جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۴۸)

سلام: 

۱. (ویژه گروه پزشکی!): یه خانم با دو آزمایش توی دستش میاد پیشم و میگه: چند روز پیش یه آزمایش دادم که خیلی مشکل داشت و دوباره آزمایشمو تکرار کردن که گفتند این بار سالمه. 

آزمایشها رو از دستش میگیرم و نگاه میکنم. هردو آزمایش متعلق به میزان پروتئین در ادرار ۲۴ ساعته است. در اولی میزان پروتئین ۷۰۰ و میزان مجاز آن ۲۲-۱۴ و در دومی میزان پروتئین ۸۵۰ و میزان مجاز ۱۵۰۰-۶۰۰ نوشته شده! بیشتر دقت میکنم و بالاخره موضوعو میفهمم. کم مونده «اورکا اورکا» هم راه بندازم. توی آزمایش اولی میزان مجاز mg/kg/day 22-14و توی دومی ۱۵۰۰-۶۰۰ mg/kgبوده اما نمیدونم چرا میزان پروتئین توی هردو آزمایش با واحد mg/kg نوشته شده! 

۲. نسخه پیرزنه رو مینویسم و میدم دستش. بلند میشه و درحالی که داره از در میره بیرون میگه: الهی خیر از درسهات ببینی! 

۳. یکی از راننده های شبکه میگه: یه استعلاجی برای دخترم مینویسی که امروز نره دانشگاه؟ میگم: مشکلشون چیه؟ میگه: قراره امشب براش خواستگار بیاد! 

۴. یه پیرزنو معاینه میکنم و میگم: مشکل خاصی ندارین٬ سرماخوردگیه. پسرش میگه: ویروسی که نیست آقای دکتر؟ سرماخوردگی عادیه؟! 

۵. به پیرزنه میگم: میتونین بمونین براتون سرم بنویسم؟ میگه: آره اما سرم پنی سیلین نمیتونم بزنم! 

۶. برای اولین بار یه مریض داشتم که پیش از استفراغ حالت تنفس داشت!! 

۷. میخواستم برای یه بچه نسخه بنویسم که مادرش میگه: آقای دکتر! این بچه شربت نمیخوره الکی براش ننویس. میگم: یعنی هیچ شربتی نمیخوره؟ میگه: نه٬ اگه به زور هم بهش بدم زود میره آب میخوره و اثر شربت از بین میره! 

۸. بطور تصادفی با یکی از پرستارهای اتاق عمل چشم پزشکی دوران دانشجوئیم برخورد کردم که این خاطره از ایشونه: 

دکتر «ص» متخصص چشم میخواست کاتاراکت (آب مروارید) یه پیرزنو عمل کنه که پیرزنه گفت: خودتون گفتین شش ماه بعد بیا پیشم و وقتی هم که اومدم گفتین باید عمل بشم. وسط عمل دکتر فقط میگفت: این مریض کاتاراکتش دیگه خیلی مچور (رسیده) شده چرا من همون شش ماه پیش عملش نکرده ام؟ بعد از عمل رفتیم و پرونده مریضو خوندیم و متوجه شدیم نامه ای که پیرزنه آورده و توش نوشته شش ماه دیگه بیاد تاریخش مال ۱۲ سال پیشه!! 

۹.  به پیرزنه گفتم: اسهالتون خونیه؟ یکدفعه دست کرد توی جیبش و یه قوطی کمپوت آناناس آورد بیرون و گذاشت روی میز و درشو باز کرد و گفت: ایناهاش دکتر! اینجوریه یه مقدارشو با خودم آوردم!!   

۱۰. برای خانمه آمپول دگزامتازون نوشتم. گفت: در طول یک سال گذشته من سه تا دگزا زده ام. استخونهام پوک نمیشه؟! 

۱۱. به خانمه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: یه  وقتهائی هست که گلوت درد میکنه و از سینه ات خلط میاد. الان من همونطور شدم! 

۱۲. پیرزنه پرونده خانوارشو آورد و گفت: قرصهام تموم شده بنویس. پرونده رو باز کردم و گفتم: همین قرصهای اعصابو؟ گفت: من اصلا اعصاب ندارم. شوهرمه که اعصاب داره. من فقط قند و فشار دارم! 

۱۳. به خانمه گفتم: در حال حاضر هیچ داروئی میخورین؟ اسم چند نوع قرصو گفت و بعد گفت: غیر از غصه هائی که هر روز میخورم! 

۱۴. به خانمه گفتم: حامله نیستین؟ گفت: نمیدونم. گفتم: پریودتون چقدر عقب افتاده؟ گفت: هیچی! دو روز دیگه قراره پریود بشم اما هنوز که نشدم تا مطمئن باشم حامله نیستم! 

۱۵. به خانمه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: یه زخم توی بدنم نصف شده. نصفش توی گلومه که درد میکنه و نصفش هم پشت شونه هام که اونجا هم درد گرفته! 

۱۶. ساعت هشت شب شیفت یه مرکز شبانه روزیو تحویل میگیرم. چند دقیقه بعد مسئول داروخونه میاد و میگه: آقای دکتر! اینجا از صبح خیلی شلوغ بوده یه مقدار نسخه هاتونو خلاصه بنویسین! چند دقیقه بعد مسئول تزریقات میاد و میگه: خانم دکتر قبلی زیاد آمپول نمینوشت شما هوای ما رو داشته باشین! چند دقیقه بعد راننده آمبولانس میاد توی مطب و میگه: دکتر! آمبولانس مشکل داره اگه یه مریض بدحال اومد که خودشون ماشین داشتن بگین با ماشین خودشون ببرنش بیمارستان. چند دقیقه بعد یه آقای خوش تیپ میاد توی مطب٬ یه نگاه میکنه و سلام میکنه و بعد میره بیرون. دوباره مسئول داروخونه میاد و میگه: این دکتر ..... بود که تازگیها اینجا داروخونه شبانه روزی باز کرده. میگفت: من روم نشد به دکتر بگم. شما بهش بگین یه داروهائی بنویسه که توی داروخونه مرکز نباشه و مریضها بیان پیش ما! 

پی نوشت: در چند هفته اخیر چند پیام خصوصی دریافت کرده ام که این پستها رو با عنوان تمسخر بیماران میشناسن و کلی منو مورد التفات قرار داده ان! خدمت این دوستان عرض میکنم: 

1. من اینجا نه اسمی از مریضها میارم و نه حتی از شهر و روستائی که اونجا دیدمشون. 

2. حتی اگه یکی از این مریضها اینجا رو بخونه و یه بار دیگه چنین سوتی نده من خوشحال میشم. بعضی از همکاران من شاید نتونن خودشونو کنترل کنن و به جای نوشتن توی وبلاگ همونجا بزنن توی ذوق مریض. 

3. اگه قانع نشدین میتونین دیگه تشریف نیارین. کسی مجبورتون نکرده که این وبلاگو بخونین. مطمئنا وبلاگهای زیادی هستن که با سلیقه شما جوردرمیاد.

نظرات 85 + ارسال نظر
حنا چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ http://mikhambegamke.blogfa.com

سلام دکتر
فک کنم کلا زیاد رو فرم نیستیدا
انگار قبلنا صبورتر بودید
زنده تر هم مینوشتید

سلام
چرا؟
حالا یعنی این پست مرده بود؟!

معصومه چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ب.ظ http://newmama.mihanblog.com/

دکتر ممنون سر زدین
پس از کجا میفهمن طرف معتاد به شیشه باشه یا نه؟
خون و ادرار نشون نمیده؟

خواهش
نه متاسفانه هنوز تستی پیدا نشده

یاقوت چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ب.ظ http://sibe-yaqooti.blogfa.com

همه ی 15 تا خاطره یه طرف شماره 9 هم یه طرف

ممنون

دکتر نفیس چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

۶. بعد از احساس تحول رسیدیم به تنفس!
۹. ای ی ی ی ی ی !؟
۱۶. کس دیگه ای نیست ؟‌کامنت دیگه ای نیست؟

آره
وای وای وای!!
نه خوشبختانه تموم شد!

روزهای پیلگی چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 ب.ظ http://peeeleh.blogsky.com

7 :))
9!!! چه مستند عمل کرده بود!! میخواسته به تشخیصتون کمک کنه خوب!!!

چه عجب از این طرفا خانم دکتر (حالا نه من هر روز میام اون طرفا!)

خودنویس چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:39 ب.ظ http://www.jamedadiyeman.blogfa.com

منظور اون پیر زنه این بوده که تخصص قبول بشی شماره ۱۶ همه هم التماس دعا داشتن حالا اوامر همه رو انجام دادی؟

شاید
تا جائی که قانونا و شرعا و عرفا امکانش بود

سپیدجامه چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:11 ب.ظ

اسمم یادم رفت

دیگه تکرار نشه!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ب.ظ

۹-طبابت بر پایه ی evidence!
13-این یکی بیشتر گریه داره
15-فکر کنم آی کیو من پایینه که اینو نفهمیدم!

بازگو کردن حقایق مسخره کردن مردم نیست همه سوتی میدن!

ممنون از نظرتون
در مورد ۱۵ هم شما زیاد جدی نگیرین!
موافقم

نازی چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:00 ب.ظ http://nazi3700.blogfa.com

هی وای من کنسرو اناناس
زخم نصف شده خیلی باحال بود.
و دیگه اینکه بیخیال ادمایی که هی غر میزنن دکتر

آره
ممنون
چشم!

سنجاقک چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ب.ظ

‌سلام دکتر جان
خسته نباشید مثل همیشه جالب بود
۷. ماهم که بچه بودیم اگر بعد از شربت دارویی آب میخوردیم مادربزرگم محکوممون میکرد دوباره دارو را بخوریم به حرف هیچکس هم گوش نمیکرد
۹. حالت تحول بهم دست داد
۱۶. اوامری بود در خدمتیم
راستی خوب که نظرشان را خصوصی ارسال میکنند نه مثل اون خانمی که از همه پزشکها متنفر بود واینجا جنجال به پاکرده بود

سلام
ممنون از لطفتون

نانی نار چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:12 ب.ظ http://ran-haskik.persianblog.ir/

خدا بده صبر دکتر شما چه میکشین باوووو

من چیزی نمیکشم
باور نمیکنی بیا بریم آزمایش!

تاتی چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:07 ب.ظ

7‏ نبود که 9 بود
جدی جدی یه جیزیم شده ها
جناب عزراییلم که یه مدته بد سایه انداخته رو خانوادمون!فکر کنم الان اومده بهم تلقین کنه که بیمارم فردا که مردم شوکه نشم!خلاصه بعدا نیومدم یه فاتحه ای جیزی!

آهان
خدا نکنه

تاتی چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ب.ظ

7:دکتر جدا اکه جای شما بودم تا آخر عمر دیکه نه آناناس میخوردم نه جیزیایی که توش آناناس داره!خواستی واست لیستشون میکنم!یه ساندیس 6میوه قدیمی هایی بود جلدشون زرد بود روش عکس یه میمون بود که نی زده بود تو نصف یه برتقال!خوب!از اونا هم نخور شاید یکی دو اتم آناناس توش باشه!هه!دکتر جان من بعدش دقیقا عکس العملت جی بود؟؟ 15:راستش 2بار خوندمش ولی در کل دقیقا
متوجه منظورش نشدم!آخه یعنی جییییی؟
16:درسته 90درصد حرفام به شوخیه اما اینو کاملا جدی مینوسم!واقعا متاسفم خیلی ناراحت شدم و خیلی خیلی عصبانی!به خصوص از دست اون آقای خوشتیب و بیییییییب!باز خوبه روش نشده آخه یه آدم تا جه حدبیییییییییب!ویفر موزی!دیکه اینو بهش نمیکفتم میترکیدم!
راستی اورکا اورکا دیکه یعنی جی؟
آخ دکتر شما درست کفتی زیرش نوشته من دقت نکردم!وااااا مث اینکه خودم هم دست کمی از دکتره ندارم نه؟





۷؟
۱۵.اگه فهمیدین به ما هم خبر بدین :دی
اورکا اورکا هم همون یافتم یافتمه که ارشمیدس گفت وقتی لخت از حمام دوید بیرون
دور از جون دکتره!

اسطوره چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:44 ب.ظ http://oos2re.blogsky.com

سلام دکتر جان خسته نباشی!
به نظر من شماره 9 برنده مطلبتونه هرچند که با خوندش حالت تنفس بهم دست داد(چشمک)
شماره 16 هم جای تاسف داره!
راستی روی حرفت از اولا و دوما و سوما با منم بود؟!!
منکه شمارو مورد الطفات(!) قرار ندادم

سلامت باشین
ممنون
واقعا
اختیار دارین
کی جرات داره به شما نازک تر از برگ گل بگه؟!

eliya چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.maried.mihanblog.com

کنسرو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وای شرمنده درستش کردم

متین بانو چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://Dntmat.blogfa.com

سلام.
8. آخی ! ینی فراموشش شده بود یا پول نداشت اون موقع یا چی ؟!
9 و 15 خدااااااااا بودن ها !
13 هم که طفلی فک کنم دچار یاس فلسفی شده بود !

سلام
۸.واقعا نمیدونم

مژگان امینی چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

من از مورد یا موارد ۱۶ خیلی خوشم آمدحالا چرا همه یک شبه به شما حمله کردند؟
۱۳غصه ها هم خاصیت دارویی دارند یا ضد دارو هستند؟

یه شبه نیست چند هفته است
غصه سمه
نشنیدین که خنده بر هر درد بی درمان دواست؟

شیما چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 ب.ظ

2:ای جان من ادمای پیرو دوس دارم
3:پس یادمون باشه خواستگارواسمون اومدمزاحم شمابشیم
7:اتفاقا مامان منم اینو میگه،اشتباهه نه؟
9: اما دیگه نه دراین حد!!!پیرهای تمیزودوس دارم
شماکارتون درسته،یه دونه ایددکتر!
ادمای فوضول خوب نیان!!

۳.درخدمتیم
۷.بله وقتی شما چیزی میخورین توی معده با کلی چیز دیگه مخلوط میشه اگه میخواست اثرش از بین بره به همین راحتی که دیگه هیچی

احسان چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:56 ب.ظ http://mehr-e-khooban.blogfa.com

سلام...
حالا هرچی من میگم قشنگ می نویسین که قبول نمی کنین که!

سلام
خودت قشنگ مینویسی دهه!!

eliya چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ب.ظ http://www.maried.mihanblog.com

سلام دکتر جون.مثل اینکه مریضاتون پیشرفت کدنا!!سوتی هاشون مثل قدیما نیست!
9-

سلام
شرمنده
انشاءالله دفعه بعد

نسیم چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ق.ظ http://baajale.blogfa.com

Remember all the good feelings are

چشم!

ناهید کوچولوو چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ق.ظ http://mohandes-kocholooo.tk/

اون داروخونه ی جدیده عجیب بوده

چرا عجیب؟
خوب همه دنبال پولن

ساعت سپید شب چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ق.ظ http://whitehour.persianblog.ir/

شماره 9 خیلی وحشتناک بود.
باهاتون موافقم.شما نه اسم مریض رو میگید نه اسم شهر و نه....
با احترام به کسی که اعتراض کردن باید بگم ایشون باید این کامنتو تو وبلاگائی بنویسن که از اول تا آخرش اینه: یه روز یه ترکه یه روز یه رشتیه و....

موافقم
ممنون
اونها که دیگه آخرشن!

من و هسملی سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:51 ب.ظ http://manohasmali.blogfa.com

اونقدر جلوی هسملی الان گفتم کنسرو آناناس که فخشم داد!!!! فکر کنم دیگه کنسرو آناناس نخوریم!

مثل همیشه عالی! اون خصوصی ها هم قاطی دارن چه ربطی به حقوق بیمارا داره!

با هم وبلاگ میخونین؟!
ممنون
کنسرو رو هم درستش کردم

yeki سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ب.ظ

salam khaste nabashid aghaye Dr
kheili waghte montazere poste khateratetun budam
ba in ke archivetuno ghablan khunde budam
wali khundane 2bareye una khali az lotf nist
bawar konid 2 dor kolle weblogo khundam
in post khub bud wali kamtar khandidam
be har hal khaste nabashid
inshalla kheyr az darsatun bebinin

سلام از ماست
چه حوصله ای دارین شما
من که خودم حالشو ندارم همه وبلاگمو بخونم
اون هم دوبار!!
به هر حال ممنون

شهاب حسینی سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ب.ظ http://www.roozneveshtam.blogfa.com

دکتر جون شما ناراحت نشو...این جماعت از هر چیزی ایراد میگیرند...ولشون کن

چشم

آلبالو سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ب.ظ

ای دکتر جون با اون مورد 9 حالت تحول بهم دست داد ولی من سعی کردم که باهاش دست ندم!

من چند روزی به اینترنت دسترسی نداشتم اوم مطلب جدایی نادر از سیمین رو الان خوندم و باید بگم که منم اون فیلم رو توی سینمای شهرکرد دیدم و فقط 6نفر توی سینما بوذیم و از کل 6 نفر فقط منو آقای شوهر فیلم میدیدیم و اشکمون سرازیر شده بود بقیه مشغول به کارای دیگه بودن در کل من فیلمو دوست داشتم و سپاس که دربارش نوشتین


جدا شما هم همولایتی ما هستین؟
پس خوب هنوز عوضش نکردن؟

دکتر مـــــیم سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ http://maryamos.mihanblog.com/

3 نوشتین ؟
7 عجب !
9 میگفتین بذار تو فریزر حیفه !!
14 خسته نباشن واقعا !!!!
والا !! مجبور نیستن بیان !

بله!
واقعا

سلامت باشن
همینو بگو

مرجان سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ب.ظ

۹- غش غش

ببخشید از خاطرات عقبم مجبورم خلاصه بگم!!!

نه به غش غش نه به شکلک!
خواهش میگردد

معصومه سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ب.ظ http://newmama.mihanblog.com/

الهی خیر از درسهات ببینی دکتر! بسیار مشعوف گشتیم
کمپوت آناناس
پی نوشت:

ممنون
آره واقعا
وا یعنی اینقدر عصبانی شدین؟

نسیمه سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ب.ظ http://nasimehsamani.blogfa.com

۱۲ با حال بود کلی خندیدم

ممنون

neda سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ

سلام
مورد ۷ زیاد شنیده بودم
ادم نمیدونه به اون خانم مورد ۹ چی بگه...یعنی ادم تا این حد..!!!!!
من موندم چرا اینقدر مریضا از دگزا میترسن؟
اخی بیچاره چه حرصی میخورده
تصورات خانم ۱۵ از دردشون منو کشته!!

سلام
واقعا؟
فقط دگزا نیست اینجا خیلی ها از انواع کورتون میترسن

یک ماما با چکمه های سفید سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:04 ب.ظ http://newmidwife.blogsky.com

مورد 3 خیلی باحال بود
دکترکاش اینارو کتاب میکردین ...خیلی پرفروش میشد

ممنون
یه ناشر آشنا سراغ ندارین؟

صـُـب سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ

واااای این پستتون چقدر گلاب به رو... داشت

چه کارها می کنن مردم! حالا اینها سطح فرهنگشون مثلا پایینه و ازشون توقع نمیره، اون پرسنل مرکز شبانه روزی و اون آقای دکتر چی!!!

شرمنده
خوب اون بیچاره ها هم میخوان به نفع خودشون کار کنن دیگه!

دلژین سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ http://drdeljeen.com

9-
13-آخیییییی طفلی
15-
16-ماشالله رو
پ ن 3 : آره والا بیاین وب من اونجا خیلیییییییی خوبه

سلام
ممنون از نظرتون
با همه اش موافقم بخصوص سطر آخر!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد