جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۶)

سلام 

ظاهرا این بار هم ولایتی های ما فعالتر بوده اند چون زودتر از دفعات قبل به قسمت دیگه ای از این سریال جومونگ رسیدیم! 

و اما خاطرات این بار: 

۱.دفعه پیش گفتم که یک نفر اومده بود و آزمایش چک آف میخواست اما دلم نیومد بنویسم که این بار ازم آزمایش چک آوت میخواستن! 

۲.یه پیرمردی برای پا درد اومده بود. وقتی نسخه شو نوشتم خانمش که همراهش اومده بود گفت: آقای دکتر اگه میشه یه شربت «اخلاق آور» هم براش بنویس! (ترجمه: اخلاط آور یا همون خلط آور خودمون) 

۳.یه خانم جوون اومد توی مطب و گفت: آقای دکتر میشه یه نگاهی به این آزمایش بکنید ببینید مشکلی داره یا نه؟ 

گفتم: بسیار خوب حالا بفرمائین بشینین. گفت: آخه آزمایش مال خودم نیست مال شوهرمه! 

۴.یه دختر جوون با شصتادتا همراه اومدند توی مطب و نیومده خودشون خوابوندنش روی تخت و گفتند: آقای دکتر از صبح تا حالا ضعف و خواب آلودگی داره. رفتم و فشارشو گرفتم که طبیعی بود. داشتم فکر میکردم که چی ازش بپرسم که دختره وقتی دید همراهانش کمی دور شده اند آروم گفت: آقای دکتر قرص خورده ام که خودمو بکشم! گفتم: چی؟ گفت: کلونازپام. گفتم: چندتا؟ گفت: یکی!! 

۵.یه خانمی با لباسهائی که خدا میدونه از زمون کدوم پادشاه شسته نشده بودن با یه بچه حدودا دو ساله اومد توی مطب. 

گفتم: بفرمائین گفت: ببخشید آقای دکتر چند روزه که صبحها چندتا کرم سفید ریز (روم به دیوار) از پشتش میاد بیرون اگه میشه یه آزمایش براش بنویسین ببینیم انگل داره؟!! 

۶.از خانمی پرسیدم: سردردت هی کم و زیاد میشه؟ گفت: نه فقط هی زیاد میشه! 

۷.یه پیرزن اومده بود توی مطب و وقتی نسخه شو نوشتم گفت: بیزحمت چندتا قرص پارافین هم برام بنویس! (ترجمه: بروفن) 

۸.برای خانمی یه نسخه نوشتم که رفت داروخونه مرکز و برگشت و گفت: آقای دکتر میگه شربتشو اینجا نداریم عوضش کن. گفتم: توی نسخه شما دو نوع شربت هست کدومشو نداره؟ گفت: تو دکتری من از کجا بدونم؟! (اما خارج از شوخی مدتیه وضع داروهای توی درمانگاههای دولتی واقعا افتضاحه) 

۹.یه پسر جوونو آوردند که پاش شکسته بود و دکتر بهش گفته بود باید حداقل دو ماه توی گچ باشه اما خودش بعد از ۴ هفته گچ پاشو باز کرده بود و حالا با درد و ورم پا اومده بود. گفتم: باید برید یه عکس از پاش بگیرن. همراهش گفت: میبریم فقط لطفا یه آمپول مسکن براش بنویسین تا دردش کم بشه. براش نوشتم بعد گفتند: میشه بگین بهیار بیاد همین جا آمپولشو بزنه؟ درست نمیتونه راه بره. 

رفتم به بهیارمون گفتم که بهیارمون گفت: باشه آقای دکتر الان میام میزنم اما چرا شما زحمت کشیدین اومدین بهم بگین؟ به خود مریض میگفتین بیاد بهم بگه! 

۱۰.توی درمانگاه شبانه روزی شیفت بودم که یکی اومد و گفت: یه نفر توی خیابون بالائی تصادف کرده میشه بگین آمبولانس بیاد بیاردش؟ میخواستم بگم: طبق دستوری که به ما داده اند این کار ۱۱۵ است و نه ما اما چون مسئول پذیرش گفت: طرف آشنای ماست گفتم: باشه! 

آمبولانس رفت و مصدومو که یک موتورسوار پاشکسته بود آورد. بعد هم دو نفر رفتند و در آمبولانسو باز کردند و اونو روی برانکارد آوردند تو. 

چند لحظه بعد دیدیم یه خانم با دوتا بچه کوچیک به دنبالش اومد تو و داره جیغ و داد میکنه که: وای ......... بچه ام ........ چی شده؟ گفتیم: این به این سرعت از کجا فهمید؟ آوردیمش تو تا مصدومو ببینه و خیالش راحت بشه که فقط پاش شکسته. 

یه نگاه کرد و یکدفعه ساکت شد و گفت: این که بچه من نیست!! 

گفتیم: پس چت شده بود؟ گفت: آخه دمپائیهای توی آمبولانستون شکل دمپائیهای پسر من بود!!! 

۱۱.به پیرزنی که با اسهال و استفراغ اومده بود گفتم: چیز ناجوری نخوردین که باهاش مسموم شده باشین؟ 

گفت: من که دیروز همه اش خونه علیرضا بودم چی میخوردم؟! 

۱۲.به خانمی که اومده بود توی مطب گفتم: دفترچه بیمه تون که تموم شده. اگه میخواین تا براتون نسخه آزاد بنویسم. 

گفت: مگه من دیوونه ام؟ اگه بخوام برم نسخه آزاد بگیرم که میرم پیش یه دکتر حسابی! (دفترچه  بیمه روستائی داشت که بیشتر جاها قبولشون نمیکنند) 

۱۳.از خانمی که با سردرد اومده بود پرسیدم از کی سردرد داری؟ گفت: از نصف صبح تا حالا! 

۱۴.برای یه نفر آزمایش نوشتم و گفتم: کی میتونین برین آزمایشگاه تا تاریخشو بزنم؟ 

گفت: احتمالا توی دو سه روز اخیر میرم! 

۱۵.برای یه بچه یه نسخه نوشتم که گفت: میشه یه گواهینامه هم بهم بدین؟! برای مدرسه میخوام! 

بقیه اش توی ادامه مطلب

۱۶.از صبح توی یک مرکز شبانه روزی شیفت بودم تا فردا صبح. راننده مرکز گفت: مگه پزشک کم دارن که شما رو اینطوری شیفت میگذارن؟ گفتم: نه پزشکها کم دارن که اینطوری شیفت می ایستن! 

۱۷.فشار پیرزنه رو گرفتم و گفتم: فشارتون خیلی بالاست٬ مگه قرصهاتونو نمیخورین؟ گفت: چرا من هر روز از این قرصها میخورم و بعد دست کرد توی کیفش و یک بسته قرص «پلازیل» (مخصوص استفراغ) گذاشت روی میز! گفتم: این که قرص استفراغه! گفت: جدی؟! پس داروخونه دروغ گفت که این هم مثل قرص قبلیه فقط شکلش عوض شده؟ من دیدم تا این قرصو میخوردم فشار خونم کنترل بود٬ و بعد دست کرد توی کیفش و یک بسته «پلازیل» دیگه درآورد و گذاشت روی میز! 

۱۸.مرده با گلودرد اومده بود و گفت: دیروز ۶.۳.۳ زدم اما خوب نشد. لطفا یه آمپول قویتر برام بنویسین. 

گفتم: ۱.۲۰۰.۰۰۰ میزنین؟ گفت: نه اون دیگه خیلی قویه اگه میشه یه ۸۰۰.۰۰۰ برام بنویسین! 

۱۹.و آخرین شاهکار از یکی از راننده های شبکه بهداشته که یکی از خانم دکترها رو ظهر میبرده سر شیفت. وسط راه خانم دکتر میگه: لطفا دم این مغازه یه لحظه نگه دارین تا من یه چیزی بخرم٬ میره توی مغازه که یادش میفته کیف پولش مونده توی ماشین٬ برمیگرده درو باز میکنه و کیفشو برمیداره و در رو میبنده و میره توی مغازه که راننده به خیال اینکه خانم دکتر سوار شده راه میفته و میره سر شیفت و تازه اونجا میفهمه که خانم دکتر توی ماشین نیست!! 

بی ربط نوشت: 

۱.یکی دو هفته پیش با یکی از دوستان درباره تصادف اخیر صحبت میکردیم که گفت: به خاطر افت قیمت هم شکایت کردین؟ گفتیم: نه چطور؟ گفت: چون به خاطر تصادف از قیمت ماشینتون کسر میشه میتونین شکایت کنین و افت قیمت ماشینتونو ازشون بگیرین! 

ما هم رفتیم و بعد از کلی کاغذ بازی موفق به شکایت مجدد شدیم تا ببینیم چی میشه. 

گفتم: شما هم در جریان باشین شاید (خدای نکرده) برای شما هم پیش بیاد. 

۲.اخیرا متوجه شدم که کلوپهای رسانه های تصویری فیلم «تایتانیک» رو آوردن و کرایه میدن. 

اگر احیانا دوستانی تا به حال این فیلمو ندیدن بهشون صمیمانه توصیه میکنم به جای کرایه این فیلم از کلوپ به دنبال فیلم اصلی اون باشند. 

من این فیلم کلوپی رو ندیدم اما صحنه هائی در این فیلم هست که مطمئنا در کلوپ سانسور میشه و این باعث میشه بخش قابل توجهی از مفهوم فیلمو از دست بدین یعنی همون اتفاقی که برای من در تماشای نسخه کلوپی فیلم «بیمار انگلیسی» رخ داد و یا اگر من فیلم کامل «سینما پارادیزو» را ندیده بودم مطمئنا بعد از دیدن این فیلم از تلویزیون با خودم میگفتم: پس برای چی این فیلم این قدر سر و صدا به پا کرده؟!

نظرات 42 + ارسال نظر
نسیم پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 03:32 ق.ظ http://www.khatkhatimajazi.persianblog.ir

خودکشی با یه کلونازپام؟؟چه جلب!من یه بار دوتازولپیدم و یه دیازپام خوردم تازه یه آمپول دیازپامم یه ساعت پیشش زده بودم ۶ ساعت خوابیدم فقط

شما هم دیگه خیلی قوی هستین!

دخترمهربون سرزمین احساس پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:02 ب.ظ

راستش راست می گید دو تا کیبورد دارم با یکی چون دکمه هاش برجسته ان تایپ برام سخته

خب با اون یکی تایپ کنین

دخترمهربون سرزمین احساس چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:20 ب.ظ

انقدر تصادف تصادف گفتیم دیروز عصر ماشین بابا رو زدم داغون کردم
البته چیز زیادی شد ها اما به خاطر نوع ماشین خرج گرون در می یاد
صد دفعه به بابا گفتم برامن یه پراید بگیر تا مجبور نباشی این همه پول تعمیرگاه بدی

به به
پس عجب دست فرمونی دارین
اما انگار واقعا کیبوردتون توی تایپ حرف ن مشکل داره!

من(رها)! شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ق.ظ

حس می کنم خوندم ولی مطمئن نیستم!

خوب دوباره بخون!

جفنگ میرزا چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.jafangmirza.blogfa.com

این مورد ۴ زا برای تست ای کیو به روانشناس معرفی کردی؟

من فقط با آخرین سرعت ردش کردم بره تا از شر شصتاد تا همراهش که هی میپرسیدند چشه؟ نجات پیدا کنم!
راستی ببخشید جواب کامنتتان را ندادیم و به وبلاگتان سر نزدیم!

راوی چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:12 ب.ظ http://ravi-sepide.blogfa.com

سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی دارین...
خوشحال می شم به وبلاگ من هم سر بزنید و یه دوست خوب دیگه باشین.
فعلا.....

میرسیم خدمتتون

بابک چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ق.ظ http://www.babaktaherraftar.blogfa.com

سلام دکتر
خیلی با خودم جنگ کردم ولی آخرش همون رشته مورد علاقه مو انتخاب کردم ٬ فعلا که اینجا هستیم تا بعد ببینم خدا چی می خواد.
ممنون از اینکه به من سر زدید و به فکرم بودید.
مورد ۱۰ و۱۱ خیلی جالب بود
راستی کامنت تون رو گرفتم همون یکی بود دیگه؟

سلام دکترجان
راستشو بگم ناراحت شدم که دیدم گفتین دیگه قصد بازگشت ندارید
به هر حال امیدوارم هرجا هستید موفق باشید
پس به گمانم کامنت اولم در قطع و وصل اینترنت اینجا به رحمت ایزدی واصل گشته است خدایش رحمت کناد!

رضا مدهنی سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:24 ب.ظ http://madhani.blogfa.com/

اگر بعد از خواندن خاطرات شما نمونه خون مارا بگیرند و ازمایش کنند بعلت بالا بودن اندورفین آن حتما ما را هم جزء معتادان گرام محسوب خواهند کرد

پس خودم دیگه چی بگم که همیشه در عالم هپروت در حال گشت و گذارم!

samira سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.rangarang2.blogfa.com

سلام
شماره ی 5 از همش باحال تر بود
خانواده هم از این مطلب مستفیذ شدند(غلط املایی اطلاع رسانی شود لطفا)

سلام ما را به خانواده گرامی ابلاغ فرمائید
ما هم مستفیض شدیم

فهیم سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:08 ب.ظ

شماره شش خدا بود!

ممنون فهیم جان
چه عجب به ما هم سری زدید!

یک دانشجوی اقتصادی دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:52 ب.ظ

خسوثی

ممنون دوست من
اما لازم نیست
بیشتر شوخی بود

یک دانشجوی پزشکی دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:43 ب.ظ

خواهش می کنم.می خواستم در مورد اون موضع بنویسم ولی گفتم شاید تو وبلاگ دوم بهتر باشه.ممنون به اون وبلاگ هم رفتین.راستی اون مطلب وبلاگ wordpress رو بخونین اگر دوست داشتین.
فکر هم بماند وقتش.

میرسیم خدمتشون

یک دانشجوی پزشکی دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:26 ب.ظ

سلام.اون وبلاگ رو فعلا فراموش کردم حوصله شو ندارم .خسته تر از نوشتن تو دو وبلاگم

نوشتین که!

fifi دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:59 ق.ظ http://zanaane.blogsky.com

chera be oon bache koochoolooe govahinameh nadadin???
morede19 ke shahkar bood.

جرات داشتیم ندیم؟!

کیمیاگر یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ب.ظ http://parsartist.blogfa.com

سلام ممنون که سر زدین منظور منم از نشتم این بوده که با اینکه اینهمه دلایل محکم واسه دارو رفتن داشتم بخاطر عشقم نتونستم تازه یکی از خانوم دکترایی که دقیقا هدفش در دارو عین من بود و خودش نتونس بهشون برسه(با ابنکه عشق شیمی بوده ولی من نه!) اونم دخترشو با اینکه رتبه ش یک رقمی بوده دارونفرستاده چون دارو تو خارج آینده داره نه ایران).بازم سر بزن.

عشق عالی مستمر!!
میرسیم خدمتتون

آتیش پاره یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:55 ب.ظ

اون دختره واقعا خسته نباشه!! دکتر اگه نذاری پسرت بیاد منو بگیره منم دوتا قرص سرما خوردگیه دکتر عبیدیو با هم میخورم تا بمیرم!!!!

وای خدا نکنه عروس خانوم!
پسر من خودش تصمیم میگیره اما همون بلائی که داره سر بهزاد میاد سرش نیاری!

سارا از ژوژمان یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:41 ب.ظ http://www.judgment89.wordpress.com

کلا خاطرات این دفه خیل باحال بود
از نصف صبح تا حالا!
ماجرای فعال بودن هم ولایتی هاتون و جومونگ چیه ؟ جومونگ که من شنیدم تمومید

ممنون
خوب این خاطرات شاهکارهای همولایتیهای منه دیگه
دکتر سارا بود که این خاطرات دنباله دار رو به سریال جومونگ تشبیه کرد
کاش زودتر برگرده

سارا از ژوژمان یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:37 ب.ظ http://www.judgment89.wordpress.com

حالا داستان این عدد مددها تو شماره ۱۸ چی بید ؟

میگم راننده هه هوش و حواسو و چشماشو احتمالا تو کیف پول اون خانومه جا گذاشته بودا !

یعنی واقعا شما فرق این آمپولها رو نمیدونین؟
خوب ۸۰۰.۰۰۰ کلی از ۶.۳.۳ ضعیفتره!

یکی مثل خودم یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:06 ب.ظ

خوب از این تصویر خوشمان آمد گفتیم برای دوستان هم نمایان گردانیــــــــم
`^^^^^^#####################^^^^^^^^^^
^^^^^^######^^^^^^^^^^^^^######^^^^^^^^
^^^^^#####^^^^^^^^^^^^^^^^^######^^^^^^
^^^^####^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^#####^^^^^
^^^####^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^#####^^^^
^^####^^^^^####^^^^^^^^^###^^^^^###^^^^
^^###^^^^^######^^^^^^^###^^^^^^####^^^
^####^^^^^######^^^^^^###^^^^^^^^###^^^
^###^^^^^^^####^^^^^^###^^^^^^^^^####^^
^###^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^###^^
^###^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^###^^
^###^^^^##^^^^^^^^^^^^^^^^^##^^^^^###^^
^###^^^^###^آسمونی ^^آسمونی^^##^^^^####^^
^####^^^^###^^^^^^^^^^^^^^###^^^^###^^^
^^###^^^^####^^^^^^^^^^^####^^^^####^^^
^^####^^^^#####^^^^^^^#####^^^^^###^^^^
^^^####^^^^###############^^^^#####^^^^
^^^^####^^^^^###########^^^^^#####^^^^^
^^^^^#####^^^^^^^^^^^^^^^^^######^^^^^^
^^^^^^#########################^^^^^^^^
^^^^^^^^#####################^^^^^^^^^^

ممنون
خدا از تصاویر بهشتی نصیب شما کند!

دکی بارونی یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:25 ق.ظ

دکتر چطور همه ی این خاطرات یادتون میمونه. گمونم مشکل از منه که آلزایمر دارم.
اینجا یه مشکلی که هست پزشکا زیاد سوتی مریضارو متوجه نمیشن چون بیشتر زبونشون یکی نیست و با کلی دردسر دست و پا شکسته می فهمن مشکلشون چیه اونم با مترجم
بیمار انگلیسی رو باهاتون موافقم. نسخه ی اصلش خیلی قشنگ تر و کامل تره. با سانسور به داستان فیلمم لطمه زدن.

نه بابا
مدتیه یه کاغذ موقع مریض دیدن توی جیبمه
چیزهای جالبو یادداشت میکنم
شما که هنوز به مریض دیدن نرسیدین رسیدین؟
نمیدونستم شما هم اهل فیلم هستین!

زبل خان یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:39 ق.ظ http://puli.vov.ir

درمورد مورد 4: خواهرم میگفت یه بچه دو سه ساله اورده بودن درمانگاه واکسن بزنه ..از خاله ودایی ومادربزرگ بچه اومده بودن وهر کی براش یه چیزی خریده بوده....

یعنی براش «سر واکسنی» آورده بودن؟!

یک دانشجوی پزشکی یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ق.ظ

من explorer هم ورژن 8 هست

خوب پس پیشرفته شو دارین!

یک دانشجوی پزشکی یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ق.ظ

سلام.ربطی ب ویندوز نداره به اون چیزی ربط داره که از برای اینترنت استفاده می کنین اگر از اکسپلورر استفاده می کنین احتمالا همون اکسپلورر مشکل داره
یک بار با موزیلا امتحان کنین.با موزیلا باز کنین شاید باز می شه ولی طول می کشه.
در هر حال اگر از اکسپلورر اتسفاده می کنین یکبار با موزیلا هم اینکار روبکنین اگر نشد اول خود کسپلورر ومویلا رو تغییر بدین بعدش اگر اون هم نشد
دوباره نصب ونیدوز
هر چند من که رابطه ای بین آخری ومشکل شما نمی بینم!

حالا ببینیم چی میشه
به هر حال ممنون

یک دانشجوی اقتصادی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 ب.ظ

۴ و ۸
۱۲ براتن یه نو توهین بود ها
نصف صبح نصف عصر
اره دیگه اگه رنگ بخوره قیمتش افت میکنه

ممنون از نظرتون
توی این شغل از این توهینها زیاد داریم!

یک دانشجوی اقتصادی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ب.ظ

اینم قبل از هرچیز بگم من دستم خیلی سبکه ها هر وقت نظر دادم . اون پستتون بالای ۷۰ ۸۰ تا کامنت داشته

ببینیم و تعریف کنیم!
کاری نکن که من دیگه آپ نکنم تا کامنتهام بشن ۷۰ تا!

یک دانشجوی اقتصادی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ب.ظ http://samtab.persianblog.ir

سلام
اومدیم بلاخره پستتونو بخونیم
یا الله.. کسی نیست؟

یا الله
نامحرم سر راه نباشه!

یک دانشجوی پزشکی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 ب.ظ

سلام.هک نشد حذف شد!نه نمی دونم مسئولش اون نیست مدیریتیش بر عهده دکتر پدر هست.من اونجا عضوم آخرین نوشته برای من هست.سایت سپید رو نمی دونم قبلا عرض کردن من اونجا رو به اون صورت نمی خونم یعنی وقت ندارم!از همون آقای دنانپزشک بپرسین شاید بدونن.به هر حال مجله مثل سایت نیست دیر بروز می شه

ممنون از توضیحتون

چپ دست شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:55 ب.ظ

khoob bood! ama haghighatesh dafehaye pish bamazetar bood!

مگه شما هم مطالب منو دنبال میکنین؟

یک دانشجوی پزشکی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:51 ب.ظ

دکتر قسمت بعد نوشت وبلاگم رو بخونین اگر وقت کردین

چشم
حتما

دکتر مینا شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:00 ب.ظ http://minapharm.blogfa.com

باحال بود .
در مورد فیلمها خیلی خوب اومدید مرسی

ممنون
تا حالا شما را این طرفها ندیده بودم
خوش اومدین

girl69 شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:09 ب.ظ http://naughtydentist.blogfa.com

vasatoon khosoossi gozashtam

خواندیم و پنج تومانی مان افتاد!

شهاب حسینی شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 ق.ظ http://www.roozneveshtam.blogfa.com

سلام
۱-شماره ۱۹ باحال بود
۲- چرا کوه نرفتید؟
۳-اونجا مگر هوا سرده؟
۴-چرا مریضهای شما همه پیرزن هستند ؟
۵-همین سه تا را جواب بده تا بعد .
مرسی

سلام
۱.ممنون
۲.صبح بیدار شدم دلم نیومد آنی رو بیدار کنم حالا مسئله اینه که باور نمیکنه!
۳.تا دلت بخواد
۴.همه که نه اما اکثرا هستند چون کار من بیشتر روزها در ساعات اداریه و مردها سر کار
۵.این هم از جواب اینها سوال بعدی؟

من( جواب من ) شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:26 ق.ظ

سلام
اولا از آشنائیتون ممنون
ثانیا گرفتم
ثالثا خاطاتتون زیبا بود
وتا بعد

سلام
ممنون که گرفتین!!

آزاده شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:56 ق.ظ http://www.azadwishes.blogsky.com/

سلام، من همونیم که دکتر سارا شما رو بهم معرفی کرد بعد شما بهم یاد دادین چه جوری برای بلاگ اسکای از این آیکون ها بذارم ببخشید لینک کردم بی اجازه، فک کردم عیب نداره ببخشید

نه بابا اختیار دارین چه عیبی داره
شما ده بار دیگه هم منو لینک کنین!
خوب پس اون خبر صحت نداشته ظاهرا!

girl69 جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:36 ب.ظ http://naughtydentist.blogfa.com

taghriban hamash bahal bood.jalebe ke shoma chetor ba in tarze talafoz haye ghalat baz manzooreshoono motevajeh mishid.
rasti man adrse blogamo avaz kardam.l

سلام
خوشحالیم
باید برم توی گوگل ریدر آدرستونو درست کنم

رخشنده جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:25 ب.ظ

سلام
من اولین باره میام سراغ نوشته هاتون!
و از اونجاییکه خیلی آدم خوش خنده ای هستم واسه همشون کلی خندیدم بطوریکه اطرافیانم با تعجب دارن نگام میکنن
شاد باشید.

سلام
خوش اومدین
باز هم تشریف بیارین
اگه وبلاگ هم دارین آدرسشو بنویسین

زندگی جاریست... جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ب.ظ http://parvazz.wordpress.com

سلام
اون خودکشیه خیلی باحال بود!
امان از دست بعضیا! دفترچه رو پرت میکردین توی صورتش ! بعضیا خجالت نمی کش !میدونین این طرح پزشک خانواده خیلیا رو پر رو کرده !آخه دکتر حسابی کسیه که پول بیشتری بگیره ! ویزیت با این دفترچه هم که حتی به اندزه پول یک پاکت چیپس هم نیست!

حالا شما چرا خودتونو ناراحت میکنین؟
اما در مجموع حق با شماست

یکی مثل خودم جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:58 ب.ظ

سلام
مژده که کامی شما درست شد.چون آهنگه همون دوقیقه و چهل و دو ثانیه بود!

بله بله به خودمان تبریک میگوئیم!

باران جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:38 ب.ظ http://baranbanoo.persianblog.ir

پارافین واقعا بامزه بود...اما ۲-۳ روز اخیر چندان باحال نبودا...یه اشتباه لپیه که زیاد پیش میاد.
شماره ۱۷ و ۱۹ تعجبمان را برانگیخت!
به شماره ۱۰ هم کلی خندیدم.
در کل ممنون

در کل خواهش میشود

یک دانشجوی پزشکی جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:52 ب.ظ

سلام.10 رو که واقعا نمی دونم چی بگم!
9 هم که شما چیزی نگفیتن بهشون؟جدی افت قیمت ماشین می دن؟حالا گرفیتن شما؟

چی میگفتم بهشون؟
گفتن که میدن
تا ببینیم

یکی مثل خودم جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:52 ب.ظ

خوب
عرض به حضور گرامی شما
۱۰ و ۱۴ و ۱۵ و ۱۷ بامزه بود.۱۵ لبانم را شکفته کرد!
۱۹ که آخر آی کیو بود.

و اما در مورد فیلما خوب من هنوز موندم فیلم
slumdog millionaire رو تلویزیون چطوری نشون داده.آخه شنیدم عید تلویزیون این فیلم رو که امسال جایزه هم گرفته نشون داده!!!
راستی فیلم یادبادک باز رو دیدم.(گفته بودم؟یا نگفته بودم؟)خوب شاید چون شما کتابش رو نخونده بودین خوشتون نیومد.سلیقه ها فرق داره خوب البته.
اوی راستی بازم
گل ناز سخن سی ام رو خودمم دانلود کردم
۶ دقیقه و ۲۶ ثانیه آقای ستار خوندن!

سلام
ممنون
اون فیلمو خودم عید از تلویزیون دیدم و بعد از اون بود که دی وی دیش به دستم رسید که هنوز فرصت نکرده ام ببینمش!
نگفته بودین اما من کی گفتم خوشم نیومد؟ گفتم بیسش از حد روی وحشیگری طالبان مانور داده بود
اوی حق با شماست
ایراد از کامی ما بوده!

یکی مثل خودم جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:31 ب.ظ

خوب
ما هم
اول

آها دست دست و سایر مخلفات!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد