جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (123)

سلام

اول شرمنده از این تاخیر طولانی

و اما بعد:

۱. به خانمه گفتم: وقتی راه میرین کمردردتون بیشتر میشه؟ گفت: یعنی میگین توی خونه هم راه نرم؟!

۲. به پیرزنه گفتم: چه داروئی میخورین الان؟ گفت: قرص دونه ای میخورم!

۳. داشتم برای یه خانم سرماخورده نسخه مینوشتم که گفت: من هروقت که سرما میخورم با قطره بینی بهتر میشم! 

۴. خانمه گفت: اینجا اکثر مواقع حساسیت دارم برم اهواز زندگی کنم؟!

۵. مرده گفت: دفعه قبل آمپول زدم بهتر نشدم بی زحمت برام این بار سرم بنویس!

۶. برای یه پسر پنج شش ساله نسخه مینوشتم. به باباش گفتم: آمپول زده تا حالا؟ پسره گفت: دیشب یه جا مهمونی بودیم عموم وقتی در ماشینو بست در ماشین له شد. تازه اون که عموم بود دیگه ببین بابام چقدر قدرت داره!

۷. نسخه پیرزنه رو که نوشتم دست کرد توی جیبش و سه نوع قطره چشم آورد بیرون و گفت: از این سه تا قطره دوتاشونو برام بنویس!

۸. به پیرزنه گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: من قند دارم، چربی دارم، عزا دارم، ماتم دارم، ....!

۹. پسره گفت: چندساعت پشت سرهم به تلویزیون نگاه کردم برق چشممو زد دیگه نمیتونم نگاه کنم!

۱۰. پیرزنه گفت: به جون خودت قسم مریضیم سخته!

۱۱. خانمه گفت: گلوم اون قدر درد میکرد که یه قرص جوشان گذاشتم دهنم!

۱۲. (۱۳+) خانمه گفت: الان چند ماهه که هرماه یه هفته زودتر پریود میشم!

پ.ن۱: قبلا هر چند ماه یه بار به کاردان های بهداشت خانواده که یه مورد وازکتومی یا توبکتومی (لوله بندی) معرفی میکردن یه مبلغی برای تشویق می دادن که به سلامتی اون هم قطع شد. ضمن این که نامه اومده باز کردن لوله های بسته شده از این به بعد رایگان انجام می شه!

پ.ن۲: و سرانجام برای اولین بار درطول تاریخ ما کارانه گرفتیم! چند روز پیش یه اس ام اس از بانک برام اومد که نوشته بود واریز مبلغ دویست و سی و هشت هزار و خرده ای برای کارانه سه ماهه اول سال نود و دو!

نظرات 55 + ارسال نظر
شیرین امیری سه‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:36 ب.ظ

هه چی به کنار تو رو خدا با این اوضاع کمی و قحطی اب که ال به سال سرانه اب کمترو کمتر میشه جان هرکی دو ستدارن اول یه فکر برا کمبود اب بکنن بقیه مسائل به کنار اونوقت جمعیت رو زیاد کنن
بابا اب مایه حیاتیه بدون اب تشنگیه گشنگیه!!!
کاش واقعا بگن چه تمهیداتی اندیشیدن که با این شدت و حدت دارن برنامه ازدیاد جمعیت پیاده میکنن؟
همین الانشم بارداریهای غیر اصولی خانواده های دهک های پایین شروع شده
مردک معتادی که چهارتا بچه رو ول کرده تو کوچه زن نادونی که برا بار پنجم حامله هست و ماه به ماه میاد درمدرسه گدایی که بچه هام گشنه هستن و لباس ندارن!
عزت نفسش هم کلا منو داغون کرده!
احتمالا تو اینده مادرشهیدان قراره بشه و کلی حاج خانوم و دارای عزت و شوکت به خدا!

امیدوارم اونی که باید بفهمه بفهمه

سینا سه‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:10 ب.ظ http://www.sinaa.blogsky.com

سلام دکتر خیلی جالب بود خصوصا اون پیرزنه که میگفت عزا دارم ماتم دارم! من اگه بودم یا خیلی میخندیدم یا گریه میکردیم!

سلام
بالاخره کدوم یکی آیا؟

Soodi سه‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 06:22 ب.ظ http://soodi.blogfa.com

سلام
6الهی بگردم...بچه چی پیش خودش فکرکرده...
+مگه بستن لوله برگشت پذیره؟تو درس بهداشت3 به مامیگفتن برگشت ناپذیره...

سلام
توی نامه نوشته بود الان توی تهران و اصفهان امکان پذیره

هیچی دیگه سه‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 02:21 ب.ظ

شماره8پیرزنه واقعا حالش بد بوده بنده خدا

واقعا

maryam سه‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 01:47 ب.ظ

سلام
بامزه بودن مرسی.
مریضاتون چقد پرتن اقای دکتر!خدا صبرتون بده

سلام
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد