جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (155)

سلام 

1. پیرمرده گفت: پام درد میکنه. گفتم: کمرتون هم درد میکنه؟ گفت: نه اتفاقا همین چند روز پیش رفتم و خون دادم! 

2. داشتم برای یه بچه نسخه مینوشتم که مادرش گفت: این تا آمپول نزنه خوب نمیشه. گفتم: به پنی سیلین که حساسیت نداشته؟ گفت: نمیدونم تا حالا اصلا آمپول نزده! 

3. مرده نسخه بچه شو از داروخونه گرفت. بعد داروهارو آورد و گفت: بیا این داروها که براش نوشتی رو ببین میتونه بخوره شون؟! 

4. به پیرزنه گفتم: بفرمائین. گفت: به اندازه سه هزار تومن قرص سردرد برام بنویس! 

5. خانمه گفت: این جواب سونوگرافیه که اون روز برای شوهرم نوشتین. نگاهش کردم و گفتم: کلیه شون سنگ داره. گفت: خب پس من فردا میارمش اینجا. تو هم بیا تا سه تائی با هم ببینیم باید چکارش کنیم؟! 

6. برای یه بچه نسخه مینوشتم که مادرش گفت: یه آمپول هم براش بنویس. بچه گفت: نه دکتر! مادرم داره شوخی می کنه! 

7. (13+) مرده گفت: برام آمپول نوشتی؟ گفتم: نه. گفت: خوب کاری کردی. این تزریقاتیه انگار تازه کاره یه وقت آمپولو اشتباهی میزنه یه جای دیگه! 

8. (15+) به خانمه گفتم: روده هاتون صدا میکنن؟ گفت: آره هی از عقب صدا میاد! 

9. مرده به خانمش گفت: هرچی میخوای به دکتر بگو میخواد توی دفترچه ات نقاشی بکشه! 

10. به خانمه گفتم: پاتون هم درد میکنه؟ گفت: فقط وقتی یکی پا میگذاره روی پام! 

11. پیرزنه سه نوع قرص آورد و گفت: اینهارو برام بنویس. وقتی نوشتم یکی یکی برشون داشت و بهم نشون داد و گفت: اینو نوشتی؟ اینو هم نوشتی؟ اینو هم نوشتی؟! 

12. مرده گفت: حالا اگه من برم آزمایشگاه همین آزمایشهائی که شما نوشتینو ازم میگیره؟! 

پ.ن1: رفتم شیفتو تحویل بگیرم که با دیدن خانم دکتر .... توی درمونگاه تعجب کردم. وقتی خانم دکتر رفت از یکی از پرسنل پرسیدم: مگه خانم دکتر دوسال پیش تخصص قبول نشد؟ گفت: چرا اما ظاهرا کلیه شون مشکل پیدا کرده پیوند کلیه کردن و دیگه نتونستن به درسشون ادامه بدن :-( 

پ.ن2: دیشب توی گروه پزشکانمون توی دنیای مجازی بودم که یه آقای دکتر جدید عضو گروه شدند و چند ساعت بعد از طرف مدیر گروه از گروه حذف شدند. پرسیدم چرا حذفشون کردین؟ گفت: توی همین چند ساعت فقط به عمه من کامنت خصوصی نداده بود! بعدا فهمیدم همه خانم دکترهای گروه از کامنتهای خصوصی ایشون شکایت کرده بودند!  

پ.ن3: ساعت یازده شب داریم از مهمونی برمیگردیم خونه که عسل میپرسه: میریم شهربازی؟ میگم: حالا دیگه نصف شبه. شهربازی تعطیل شده فردا میریم. عسل یکدفعه به سبک گروه TMBAX (گروه موسیقی مورد علاقه عماد) با فریاد میگه: بی خیال فرداااا ....!

نظرات 67 + ارسال نظر
maryam.k شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:13 ق.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد
باده خرم عید است که در ساغر شد
روز عید است ، سوی میکده آیید به شکر
که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد . . .
عید سعید فطر مبارک

ممنونم
عید شما هم مبارک

سپیده 21 شنبه 27 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:06 ق.ظ http://sepide21.blogsky.com/

سلام دکتر
عیدتون مبارک

سلام
عید شما هم مبارک

maryam.k جمعه 26 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:40 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

لبخندلبود دیگه...
همجو الکی

Amer جمعه 26 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:46 ق.ظ http://8m8a8.blogsky.com

دکتر یه سوال!!

شما درجه این پست های + تون رو چجوری تخمین میزنید؟؟
خیلی باحالن :))) واقعنم تفاوتشون مویرگی و تخصصیه :)))

کنار پی نوشت ۲: درجه - عمه مدیر گروه رو اضافه کنید :)))

بله واقعا تخصصیه!

maryam.k پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 08:11 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

؟

علی امین زاده پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:52 ب.ظ http://www.pocket-encyclopedia.com

ماشالا بازدید کننده ها زیادن!! مزاحم نمیشم. اگه دوست داشتید این را هم نیم نگاهی بیندازید. در مورد یکی از پزشکان است:
http://www.pocket-encyclopedia.com/?p=1254

چشم

علی امین زاده پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:40 ب.ظ http://www.pocket-encyclopedia.com

اون آمپول، جدل همیشگی من با دکترهاست!
همیشه باید باهاشون چونه بزنم که بابا من از بچگی تا چرک خشک کن به صورت تزریقی نزنم عفونت گلوم خشک نمیشه.
اما انگار نه انگار! همیشه باید یکی دو ماه من رو با قرص و کپسول زجر بدن و آخرش بگن: خب! باید یه آمپول بنویسم! بعد بامزه است بعد از این همه خواهش و ذکر تاریخچه ی پنی سیلین زدنهام، از من می پرسن حساسیت که نداری؟!

درواقع اولین درمان برای عفونت چرکی گلو طبق کتاب تزریق آمپوله
اما مسئله اینه که خیلی از گلودردها اصلا عفونی نیستند

الهام پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:27 ق.ظ http://elham105.blogfa.com

برگشتم! آمدم بگم که عسل بانو را دیدم! عماد را هم دیدم. عسل موهای فرفری دارد! وووووووی! چه دختر خوردنی دارین آقای دکتر:)
2Xسرش سبز بادا و عمرش سپید...

این 2X اولش یعنی اینکه دوبار؛ یکبار برای عماد، یکبار برای عسل :)
سلامت باشید.

زیارتتون قبول
ممنون از لطفتون

هیسسس چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:34 ب.ظ http://yadat.mihanblog.com

شماره ‏4‏ درد داره!‏

واقعا

مریم چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:03 ب.ظ http://otagheman-mr.blogfa.com/

مورد 4 و 11 رو چند بار خوندم
ته دلم خالی شد یهووو

4 رو درک میکنم
اما 11 چرا؟

Saeed چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:29 ب.ظ

سلام،از دکتر قهوه ای خبر ندارین دکتر؟

سلام
متاسفانه نه
اصلا

عطیه چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:25 ب.ظ

خیلی جالب بودن
6- نازی

ممنون

judi چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:15 ق.ظ http://a-snowflake.blogfa.com

سلام مجدد

کنکور زیاد جالب نبود . توکل به خدا . دعا کنین واسه هممون

سلام
وا چرا؟
محتاجیم به دعا

پــونـه سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:46 ب.ظ http://veblagane.blogsky.com

آخیییی
منم دقیقاً مشکل خانم نگارو دارم

امیدوارم جوابم به ایشون به درد شما هم بخوره

الهام سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:13 ب.ظ http://elham105.blogfa.com

سلام
این اولین بار است که به وبلاگ شما آمدم. خداااای من! مطلبتان خیلی قشنگ بود. لذت بردم از خواندنش :)
من عسل بانو را نمیشناسم اما بچه ها را دوســـــت دارم شدیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد! ببوسینش :)

خندیدم خب؟ ولی دلم برای مورد 4 سوخت. یعنی واقعا ناراحت شدم. پول نداشته حتما. هی...
پایدار باشید :)

سلام
خوش اومدین
شما لطف دارین
عسل دختر منه که چند روز دیگه سه سالش کامل میشه
باز هم منتظرتون هستم

ترانه دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:57 ب.ظ

سلام طاعات قبول
5. پس قراره تیم پزشکی تشکیل بدید!
7.وا چه منحرف بوده ...
9.خوبه نگفته می خواد خط خطی کنه
پ.ن2: توی اینجور مواقع همه از عمه شون مایه می گذارن

سلام
از لطفتون ممنون
بیچاره عمه ها!

سین دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:51 ق.ظ

سلام
خانم دکتر همکارتون صرف بیماری نتونستن ادامه بدن یا سیستم علوم پزشکی مانع میشه؟ وزارت علوم مرخصی میده و شخص بیمار می تونه برگرده و درسش رو ادامه بده.

خدا عسل کوچولو رو براتون نگه داره

سلام
راستش شرایط دوره تخصصو دقیق نمیدونم
یه سری بیماریها هست که باعث میشه اجازه ادامه تحصیلو ندن اما نمیدونم پیوند کلیه هم جزء اونها هست یا نه؟

نگار یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:43 ب.ظ

سلام آقای دکتر
شرمنده یه سوالی داشتم اگه لطف کنیدو جواب بدید ممنونتون میشم
چرا من گاهی اوقات احساس میکنم اینقدر کم انرژی شدم که هیچی به اندازه یه سرم نمیتونه سرحالم کنه
معذرت میخوا که اینجا ازتون سوال میپرسم

سلام
فشارتون پایینه؟
از نظر من بهتره یه آزمایش بدین
برای کم خونی و تیروئید و ...

judi یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:00 ب.ظ http://a-snowflake.blogfa.com

سلام آقای دکتر خوبین ؟

یه سالی بود بخاطر کنکور نیومده بودم نت

تنها وبلاگی که صمیمت قبلیشو حفظ کرده تو این یه سال وبلاگ شما بود :)

خاطراتتون مثل همیشه جالب بودن. پاینده باشین

سلام
مایه افتخار منه که این طور ازش تعریف میکنین
کنکور چی شد؟

رها یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:41 ب.ظ http://razhaye-man.blogfa.com/

حالا مورد 6 آمپول نوشتین. چقد آمپول داشت، بوی الکل میاد از پستتون
نظر اول و خوندم خندم گرفت، دکترا ک تو این کارا بعد خلبانا دومین پرچم دارن:)))))
مگه پیوند کلیه کنه ادم زندگیش عادی نمیشه؟؟؟
را سی دکتر بابک هنوز نمیخواد برگرده؟؟ تولدشان رو تبریک بگین فک کنم امروزه. تو وبلاگ گفتم اما فک نکنم دیگه اونجا بیاد. جاش خیلی خالیه. حیفففف

بوی الکل
با شما موافق نیستم این مسئله بیشتر به خود فرد برمیگرده تا شغلش
خانم دکتر که از نظر ظاهری هم خیلی تغییر کرده بود اما درمجموع حق با شماست
من با دکتر بابک توی وایبر درتماس بودم وقتی کامنت شمارو دیدم رفتم وایبر اما دیدم دیگه اونجا نیستن. توی تلگرام و واتس آپ هم نبودند
براشون توی فیس بوک کامنت گذاشتم کی بخونن خدا میدونه

الی یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:14 ق.ظ http://mohsenelham.blogsky.com/

سلام دکترجان
براتون یه پست خصوصی گذاشته بودم خیلی منتظر جواب شدم...
اما ایمیلی دریافت نکردم....
آیا به دستتون نرسیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
عرض میکنم خدمتتون

شاداب یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:25 ق.ظ http://rival.blog.ir

شماره 9 :))))))))))))))))))))))))))))))
پ.ن 1: باز خداروشکر تونستن پیوند انجام بدن.. سلامتی ازهمه چی بالاتره
پ.ن2: :)))) خوب دکترام دل دارن :)))
پ.ن 3 : خیلی خوب بووووود :)))))) بی خیال فرداااا... خخخ
راستی بعداز چندوقت سلام دکتر دلمون برا خاطرات اینجا تنگ شده بود

ممنون از لطفتون
خب زودتر تشریف میاوردین

مهدخت یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:02 ق.ظ

وب زیبای داری حیف وب ندارم ♡موفق باشید

ممنون خب درست کنین

Ghazaleh شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:55 ب.ظ

باحال بودن

ممنون

گندم شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:32 ب.ظ http://aestivum.blogsky.com

سلام
نوشته های شما را خواندم و خندیدم جالبه من الان به خاطرات بامزه شغلم فکر می کنم و هیچی یادم نمیاد یا وجود نداشته یا زاویه دید من ایراد داشته . یک معلم کامپیوتر هستم

سلام
نباید فراموش کنین که سطح اجتماعی مراجعین شما یه لول از مراجعین من بالاتره

بانو(: شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:15 ق.ظ http://25333.blogfa.com

کامنت خصوصی مجازی ک ن ولی کامنت خصوصی حقیقی بله
ینی کم مونده برن ب استاداهم ی پیشنهاد بدن تا آمار پیشنهاد دادنشون ب 100% برسه

سپیده 21 شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:49 ق.ظ http://sepide21.blogsky.com

سلام دکتر
امیدوارم حالتون خوب باشه
اولین باره میام وبلاگتون.
راستش پست اولتون رو که خوندم خیلی واسم جالب بود.
از خاطره های اینجوری خیلی خوشم میاد.
با اجازتون بیشتر وبلاگتون رو میخونم.
شب خوش

سلام
جواب قبل تکرار میشود

سپیده 21 شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:49 ق.ظ http://sepide21.blogsky.com

سلام دکتر
امیدوارم حالتون خوب باشه
اولین باره میام وبلاگتون.
راستش پست اولتون رو که خوندم خیلی واسم جالب بود.
از خاطره های اینجوری خیلی خوشم میاد.
با اجازتون بیشتر وبلاگتون رو میخونم.
شب خوش

سلام
خوش اومدین
باز هم تشریف بیارین

maryam.k جمعه 19 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:35 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

دیدم دکتر دستتون دردنکنه یه جوان رو از کنجکاوی نجات دادید...ایشالا خیر از زندگیت بوینی(همدانی ببینی)پسرم

یه ادم معمولی جمعه 19 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:06 ب.ظ http://www.95959595.blogfa.om

سلام
درخواست تبادل لینک دارم.اگه قبول کردید لطف کنین بیاین و در وبلاگم بگین تا لینک شمارو نیز قرار بدم ممنون.

سلام
شما لطف دارین
مزاحم میشم
بعدنوشت
وبلاگتون کو؟

افت و خیز ! پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:41 ب.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/

5/ به این میگن یه شورای تخصصی !
8/ یعنی کار کی میتونه باشه ؟
10/ فکر میکردم فقط میشه رو دم کسی پا گذاشت ! نگو پا هم گزینه خوبیه !
پ ن 2 : چه اشتهایی !؟ چقدرم هول بوده طفلی !

ممنون از لطفتون

بانو(: پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:14 ق.ظ

پی نوشت2،اینو باید میزاشتین +18
عین این آقا رو ما تو کلاسمون داریم

واقعا
کامنت خصوصی میدن یعنی؟!

سما چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:32 ب.ظ

دکتر چشمتون نزنیم، خاطرات این دفعتون قشنگ تر بود
به عمه ی جناب دکتر خیلی خندیدم، امیدوارم عمه ی من در امان بمونه

ممنونم
توی این گروه ها که نیستین؟!

پــونـه چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:40 ب.ظ http://veblagane.blogsky.com

ممنونم ازت دکترجان بازهم خنده به لبمون آوردی
خاطراتتون از نظر منم جالبن

خنده تون مستدام
ممنون

hanieh چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:31 ب.ظ

خخخ جالب بودن
منم بچگیام مث عسل عاشق شهربازی بودم یتی ب زور میاوردنم خونه البته الانم چیزی فرق نکرده خخخ

ممنونم
حق دارین

زهره چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:20 ب.ظ http://http://donyayemanoto.blogsky.com/

سلام آقای دکتر

10 خیلی خنده دار بود
پ ن 3 : عسل جونو از طرف من ببوسین

آقای دکتر شما میدونین چرا شکلکهای وبلاگ من با وبلاگ شما فرق داره؟

سلام
ممنون
چشم
شاید چون قالب وبلاگش قدیمیه

مریم چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:54 ب.ظ

سلام آقای دکتر.طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق.
خوب بود.ممنون از شما که وقت می زارید واسه مخاطباتون.پینوشتاتونا بیشتر کنید.بازم ممنون.موفق باشید.

سلام
از لطفتون ممنون

وانی چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:11 ق.ظ

این دفعه ای همه سوژه هاتون حسابی دندون گیر بودن

دندون گیر؟!

مریم سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:59 ب.ظ http://otagheman-mr.blogfa.com/

جااااالب بودند و خندیدم حتااا

خنده تون مستدام

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:15 ب.ظ



مرسی دکتر واقعا خندیدیم شب قدری !!!
خداحفظ کنه بچه های گلتونو!

خنده تون مستدام
چه شب قدر چه شب غیر قدر
ممنونم

mina سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:41 ب.ظ http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

چرا من خندم نگرفت؟!!!!

حق دارین خو!

الی سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:48 ب.ظ http://mohsenelham.blogsky.com/

سلام دکترجون ماهم اساس کشی کردیم بلاگفا دیگه به درد نمیخورد...به وبلاگ جدید منو عشقم سری بزنید

سلام
مزاحم میشم

amir سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:44 ب.ظ http://konkoury94.blogfa.com

سلام دکتر جان ...مطالبتون خیلی جالب و مفیده....با اجازه لینکتون میکنم.

سلام
ممنون اما مفید؟!

یاشل.ماجراهای خواستگاری سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:15 ب.ظ http://majerahayekhastegari.blog.ir/

شماره 8 و 9 عالی بود

اصلا اینقدر قشنگ پرسیدین اسم قشنگتون آدم کیف میکنه کامنت بزاره هههه

ممنون
پس هرروز بیائین کامنت بگذارین!

maryam.k سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:56 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

دکتر من از کجا ببینم خب
شماره ۴رو تازه که اقاپژمان توضیح داد درک کردم...شرمندم ازااینکه تعجب کردم طفلک

دیدین دیدین؟!

الی سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:54 ب.ظ http://mohsenelham.blogfa.com/

بازمممم سلام
یه دفعه یاد یه خاطره افتادم...
یه پدر بزرگ گلی داشتم که خیلی ساده وبی آلایش بودن....میگم داشتم چون فوت شده....خدا بیامرزدش...یه بار رفتم خونه بابا جون دیدم داره یه چیزی میخوره وهی فوش میده...بهش گفتم بابا جون چی شده...گفت هیچی فقط این قرصی که دکتر برا معده ام داده خیلی تلخه ....نگاه کردم دیدم قرص رو گذاشته لای نون داره میجوه...گفتم بابا جون چرا قرص رو لای نون گذاشتی میخوری ...گفت خوب دکتر بهم گفته این قرص رو باید بین غذا بخوری...وای ترکیدم از خنده...خوب نمیشد خندید پیر بود دیگه ...هرچی بهش گفتم بابا جون منظور دکتر این بوده که یه مقدار غذا بخور بع قرص رو قبول نکرد که نکرد...فکر کنم تا اتمام دوره درمانش قرص رو همونجوری خورد....هی....خدا بیامرزدت بابا جونم

بازم سلام
خدا رحمتشون کنه
اما خدائیش خنده دار بود ببخشید که خنده ام گرفت

الی سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:35 ب.ظ http://mohsenelham.blogfa.com/

سلام دکترجون....خوبین؟؟؟؟؟
1.خوب پیر دیگه ازش چه انتظاری داری....
3-بیچاره شاید میخواسته دارو هاشو چک کنی ببینی درسته یا نه؟؟؟؟؟
4-خوب به همون اندازه پول داشته...آخیییی


7-خودش جنسش خراب بوده نه تزریقاتی.....
8-یاد یه بنده خدایی افتادم دکتر اوضاعش خیلی خراب بود....
9-چه مرده خوبی میخواسته روحیه بده به خانومش...
10-آخ...آخ دردم گرفت..کی پامو له کرد....
12-اعتماد از بین رفته دکتر جون تقصیر اون نیست...
پ.ن1...آخی یاد استادم افتادم که به علت سرطان فوت شد...خدا شفاش بده...
پ.ن2...بیچاره پیش فعال بوده چه کارش داشتین...شایدم میخواسته خان.ما رو امتحان بکنه...بی خودی شلوغش کردن....بیخیال..

سلام
8. اون هم روده هاش صدا میکردن؟!
پ.ن1: استادتونو؟!

پژمان سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:53 ق.ظ http://chashmanman.mihanblog.com/

سلام دکتر ربولی عزیز
برای پیره زنه خیلی دلم سوخت. احتمالا سه هزار تومن بیشتر پول نداشته.

سلام
دقیقا

ستاره بامداد سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:53 ق.ظ http://morningstars.blogsky.com

سلام
خیلی کار زشتیه که توی دفترجه مردم نقاشی می کشین!!

سلام
چکار کنیم؟ پول نداریم دفتر بخریم!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:27 ق.ظ

سلام دکتر جون
مثل همیشه قشنگ بودن، عسل خانووووم که عشقه

سلام
ممنون از لطفتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد