جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

یه جواب

سلام

برای پست پیش (شاید الان دیگه باید بگم دو پست پیش) کامنتی اومد که دوست داشتم مثل بقیه کامنتها یه جواب مختصر و مفید بهش بدم اما یکدفعه این فکر به ذهنم رسید که ممکنه این سوال، مشغله فکری بعضی از دوستان دیگه هم باشه. پس تصمیم گرفتم یه جواب کامل تر بهش بدم. مطمئنا افراد دیگه ای هستند که میتونن از فردی مثل من که اصولا زدن حرف جدی براش راحت نیست جواب بهتری به این سوال بدن.

ضمنا با همه تلاشی که من کردم فکر می کنم بخشی از این پست یه لحن گزنده پیدا کرده به همین دلیل پیشاپیش عذرخواهی میکنم.

این کامنتی بود که برای من اومد:

    نمیدونم یه پزشک عمومی چقدر درآمد داره که هی میره مسافرت خارجی و داخلی و خونه میخره و... 

بعد اونوقت ما سالی یه مشهد رو هم به زور میریم 

الان هشت ساله که حتی یه شمال هم نرفتیم 

خونه هم اومدیم طبقه سوم یه آپارتمان 15 سال ساخت اونم بدون آسانسور 

اینا رو که گفتم منظورم ناشکری نبود. خدا رو شکر از سرمونم زیاده 

حتی منظورم حسادت هم نیست 

فقط تعجبم از اینه که تلوزیون همش میگه حقوق پزشک ها کمه ولی ماشاالله پزشک هایی که من میشناسم همشون از ما بهتره وضع زنذگی شون 

البته شوهر منم فوق لیسانس عمران داره 

و کارش و درآمدش بد نیست خدارو شکر 

اما به سفر خارجی فکر هم نمیتونیم بکنیم

و این هم جواب ناقص من به ایشون:

سلام 

اولا ممنون به خاطر کامنتتون

ثانیا اجازه بدین این سوالو از چند نظر جواب بدم تا اگه دوستان دیگه ای هم همین سوالو دارند جوابشونو به طور ناقص از من بگیرند.

اجازه بدین این مسئله رو از چند جهت باز کنم:

۱. پزشکان در همه جای دنیا ازجمله دهک های بالای درآمدی هستند، به دلیل استرس و مسئولیت بالایی که این رشته داره. من قبول دارم که حقوق یه پزشک خانواده در حال حاضر در مقایسه با خیلی از مشاغل دیگه بالاست، اما دوستان عزیزی که به این حقوق بالا اعتراض دارند چند سال پیش کجا بودند؟ زمانی که من با ماهی صد و شصت و دو هزار تومن حقوق در روستایی بیتوته کرده بودم که حتی امواج تلویزیون عارشون می اومد به اونجا بیان، جایی که من شبها آب آشامیدنی روز بعدمو از چشمه می آوردم اون هم با آخرین سرعت تا مبادا در نبود من مریض بدحالی به درمونگاه بیاد؟

چرا وقتی اون پیرمرد بیسواد بهم گفت حقوق من که نگهبان بازنشسته در شرکت نفت بودم از تو بیشتره پس تو این همه درسو خوندی برای چی؟ صدای کسی درنیومد؟

هیچ میدونین اولین ماشین من یه پیکان دست دوم بود و اونو هم چندسال بعد از ازدواج تونستم بخرم؟

میدونین من تا پایان عمر مدیون خواهر آنی و خانواده اش هستم که بعد از خروجمون از دانشگاه ولایت مارو به خونه خودشون بردند وگرنه ناچار بودم درصد بالایی از حقوقمو بابت اجاره خونه بدم؟

اما حالا که حقوق پزشکان بالا رفته سروصدای همه در اومده؟

جالب این که ما حتی نمیتونیم روی این حقوق نسبتا بالا برنامه‌ریزی کنیم چون حتی وارد حکم حقوقیمون هم نشده و هر سال باید برای گرفتنش قرارداد یک ساله امضا کنیم، به عبارت بهتر این حقوق هرلحظه ممکنه قطع بشه!

شاید برای شما جالب باشه که بخشی از حقوق فروردین ماه من همین امروز به حسابم واریز شد! 

۲. شما میفرمایید که حقوق پزشکان زیاده، پس میشه بفرمایید چرا با وجود اینکه چند هزار پزشک عمومی بیکار داریم چندین روستا بدون پزشک خانواده مونده؟ میدونید یه پزشک خانواده چه دردسرهایی داره؟ از دیدن دهها مریض در هر روز و ثبتشون توی کارتکس و سامانه کامپیوتری تا پر کردن فرم های مراقبت از سالمندان و میانسالان و جوانان و زنان باردار و..... و البته کار و درخیلی از موارد زندگی در روستاهای دور و نزدیک و تحمل زخم زبون خانواده و دوستان و فامیل و.....

۳. فرمودید که همسرتون مهندس عمران هستند. پس لازم نیست از چگونگی درس خوندن برای کنکور و داخل دانشگاه چیزی براتون بگم. گرچه بعید میدونم همسرتون در هنگام تحصیل با حقوق ماهیانه بیست و یک هزار تومن (حقوق دوران اینترنی من) در هر ماه چندین شیفت شب گذرونده باشند و از مهمانی های خانوادگی و انواع مراسم به خاطر شیفت محروم شده باشند، به جای خوردن شیرینی عروسی فلان دوست به خاطر دیر رسوندن و مرگ مریض کتک خورده باشند و به جای علم کردن بساط کباب در دشت و دمن لوله NGT داخل بینی دختری فرو کرده باشند که به دلیل مخالفت پدرش با ازدواجش با یه پسر بیکار چند قرص رنگ و وارنگ خورده و....

هیچوقت شده توی مهمونی های خانوادگی همه همسرتونو دوره کنن و از اولین خونه ای که توش زندگی کردن تا خونه فعلیشونو با جزییات براشون بگن و ازشون نظر بخوان؟ اما من کمتر مهمونی میرم که حداقل یه نسخه توش ننویسم!

۴. من منکر زحمات همسر شما و همکاران ایشون و دیگر مشاغل داخل جامعه نیستم و معتقدم که شغل هرکسی محترمه و سختی های خاص خودشو داره اما هیچوقت برای همسر محترم شما پیش اومده که صبح که میرن سر کار عصر روز بعد برگردن خونه؟ اما برای من بارها این اتفاق رخ داده (حالا از مرکز تر

ک اعتیاد که من عصر روز بعد باید برم چون به خواست خودم بوده صرفنظر میکنم) هیچوقت شده که همسرتونو نصف شب از خواب بیدار کنند چون یه نفر فکر میکنه توی ساختمانی که داره درست میکنه آشپزخونه باید کمی بزرگتر باشه؟ اما منو بارها و بارها برای بیمارانی که اصلا اورژانسی نبوده اند از خواب بیدار کرده‌اند. آیا هیچوقت شده که همسرتون مجبور باشه در یک دقیقه ایراد یه نقشه ساختمونیو رفع کنه تا اون ساختمون خراب نشه؟ اما من بارها مریض اورژانسی داشتم. آیا هیچوقت پیش اومده که بچه تون (البته اگه بچه دارین) به پای همسرتون بچسبه و التماس کنه که: «بابا! تو رو به خدا نرو سر کار» اما همسرتون مجبور بشه اونو به زور پس بزنه و بره سوار ماشین بشه چون چند ساختمان بدحال منتظر ایشونند؟ اما برای همکاران من بارها این اتفاق رخ داده. خداروشکر کنین که همسرتون پزشک نیستند وگرنه ناچار بودین هفته ای یکی دو شبو تنهایی به سر ببرین، در خیلی از مراسم و مهمانی ها تنها یا فقط با فرزندانتون حاضر بشین و در بعضی شبها با این که همسرتون پزشکه فرزند مریضتونو چون همسرتون شیفته سراسیمه به یک پزشک دیگه برسونین.

من قبول دارم که حقوق خیلی پزشکان از خیلی از شغل های دیگه بالاتره اما خیلی از همکاران مطب دار من هم هستند که بخصوص از زمان شروع طرح پزشک خانواده به دلیل کم شدن تعداد مشتری ورشکست شده یا درحال ورشکستگی هستند.

من قبول دارم که حقوق پزشکان خانواده نسبت به خیلی از مشاغل دیگه بالاست اما معتقدم که این حقوق حق یه پزشک خانواده است. خیلی ها هستند که با زحمت خیلی پایین تر الان درآمدهایی دارند که مخ من و شما با شمردن تعداد صفرهاشون سوت میکشه اما هیچکس هم متعرض حقوق اونها نیست.

۵. فرمودین سالهاست که نتونستین سفر داخلی هم برین. نمیدونم شما چطور به سفر میرین یا چطور زندگی میکنین؟ اما مطمئنا با کم کردن بعضی از هزینه های اضافی میشه به سفر رفت. اگه شما یه آپارتمان دارین بدون آسانسور ما هم یه آپارتمان داریم بدون آسانسور ضمنا هر پونزده روز یک بار دارم یه قسط وام به خاطرش میدم. باورتون میشه وقتی چند ماه پیش تلویزیون خونه رو برای تعمیر بردم تعمیرکار بهم گفت: «من اگه جای شما بودم این تلویزیونو سر راه مینداختم توی سطل زباله چون روم نمیشد بیارمش تعمیر؟!»

میدونین چند ساله که آنی ازم میخواد یخچالمونو عوض کنیم اما من میگم هنوز میشه با همین یخچال ادامه داد؟ 

اردیبهشت ماه امسال ما به سفر شیراز رفتیم و باور کنید کل هزینه های این سفر برای خانواده چهارنفره ما کمتر از یک میلیون تومان شد. مبلغی که بعید میدونم یه مهندس عمران قادر به تامین اون نباشه.

میدونین برای همین سفر اخیر من چند ساعت توی اینترنت بودم تا یه هتل و ایرلاین با کیفیت و قیمت مناسب پیدا کنم؟

نمیدونم شما از کی خواننده این وبلاگ هستین، اگه مطالب سالهای گذشته رو نخوندین حالا میتونین این کارو بکنین تا ببینین که اولین سفر ما بعد از ازدواج به لطف قرعه کشی محل کار پدرم انجام شد و بعد از اون تا وقتی آنی باردار شد خبری از سفر نبود. اولین سفر خارجی ما در سال هشتاد و نه بود و دومیش در سال نود و چهار. 

۶. در طی نوشتن این پست چند بار از نوشتنش پشیمون شدم و خواستم کلا حذفش کنم اما نهایتا دارم میگذارمش توی وبلاگ. اگه دوستانی احساس میکنن که من با این پست بهشون توهین کردم پیشاپیش صمیمانه عذرخواهی میکنم.

پ.ن۱: باور کنید حال و حوصله یه بحث و جدل دیگه رو ندارم. به کامنتهای این پست جواب نمیدم مگه این که لازم باشه. امیدوارم ناچار نشم بعضی از کامنتهای شما رو تایید نکنم.

پ.ن۲: آنیو برای کارشناسی ارشد ثبت نام کردیم و اون باید از این به بعد هفته‌ای دو روز و هربار حدود دویست کیلومتر رانندگی کنه 

امیدوارم این دوره هم به خوبی و خوشی طی بشه.

پ.ن۳: از سر شیفت میام خونه، عسل یه ظرف شکلات خوری خالیو میاره جلو و میگه: «از این شکلات ها برام میخری؟» میگم: «این که چیزی توش نیست» آنی میگه: «دیشب که نبودی یه کم شکلات براش خریدم خوشش اومده همه رو خورده!»