جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

مقایسه

سلام 

چندی پیش فرصتی دست داد تا بخشی از یکی از جشن های خانه سینما رو ببینم. 

خیلی از هنرپیشه هائی که دوست داشتم اونجا بودند همه شاد و خندون٬‌ درحال صحبت و شوخی با همدیگه. مجریهائی هم که درحال اجرای برنامه بودند چیزی از اونها کم نداشتند٬ خلاصه که واقعا یه جشن بود با یه شب فراموش نشدنی (البته در حدی که در جامعه امروز ما قابل قبوله). 

نمیدونم چرا با دیدن این فیلم یاد گردهمائیهای روز پزشک و سایر گردهمائیهای همکاران افتادم. 

جشنهائی که در اونها همه درحالی که با بهترین لباسهائی که میتونستن تهیه کنن اومدن٬ گفتگو و خنده فقط محدود میشه به همکلاسیهای سابق و همکارهای نزدیک فعلی و در بقیه موارد همه صمّ بکم سرجاشون نشستن و به حرفهای مجری گوش میدن که یا داره براشون بیماریها رو یادآوری میکنه یا در مراسم جشن و شادی چند شعر نو و کهنه براشون میخونه. 

واقعا چرا؟ 

اگه اونها با مردم سروکار دارند و به محض خروج از منزل با جمع شدن هوادارانشون روبرو میشن که مارو هم خیلی از مردم میشناسن فقط با این تفاوت کوچیک که ما همیشه به جای مردمی شاد و مهربون با آدمهای بیماری روبروئیم که انگار بیماریشون تقصیر ماست و حالا هم وظیفه داریم کاری کنیم که به محض اینکه بیماریشونو با اوقات تلخی و توپ و تشر برامون گفتند حالشون یکدفعه خوب بشه! 

اگه مردم اونها رو دعای خیر میکنند و بهشون علاقه دارند هر روز ما رو هم دعا میکنند و امیدوارند که ثروتمون زیاد بشه (نشنیدین با هرکی مشکل دارن میگن امیدوارم پولشو صرف دوا و دکتر کنه؟) شاید هم ما دارای قدرت پولشوئی هستیم و خودمون خبر نداریم. 

اگه اونها از همون جوونی و شاید بچگی کارشونو شروع کردن و برای بازی همیشه درحال سفرند ما هم تا زمان ظاهر شدن موهای سپید سر و صورتمون در حال درس خوندنیم و تازه بعد از اون و زمانی که وارد بازار کار شدیم میفهمیم که چه اشتباهی کردیم که پزشک شدیم. 

از نظر درآمدی هم که فرقی بینمون نیست٬ اگه اونها سالی چند فیلم بازی میکنند و برای هر فیلم دهها میلیون میگیرند ما هم یکماه درحال دیدن مریض و کشیکهای شبانه روزی هستیم تا در آخرماه چند صد هزار تومن حقوق بگیریم. 

از امکانات رفاهی هم که چی بگم؟ اگه اونها صندوق حمایت از پیشکسوتان دارند و با بالاتر رفتن تجربه دستمزدشون هم بیشتر میشه ما هم کلی برامون امکانات رفاهی گذاشتند. 

قبلا یه مجله نظام پزشکی داشتیم که میومد دم خونه که دیگه اونو هم باید خودمون بریم و بگیریم. 

تازه برای خرید بعضی از ماشینهای گرون قیمت و تورهای خارجی هم چند صد هزار تومن تخفیف داریم٬ ماشینها و تورهائی که اگه توی خواب سوارشون بشیم یا به اون مسافرتها بریم. 

چند سالی هم هست که با چند هتل برامون قرارداد بسته اند و چند درصد ازشون تخفیف گرفتند٬ هتلهائی که کافیه چند شب توی اونها باشیم تا مجبور بشیم حقوق یک ماهمونو بدیم حالا چه با تخفیف چه بی تخفیف. 

از همه مهمتر٬ برای ورود به میادین تنیس ورزشگاه انقلاب هم چند درصد تخفیف برامون گذاشتن که واقعا خیلی به درد ما که در شهرها و روستاهای دورافتاده کشور درحال کار هستیم میخوره. 

کافیه یا باز هم ادامه بدم؟ 

راستی مدتی پیش سی دی مهمونی خصوصی اعضای یکی از تیمهای فوتبال مشهور کشورو دیدم و به این فکر فرو رفتم که ..... 

پ.ن۱: این نوشته رو نوشتم تا برای نشریه سپید بفرستم که یادم افتاد امشب باید آپ کنم. فکر کنم به عنوان متنی که جائی یادداشتش نکرده بودم و از بر مینوشتم متن بدی نشده باشه. 

پ.ن۲: امروز صبح با خانم دکتر خالقی تماس گرفتم که گفتند جشن انتشار شماره ۲۰۰ سپید به دلیل پیدا نکردن یه سالن مناسب (از چه نظر؟!) فعلا لغو شده. گفتیم یه سر هم به بهونه این جشن به نمایشگاه کتاب میزنیما! 

پ.ن۳: خوشبختانه دردسری که اول پست قبلی ازش یاد کردم دیروز حل شد. انگار یه بار سنگینو از روی دوشم برداشتن (نپرسین جریان چی بود چون نمیگم!!) 

پ.ن۴: دکتر «ج» که توی شماره ۱۰ این پست ازش حرف زدم یادتون هست؟ دیروز توی یه دفترچه مهرشو دیدم که زیر اسمش نوشته بود: متخصص اطفال آی زورم آورد آیییییییی 

پ.ن۵: راستی امروز روز ماما بود که به همه ماماهای محترم تبریک میگم بخصوص به مسئول امور درمان شبکه سرکار خانم «ر»

نظرات 42 + ارسال نظر
من(رها)! پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ب.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

در مورد اول که چیزی نمی تونم بگم!!!
در مورد پ ن ۴ هم که : ه ی یی ی ی ی روزگار!!!
می خواستم وبلاگتونو تموم کنم!!!ولی دیگه چشمام یاری نمی ده!!!یه استراحتی باید بهشون بدم!!!
تا الان یه چیز خیلی مهم از ولاگتون یافتیدم که داره بهم ثابت می کنه مسیرمو دارم درست می رم!!!
خواستم بگم که یعنی چه کاره خوبی کردم خاطراتتون رو خوندم!!!

changiz ina!! دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 ق.ظ

behesht manzor bid!!

فهمیدم بابا!

changiz ina!! دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ق.ظ

negaran nabash be jash behesh male khodetone darbast

مطمئنی؟
اونو که میگن زیر پای مادرانه که!

مژگان امینی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

هفت ساله http://mozhganamini.persianblog.ir/post/245/
http://mozhganamini.persianblog.ir/post/251/
http://mozhganamini.persianblog.ir/1388/12/
اینها هم عکس هایش .

سلام بر هنرپیشه آینده!

من و هسمری یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:49 ب.ظ http://manohasmari.blogfa.com

واسه همین می گم نصف ملت بی کارن!!!! دیدی چیکار کرده؟؟

آره واقعا
حالا اگه میومد این وبلاگو کپی میکرد باز یه چیزی! :دی

زندگی جاریست.... یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ب.ظ http://parvazz.wordpress.com/

سلام
خصوصی دارین

سلام
خواندیم
ممنون اما تا به حال وبلاگشونو نخوندم

شهاب حسینی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:05 ب.ظ http://www.roozneveshtam.blogfa.com

سلام مجدد دکتر جون !

کدوم درآمد ؟

سلام مجدد مهندس جون!
همونی که ما نداریم!

خانم ورزش یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ

سلام خوبید؟ دکتر سارا وبش رو رها کرده اومده تهران؟!! که برای شما نوشته نمیایید تهران!! خانم امینی همکار محترم وگرامی ا شما هم می خواید اول بشید

سلام
شما مطلبو خوندین یا فقط کامنتهاشو خوندین؟!
ضمنا جهت اطلاع بله
دکتر سارا الان تهرانه توی نمایشگاه کتاب

سارا از ژوژمان شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:27 ب.ظ

آقای دکتر با همه ی این حرفا و این سختی ها که هر کسی که توی خودتون و از خودتون نباشه این حرفا رو که می شنوه یه هه! تحویلت میده که انگا خوشی زده زیر دلت!! ولی اگه زمان به عقب هم برمی گشت باز من پزشکی رو انتخاب می کردم.
آره دانشجو جونم راس می گه خوف نبشتین این پستو!

درنهایت همینطوره بله!

مژگان امینی شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:51 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

امیدوارم،که در آینده راهش را درست انتخاب کند.
مینا این شکلک را انتخاب کرد:یعنی از هنرپیشگی خوشم می آید.

من هم امیدوارم
سلام ما را به ایشان ابلاغ بفرمائید گرچه من هنوز نمیدونم چند ساله اند

من و هسمری شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:21 ب.ظ http://manohasmari.blogfa.com

کلاً یه سری از قشرا خیلی تو چشمن و همین طوردردونه!
حیف شد تهران نمیاین آخه نمایشگاه کتاب هم هست

دقیقا
باز هم دقیقا!
راستی خصوصیتان را خواندیم
واقعا که

سعید شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ق.ظ

سلام

من از خواننده های وبلاگ شما و خانوم دکتر هستم
توضیحاتتون رو خوندم اما چون وبلاگشون خالی بود گفتم شاید آدرس عوض شده باشه

سلام
نه متاسفانه این بلا سر وبلاگ دکتر سارا اومده که خوندین

پسر شیطون جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ http://narcist.blogfa.com

اون بالایی هم من بودم!
فوتبالیستا رو یادت رفت بگی. که هم عشقشونه، هم ورزش می کنن، هم پوووووووووووول میگیرن !!!!

میخواستم بگم اما دیدم دیگه خیلی طولانی میشه

[ بدون نام ] جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:58 ب.ظ

سلام. آخیش، پس برد با من بوده که پزشکی قبول نشدم!

سلام
مطمئن باش که همینطوره

xatoun جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 ب.ظ http://xatoun.blogfa.com

ای بابا هر کی داره از دور به اون شغل و حرفه نگاه می‌کنه. مثلاً ماها که پزشک نیستیم فکر میکنیم الان چه خبره و شماها پول پارو می‌کنین. شما هم واسه اون یکی قشر و اون یکی قشر واسه اون یکی. و همین طوری الی آخر

خوب این هم درسته
بالاخره هر شغلی مشکلاتی داره که بقیه نمیدونن

شهاب حسینی جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:43 ق.ظ http://www.roozneveshtam.blogfa.com

سلام دکتر جون !

تمام پستهای قبلی رو خوندم و مثل همیشه لذت بردم !

دکتر جون ناراحت نباش ، حالا باز خوبه برای شما این امکانات رو گذاشتند ، برای ما که هیچی ...

در ضمن انشالله تخصص قبول میشی ... درست میشه .... صبر کن

سلام مهندس جون!
ممنون
شما که با این درآمد نیازی به این امکانات ندارید!

soltan جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:00 ق.ظ http://doctorsoltan.blogfa.com/

jaleb bood

ممنون
خوش اومدین

گل بانو پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ب.ظ

یه قیاسی هم با فوتبال و فوتبالیست ها میکردی بد نبود

شاید وقتی دیگر

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ب.ظ

با سلام
واقعا همینطوره.حتی در جشن ومحافل خصوصی هم متاسفانه همه با دیدن پزشک یاد بیماری و دارو و پرسشهایی ازین قبیل می افتند!!اونقدر که گاهی فکر می کنی به مطب !!دعوت شدی !!ولی خب چه میشه کرد :"چو اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر..."
یاحق

با علیک سلام
بازهم که اسمتو ننوشتی که!

مانگی سو پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ب.ظ http://www.mangisoo.blogfa.com/

چشم آقای دکتر!
این بابا جون ما هم هی بهم یادآوری می کنه. می گه مرخصی بگیر اگه کار دومت گرفت اونوقت استعفا بده. حالا حالاها خیلی راه داره...
انگار شما هم دارین به شغلتون فکر می کنین ها!!

روشن
خوب درست میگه دیگه
از سال ۱۳۷۹ تا به حال
اما مسئله اینه که هیچ کار دیگه ای بلد نیستم!

حکیم بانو پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:21 ب.ظ http://www.2hakim.com

خیلی جالب بود آقای دکتر.به نکته ی ظریفی اشاره فرمودید.تا حالا دکتر ها رو با هنرپیشه ها مقایسه نکرده بودم که بفمم ...
خریدن ماشین و هتل رو خوب اومدید.
این مجری ها رو دید...کاش هنری جز تحویل دادن چرندیات به ملت داشتن...روز به زوز شکم گنده تر و گردن کلفت تر میشن.
مردم هم که براشون سر و دست می شکنن.

ممنون از حضور و نظر شما
متاسفانه فعلا مملکت ما اینطوریه کاریش هم نمیشه کرد

کامران پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ

ربولی

ساده نباش. هنرپیشه اند دیگه! توشون خودشون را میخوره بیرونشون مردمو. از کجا میدونی که نقش بازی نمیکردند.

به هر حال درآمدشونو که میبینیم!

دکتر قهوه ای پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.drqahvehi.blogfa.com

ای بابا!!!دستت درد نکنه!!حرفه مقدسمون رو با هنرپیشگی مقایسه میکنی!!یه قیاسی هم با آرایشگری بکن بد نیست!!!
من که یک لحظه از پزشکی رو با همه بدبختیهاش با هیچ چیزعوض نمیکنم و با دکتر نفیس و زندگی جاریست کاملا موافقم.البته اینهم کاملا قبول دارم که پزشک اون جایگاهی که باید داشته باشه رو تو این مملکت بی صاحاب نداره علی الخصوص جی پی.
امسال دیگه بخون برای تخصص و اینقدر هم غر نزن
پزشکی حرفه جالبیه!همه چی رو همزمان با هم داره(پرستیژ،لعنت و نفرین ،تقدیر و تشکر،شادی و غم) الا پول.اگه پول میخوای باید تخصص بگیری.
نمایشگاه کتاب هم از وقتی رفته مصلا فاجعه شده،اما با این وجود اگه رفتم جات رو خالی میکنم.
با این مقایست یه چیزی اومد تو ذهنم که احتمالا پست بعدیم رو میسازه!!
فکر کنم از همه شکلکها استفاده کردم.

سرت درد نکنه
توی این مملکت کی سر جاشه که ما باشیم
ضمنا مملکت بی صاحاب نیست!

دکتر نفیس پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:26 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

اما واقعا دکتر ربولی جان من یک ساعت هم حاضر به کار در حرفه اون ها نیستم. دوستی دارم که دستیار تهیه کننده است و سر خیلی فیلم ها با هم رفتیم..
اون ها هم شب تا صبح بیدارن اما در چه محیطی ؟ صمیمیت ها زیاد اما بی احترامی ها وحشتناکه .به صورت روتین با هم گستاخند! روتینلی دعوا می کنند..
برای من غیر قابل قبوله !

این دوستتون دنبال یه هنرپیشه نمیگرده که نه صورت داشته باشه نه هیکل نه استعداد؟!

لژیونلا پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ق.ظ

ووقتی که میخوان یکی رودعا کنن میگن ایشالا پولتو خرج دکتر ودارو نکنی.
میبینید که جزءلاینفک معنوی ترین لحظات مردم هستیم(دعا ونفرین)

کاملا

زندگی جاریست .... پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ق.ظ http://parvazz.wordpress.com/

سلام
همه اینها درست ولی جایگاه شما پزشکان جایگاهی متفاوته .
" و تو چه در اوجی که خداوند از روح بلند و شافی اش به تو نیز بخشیده است. " دقیقا نمیدونم این جمله رو کجا خوندم ولی خیلی دوستش دارم این جمله رو . حالا شما زیاد جوزده نشین یه وقت
ولش کنین دکتر ( ج ) رو خریداران سوال و رتبه رو دریابید..

سلام
شما لطف دارین
خوب فکر کنم او هم یکی از همونها باشه دیگه!

سعید پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:14 ق.ظ

سلام
از دکتر سارا چه خبر ؟
به آدرسش که میرم هیچی تو وبلاگشون نیست؟

سلام
شما؟
توی پستهای قبل به طور مفصل عرض نمودیم

مژگان امینی پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:02 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

من هر چی به مینا می گم دکتر شو میگه نه من می خوام هنر پیشه بشم می گم دختر جان باید خیلی خوشگل باشی تا سریع معروف بشی وگرنه خیلی زحمت داره .می گه مگر من خوشگل نیستم ؟ می گم خوشگلی ولی نه آنقدر که بی زحمت معروف شوی مگه به هر حال من می خوام بازیگر شوم.
یک بار هم نشد من اول بشم.

بچه ها از این حرفها زیاد میزنن
وقتی بزرگتر شدن و عقل رس تر بهتر برای آینده شون تصمیم میگیرن

بهداشتی پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ق.ظ

سلام.
دل پری دارینا...!!!
چرا واقعا نمیشه بعضی مواقع با یه تیر چند تا نشون زد؟نمایشگاه و جشن و ...
پس من چی بگم که روز بهداشتو کردن هفته سلامت.به پزشکا هدیه دادن. واسه کادر بیمارستانا جشن گرفتن.واسه بهداشتیا فقط یه همایش علمی کوچولو.کیف و حالشو دیگرون بردن.

سلام
چه جورررررررر!
آره قبول دارم
کلا این وزارتخونه مشکل داره
اون موقع که وزیرش هلو بود این بود حالا که دیگه ....

kimiagar پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:37 ق.ظ http://parsartist.blogfa.com

salam,postetun ali bood .b nazare man arzesha 2ros ra@yat nemishe...efrat o tafrit darim...

دقیقا
راستی چه عجب به یاد فقرا افتادین؟!

باران پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:59 ق.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلامممممممممممممم
خوبین شما؟؟
الان ساعت ۵ دقیقه به ۲ هست و بنده هنوزم بیدارم مثل یه جغد!!!!!
وای دکتر اینا رو که گفتین واقعاا حقیقته!!!
این همه زحمت پزشکارو نمی بینن که!
فقط می گن پزشکا پول پارو می کننو اینااا
تازه همه از پزشک فقط توقع دارن کافیه مریضشون خووب نشه!!!!
اون موقع بی چاره اون پزشک!!!
خیلی پست خوب و به جایی بود!

سلام
ممنون
البته بعضی از پزشکا هم وضعشون خوبه مثلا اونها که درمانگاه دارن و توی پزشکی قانونی هم کار مهمی دارن!!

×بانو! پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ق.ظ http://delneveshteha-007.blogfa.com/

خدایا شکرت که نه دکترم نه هنرمن نه ماما!!!


یه سر تشریف ببرید پیش دکتر ج ازش بپرسید سوالا رو از کجا خریده

واقعا هم جای شکر داره
الان دیگه چیو بپرسم؟ او چند سال پیش خریده

happy moon پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ق.ظ http://www.m-sh-1375.blogfa.com

عجب!!!!

مش رجب!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ق.ظ

آخی...دلم سوخت براتون!!!!

این بازیگرارو که بی خیال...! سر به آسمان تفاخر می سایند و در اون بالابالاها سیر می فرمایند!

واقعا دل سوختن هم داره!
دقیقا

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ق.ظ

گدایان بهر روزی طفلشان را کور می خواهند
طبیبان جمله مخلوق را رنجور می خواهند
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم
بنازم مطربان چون خلق را مسرور می خواهند

پس بریم مطرب بشیم!!

یک دانشجوی پزشکی چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ

ببخشین پست قبل نظر نذاشتم.کمبود وقت شدید دارم.داشتم از تو ریدر می خوندم.دیگه گفتم از درس هم بزنم باید بیام درباره این پست نظر بدم!

خواهش میکنم
من میدونم الان توی چه وضعیتی هستین

یک دانشجوی پزشکی چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ

آیییییییی.گفتین بخدا.این پستتون رو از همه پستها عالی تر نوشتین.منم می خواستم چند روز پیش شبیه حرف شما رو بگم ولی دیدم این حرفها برای چی؟!آخرش باز هم همون حرفها رو بهت می زنن!از مردم نمی شه ایراد گرفت این دوره وزمونه بعضی ها با پزشک مشکل دارن از اون صدا سیما که همه پزشکها رو کم عقل یا احساسی یا معتاد نشون می ده یا خیلی روحانی!به نظرم یکی از دلایل استقبال از پرستاران همینه که هر چی که هست رو نشون می ده چه خوب چه بد نه با توهین نه با اغراق.شاید فرصت شد منم یک حرفهایی برای گفتن داشته باشم بنویسم.

واقعا؟
منو بگو که گفتم هول هولی نوشتم حتما بد میشه
من که همیشه حسرت اون پرستارها و پزشکا رو میخورم البته جز مواقعی که با یه مریض پررو روبرو میشن!

دکتر سارا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ب.ظ

خب بسلامتی جهارم و پنجم هم شدم

تبریک مجدد!!
انگار میخواین به اندازه تموم کامنتهائی که نگذاشتین کامنت بگذارین!

دکتر سارا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ب.ظ

وای دکتر ربولی دست رو دلمون نذار که خونه

چشم نمیگذارم! :دی

دکتر سارا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ

اخجون دوم و سوم هم شدم
خدا بخواد چهارم هم میشم

تبریک مجدد

دکتر سارا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ب.ظ

حیف شد نمیایین تهران

«نمیائیم»؟!

دکتر سارا چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ب.ظ

اولللللللللللللللل

وااااااای خانم دکتر
پارسال دوست امسال آشنا
معلوم هست کجائین؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد