جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

درباره الی .....

سلام 

روز جمعه گذشته بعد از مدتها رفتم سینما. 

برای تماشای فیلم «درباره الی ...» که چند روزیه توی تنها سینمای شهرمون روی پرده است. 

اصولا من بعد از مزدوج شدنم دیگه تنها سینما نرفتم و در واقع مدتهاست که سینما نرفتم. از زمانی که (مثلا) قصد درس خوندن کرده ام و دور فیلم و سینما رو که همیشه یکی از مسائل مورد علاقه ام بوده یه نیمخط (نه خط!) ‌کشیدم. 

گرچه هر ماه لیستی از فیلمهای جدید و خوب رو به برادرم میدم که تهران درس میخونه و او هم هربار که میاد ولایت خیلی از اونها رو از دستفروشهای محترم اونجا میگیره و برام میاره و دونه ای هزار تومن پولشو میگیره. الان من یک کمد پر از سی دی و دی وی دی دارم که بیشترشونو هنوز ندیدم. 

خلاصه به این ترتیب بود که با شنیدن توصیفاتی از فیلم جدید «اصغر فرهادی» تصمیم گرفتیم بعد از «سگ کشی» (در دوران نامزدی) و «ارتفاع پست» و «دوئل» و «زیر درخت هلو!!» یکبار دیگه با عیال (و البته برای اولین بار سه نفره) راهی سینما بشیم. 

البته من از چند روز پیش میخواستم برم چون میدونستم که این فیلم فیلمی نیست که اینجا فروش زیادی داشته باشه و زیاد رو اکران بمونه. 

دو سه روز خواستیم بریم که نشد. پنجشنبه هم در آخرین لحظه تصمیممون عوض شد و رفتیم تماشای «سیرک بین المللی آذربایجان» که اونهم چند روزیه اومده ولایت ما. 

ما اول فکر کردیم منظور از آذربایجان جمهوری آذربایجانه اما وقتی دیدیم به جز یک نفر بقیه ایرانیند فهمیدیم که اشتباه میکردیم. 

اون یک نفر (آلکس) هم عملا همه کاره گروه بود وقتی همون اوایل کار از روی «قرقره تعادلی» (که مدیر سیرک اول ادعا کرد توی اون رکورد اروپایی دارند) سقوط کرد ما نفهمیدیم چرا همه شون اینقدر نگران شدند اما بعد دیدیم بدون آلکس همه کارشون خوابیده است چون هم متخصص شلاقشون بود هم رام کننده مار هم خرس هم شیر هم ...... 

بگذریم. 

جمعه گفتم اگه امروز هم نریم شاید دیگه هیچوقت نتونیم این فیلمو ببینیم پس ساعت حدود هفت و نیم بود که به عیال گفتم من هشت و نیم میرم سینما تو میخوای بیا میخوای نیا!! 

و چنانکه افتد و دانی تا «بعضی ها» آماده شدند و رفتیم دقایقی از فیلم گذشته بود و وقتی وارد سالن شدیم که هنرپیشه ها داشتند وارد ویلای کنار آب میشدند. 

خواستیم طبق معمول به صورت خانوادگی بریم بالکن که گفتند باید برید لژ! و رفتیم و دیدم که حدسم درسته چون فقط حدود ده نفر توی سالن بودند. 

«درباره الی ....» فیلمی نبود که تکونم بده (اصولا خیلی وقته که هیچ فیلمی تکونم نداده آخریشون «مالنا» شاهکار «جوزپه تورناتوره»). اما فیلمی بود که بتونه میخکوبم کنه و چند ساعتی فکرم مشغولش بشه. شاید اینهم یکی از فیلمهایی بود که باید بیشتر از یکبار ببینمش تا چیزهای بیشتری از توش دربیارم چون من معتقدم فیلم کالای یکبار مصرف نیست و حتی تا به حال دو فیلمو بیشتر از پنج بار دیدم:مادر علی حاتمی و هامون داریوش مهرجویی. 

اول فیلم تماشاگر با چند خانواده شاد و خرم روبرو میشد که انگار هیچ مشکلی ندارند و تنها مشکلشون ناآماده بودن ویلاست اما کم کم مشخص میشد که درواقع همه اینها دروغه و همه دارند برای هم فیلم بازی میکنند. (صحنه پانتومیم بازی کردن هنرپیشه ها این مطلبو به وضوح نشون میداد). انگار حضور و بعد ناپدید شدن ناگهانی الی جرقه ای بود که اختلافات کهنه اونها رو نمایان کرد (از این نظر فیلم کمی به فیلم چهره اثر سیروس الوند شبیه میشد). و مشخص میشد همونطور که ویلا پر از آشغال و کثافته قلب اون آدمها هم ... 

الی (دختری که حتی اسمش تا پایان فیلم مشخص نشد) دختر پاکی بود (برخلاف بعضی صحبتها که در اواخر فیلم درباره اش میشد) و دختری به این پاکی جاش میون اون جمع نبود (یه چیزی تو مایه های یکی از کاراکترهای رمان «صد سال تنهایی» که الان اسمش یادم نیست). 

اختلافات این دوستان با هم به یکباره پس از حذف الی از داستان زبانه کشید و درواقع افراد از همین بحث و جدلهای بین خودشون به سطح بالاتری از شناخت خودشون و دیگران دست پیدا کردند. گرچه هنوز هم تا انتهای فیلم افرادچیزهایی رو از هم پنهان میکردند (ازجمله قضیه نامزد الی که خود او هم در آغاز خودشو درست معرفی نکرد و با نقابی بر چهره وارد صحنه شد). 

دریا مکانی برای تطهیر بود و نماد پاکی مطلق و الی تا زمانی که دیگران خودرا پاک نکردند آنجا را رها نکرد اما جالب اینکه آنان دوباره در حضور نامزد الی نقاب جدیدی به چهره زدند و حتی آنرا بر چهره کودکانشان هم پوشاندند تا همان کسانیکه معتقد(!) بودند که:یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه. یک تلخی عظیم و بی پایان را بزای آن جوان بیچاره به ارمغان آورند تا از این پس تنها با خاطرات و یادگارهای الی و با تفکری نادرست از او به زندگی ادامه دهد.در پایان باید از بازیهای درخشان برخی از بازیگران این فیلم یاد کنم. 

«ترانه علیدوستی» که یک نقش نه چندان بلند و کم دیالوگ را با استادی به نمایش گذاشت و «گلشیفته فراهانی» که هنوز از رفتار مسئولان سینمایی کشورم با او احساس شرم میکنم. 

پ.ن۱:این اولین باری بود که من نظرمو درباره یک فیلم سینمایی نوشتم پس لطفا زیاد مسخره ام نکنید! 

پ.ن۲:من این متنو دارم با اعصاب خردی کامل مینویسم.  

چرا؟ 

چون چند روزیه که کامپیوتر خونه خرابه و فروشنده هم تا دیروز میگفت همه اطلاعات روی کامپیوترت پاک شده (فکرشو بکن همه عکسهای پسرم از نوزادی تا حالا چندتا فیلم سینمایی و .....) امروز کمی خیالم راحت تره چون میگفت: 

دو راه داری: 

یا هارد دیسکو میفرستم تهران تعویض کنند که همه اطلاعات روی این هارد هم از بین میره. 

یا اینجا میدم تعمیر که باید پولشو بدی و گارانتی هم دیگه از بین میره! 

این یک مطلب. 

نکته دیگه اینکه چند هفته ایه که عیالات متحده هم وبلاگ زده و از همون اول شرط گذاشتیم که کاری به کار هم نداشته باشیم  

حالا چی؟ 

نظرات پست قبلیو بخونید تابفهمید! 

چی؟ 

من الان کجا دارم مینویسم؟ 

خوب توی نمایندگی بیمه عیال دیگه 

هر کی میخواد بیمه اش کنم هم بسم الله .....

نظرات 14 + ارسال نظر
maryam.k جمعه 29 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 03:49 ب.ظ http://ashkiyesargardan.blogfa.com

اینجوری فیلما رو میبینید جند بارررررررر ؟

maryam.k پنج‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 12:15 ق.ظ http://ashkiyesargardan.blogfa

جرا باید مسخره کنن؟من تاحالا همجین برداشت زیبای از این فیلم نشنیده بودم...
ولی شما که میگید الی پاک بود پس جرا نامزدشو ول کرد و امد دنبال جی؟

شما لطف دارین
بگذارین اول فکر کنم تا این فیلم یادم بیاد!

سیامک سالکی سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:40 ق.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام.
جوابی که به نظرم داده بودید رو خوندم و شرمنده شدم، متأسفانه هنوز درباره ی الی رو ندیدم اما چشم، بخاطر خوندن نقد شما هم که شده با وجود کلی گرفتاری که دارم میرم و میبینم و نقدتونو میخونم و نظر میدم.
موفق و سلامت باشید.

نه برادر
من راضی نیستم کار و زندگیتونو به خاطر من به هم بریزین!

خاله آذر دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:00 ب.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

اونی که نوشته بود شما مطمئنین که دکترین خیلی بامزه بوداز این به بعد فقط نسخه بنویس تو وبلاگت دکتر جان

چشم
آمپول میزنی یا کپسول برات بنویسم؟

soheil جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:16 ب.ظ http://mar2mak.wordpress.com

دوتا مطلب:
اول اینکه اسمتون یعنی چی؟
دوم در مورد نظرتون، خودتون هم دارین میگین نامزد! نامزد یعنی تعهد. خب اگه به نظر شما عقد و ازدواج چیزی جدا از یه قرارداده قضیه فرق میکنه.اما به هر حال تحت هر شرایطی آدم مگه به اصرار کسی که بیشتر از یه نیمچه اسم بیشتر ازت نمی دونه چقد بها میده.که بخواد نامزدی که دوستت داره رو صفر بذاری.
الی دختر خوبی بود.اما یه اشتباه خائنانه کرد!

تا چند سال پیش (وقتی چندتا از پیرمردهای فامیل فوت کردند و این کلمه رو هم مثل خیلی دیگه از اصطلاحاتشون به گور بردند) ربولی حسن کور به عنوان یک آدم مجهول توی ولایت ما به کار میرفت.
یه چیزی در حد «جان دو»!
اما امروزه دیگه این واژه عملا کاربردی نداره.
عیال هم هر روز نق میزنه که اسمتو عوض کن.
تلفظش هم:rabooli hasan koor
اما اگه نشه نامزدیو به هم زد پس چه فرقی میکنه با ازدواج؟
خوب بابا نمیخواستش دیگه
(حالا ما هم سر چی داریم با هم بحث میکنیم؟!)
راستی چی شد که بعد از این همه مدت سری به ما زدین؟

soheil جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:16 ق.ظ http://mar2mak.wordpress.com

سلام
جدا از حاشیه ای که اکران فیلم براتون داشته!! و خیلی هم کشش دادین
از تفسیرتون در مورد المان های فیلم خوشم اومد اما در مورد الی ... ضمن تحسین بازی زیبای ترانه ، اما به نظر من الی منفور ترین کاراکتر این فیلم بود.چه گلشیفته به نامزدش میگفت چه نه! با این کارش فقط پایان تلخ رو برای خودش و نامزده خرید

در مورد حاشیه حق با شماست.
من منظورم فقط تفسیر فیلم نبود.
اما الی بیچاره ...
خوب نامزدشو دوست نداشت
تازه کلی هم گلشیفته اصرار کرد تا باهاشون اومد.

سیامک سالکی دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ب.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام دوست عزیز.
ممنون که بهم سر زدی و ممنون که دعوتم کردی.
متأسفانه هنوز درباره ی الی رو ندیدم و نمیتونم نقدتو نقد کنم (جسارتا). فیلمو ببینم حتما مقالتو میخونم.
بازم بهم سر بزن، خوشحال میشم.
موفق و سلامت باشی.

چه عجب آپ فرمودید!
انگار شما از من هم گرفتارترین
به هر حال ممنون که اومدین

یک دانشجوی پزشکی شنبه 13 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:39 ب.ظ

سلام.دکتر قالبتون اندکی بهم ریخته!یعنی واضح تر بگن.یک قسمتی از نوشته هایتان در کنار ساعت روی نوشته های این پست آخرتان رفته است

یک دانشجوی پزشکی سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ق.ظ

نیستین دیگه؟قبلا یک سراغی از ما می گرفتین!هر وقت کامپیوترتون درست شد وبروز کردین بازم مزاحم می شم.

سلام
فکر کنم گفته بودین برای هر پست فقط میتونین یکبار نظر بدین!

وحید شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:05 ب.ظ

سلام
میگم شما مطمئنید که دکترید؟
آخه سبک نوشته هاتون به یک پزشک نمیخوره!

سلام
بله متاسفانه دکترم!
اما هر وقت تنها هستم سن خودمو بیشتر از بیست سال احساس نمیکنم!
نمیدونم شاید هم سن عقلیم همونقدر باشه!
به هر حال یه چیزی هست که تعداد بینندگان وبلاگ داره هی کمتر میشه.
راستی سبک نگارش خودت چطوره مگه اخوی؟

دکتر سارا جمعه 5 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:00 ب.ظ http://drgloria.blogfa.com/

سلام
مدتهاست که سینما نرفتم اخه هر فیلمی که اکران میشه دوهفته بعدش سی دیش بصورت غیر مجاز پخش میشه هم از نظر اقتصادی بصرفه تره هم وقت ادم کمتر گرفته میشه هم توی خونه با خیال راحت در پوزیشن دراز کشیده روی کاناپه و تخمه شکستن میشه فیلمه رو با نصف قیمت دید
وبلاگ عیالات متحده هم مبارک
راستی منظورت از سه نفری رفتین سینما چی بود؟ نکنه داری بابا میشی بسلامتی؟

حق با شماست
اما توی ولایت ما چندان از این سی دی ها خبری نیست و من هم که به اخوی سفارش میدم
اما داری بابا میشی یعنی چه؟
پس کی بود توی رامهرمز روی من آورد بالا؟!
اصلا شما که فیش حقوقی منو دیدین که روش نوشته تعداد فرزند:۱!

راحیل چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:31 ب.ظ http://rahiljoon.blogfa.com

دنیا را هر چقدر هم که بگردی , باز هم آسمان همین رنگ است
و باز هم باید بگردی … و بگردی … و بگردی
وقتی که سرت گیج رفت , صبر می کنی … آن وقت
دنیاست که می گردد … و می گردد … و می گردد
دنیا هرچقدر هم که بگردد , باز هم آسمان همین رنگ است
پس دنیا , بگرد تا بگردیم
سلام وبلاگ زیبایی داری امیدوارم موفق باشی
خوشحال میشم به وبلاگ حقیرانه من هم بیای
اگر هم دوست داشتید با شما تبادل لینک داشته باشم
در خدمتم

سلام
به وبلاگ زیبای شما هم سر زدم
از لطفتون ممنون
اما درمورد تبادل لینک شرمنده
آخه گروه خونی وبلاگهامون به هم نمیخوره!

یاهو چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:00 ب.ظ

ضمن عرض تبریک به شما بابت وبسایت فوق العاده تماشایی و همه پسندی که به ثبت رسانده اید من معمولا از کمتر وبسایتی خوشم می آید از تمام بخش های فوق العاده زیبای وبلاگتان دیدن کردم و بسیار لذت بردم ولی جای یک سری چیزهایی که باعث افزایش بازدید و زیباتر شدن و حرفه ای ترشدن وبلاگتان می شود را خالی دیدم
راستش رو بخوای حیفم آمد سیستمی را که این خدمات را ارائه میدهد به شما معرفی نکنم
برای عضویت در این سایت میتوانید از طریق لینک زیر اقدام کنید:
http://www.oxinads.com/?a=22810
امکاناتی که این سیستم به شما ارائه می دهم عبارتند از سیستم تبادل لینک ودیکشنری آنلاین و سیستم پیام نما (غیر فعال) وفرم تماس با ما و رتبه سنج گوگل و وضعیت یاهوو بسیاری از خدمات ارزنده دیگر کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید در ضمن با عضویت و تلاش در این سیستم میتوانید درآمد بسیار زیادی کسب کنید این سیستم یکی از قویترین و بهترین سیستم های موجود در ایران است
عضویت سریع فقط از اینجا
http://www.oxinads.com/?a=22810
http://www.oxinads.com/?a=22810
حتما برای فعال شدن حسابتان باید کد بنرها را در سایتتان قرار دهید
این دعوت نامه مانند نقشه گنج بسیار بزرگی است که ما به شما رایگان هدیه دادیم فقط دست یابی به این گنج بزرگ بستگی به تلاش و پشتکار شما دارد که حتما آن را به دست می آورید

با آرزوی روزهایی پر از پول و شادی
و رسیدن به آرزوهای بزرگ شما و دوستدارانتان

یک دانشجوی پزشکی چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:28 ب.ظ

سلام.بالاخره ما بروز شدن وبلاگ شما رو دیدیم!کم کم داشتیم فکر می کردیم نکند شما هم رفتین در.......!بگذریم
از اونجایی که این حقیر جدیدا نمی توانم در وبلاگهای بلاگ اسکای در هر پست بیشتر از یک نظر بگذارم وبعد از یک نظر دادن،نظرات اون پست برای من بسته می شود وهمین مسئله خیلی از دوستان بلاگ اسکایی ام را ناراحت کرده پس همه را در این یک نظر جا می دهم!
راستش من اصلا این فیلم رو ندیدم ولی با تفسیرتون یک چیزهایی دستگیرم شد!جالب بود.هیچ وقت نمی شه از روی ظاهر افراد به مشکلاتشون پی برد!
راستش تنها فیلمی که در این چند ماه اخیر من رو تکون داد!!!!!فیلم آمریکایی مه بود!
حالا نمی شه آدرس وبلاگشون رو به ما هم بدین!
اون دو خط آخر پستتون رو اصلا متوجه نشدم!
خوب از انجایی که مطئنا با ارسال نظر،دیگر قادر به نظردادن نیستم پس تا پست بعدیتان خدانگهدار!

سلام از ما
عرض کردم
کافیه نظرات پست قبلی رو بخونین
چون ایشون تنها کسی هستند که اون موقع میدونستند من کامپیوترم خرابه و ....
ضمنا من قبلا هم عرض کرده ام عیالم نمایندگی بیمه داره و به مقتضای کاری توی مغازه به اینترنت پرسرعت مجهزه.
قراره تا چند روز دیگه هارد کامپیوتر خودم هم درست بشه
پس تا اونوقت
راستی فیلم مه هم یکی از فیلمهاییه که روی هارد کامپیوترم در خطر پاک شدنه و من هنوز ندیدمش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد