جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۱۷۱)

سلام 

شرمنده برای تاخیر 

۱. (۱۴+) داشتم مریض میدیدم که گفتند یه مریض تصادفیو آوردن. رفتم سراغش و زخمهاشو دیدم و گفتم: جای دیگه تون درد نمیکنه؟ اول کلی من و من کرد و بعد آروم گفت: حقیقتش از روی موتور که افتادم فکر کنم جک موتور رفت تو ک....م!

۲. خانمه گفت: من به سرماخوردگی حساسیت دارم هر وقت که سرما میخورم سرفه میکنم!

۳. (۱۶+) میخواستم با چوب آبسلانگ گلوی یه بچه رو ببینم که گفت: دکتر! لطفا تا تهش فرو نکنین!

۴. خانمه گفت: رفتم پیش فوق تخصص زنان برام این داروهارو نوشت. بعد که دفترچه شو باز کردم مهر ماما پای نسخه اش بود!

۵. مرده اومده بود داروهای رایگان بهداشت روانشو بگیره و گفت: ماه پیش اینجا نبودم داروهامو پول دادم خریدم حالا عوضش به اندازه دو ماهم دارو بنویس!

۶. برای پیرزنه آمپول نوشتم. داروشو که گرفت اومد توی مطب و گفت: با این قرصها که من میخورم این آمپولو طوری نیست که بزنم؟ گفتم: نه مشکلی نداره. گفت: پس من این آمپولو میزنم و توی خونه به بچه‌هام میگم اگه مردم بیان یقه تو بگیرن!

۷. به خانمه گفتم: توی خونه دارو چی خوردین؟ گفت: من آخرین بار یک سال پیش دارو خوردم چه میدونم چی بود؟!

۸. پیرمرده گفت: اون بار که اومدم پیشت داروهات خیلی خوب بود، تا زنده ام دعات میکنم وقتی هم مردم قبرم دعات میکنه!

۹. به خانمه گفتم: بچه تون به چرک خشک کن ها حساسیت نداره؟ گفت: چرا. گفتم: به کدومشون؟ گفت: نمیدونم هرکدوم خودتون میدونین! 

۱۰. خانمه گفت: دفترچه ام تموم شده؟  گفتم: نه یه برگه دیگه هم داره. گفت: اون وقت این یه برگه مال دکتره؟ مال آزمایشگاهه؟ مال چیه؟!

۱۱. به پیرمرده گفتم: بفرمائین گفت: من سرم درد میکنه که به درک، دستم هم درد میکنه که به جهنم، حالا دلم درد میکنه!

۱۲. خانمه گفت: چند بار اومدم اینجا ولی خوب نشدم. گفتم: حالا دارو بنویسم یا میخواین برین پیش متخصص؟ گفت: میرم پیش متخصص. دفترچه شو که مهر کردم گفت: حالا دارو برام نوشتین؟!

پ.ن۱: یه خاطره از آقای صاحبخونه که یادم رفت توی پست قبلی بنویسم: «وقتی اومدیم مانیسا اول کل خونه رو شستیم بعد هم مثل ایران شروع کردیم به مصرف آب، چند هفته بعد قبض آب اومد که سیصد لیر بود! چند روز بعد هم یه نفر از اداره آب اومد لوله های آب خونه رو چک کرد ببینه کدومشون ترک داره؟! الان هم با این که حداکثر صرفه جویی رو میکنیم هرکسی قبضهامونو میبینه میگه شما چرا اینقدر اسراف میکنین؟!

پ.ن۲: وقتی توی پست قبلی درباره پسرخاله ساکن گرجستان نوشتم فکرشو هم نمیکردم به این زودی دوباره خبرساز بشه! پسرخاله من توی یه شرکت خارجی استخدام شده و چون هم کارش خوب بود و هم زبانش برای یک دوره ده ساله خارج از کشور انتخاب شد. پنج دوره دو ساله در پنج کشور مختلف، دوسال اولو رفت گرجستان و حالا بهش گفتن باید دو سال بری کنیا! خانمش که باردار بوده فعلا مونده گرجستان تا بعد از زایمان به شوهرش ملحق بشه.

پ.ن۳: عماد از مدرسه میاد خونه و یه لیست از پونزده نوع کلاس فوق برنامه بهم میده و میگه: توی کدومشون ثبت‌نام کنم؟ میگم: خب به کدومشون علاقه داری؟ یه نگاه دیگه به لیست میکنه و میگه: به هیچکدوم!