!

حالا ای که گفتی یعنی چه؟

مجتبی از دورک اناری سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ

سلام. عالی بود همولایتی. میدونی اگه همشهریها نبودند وبلاگت به 3 نمیرسید؟پس ما به شما افتخار میکنیم وشما به ما ای مستر بین سرزمین آب و آفتاب.

سلام
ممنون
همولایتی ها که لطف داشتن و بقیه هم همچنین
مستربین؟ هیچکس دیگه نبود؟!

فرنوش دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ب.ظ

جالب بود

ممنون

فرزاد دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:26 ب.ظ http://www.farzadenglish.blogfa.com

سلام. یه خبر مهم...
هیچ میدونستی حدود یک ساله که وبلاگتو لینک کرده ام بدون اینکه جنابعالی خبر داشته باشید؟
به وبلاگ منم سر بزنید و ان رو حتما لینک کنید. ممنون

سلام
چه خبر مهمی!!
حتما باید لینک کنم؟
امر دیگه ای؟

من(رها)! دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ب.ظ

راستی امیدوارم زودتر قسط و اینا توم شه!!! خیلی چندش آوره!!!

ممنون

من(رها)! دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 ب.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

[۱۳.جدا مردم خیلی خوشن یه دختری هم دانش آموز مامانم بود می خواست جراح بشه یه دست از مچ نداشت باباش می گفت همچین دیپلم گرفت من دسمو می دم بهش دخترم افسردگی نگیره که دست نداره نمی تونه جراح بشه!!! یکی نمی گفت بزار قبول بشه!!!
با یکی از دوستان لاغر اندام داشتیم وبتون رو می خوندیم!!! اون مورد ۱۸ رو بهشون نشون دادم افسردگی گرفت!!!خیلی خیلی لاغره آخه!!!

در مورد 13 کاملا موافقم
اگه این وبلاگ افسردگی میاره بفرمائین تا همین حالا درشو تخته کنم

متین بانو دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:02 ق.ظ

سلام!

1. آخخخخخخخخییی...الهیییییییی... چه عشقولانه در جهالت به سر میبردن ها! آخی...
6. ای جاااااااااااانم...همین که تونست روماتولوژی رو صحیح ادا کنه خودش کلی تشویق داره برای به پیرزن! نداره؟!
9. جااااااااااااااانم؟!

11. اه! اصلا این پستتوت همش ای جانم داشت! الهیییییییییی!
12. طفلی فرک کنم اینقدر دکتر رفته بود این اعمال رو قاطی کرده بود باهم!!

13. یعنی آخرش بود این پسره! وایییییییییییی خداااااااااا

سلام
بعد از مدتی خوش اومدین
ممنون از نظرتون

×بانو! دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ http://delneveshteha-007.blogfa.com/

خصوصی دارید!

خواندیم
اطاعت میشود

داروگ وبگرد یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ب.ظ http://callofamicable.blogfa.com

سلام.ممنون که سر زدید.
هنوزم دیر نشده.چون دارو هم قبول شدم.میتونم تغییر رشته بدم.کلا هرقدر هم که رویایی باشم بازم به نصایح اطرافیان گوش میدم.
میشه یه لطفی کنید و بهم بگید چرا؟
مزایا و معایبش؟خواهشا.
پیشاپیش ممنون

سلام خواهش
چشم میرسیم خدمتتون

صـُـب یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ب.ظ http://drmorning.blogfa.com

چه مردم ساده ای!
میگم مگه هر چی مردم بگن شما براشون می نویسین؟

من راه راه ها رو نمینویسم!
در دو مورد بله:
1. اونهائی که باید داروهائی مثل قرصهای فشارخون و قند و ... را بخورن
2. اونهائی که کلید میکنن که مثلا من باید حتما آمپول بزنم تا خوب بشم
چون اگه به فرض من هم براشون ننویسم میرن یه دکتر دیگه تا براشون بنویسن

داروگ وبگرد شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 ب.ظ http://callofamicable.blogfa.com

سلام.چندوقته میام و می خونمتون.خواننده از نوع خاموشم!قلمتون عالیه...
در اولین فرصت لینکتون میکنم.خوشحال میشم شماهم بهم سر بزنید
انشالله در اینده میشم همکارتون.

سلام
قدمتون به چشم
هلتون بدم روشن بشین؟ :دی
پس منتظر خبر قبولیتون هستیم

هدیه شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 ب.ظ http://www.zireasemoonekhoda.blogfa.com

۴و۷و۸خیلی مشنگ بودن
تبریک بهتون میگم موفق باشین

ممنون
و همچنین

رضا شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ب.ظ

سلام دکتر
خاطراتت مثل همیشه جالب و قشنگه.
در مورد اون وام هم میتونم بگم که اگر اون پول رو داری تو 145 قسط یا 146 قسط برمیگردونی (یعنی 12 سال و یکی دو ماه) ، میشه 11%. همونطور که یکی دیگه از خواننده های وبلاگت گفت، این سود به متوسط مانده تعلق میگیره. اگه محاسباتش رو میخواستی یه ایمیل بزن.
ارادتمند

سلام
ممنون
به هرحال مسئله اینه که من باید این پولو بدم حالا با هر قانونی

راز شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:06 ب.ظ http://nikraz.blogfa.com

واقعا این همه خاطره چه جوری یادتون می مونه آخه؟ بعدشم خوب از مردم سوتی می گیرینا! دیگه اعتماد بنفس ندارم پیش دکترا حرف بزنم!!!!!!!!!

مدتیه که یه کاغذ توی جیبمه
هروقت یه موضوع پیش میاد به محض اینکه مریض رفت بیرون مینویسمش!
بچه ها مواظب باشید!!

آیدا شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ب.ظ http://aidaaaa.blogfa.com/

عاشق پیرزن شماره 11 شدم.

اگه باز هم دیدمش بهش میگم!

ترانه شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ق.ظ

حال میکنید شما دکترا با مسخره کردن این مریض بدبختا!
یادم باشه دفعه بعد رفتم دکتر خاطره شو براتون بفرستم
موفق و پیروز باشین

من چیزیو که میبینم مینویسم بدون هیچگونه دخل و تصرف و بدون نام بردن از کسی
نکنه منتظرین از حقوقم بنویسم که هنوز زیر ۶۰۰۰۰۰ تومنه یا به حق ماموریتهامون اشاره کنم که از اول امسال تا به حال پرداخت نشده یا به ....
منتظر خاطرات خوب شما هم هستیم

مرضی شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 ق.ظ http://yasinak.blogfa.com

حالا منم یه خاطره از نظر خودم جالب بگم
پسر ۹ ماهه ام رو بردم دکتر کودکان .بعد از معاینه گفت : گوش چپش یکم التهاب داره .
من : ای وای ! دردم داره ؟!!!
دکتر:

این خاطره رو که باید دکترتون بنویسه نه شما!

خاله آذر شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ق.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

شماره ۱۳ نوبرش بود دیگه....

ممنون

×بانو! شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ق.ظ http://delneveshteha-007.blogfa.com/

اون استامینوفن صورتی خیلی باحال بود

خوب طبق فرمول سود بانکها تعداد قسط هم تو نرخ سود تاثیر داره. فکر کنم فرمولش رو با توجه به نوع وامتون با سرچ بتونید پیدا کنید.

ممنون
به من گفتند بین ۱۰ سال ماهی ۲۵۰۰۰۰ و ۱۲ سال ماهی ۲۲۵۰۰۰ یکیو انتخاب کن!

خیالاتی جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:38 ب.ظ

سلام
۱.آخی ی ی ی ی. دلم کباب شد چقدر ترسیدن بیچاره ها
۳. اسمارتیس بود احتمالا
۹. آیکون کف بر شدن
۱۳. فحشی چیزی نداد؟!

سلام
ممنون که اومدین

خواهر داداش جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:25 ب.ظ

از یک غضنفر میپرسند ۲*۲میگه ۵
بهش میگن اشتباه گفتی میشه ۴
میگه من ازیه راه دیگه حساب کردم
خوب اونا از یه راه دیگه حساب میکنند میشه ۱۱٪

ممنون از نظرتون
گرچه زیاد از جوکهای قومیتی خوشم نمیاد

مانگی سو پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ب.ظ http://www.mangisoo.blogfa.com/

سلام. خوبید شما؟
دلم برای خاطره هاتون خیلی تنگ شده بود. اما چه کنم که این گل پسرم وقتی برام نمی ذاره. مثل جغدا شبا بیدارم و روزا اگه فرصتی باشه می خوابم. آخه تمام برنامه ریزی هام افتاده دست این وروجک. مرسی که سر زدید. قسمت دوم و آخر رو نوشتم.

سلام
ممنون
حالتونو تاحدودی درک میکنم (فکر کنم آنی بهتر درک کنه)
خواهش
میرسم خدمتتون

یک دانشجوی اقتصادی پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ

سلام...
خوبی دکتر...؟
چند روز پیش پست فبلی رو خونده بودم ولی نتونستم نظر بذارم...
ای بابا چرا خبر نکردی...باز هم سلب توفیق شدیم...
عجب آدمی بوده همکار آنی...
رنکینگ 3 مبارک...

سلام
ممنون
مگه شما هم تهران بودین؟
آره
ممنون

مرجان پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ب.ظ

آها

آره!

شیما پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:19 ب.ظ

سلام خسته نباشید دکتر! واای عجب ادمی بوده خوب یکی هدفش دکترشدنه میشه دیگه! اونم خواسته ببینه میصرفه یانه!
خاطراتتون محشره
حرف ندارید

سلام
ممنون
مخلصیم

وروجک پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:14 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

1)اخییییییییییی ای جانم
9)وااااااای چه پیر زن جالبی باید باشه
11)خیلی باحال بود
13)بیچاره چه خرسنده


خسته نباشی واقعا غافلگیر شدم دیدم اومدین بلاگم یه لحظه به خودم شک کردم اخه از دیشب تا حالا هی می خوام بیام نمیشه دو ساعته نشستم فکر می کنم اومدم یا نه؟!

ممنون از نظرتون
اختیار دارین من که همیشه به فکر دوستان هستم

محمــــــــدجــــــــواد پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:17 ب.ظ

سلام دکتر!!!!!!
خوبی....
خیلی جالب بود...خیلی وقته منتظر این پست بودم.
راستش اون پسر اول دبیرستانی که گفتین نمی دونه که پزشکی چقدر قبول شدنش مشکله وگرنه این حرفو نمی زد.
دستت درد نکنه دکتر

سلام
ممنون
واقعا؟
شما میدونین؟
خواهش

زبل خان پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ب.ظ http://zebelestan.wordpress.com

میخواسته ببینه می صرفه بره دکتر بشه یانه...
این سیگاره خیلی باحال بود..کلی کف کردم..
شاید علم جدیده که با نفس عمیق فشار تغییر میکنه....

حتما
ممنون
شاید!

خودنویس پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ب.ظ http://www.jamedadiyeman.blogfa.com

۱. الهی
۲.
۳.خب راست گفته دیگه
۴. میشناخته بچه اش رو خب
۵.
۶.
۷.
۸.توهم قدرت
۹.از این پیر زن خفن ها که من دست میدارم
۱۰.
۱۱.
۱۲.لازم بوده حتما
۱۳. آینده نگری داشته خوب
۱۴. تضعیف روحیه کردی بنده خدا رو ؟
۱۵.چرا استرس الکی ایجاد میکنی خب؟

ممنون از وقتی که گذاشتین و نظر دادین

حسین.ر پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ق.ظ http://entegham.persianblog.ir

سلام ای معلم حسن کور/ ممنون که سر زدین /در مورد موسیقی وهدایت مطلبی دارم که بد نیست بخونید ونظر بگذارید/

خداوند شما رو برای این عزیزان بیمار و شیرین سخن حفظ کنه/

سلام ای انتقام جو!
چشم
ممنون

اکبر پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ق.ظ

ای گفتی دکتر !!!!!!!!!! این مردم کچلمون کردند از بس میاند می گن استامینوفن ضد درد و ضد تب بدید!!!!!!!!!! این ۱۱در صد در حقیقت ۱۱ در صد بابت هر ساله!!!!!!!!!! یعنی شما بابت هر سال بدهی به بانک ۱۱ درصد مبلغ باقی مونده سود باید ژرداخت کنی به بانک!!!!!!! که در ۷ یا ۸ سال میشه اینقدر!!!!!!

پس اونجا هم؟
عجب
ممنون که توضیح دادین
الان اندازه یه لامپ مدادی روشن شدم!

مرجان چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ

۱-
۲-
۳-آها !
۴-چه جالبناک!
۵-...
۶-تکبیر!
۷-
۸-
۹-ای ول!یه وری میکشه!
۱۰-
۱۱-آها اونجاست!متوجه شدم کجاست!
۱۲-
۱۳-این دیگه آخرش بود!خوب پیشنهاد میکردین پیش مشاور بره تا بتونه راه درست رو کم کم انتخاب کنه.
۱۴-بیچاره!
۱۵-اوف!
۱۶-من از کارای بانکی سر در نمیارم.کلا دیگه خجالت میکشم پام تو بانک مسکن بزارم از بس ضایع میشم هردفعه و بیچاره ها باید دنبال کارام بدوند!برای همین در مورد سوالتون فکرم نمیکنم!
پیج رنک وبلاگم به عدد ۳= الان این یعنی چه موفقیتی؟

باز هم شرمنده کردین
این که نوشتم که شوخی بود اما هرچقدر پیج رنک بره بالاتر وبلاگ یا سایت زودتر توی موتورهای جستجو دیده میشه

مهسا چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ب.ظ http://www.drmahsaa.blogfa.com

سلام دکتر
۱. آخییی چه رمانتیک طفلکیا چرا زودتر نیومده بپرسه
۹.
۱۳.چه خوش خیال !
مبارک باشه رنکتون

سلام
ممنون از نظرتون

fifi چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ http://zanaane.blogsky.com

13.hilarious

ممنون

باران چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلاممم!
واای این پسر دبیرستانیه چه باحال بود!!!!!!
پیرزنه سیگاری!!!
اخییی دلم برای اون زوجه شماره ۱ سوخت!!!! خب زودتر می پرسیدن!

سلام
بذار شروع بکنی به مریض دیدن
اینقدر از این آدما ببینی!

لژیونلا چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 ب.ظ

سلام
1-یعنی تو این سه روز بجای گریه نمیتونستن برن دکتر؟
2-مردم آزار
13- میگفتین شما از همین حالا باید مسیرتونو عوض کنین. از همین تنوع سلیقه تون پیداست که هیچی نمیشین.

سلام
ممنون از نظرتون

دلژین چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:05 ب.ظ http://drdeljeen.com

شماره 9 آخرش بود
تبریک میگم بهتون بخاطر رنک 3 وبتون

ممنون
باز هم ممنون

دخترک چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:40 ب.ظ http://daryaye872000.blogfa.com

سلام اول اینکه لینکتون کردم خوشحال میشم لینکم کنین
دوم خدایی اون پسر حرفش منطقی بودا اگه منم قبلا یه جرایی بعضی اشتباهاتمو تجربه میکردم الان اینقدر گلایه نمیکردم خدایی چه پیرزن مشتی بوده ها

سلام
اول باید بیام ببینم چی نوشتین!

بهداشتی چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:57 ب.ظ

سلام.خوش گذشت سفر؟
وای این سرطان سینه بدجور تابو شده بین خانوما!!! تا یه توده و... میبینن رنگ و رو می پره وتا فاتحه خونی و مراسم پیش میرن
پی نوشت: استغفرا..!!!! بانکدااااااری n٪ اسلامی پسرم سرتو بنداز پایین قسط بده

سلام ممنون
چشم

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:25 ب.ظ http://neekpey.persianblog.ir/

سلام

2:حالا دکتر واقعاپنی سیلین برای دندون درد خوب هست؟!

4:اخی خوب حتما المنتش مشکل داره؟

9: واقعا که ادم هم ادمای قدیم اینقدر سیگار کشیده هنوز هم زنده جونهای الان که لب به سیگار نزده هزار جور مشکل دارن

11:مگه شما نمدونی خونه مش پرویز کجاست
13:افرین چه جوون اینده نگری

سلام
ممنون از نظرتون

فینگیلی چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:25 ب.ظ http://ruzegaran.blogsky.com

مثل همیشه جالب بود!!
یعنی دودکشی بوده خانومه در نوع خودش!!چقدر سیگار کشیده که عینک سیاه شده!
دستتون درد نکنه!!!خوب مخش رو زدین نره پزشکی دیگه!!؟:))چقدر اون جوون خوش شانس بود که اومد پیش شما!اقبالش به دنیا بود!

ممنون
امیدوارم سر عقل اومده باشه!

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ب.ظ

salam
shoma be un pesar javoon ke mikhas jarah beshe!!
chi goftind?

سلام
گفتم تنها جائی که ممکنه راهش بدن اتاق عمل سرپائیه

مژگان امینی چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:39 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

یعنی یه بزرگتر توی فامیل آنها پیدا نمی شد،بگه موقع بچه شیردادن چی می شه؟
چطور با آن همه سیگار زنده مانده بوده؟!
مانع پیشرفت یک جوان درآینده جراح شدید؟
شما چه کار به این کارا دارید وامتان را بگیرید و از زندگی لذت ببرید.

با خوندن هر جمله باید چند ثانیه فکر میکردم که مربوط به کدوم یکیه!

مژگان امینی چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:32 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

یعنی من اولم

با اجازه بزرگترا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد