جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (154)

سلام 

1. داشتم نسخه یه بچه رو مینوشتم که مادرش گفت: دهنش خیلی بو میده. بچه گفت: چون هیچی بهم نمیدی بخورم! 

2. خانمه گفت: چند روزه تا میرم سر کار حساسیت پیدا می کنم فکر کنم به کارم حساسیت پیدا کرده ام! 

3. به یه بچه گفتم: آب دهنتو که قورت میدی گلوت درد میگیره؟ گفت: چی؟ مادرش گفت: وقتی آب دهنتو قورت میدی ته گلوت تلخ میشه؟ (!) بچه آب دهنشو قورت داد و گفت: نه شیرین میشه! 

4. به پسره گفتم: بفرمائین. گفت: من سال آخر تجربیم معدلم هم 18 شده. گفتم: خب؟ گفت: نتونستم دیروز برم سر کلاس حالا یه استعلاجی میخوام! (این مال قبل از پایان سال تحصیلی بود اما تازه نوبتش شد!) 

5. مرده گفت: من بیرون آزمایش دادم و چربیم بالا بود. اما اینجا که آزمایش دادم طبیعیه. فکر کنم آزمایشگاهتون به چربی ها تخفیف میده! 

6. خانمه گفت: این مریضو چند روز پیش بردیم پیش متخصص. ازوقتی این قرصهارو که دکتر براش نوشته میخوره دستش میپره. البته قبل از این که قرصهارو هم بخوره دستش میپرید! 

7. به پیرزنه گفتم: برین یک ساعت دیگه بیائین تا جواب آزمایشتون هم حاضر شده باشه. گفت: میشه نرم و بیام همین جا بشینم؟! 

8. مرده نسخه بچه شو که گرفت گفت: این شربتو من قبلا خوردم. فایده نداشته. وقتی روی من اثر نداره وای به حال این بچه! 

9. (14+)‌ خانمه اومد توی مطب و نشست روی صندلی. بعد گره روسریشو باز کرد و یه مقدار از موهاشوهم ریخت بیرون. بعد گفت: شما دکتر .... هستین دیگه؟ گفتم: نه. فورا موهاشو برگردوند سر جاش و گره روسریشو بست! 

10. مرده گفت: اگه برام آمپول مینویسی بنویس. وگرنه اصلا نمیخواد چیزی بنویسی! 

11. نسخه یه بچه رو که نوشتم خواهرش گفت: براش آمپول نوشتین؟ گفتم: نه. دختره به مریض گفت: وااای خوش به حالت زهرا! 

12. (16+) گلوی بچه رو که نگاه کردم مادر بچه به شوهرش گفت: این دکتر خوبه ها! دکتر قبلی چیزشو تا ته فشار میداد توی دهن بچه! 

پ.ن1: خوب شد این دوتا مثبت دارها بودند وگرنه باز باید مینوشتم ببخشید که این قدر بیمزه بودند! 

پ.ن2: دوستان قدیمی تر میدونن که یه زمانی نظرات این وبلاگ نیازی به تائید نداشتند تا روزی که ماجرای من با مردم شهر اسمشو نبر پیش اومد و ناچار شدم تائیدی شون کنم. چند روز پیش اومدم سر کامپیوتر تا نظراتو از تائیدی بودن دربیارم که متوجه یه کامنت پر از فحش و ناسزا به خودم و خانواده ام شدم! خدارو شکر کردم که کاملا به موقع این کامنتو دیدم! به لطف این دوستان تا اطلاع ثانوی کامنتهای این وبلاگ همچنان نیاز به تائید خواهند داشت (تا رگ گردن بعضی ها باد نکرده بگم که اون کامنت هیچ ربطی به مردم شهر اسمشو نبر نداشت!) 

پ.ن3: فقط چند ساعت بعد از گذاشتن پست قبل توی وبلاگ پسرخاله گرامی هم برای زندگی عازم کانادا شد. چند شب پیش هم فهمیدم که یکی دیگه از پسرخاله های گرامی (که البته این یکی پزشک نیست) به زودی برای زندگی راهی گرجستان خواهد شد. فکر کنم تا چند وقت دیگه اینجا ربولی بمونه و حوضش! 

پ.ن4: (15+) این خاطره مال مدتها پیشه. مال پیش از تولد عسل. عمدا نوشتنشو به تعویق انداختم تا زمانی که دیگه تقریبا مطمئن باشم اون خانم دکتر اینجارو نمیخونه! 

توی یکی از مسافرتها توی یه شهر دیگه به دیدن یکی از دوستان مجازی رفتیم. یه خانم دکتر بسیار محترم که یه وعده غذا رو هم در خدمتشون بودیم. شب که برگشتیم هتل عماد شروع کرد به گریه و گفت: من دلم برای خانم دکتر تنگ شده! آنی بهش گفت: خب خانم دکترو کجا بیاریم؟ الان نصف شبه میخواد بره خونه شون بخوابه. عماد گفت: خب بیاد اینجا توی هتل. من با تو روی این تخت میخوابم بابا هم با خانم دکتر روی اون تخت بخوابه!!

نظرات 84 + ارسال نظر
گیلان زاد چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 02:32 ب.ظ

سلام . یکی از معضلات زندگی ما ادم ها فردی بود به نام مادرشوهر، نمیدونم خدایا منو بی خیال کن اونجا که باید بی خیال باشم.
من همیشه یه اعتقاد راسخ داشتم و دارم چه ادما قبول کنن چه نکنن.
"مرد اونیه که وقتی ازدواج کرد با تمام وجودش پشت و حامی زنش باشه"
من ساکن شهرستان رشت هستم ، خدایا به حق ایت الله خامنه ای یه کاری کن مردای این جامعه بچه ننه نباشن. زن مسلک نباشن. بفهمن وقتی با یه دختر ازدواج کردن همیشه اون از مادرشون جوونتر و حساس تره و این دلیل بر غیرطبیعی بودن همسرشان نیست.. بفهمن مادرشون هرچقدر خودش رو رنجیده نشون بده باز به اندازه ی رنجش زنشون عمیق نیست. بفهمن وقتی عقد ازدواج صورت میگیره زن در نقش همسری بیش ترین چالش و بیش ترین اهتمام رو داره. بفهمن که واقعا گاهی مادرشون برای خانمشان چالش ایجاد میکنه. چالشی که به دلیل مرد بودن از درک اون عاجزن.آخه مگه کشور ما اسلامی نیست؟ پس چرا فقط از مسلمون بودن یاد گرفتن که دم از احترام به بزرگترا بزنن؟ آخه مگه حق الناس کوچک و بزرگ میشناسه؟ آخه چرا اونایی که توی این کشور دستشون میرسه همش یه جور رفتار میکنن انگار دارن بین نقش همسری و مادری ،همش به نقش مادری باج میدن ؟مگه غیر از اینه که خدا اول ادم و حوا رو افرید؟ نیومد واسه آدم مادرشوهر خلق نکرد که.
چرا حتی در نقش خانوادگی هم به عروسا داره ظلم میشه. چرا باید چوب کم بچه آوردن بعضی زنها رو عروس ها بخورن؟ چرا باید یه زن میانسال انقدر پر مدعا باشه که متوجه نقش بسیار پر رنگ عروسش نشه؟ آقایون این شمایید که باید مراقب خانمتون باشید اگه غیرت دارید. نزارید عشق و انگیزه ی خانمتون برای شیرین کردن زندگی شما مثل یخ آب بشه. چرا متوجه عمق اسیبی که از ناحیه بعضی اقوامتان به شما وارد میشه نیستید؟
امام محمد باقر: گرامی ترین شما نزد خداوند کسی است که بیش تر به همسر خود احترام بگذارد.

سلام
امیدوارم مشکلتون حل بشه اما میشه بگین کامنت شما چه ربطی به این پست داره؟

شیما سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:34 ب.ظ http://darojbash.blogfa.com/

سلام
عالی دکتر خاطرات شما رو میخونم میگم کاش میرفتم پزشکی

سلام
چندان آش دهن سوزی هم نیست!

تناز بانو یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:43 ب.ظ

سلام...عالی بود
تا بعد

سلام
ممنون

فاطمه یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:28 ب.ظ http://dashtehayam.mihanblog.com

سلام
چقدر وبلاگ جالبی دارید!
بعضی از خاطراتتون خیلی جالب و در عین حال یه کم غیر قابل باوره!
قلم روانی دارید.

سلام
ممنون
خداروشکر که فقط یه کم!

مهدی یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:19 ق.ظ http://www.lifeconcerns.blog.ir

سلام دکتر
لطف کن خاطرات بعدی همه رو +20بزار البته که تعدادش جور شد.خیلی باحالن

سلام
اگه شد چشم!
فقط جواب آقافیله رو چی بدم؟

الی شنبه 13 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:01 ب.ظ http://mohsenelham.blogfa.com/

الی شنبه 13 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:59 ب.ظ http://mohsenelham.blogfa.com/

سلام دکتر جان
چرا نظرمو تایید نکردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
وا
همون روز تائید کردم جوابشو هم دادم
توی کامنتهای وبلاگ من که هست

[ بدون نام ] جمعه 12 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:50 ب.ظ

اقا وزیر بهداشت پزشکا رو میبینه ولی دارو سازا رو نه

دعا کنین یه داروساز وزیر بعدی باشه!

هیسسس جمعه 12 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:13 ب.ظ http://yadat.mihanblog.com

میگما منم بعد ‏20‏ روزاومدم اینجا،‏ ازاین خاطره های پ.ن آخرکه ننوشتین درموردمون؟خخخخخ
2.استعلاجی! :دی
8.مگه بچه اش، غول بوده؟:دی.
9.ینی واسه چی مثلن؟؟شکلک ذهنی پاک و چشم وگوشی بسته!

مگه ما همدیگه رو دیدیم تاحالا؟
واقعا
بچه غول بوده احتمالا
چی بگم آیا؟

خاله آذر جمعه 12 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:53 ق.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

سلااام
خوبین؟ پس از انفجار بلاگفا، دپرس شده بودم! فک کنم حسودیم می شد بیام وبلاگ دیگرانو بخونم!
آقا، این پست خیلی باحال بود...شماره ی دو هم خیلی کاربردیه ها!

سلام
هنوز هم که با حداکثر ظرفیت کار نمیکنه انگار

maryam.k جمعه 12 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:07 ق.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

حل که فک نکنم بشه ولی ممنون دکتر مهربون

خواهش

maryam.k پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:58 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

هویجوری

امیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه

mina پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:09 ب.ظ http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

2SOHD3 و من هنوز آزمایش نرفتم و این تنها مجهوله این برگه اس
میگم ولی جدا خوشم میاد ازتون اصلا خودتونو نمیگیرین .... ا بلاگ اسکای گل نداره....در هر صورت یه سبد گل خدمت شما

چیزی که نوشتین نشون دهنده ویتامین دی بدن شماست
مخ لسیم

محمد پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:15 ق.ظ http://goftanihayeman.blogfa.com

درود
جالب ، متفاوت و بی تعارف عالی...
خوشحالم که اینجا رو دیدم و قطعا از این به بعد با اجازه تون با کمال میل میام.
موفق باشید(همیشه بعد از موفق باشید گل میذارم...اینجا آیکون گل نداره؟)

درود بر شما
خوش اومدین
ظاهرا که نداره

سپیده پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:41 ق.ظ

سلام دکتر
ای بابا این شهر اسمشو نبر همونه که من می دونم شمام می دونی؟؟!!
آون خاطره آخری (عماد)جالبتر بود

سلام
من که میدونم نمیدونم شما هم میدونی یا نه؟!
ممنون

بنفشه چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:10 ب.ظ

سلام دکتر من تازه واردم.
کل آرشیو وبلاگتون رو خوندم.وبلاگ زیبایی دارین. وبلاگ همسر و آقا پسرتون هم دیدم.خدا خانواده تون حفظ کنه.

سلام خوش اومدین
شما لطف دارین ممنونم

سیدعلی چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:46 ق.ظ

سلام دکتر.
یه سریال پزشکی مخصوص عاشقان پزشکی برام معرفی میکنین؟!!
ممنون
آقا عماد و خانوم عسل رو جای من ببوسین...

سلام
سریال پرستاران، آناتومی گری، الی آخر

sanaz چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:44 ق.ظ

سلام ممنون جناب . مدتی بود نخندیده بودم

سلام خواهش خنده تون مستدام

یک دانشجوی اقتصادی چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:26 ق.ظ

سلام دکتر....
یهو هوای اینجارو کردم گفتم بیام یه احالی بپرسم.خوبی دکتر؟ خانواده واولاد خوبن؟ همیشه شاد باشین و موید
خاطراتتم همیشه بانمکن..

سلام بر جناب میرکاظمی عزیز
ممنون که مارو فراموش نکردین
شما اولاد دار شدین یا نه؟

mina سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:40 ب.ظ http://www.aslanmohemnist.roomfa.com

یه وقار و آرامش خاصی دارین که خوشم میاد!

مورد 12 از همه خنده دار تر بود ولی فکر کنم 25+ بود!

در کل جالب بودند .

وبلاگتون مستدام!

وا مگه منو دیدین؟!
ممنون از لطفتون
رومفا؟ ندیده بودم تا حالا
وا
وبلاگتون هم که مسدود شده!

الی سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:20 ب.ظ http://mohsenelham.blogfa.com/

1-حرف راست رو بچه میگه...
2-احتمالا به همسرش حساسیت پیدا کرده ...از اون حساسیت ها که آقاشون بیچاره میشه.....
9-خوب دکتر جون حتما میخواسته موهاشو معاینه کنی مگه نمیگن دکتر محرم آدم....بیچاره گناه داره چه اشکالی داشت....
12-ذهن منحرفی داریا؟؟؟؟؟؟؟؟/
پ.ن2:همیشه ادمای شاکی همه جا پیدا میشه این نمک زندگی دکتر جون
پ.ن4: راستشو بگو دکتر اون لحظه خیلی ذوق کردی از حرف عماد....تو ابرا بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ممنون از نظرتون
خوشحالم که بلاگفا هم درست شده (هرچند نصفه نیمه)
پ.ن4: اگه آنی نبود شاید

پونی سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:42 ق.ظ

ای رونق بخش بلاگستان و ای لبخند بخش لب های خشکیده

دست مریزاد

همه آریایی ها از فلات ایران مهاجرت می کنند
آنچه می ماند قبرستان های آباد است و یادگاری هایی چند

اینی که گفتین با کی بودین آیا؟!
ممنون
آنچه می ماند ....... بیخیال

hanieh سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:45 ق.ظ http://hanieh-friends.blogfa.com

جالب بودن
راستی آقای دکتر منم وقتی اب دهنمو قورت میدم تلخ میشه ینی چ مشکلی دارم؟؟!!

ممنون
شاید خود گلو تلخ بینی گرفتین!

maryam.k سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:47 ق.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

ههههههههههههههییییییییییییی دلم گرفته بود گفتم همینطور الکی بیام به یه نفر بگم دلم سبک بشه...

وا
چرا؟

Ghazaleh سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:38 ق.ظ

ممنون

خواهش

مامان طهورا سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:51 ق.ظ

بعضی وقت ها بچه ها یه حرف هایی میزنن......... آدم میمونه بخنده یا دعواشون کنه.....

ما که خندیدیم!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:38 ق.ظ

jane doki hava bas tokh...hastesh inja bego aslan ma tabeston didim inja. max 16 daraje, hamash baroni va sard.u shomare on dr ro bede baghyash karet nabashe.[

حقته دیگه
تو یا باید تو هوای گرم باشی یا هوای سرد
یه جای معتدل مثل آلمان زود دلتو میزنه!

mina سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:17 ق.ظ http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

ا قند دو ساعته نبود!!!! خوبه هر چیزی به جز قند دو ساعته قبوله مرسی

کاش میفرمودین چی براتون نوشتن

لژیونلا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:01 ب.ظ

سلام. خوبین؟ خیلی وقته که اینجا نیومده بودم. خوشحالم که هستید و همچنان مینویسید. پی نوشتهایتان حرف نداشت. آخری که خدا بود

سلامممممم خانم دکتر
چند روز پیش یک پزشک طرحی افتخار داده بودند حالا هم شما
خداروشکر که خوبین
دلم نیومد وبلاگتونو از توی لینکهام حذف کنم
منتظر پست جدید شما هم هستیم البته اگه بلاگفا درست بشه

مریم دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:38 ب.ظ

من فکر میکنم مادر بچه گفته چوبشو تا ته فرو میکنه تو گلو بچه نه چیزشو شاید اشتباه سمعی بوده

شاید هم در اون لحظه اسم چوبو یادش رفته!

golnaz دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:48 ق.ظ

سلام عرض شد
آخی،چقدر عماد جون open mind خوش بحال خانومش

سلام
شاید هم بیچاره خانمش!

mina یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:40 ب.ظ http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

دکی قند دو ساعته تو آزمایش چی میشه؟ منظورم اسم تخصصیشه.... آخه فک کنم دکتر برام قند دو ساعته نوشته.a1c اینام نوشته ! که من لزومشو نمیفهمم چون دیابتی نیستم اصلاااااا اعصاب ندارم دو ساعت بشینم تو آزمایشگاه! میخام بپیچونمش!!!![

خب حتما لزوم داشته که براتون نوشتن
اگه منظورتون قند دو ساعت بعد از غذاست معمولا اینطور نوشته میشه
BS 2hpp

Bluish یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:56 ب.ظ http://bluish.blogsky.com

سلام
آقای دکتر از دکتر دیادیابوریا خبری ندارید؟

سلام
مدتهاست با ایشون تماس نگرفتم
اما حتما همچنان به دنبال همون برنامه خودشون هستند که اجازه ندارم اینجا درباره اش حرف بزنم!

[ بدون نام ] یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:28 ب.ظ

من غلط کردم رفتم دارو از صب تا شب گریه میکنم اشک میریزم

وا
چرا؟

زهرا یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 05:21 ب.ظ

عالی بودن

ممنونم

آناهیتا یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 01:49 ق.ظ

سلام
ممنون من هم خوبم
وبلاگم به دست اجانب افتاد

سلام
خداروشکر
اتفاقا یه بار رفتم انگار کلا رمزدار شده بود

مریم یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:36 ق.ظ

سلام. خیلی خوب بود آقای دکتر. از عسل بیشتر بنوسید.ممنون.موفق و پیروز باشید.

سلام
ممنون
چشم

Mina شنبه 6 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 07:21 ق.ظ

سلام
خاطرات که مثل همیشه عالی بودن
اما از اون گذشته من هلاک رمز موفقیتتونم که تو کامنتهای بالا گفتین :دی

سلام
ممنون از لطفتون

یوکابد جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:55 ب.ظ

واقعا مثل قبلا جالب بود خصوصا 2تای اخر
باورتون میشه من بعد1سال دارم ب وبلاگتون سر میزنم؟؟تمام امسال و واسه کنکور میخوندم جالب اینه ک وبلاگ شما رو هنوز یادم نرفته

ممنون از لطفتون
حالاچرا آدرستونو جای ایمیل نوشتین؟

[ بدون نام ] جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:15 ب.ظ

ایمان به خدا رهبری امام خمینی و وحدت مردم!
:))))))))))))))))

یادته کجا خونده بودیمش دکترجان؟
تا هوا اونجا خوبه استفاده کن اومدی وبلاگ میخونی؟!

[ بدون نام ] جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:13 ب.ظ

Hppy B.day doki
migam shomare on khanom dr ro bede man byad hotel pishe man bekhabe :))))))

ممنونم دکتر
اون اگه اهل خوابیدن بود که ...
مگه خانمتو نبینم!

Ghazaleh جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:02 ب.ظ

سلام میشه آدرس وبلاگ همسرتونو بنویسید

سلام
دومین لینک توی وبلاگم هستند با وبلاگ درمسیر زندگی

یاشل.ماجراهای خواستگاری جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:55 ق.ظ http://majerahayekhastegari.blog.ir

اونوقت عکس العمل آنی خانم چی بود این وسط؟
باید دیدنی بوده باشه

نه بابا میدونست عماد منظوری نداره

بانو جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 06:40 ق.ظ http://khaatoon.blog.ir

سلام دکتر
بسیار خوب بودن تشکر.
اتفاقا بنظر من نوشته هاتون جذابیت خاص خودشونو دارند و نیازی به وجود خاطرات با اعداد با مثبت کنارشون نیست.
امروز وقتی داشتم مطالب رو میخوندم متوجه شدم ما ها وقتی دکتر میریم باید در کمترین زمان ممکن شرح واقعه بدیم و دکتر هم دارو بده و تمام.
ولی برای برخی مشاغل فرودست (از دید مردم جامعه نه دید بنده )وقتی ارباب رجوع میاد فرد موظف است تمام و کمال گوش شنوا باشه برای حرف های ارباب رجوع و البته خودش هم همراهی میکنه.
نمی دونم شاید ربطی نداشته باشه و شاید هم بخاطر این باشه که این افراد با شغل های فرودست بیکار تر از دکترا هستن و کم سواد تر.
ولی خواستم این فکرمو بگم تا شما هم مثل بنده بهش فکر کنین شاید نکته های بکرتری به ذهنتون رسید.
موفق و تندرست باشید.

سلام
ممنون از لطفتون
اتفاقا وظیفه ما هم هست که به حرفهای مریض گوش بدیم اما وقتی توی درمونگاه های ما همیشه شصتاد تا مریض پشت در ایستاده و غر میزنه عملا این کار غیرممکنه

مهدی جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:06 ق.ظ http://http:/www.lifeconcerns.blog.ir

پیشنهاد بچتون دیگه!!!
معلومه که بچه زرنگیه و هوای باباشو داره!

آهان
از اون لحاظ

وانی جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:33 ق.ظ

یعنی یه سر خاطراتو خوندنی می خندم و یه سر وقتی جواب کامنت ها رو
ایمان و وحدت مردم

خنده تون مستدام

neda جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:19 ق.ظ http://roozegaresepidosiyah.blogfa.com

منم یه 18+ دارم : رفتم دکتر برای چک بعد از عمل شکمم به آقای دکتر گفتم دلم دردمیکنه گفت بخیه هات ؟ گفتم نه دیدین وقتی پریود میشین چجوریه ؟ درد اونجوری . گفت نه والا من تاحالا پریود نشدم !!!! خیلییییی خجالت کشیدم


جالب بود

maryam.k پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 11:54 ب.ظ http://marabekhaateratnegahdar.blogsky.com

مرسی دکتر ایشالا شماهم هر جا دوستدارید بهترین زندگی رو داشته باشید همراه خانواده...آمین

ممنون از لطفتون

زهرا.ش پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 08:05 ب.ظ http://surgicaltechnologist.persianblog.ir

هیچی همینجوری یاد گرما افتادم گفتم بپرسم نمی پزید سرکار هستید که احیانا!

آهان
پس همین جوری بود!

زهرا.ش پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:53 ب.ظ http://surgicaltechnologist.persianblog.ir


این سری عالی بودن همه شماره ها آقای دکتر !
دستتون درد نکنه
فکر کنم با شروع ماه رمضون سوژه ها بیشتر بشه،البته فکر می کنم!!
آقا اون شماره دوازده خیلی بیشتر از مثبت 16 هست!مثبت 21 حداقلشه!!
وای خیلی خب بودن خاطره ها خیلی خندیدم!
راستی نماز روزه هاتون قبول
خسته نباشید جانانه هم بگم
اتاقتون تو درمانگاه کولر داره؟

ممنون از لطفتون
درمونگاه ها روزها خلوت ترند اما شبها شلوغ میشن
واقعا؟ یعنی این قدر ناجور بود؟!
کولر؟ چطور؟ راستش محل کار من یه درمونگاه ثابت نیست بعضیشون کولر دارند بعضی هم نه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد