جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (111)

سلام

۱. خانمه گفت: این بچه رو پارسال آپاندیسشو درآوردیم اما نمی دونم چرا هنوز دل درد داره؟!

۲. خانمه گفت: رفتم پیش دکتر زنان برام سونوگرافی نوشت اما حالا که رفتم انجامش بدم گفتند تاریخش گذشته. میشه باز بنویسینش توی دفترچه؟ گفتم: باشه. گفت: اون وقت خانم دکتر نمیگه چرا رفتی پیش دکتر مرد برات سونوگرافی بنویسه؟!

۳. چند پلیس یه مردو با دستبند آوردند درمونگاه. گفتم: چی شده؟ گفتند: داشتیم تعقیبش میکردیم از روی پشت بام افتاد پائین. داشتیم به زخمهاش می رسیدیم که یه لشگر آدم که بعدها فهمیدیم خونواده فرد دستگیر شده هستند با داد و فریاد ریختند توی درمونگاه و به پلیس ها گفتند: شما حق داشتین اینو دستگیر کنین اما حق نداشتین زخمیش کنین! ما فردا میریم از دست پلیس شکایت میکنیم!

۴. به خانمه گفتم: چه مواقعی سرتون درد میگیره؟ گفت: فقط وقتی سردرد دارم سرم درد میگیره!

۵. یه بچه زیر دو سالو با دفترچه بیمه بدون عکس آوردند و گفتند: سرما خورده. گفتم: این دفترچه که مال خودش نیست. گفتند: چرا هست! گفتم: اولین باره که میبینم گوش ابوالفضلو هم سوراخ میکنند!

۶. به خانمه گفتم: مشکل بچه تون چیه؟ گفت: چند روزه وقتی میخوابه تا وقتی بیدارش نکنیم از خواب بیدار نمیشه!

۷. به خانمه گفتم: بچه تون آمپول میزنه براش بنویسم؟ بچه گفت: آمپولتون سرش سوزن داره؟!

۸. پیرمرده یه بسته قرص بهم نشون داد و گفت: این مال چیه؟ گفتم: شرمنده این اولین باره که این قرصو میبینم. نمیدونم مال چیه. گفت: اگه نمیفهمی مال چیه نسخه اش هست نشونت بدم؟!

۹. خانمه یه عکس رادیولوژی نشونم داد و گفت: اینو متخصص دیده میدونم مشکلی نداره اما گفتم تو هم ببینی!

۱۰. خانمه گفت: من قبلا کم خونی داشتم حالا توی این آزمایش ادرار معلوم نیست؟!

۱۱. داشتیم با ماشین میرفتیم طرف یکی از درمونگاه های روستائی که راننده گفت: فکر نکنم امروز اصلا مریض بیاد. گفتم: چطور؟ گفت: آخه دیروز پزشک های هلال احمر اومدند و با ویزیت و داروی رایگان مردمو دیدند. فکر کنم همه مردم روستا اومده بودند حتی اونها که کاملا سالم بودند! وقتی رسیدیم درمونگاه دیدیم یه لشگر مریض منتظر من نشسته اند! بعد هم یکی یکی اومدند توی مطب و گفتند: از دیروز تا حالا هرچقدر داروهای هلال احمدو (!)‌ میخوریم خوب نمیشیم!

۱۲. دفترچه بیمه مریضو که باز کردم یه حشره قرمز رنگ از لای دفترچه افتاد روی زمین. همین طور که داشتم نسخه شو مینوشتم فکر میکردم که این چه حشره ای بود؟ که یکدفعه یادم افتاد عکسشو دیده بودم. باز هم به مغزم فشار آودم که خدایا چی بود اسمش؟ و یکدفعه یادم اومد: ساس بود! از اون لحظه تا وقتی از مطب اومدم بیرون پاهامو روی زمین نگذاشتم!

۱۳. نسخه خانمه رو که نوشتم گفت: شرمنده میشه ببینین دفترچه اش دیگه برگ داره یا نه؟!

پ.ن۱: عمدا توی پست قبل پی نوشت ننوشتم تا حال و هوای اون پست به هم نریزه!

پ.ن۲: میگم نوشتنم توی این پست درباره کتاب صورت چه نتایج خوبی داشت! یکی دیگه از دوستان بسیار محترم مجازیو هم اونجا پیدا کردم. اما جالب تر اینکه یکی از دختران همکلاسم توی دانشگاهو توی کانادا پیدا کردم و برادرشو توی استرالیا!

پ.ن۳: به سلامتی نامه اومد که از این به بعد از نسخه های توی درمونگاه هم باید حق فنی بگیریم.

پ.ن۴: عماد میگه: معلم زبانمون بهمون گفته این چند کلمه رو از هرکدوم یه سطر بنویسیم. میای کمکم؟ میگم: نه! من نوشتن همه اینهارو بلدم. توی باید یادشون بگیری! میگه: شما از روی کدوم کتاب زبان میخوندین؟ میگم: کتاب انگلیسی. میگه: یعنی اسم نداشت؟ میگم: نه! مگه کتاب شما که مثلا مال علومه روش به جز علوم چیز دیگه ای هم نوشته؟ میگه: آره نوشته علوم تجربی! 

نظرات 58 + ارسال نظر
سنجاقک یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:50 ب.ظ http://sanjaaghak.persianblog.ir

5.جل الخالق که نازایی بیمه نداره و گوش سوراخ کردن داره!یعنی اینو خوندم داشت چشام از تعجب در میومد!!
8.اتفاقا حوب بود اگجه نسخه اش رو میدیدین!با داروهای دیگه مقایسه میکردین معلوم میشد چیه دیگه!
پ ن: میگم دکتر میخواین دوستاتون زیاد شن در خدمتیم :| :)

البته نمی شه از این چیزی که من نوشتم نتیجه ای رو گرفت که شما گرفتین!
فقط میشد حدس زد
ممنون

وانی یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:36 ب.ظ

از شما بعیده!! ساس میندازی رو زمین که قدم زنان یهو بره تو جون یه مریضی، همکاری چیزی؟!! ولی خب عوضش کارتون بهتر از هلال احمدی هاس همه اشون جالب بودن و جواب عماد جان هم ایضن چرا از شیرین زبونی های عسل دخملی نمی نویسین؟؟؟ آ

وقتی افتاد روی زمین یادم نبود که چیه
عسل فعلا به زحمت دو سه کلمه قابل فهم میگه شیرین زبونیش کجا بود؟

فردا یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:36 ب.ظ http://med84.blogfa.com

سلام.
2.
3.یاد یه ماجرایی افتادم که بچه های درمانگاه تعریف کردن که یه آقائه می ره دزدی از روی دیوار که میاد بپره تو خونه ی طرف، گویا درست زیر دیوار یه چاه بوده! که پریدنه آقا دزده به پایین همانا و سقوط ته چاه همانا و رفتن به اون دنیا همان!... بعدش خانواده ی دزده شکایت می کنن و دادگاه هم صاحبخونه رو جریمه می کنه که چرا زیر دیوارتون چاه بوده دزده مرده؟!!!
6. چی کارش کردین اون وقت؟؟!!!
12. من اگه ببینم چون نمی شناسم اصلا به روی خودمم نمیارم!!

سلام
ایضا
واقعا؟
چی کارش میشد کرد؟

وکیل یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:23 ب.ظ

سلام، ممنون آقای دکتر، گفتین ساس، یاد شپش افتادم، میدونید یکی از گرونترین مدارس تهران در شمال شهر،٣ سال پیش شپش غوغا میکرد، معلم ها سریع هجوم بردن موهاشونو رنگ کردن، به پدر و مادر بچه ها هم بعد از٣ روز تعطیلی گفتن سم پاشی کردیم، ولی نکردن! حالا این مدرسه هزار شاگرد داشت( الان بیشتر شده! ) و شهریش اون موقفع(٣سال پیش) ٥ میلیون تومن بود!

سلام ممنون که گفتم ساس؟
به هرحال خواهش میشود

آذرخش یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:38 ق.ظ http://asarakhsh.persianblog.ir

خب این کجاش خاطره جالبیه ؟؟ منم وقتی سردرد دارم سرم درد میگیره ، تازشم وقتی پادرد دارم پام درد میگیره
تازشم هنوز که هنوزه گاهی بجای واژه آمپول ، سوزن بکار میبرم

راست میگینا شرمنده

مهسا یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ق.ظ http://med90mahsa.blogfa.com

دکتر جوون این خاطراتتون خیلی بامزه س.واقعنی از این اتفاقا واسه همه ی دکترا میفته؟

واسه همه که نه
بستگی به محل طبابتشون داره

ساحل یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:26 ق.ظ http://parsa8789.niniweblog.com

هی روزگار...
من که جلوی بچه 3 ساله ام کم میارم

حق دارین

ساحل یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:23 ق.ظ http://parsa8789.niniweblog.com

این خاطرات جالب و خنده دارن ولی خوب که فکر میکنی گریه ات میگیره
خاطره از نظر خودم تکرای:
خیلی مریضا موقع آنژیوگرافی میگن: قلب ما که اون وره! (پانکچراز شریان فمورال راست)

وقتی پروب اکو رو لترال سینه میذارم میگه: یه کم این طرف تره

واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد