جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (125)

سلام

۱. نسخه مرده رو دادم دستش و بلند شد که بره داروخونه. دم در برگشت و گفت: نسخه تون همینه که تازه نوشته شده؟!

۲. مرده گفت: فکر کنم به حاجی حساسیت دارم هروقت میرم دیدن یه حاجی بعدش آبریزش بینی پیدا می کنم و سرفه!

۳. برای خانمه سونوگرافی نوشتم. وقتی میخواست بره گفت: حالا نوشتی از کجا باید سونوگرافی بگیره؟!

۴. میخواستم گوشیو بگذارم روی سینه یه پسر سه چهار ساله. مادرش لباسشو بالا کشید و بچه هم یکدفعه شروع کرد به گریه کردن و خودشو تکون دادن. مادرش گفت: نترس مامان دکتر میخواد می می تو بخوره!!

۵. به مرده گفتم: آمپول می زنین براتون بنویسم؟ گفت: من که تازه آمپول زدم که! گفتم: پس کپسول براتون مینویسم. گفت: این کپسول ها که فایده ندارن که!

۶. یه پسر بچه رو آوردند درمونگاه که توی مدرسه با یه بچه دیگه دعواش شده بود و یه ضربه به .... خورده بود. درحال معاینه اش بودم که مادرش هم رسید و گفت: چی شده؟ گفتم: ظاهرا که مشکلی نداره اما چون ورم کرده برای اطمینان یه سونوگرافی هم براش مینویسم. یکدفعه سروکله پسری که ضربه رو زده بود هم با مادرش پیدا شد. مادر بچه ضربه خورده به مادر بچه ضربه زننده (!) گفت: میبرمش سونوگرافی، اگه چیزیش شده باشه یه ضربه همین طوری به پسرت میزنم!

۷. وسط دیدن مریضهای یه درمونگاه به شدت شلوغ روستائی بودم که مرده با بچه اش اومد توی مطب و گفت: بچه ام رومیزی میکنه! گفتم: چی؟ گفت: از صبح بیرون ایستادم میبینم همه میگن بچه مون سفره می کنه گفتم یه چیز جدید بگم! (ترجمه: سرفه)

۸. به خانمه که بچه شو آورده بود گفتم: توی خونه دارو دارین؟ گفت: توی خونه یه دختر دیگه دارم!

۹. خانمه گفت: داروی تیروئید هم میخورم. گفتم: پرکاره یا کم کار؟ گفت: فکر کنم کم کاره آخه کم درد میکنه!

۱۰. نسخه پیرزنه رو که نوشتم رفت روی وزنه و گفت: میشه ببینین قدم چقدره؟!

۱۱. خانمه گفت: برام آزمایش بنویس. گفتم: چه آزمایشی؟ گفت: میشه بنویسین آزمایش به درخواست بیمار تا هر آزمایشی بخوام ازم بگیرن؟!

۱۲. مرده گفت: امروز درمونگاه چقدر شلوغ شده. همه اش هم تقصیر مسئول پذیرشه. هرکی از در میاد تو یه نوبت بهش میده!

پ.ن۱: فکر کنم فقط توی مملکت ما چنین اتفاقی بیفته که کاری که تا اسفند تشویق هم داشت توی فروردین ممنوع و جرم محسوب بشه!

پ.ن۲: چند مهره رنگی میگذارم جلو عسل و میگم: این چه رنگیه؟ میگه: آبی. میگم: آفرین. این چه رنگیه؟ میگه: آبی. میگم: نه این زرده. این چه رنیگه؟ میگه: آبی. میگم: نه این قرمزه ...... حدود پونزده دقیقه رنگ های اون مهره هارو بهش یاد میدادم. بعد میگم: خب حالا سبز کدومه؟ زرد کدومه؟ .... و همه شونو درست میگفت: بعد میگم: خب حالا این چه رنگه؟ میگه: آبی!!!

نظرات 79 + ارسال نظر
وانی چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:54 ب.ظ

شماره 4 وای خدا
6 هم مثبت دار باید می شد ها!
همه شون عالی فوق العاده جذاب مفرح بی نظیر و.. بودن

ممنون

هیچی دیگه چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:46 ب.ظ

عجب کیفی میکنید با این بیمارها!خخخخخ

[ بدون نام ] چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:41 ب.ظ

فوق العادست فوق العادست
















قدرت تخیلتونو میگم

ممنون از لطفتون
اما همه اش حقیقت بود نه تخیل
دیگه من مسئول باور کردن یا باورنکردن شما نیستم

شیرین امیری چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 06:59 ب.ظ

نه تو کوچه خلوت پشت مدرسه که مسیر رفت و امد منه!
عالی پرکردین جای خالی ها رو!!!!
نمیدونم دقیقا نسل جدید جماعت ایرانی چشون شده چرا اصلا نمیتونیم بفهمیم اینا رو؟
چی باعث همچین افتضاحی شده؟
و ایا واقعا کاری ازدست کسانی یا ارگانهایی برنمیاد تا این لجام گسیختگی وحشتناک رو کنترل کنن؟

به نظر من یه مقدارش هم مال افراط و تفریط مسئولین محترمه

گیلاس آبی چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 06:30 ب.ظ http://thebluecherry.blogfa.com

سلام دکتر
تک خوری نداشتیما!!!!

و در آخر اینکه....
استقلالیِ ُ عشقه

سلام
تک خوری؟
به عسل میگم

ستاره چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 04:44 ب.ظ http://razesukoot.blogfa.com

سلام
مورد 7 آخر خنده بود
امیر حسین منم همینطوریه هر رنگی رو که ازش می چرسم می گه سبزـ

سلام
ممنون
هوادار ذوب آهنه یا پاس؟!

arad چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:50 ب.ظ http://arad60.blogfa.com/

آقای دکتر عجب وبلاگی دارید. بخصوص این بخش خاطرات. عالی و مفرح! با اجازه تون لینکتون میکنم و اگه افتخار بدید و شما هم من رو لینک کنید ممنون میشم

از لطفتون ممنون
مزاحمتون میشم

عطیه چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:27 ب.ظ

دکتر چند شب پیش بخاطر اون زخم دهان که در موردش ازتون سوال کردم رفتم دکتر. ساعت 12شب بود و چون روز سرکارم، گفتم حتما الان خلوته دیگه. خلاصه شماره گرفتیم و رفتیم سمت اتاق دکتر.عاغا چشمتون روز بد نبینه. همه داااغون. و آنجا بود که من یاد شما افتادم. گفتم حالا بین این همه مریض که یکی چشمشو گرفته یکی بیهوش داره میشه و ... من 1کاره برم از زخم گوشه لبم چی بگم؟ اومدیمو دکتره وبلاگ نویس هم بود و اینگونه بود که منصرف شده و به منزل برگشتم

واقعا؟
آخرش چکار کردین؟

ققنوس چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:26 ب.ظ

آقای دکتر حالا این چه رنگیه؟؟؟؟؟؟
مورد ۷: واقعا نابغه بوده؟؟ مثلا خواسته با کلاس سرفه را بگه :)))))
مورد ۸: واقعا از سوال شما چی دستگیرش شده؟
مورد ۱۱: هم می تونسته یه فرمانروایی برای خودش بشه.
مورد۱۲: معلومه که فقط و فقط خودش تو این دنیا مهمه و لاغیر
جدا من خیلی نگرانم آقای دکتر اگر امکانات پیشگیری از بارداری نایاب بشه چی؟؟؟؟ اونوقت تو این روستاها و افراد ضعیف جامعه چه اتفاقی می آفته...

کدوم؟!
ظاهرا
خودم هم نفهمیدم!
خدا از این فرمانرواها نصیب گرگ بیابون نکنه
واقعا
مسئله دقیقا همینه. که نسل همین آدمهاست که زیاد میشه

وکیل چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:26 ب.ظ

سلام، مثل همیشه خوندنشون ممد حیات و مفرح ذات!
ش٤: پزشک کودک آزار!
ش١١: نسخه سفید امضاء!
پ.ن١: جاهل را نمی بینی مگر افراط می کند یا تفریط ( حضرت علی)

سلام و ممنون
تکذیب میشود!
واقعا
دقیقا

عسل چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:25 ب.ظ http://my-sweet-world.blogsky.com

خیلی جالب بود!
ولی شماره 4 و اصلا خوشم نیومد! خیلی حرف مادرش نادرست بوده! ممکنه بخاطر این مزخرفات برای بچه ها خیلی مسائل و مشکلات جنسی پیش بیاد آخه چرا به جای یه توضیح مناسب همیچین چیزی میگن به بچه

ممنون
احتمالا توی اون لحظه چیز دیگه ای به ذهنش نرسیده

زهره خاموش چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:02 ق.ظ

سلام خسته نباشین ....شماره 4 جالب بود و البته قیافه شما دیدنی ...احتمالا برای پاره ای از توضیحات پیش آنی خانم برید(سانسور شد)
دخمر منم همه رنگارا یکی میدونه ...خدا عسلو حفظ کنه

سلام سلامت باشید
یه لحظه جاخوردم!
ممنونم مگه شما هم دختر دارین؟ نمیدونستم

ندنیک چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 08:15 ق.ظ http://blue-sky.persianblog.ir

خاطراتت را خیلی دوست دارم. به خصوص وقتی ادم حالش گرفته است و دلش غصه داره.
این بار که دوپست را با هم خووندم

شما لطف دارین

صدای قلم2 چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 03:37 ق.ظ http://sedayeghalam2.blogfa.com

ممنون زیبا و خواندنی
راستی شما لینک شدید

ممنون
شما لطف دارید

مریم چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 02:51 ق.ظ

من خواننده ی خاوش تک تک پستهای شما و آنی جون هستم ...
زیبا بود مثل همیشه
راستی عسل جون چند سالشه ؟؟؟؟

ممنونم خواننده خاوش
تیر ماه امسال دو سالش تموم میشه

Asal چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:18 ق.ظ

جالب بود
سرچ میکردم درباره فشار خون به وب شما برخوردم...
ازین به بعد میخونمتون..وبلاگتون بر قرااار

ممنون
شما لطف دارین
حالا فشارتون بهتر شد؟!

گل ژونه چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 12:11 ق.ظ

سلام دکتر بعد از یک غیب طولانی اومدم این بار خیلی خیلی جالب بودن
اخ اخ اخ شماره ۸ به شدت ازدواجی بودن!
عسلم که استقلالیه
شماره ۱۱ فکر کرده خارجه آزمایش به درخواست بیمار

سلام خوش اومدین گل ژونه!
ممنون از نظرتون

niliii سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:50 ب.ظ

سلام. پ ن1 منظورتون چی بود؟
این بچه های نیم وجبی خودشون خوب میدونن دارن چیکار میکنن.فکر کنم عسل چون میدونس نباید بگه آبی.میگف آبی که سرکارتون بزاررره.ما از این عسلا دوروبرمون هس تجربه داریم

سلام
یه نگاهی به پی نوشت پست قبل بندازین
یعنی؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:02 ب.ظ

e!...چرا من یه آیکن اضافه گذاشتم!؟!
راستی ببخشید یادم رفت!..:سلام!


خواهش میگردد علیک سلام

هشت الهفت سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:35 ب.ظ http://hashtalhaft.persianblog.ir/

خدا عسل جون براتون حفظ کنه.

ممنونم

شیرین امیری سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:06 ب.ظ

به نظرم به جای وادار کردن زن و شوهرایی که چند تا بچه دارن به زاد و ولد بهتره کاری کنن اون سقطهای جنین بالای یکی دو میلیون دوست دختر پسرها انجام نشه که خیلی هم بهتره
حالا چه جوریشو ندیدم
و عرضم خدمت شما که امروز دقیقا نزدیکی های یک مدرسه دخترانه یه دختر دبیرستانی با لباس فرم مدرسه رو دقیقا درحال ..... با یه پسر نازنین دیدم
خوب این دختر اگه سقط نکنه جمعیت مون زیاد میشه و دیگه لازم نیست من یه لشگر بچه بیارم
والله
خوبه حداقل بچه ها این لذتهای بزرگ زندگی هستن که یادمون بیارن دنیا همیشه هم ... نیست گاهی قشنگ هم میشه.از عسل عزیز و شیرینکاریهاش لذت ببرین تا بزرگ نشده
نقطه چین ها رو هم خودتون پر کنید

واقعا
یعنی .... توی خیابون آیا؟!
صحبت - خیلی قشنگ (درست پر کردم آیا؟!)

طاها سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 08:51 ب.ظ http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام
حساسیت به حاجی!!!!!!! خیلی جالب بود...
عسل خانم شما گویا به رنگ آبی خیلی علاقه داره

سلام
ممنون
آره ظاهرا!

کیمیاگر سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 08:10 ب.ظ

4چه توجیهی..
7فک میکنید بهره هوشی وهوش اجتماعی این افراد چقدر باشه...
11 نابغه بود ... سازمانهای بیمه گر این ایتم رو اجرایی کنن چه خوب میشه ...دارو به درخواست بیمار
ایکس ری واسکن به درخواست بیمار...علامت اختصاریش هم /PR

واقعا
اگه اصولا چیزی به نام بهره هوشی وجود داشته باشه!
اگه این کارو بکنن که دستشون هم درد نکنه نسخه نوشتنمون چقدر کم میشه!

پندار سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 07:43 ب.ظ http://neat.persianblog.ir/

!!!!!!!!!!!like

ممنون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 06:40 ب.ظ

پ.ن2 عاااالی بود!
کلی خندیدم!
پ.ن1:من شدیدا برای مسئولین متاسفم...البته با شدت بیشتری،برای خودمون متاسفم که یه همچین مملکتی داریم...
نشستم توتاکسی...رادیوش روشنه.یکی داره حرف میزنه،نمیدونم داشت راجع به چی حرف میزد ولی یدفه گفت که انشالله برای همه ی هفتاد میلیون جمعیت ایران این اتفاق بیفته.
بعد ادامه داد: البته باید به زودی جمعیت ایران بشه150میلیونا!!!!
نمیدونم الان میتونین قیافه من و آقای راننده تاکسی و آقای مسافری که کنار من نشسته بودو تصور کنین یانه!...ولی یه همچین چیزی بود قیافمون

ممنون
من هم همچنین اما انگار یه مسافر قاچاقی هم توی تاکسی بوده!

شکلات سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 06:07 ب.ظ

سلام
آقای دکتر اینبار همه خیلی خنده دار بودن مخصوصا 2 و 6

عسل حرف زدن بلده؟؟؟ پس کی وبلاگش رو راه میندازه؟؟؟
گل همه رنگش خوبه... عسل زرنگش خوبه

موفق باشید

سلام
ممنون
در حد کلمه ای بابا برای عماد وبلاگ درست کردیم چی شد؟
ممنونم
شما هم موفق باشید

پرنیان سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 05:26 ب.ظ

همش عالی بود ، شماره ٢ هم
٩. بعضی چیزا برای شما بدیهی شده ، نه دکتر قبلی بهش گفته دقیقا مشکلش چیه نه خودش یه خط در مورد مشکلش میدونه....
ای جونم عسل

ممنون
موافقم
باز هم ممنون

خانم گل سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 05:14 ب.ظ

آفرین به عسل استقلالی(حرف مرد یکیه)

عسل که نامرده!!

یاس سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 05:11 ب.ظ http://www.soundsoflife.blogfa.com

شماره 4 و 11 معرکه بود.

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد