جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (116)

سلام

۱. خانمه گفت: من تا حالا اسپری نزده بودم حالا رفتم پیش متخصص برام نوشت گفت اگه اسپری بزنی یاد میگیری راست گفته؟!

۲. نسخه خانمه رو که نوشتم گفت: برام دوتا شیشه کپسول امپراتور هم بنویس! (ترجمه: امپرازول)

۳. خانمه گفت: بچه ام خیلی سرفه می کنه سرفه هاش هم دلخراشه!

۴. به خانمه گفتم: کپسول براتون بنویسم یا آمپول؟ گفت: کمپول بنویسین!

۵. به مرده گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: حرکت روده هام خیلی سریع شده. ناهار که میخورم صبحانه میگه خداحافظ. وقتی شام می خورم ناهار میگه خداحافظ!

۶. به پیرزنه گفتم: دفترچه تونو آوردین؟ گفت: نه گفتم اول یه سر برم درمونگاه ببینم دکتر هست؟!

۷. خانمه دخترشو آورده بود و گفت: مدتیه خیلی شدید آب میخوره!

۸. پیرزنه جواب آزمایششو داد دستم و گفت: بیا ببین جواب آزمایشم درسته؟!

۹. دختره گفت: برام کپسول بنویس. پدرش گفت: نه آمپول بنویس. بعد از مدتی بحث و جدل خانوادگی (!) براش آمپول نوشتم. پدرش گفت: دیگه آمپول نوشت تموم شد!

۱۰. شیفتو از یکی از همکاران تحویل گرفتم. وقتی داشت میرفت گفت: آمپول رانیتیدین ندارن حالا امروز چکار میکنین؟!

۱۱. دختره گفت: مشغول ذمه این اگه برام آمپول بنویسین!

۱۲. به خانمه گفتم: از کی سرما خوردین؟ گفت: از فردا .... نه .... دیروز!

پ.ن۱: به دلیلی یکی از پست های سال هشتاد و هشتو نگاه میکردم و بعد از روی کنجکاوی زدم روی نظرات. برام جالب بود که تقریبا از هیچکدوم از دوستانی که نظر گذاشته بودند دیگه خبری نیست. یا وبلاگشون حذف شده و یا مدتهاست دیگه نمی نویسن. جالب تر از همه هم دوستی بود که بعد از چند ماه وبلاگ داری توی پست آخرش نوشته بود: فکر میکردم وبلاگ نویسی کار جالبی باشه اما اصلا این طور نبود!

پ.ن۲: با راننده شبکه میرفتم سر شیفت که یه جعبه بیسکویتو باز کرد و بهم تعارف کرد. گفتم: ممنون گفت: بخور دکتر شیرینی تولد پسرمه! خانم دکتری که عقب ماشین نشسته بود گفت: اسمشو چی گذاشتین؟ آقای راننده سرشو تکون داد و گفت: اگه بدونین چه فیلمی داریم؟ دیروز که بچه به دنیا اومد به مادرش میگم: میخوای اسمشو چی بگذاری؟ میگه: محمد عرفان. میرم ثبت احوال براش شناسنامه میگیرم و برمیگردم بیمارستان خانمم شناسنامه رو میبینه و میگه: این چه اسمیه گذاشتی؟ من گفتم محمد طه! برگشتم ثبت احوال گفتم عوضش کنین گفتن نمیشه دیگه فرستادیمش تهران. گفتم من هنوز ده دقیقه نیست که اومدم اینجا اسمش رسید تهران؟! رفتم ثبت اسناد گفتم شما یه کاری بکنین!!!!! گفتند ما نمیتونیم کاری بکنیم. حالا از دیروز همه اش جنگ و دعوا داریم! (خدائیش من موندم توی نه ماه حاملگی این زن و شوهر یه بار درباره اسم بچه با هم حرف نزده بودند آیا؟)

نظرات 71 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ق.ظ

سلام
خیلی باحالین دکتر
کلی خندیدم!

سلام
خنده تون مستدام

سبا دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:17 ق.ظ

9.خب چرا به بیچاره آمپول دادین؟ همش آدمو مجبور به التماس میکنین همتون
با عرض شرمندگی من بازم یه سوال دارم:
من دانشجوی ترم یک ژنتیکم روزی تقریبا 5 ساعتم کار میکنم اگه از الان شروع کنم ترم بهمنم مرخصی بگیرم کنکور 94 میتونم پزشکی قبول شم؟ اینکار عاقلانس آیا؟
همش دارم حسرت میخورم

خدائیش اگه آمپول میزد براش بهتر بود
خواهش
این از اون سوال هائیه که خودتون باید بهش جواب بدین نه من
چون من نه از کمیت درس خوندن شما اطلاعی دارم و نه از کیفیتش
اما در این که این کار عتقلانه است یا نه من هم تردید دارم!

یک عدد نئو چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:13 ب.ظ http://بلی:D

سلام...
در راستای اینکه قراره دیگه روزا مزاحمتون بشم!،اومدم تشکر کنم ازینکه میخاین برام بفرستین...
و اینکه اصلنم یه جوری نبود اون ایمیلم!...خیلیم اسمشو قیافش و همه چیش با کلاسه...!:دی
دکتر شما که دستتون طلاس(به قول اون خانومه که حامله شد یدفه ای!!!)...حتمنم دعاتونم دستِ کمی از دستتون نداره!، یه دعایی کنین من تبم یکم بیاد پایین!
از صبح پام که رسید به کتابخونه داشتم تو تب میسوختم تا الان که دیگه اومدم خونه دوتا قرصی، تب بری،شربتی،چیزی بخورم و برگردم به آغوش گرمِ کتابای عزیزم تو کتابخونه!......حالا یه روز ما خواستیم از صبحِ زود مثِ یه نئوی خوب درس بخونیم، اینطوری شد!

سلام
خواهش
میترسم دعا کنم یهو لرز کنین!

یک عدد نئو سه‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ب.ظ http://بلی داریم!ولی فعلن تعطیله!

ممنووووووووووون
بلی ایمیل هستش..ماله شرکتِ مایکروسافته!مثِ هات میل!...این ایمیلو رو تبلتم نصبیدم...!چک کردنش از چک کردنِ اسمسم راحت تره!(البته تبلتم ویندوزیه ها!)...باور کنین دکتر جون....

اگه باور نمیکنین ایمیلتونو بدین یه میل بزنم براتون ببینین واقعا ایمیله!...خیلی هم معتبره ها!فک نکنین ازین الکیاس...ما رو ایمیلمون تعصب داریم

خواهش
چشم میفرستم براتون

یک عدد نئو سه‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:47 ق.ظ http://بلی داریم!ولی فعلن تعطیله!

راستی دکتر جون...
اگه سختتون باشه و بگین نه،اصن ناراحت نمیشم...
اصن دوس ندارم بندازمتون تو زحمت...خودم بلاخره شاید چن ماه دیگه بتونم قالبو درستش کنم و کداشو تغییر بدم...
گفتم که فک نکنین خیلی پر توقعم!
شبتون بخیر

راستی درموردِ اسم!یکی از دوستام دوتا اسم داره همشم درگیریم بااین اسماش...میگه وقتی بدنیا اومدهم مامانش گفته باید اسمش اونی که اون میگه باشه!باباشم یه اسم دیگه میگفته!
باباش خیلی دموکراسی وارانه حرف مامانشو قبول میکنه و میگه هرچی تو بگی بعد میره ثبت احوال اسمیو که خودش دوس داشته رو میگه برا شناسنامه!
انگار تو کودکی این دوستم یخورده اختلال هویت داشته!مامانش یه اسم صداش میکرده و باباش یه اسم دیگه! وقتیم بزرگ شد زورِ مامانش بیشتر بود!ولی بهرحال تو شناسنامش اسمیه که باباش دوس داشته!...ینی پدر و مادرش اسطوره ی تفاهم و دموکراسی هستنا!

نه بابا اختیار دارین
میرم توی ویرایش قالب اگه امکانش بود چشم
فقط این ایمیلی که گذاشتین به ایمیل نمیخوره ها
مطمئنین به همین جا باید بفرستم؟!

والا شنبه 28 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:21 ب.ظ

چه جالب

ممنون

نخکلون جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:37 ق.ظ http://fifthhorse.blogfa.com

بچاره اون آقاهه که اسیر اداره جات و اینا شده!!

واقعا

خیاط باشی پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:59 ب.ظ http://nakhsoozan.persianblog.ir

سلام دکتر ما خودمون سوزن داریم برامون کمپول بنویس لطفا

سلام
:))

مامان چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:30 ق.ظ

آخی ...سرفه بچه ها همش دلخراشه ...
خوب اقا کمپول بنویسید دیگه ......
انتخاب اسم یکی از سخت ترین کارهاست ..

واقعا
چشم
واقعا

باران لاهیجی چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:11 ق.ظ

http://s5.picofile.com/file/8107841784/222.jpg

عکس بهانه با یه عالمه تاخیر

خواهش
خدا حفظش کنه

بنیامین جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:05 ب.ظ http://blog.benyam.in

ههه هه! خاطرات جالبی بود! منم یه چند وقت با جماعت پزشکان پرمدعا! همکار بودم! آغا چی کشیدم! ...

ممنون
امیدوارم به مواد آلوده نشده باشید

فردا جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:27 ب.ظ http://med84.blogfa.com

۸۶.۰۳ درصد بانمک بودن این دفعه!
من افرادی که می گن آمپول ننویس رو انقدر درک می کنم که خودمم تحت تاثیر می رم! بس که در کودکی با نگاه معصوم به اون پزشکا نگاه کردم که آمپول ننویسن و نامردا می نوشتن...

ممنون
به جز واکسن آنفلوانزای سال پیش و واکسن دوگانه سال نود الان حدود بیست سال هست که هیچ آمپولی نزدم

شلیل جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:23 ب.ظ http://ghalbamzand.blogfa.com

حلول ماه ربیع الاول ماه سرور و شادی بر شما مبارک

ممنون
بر شما هم مبارک

[ بدون نام ] چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:43 ب.ظ

سلام خوبین
راستش گاهی میام و خاطراتتون رو میخونم
قبلا ها خیلی بهتر بود الان بیشتر حالت مسخره کردن پیدا کرده بخدا مردم ما خیلی سادن این چیزارو ازشون خرده نگیریدِ
اگه ساده نبودن با این جامعه و بی عدالتیاش اینقد نمی ساختن واقعا گاهی که خاطراتتون میخونم دلم میسوزه...توروخدا هرکار میکنید بکنید اما مسخره نه..
میدونم این پستو رو وبلاگتون نمیذارید ولی نوشتم واسه خودتون

سلام
حرفتونو قبول دارم
اما باور کنین تقصیر من نیست چیزهای جالب ترو قبلا نوشتم و اگه بخوام دوباره بنویسمشون تکراری میشه
مطمئن باشین هدف من مسخره کردن نیست

خانم حس هفتم چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:55 ب.ظ http://seventhhess.persianblog.ir/

آخر هفته ای خوب همگی آن لاین تشریف دارین!!!1

میتونیم!

والا چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:37 ب.ظ

نه نمی دونم
پرچم کدوم کشورو زده؟

این بار که ایران
اما اون بار رومانی!

آنا چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ http://gandom1359.persianblog.ir

سلام دکتر جان...

سلام از ماست

باران لاهیجی چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:18 ب.ظ



کمپول باحال بود

ممنون از لطفتون

زهره خاموش چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:59 ق.ظ

سلام خسته نباشید
ما درگیر سرماخوردگی بچه کوچکه ایم خواهشا مواظب عسل باشید ....لطفا به یه بچه یکسال واندی شربت سالبوتامول با گاتافنزین رو برای خلط آوری ندین که بعد دو سه روز اثر میکنه و بچه نحیف با هر سرفه همه محتویات معدش هم .تخلیه میشن...اسهالی هم میشن ... من که متنفر شدم از این دوشربت..

سلام
عسل سرما نخورده اما امروز زمین خورد و فعلا لبش حسابی ورم کرده
سالبوتامولو معمولا برای بچه ها نمیدم بخصوص که مصرف زیادش باعث لرزش هم میشه

niloofar سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:44 ب.ظ

sharmandeh ; in link : http://www.sosapoverty.org/Modules/CMS/News/News_Show.aspx?MItemID=IMcJIRRIIMem

ممنون
حتما میرم میبینم

دکترکوچولو سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:05 ب.ظ

نع دیگه
نمیشه دکتر
کامنت های سفارشی قبول نمکنیم :)
کامنت باید خودش بیاد ، مثل شعر ک الهام میشه :)
تازه اونم چی !! در دصف دزد و اینا !!
دکتر ما رو بیخیال ... گوناه داریم .. پس فردا رد یابی میشیم کی هستیم ااون وخت مارو با هتل اشتباه میگیرن و چند تا ستاره میچسبونن ور دل ما .. ..
بیخیال :))
+ موفق باشین . . .

هرطور که صلاح می دونین

دوردست خودم سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ق.ظ http://mesle-ye-roya.blogfa.com/

شما که ما رو دیگه قابل نمی دونی
نه سر می زنید و نه حرفی، ولی ...

پست ِ جالبی بود،مثل همیشه البته

اختیار دارین
خب تقصیر خودتونه هی وبلاگ عوض میکنین
هربار هم که میائیم نظرمونو درباره گوشی موبایل هائی میپرسین که هیچ وقت نداشتیم (مثل همون نوکیا 1100)!

niloofar دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:54 ب.ظ

salam link zir ra barayetan gozashtam ; agar salah danestid sharesh konid shayad laaghal az eedame yek bacheh jelogiri shavad ; mamnoonam من در آزادی «صفر»، سهیم می شوم؛ و دوست ندارم کودکان اعدام شوند.

سلام
کدوم لینک آیا؟

دلی دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:22 ب.ظ

سلام

پ ن 2....اینکه هیچی..زن و شوهره بعد کلی بحث اسم بچه رو انتخاب کردن شوهر رفت ثبت احوال یه اسم دیگه ای گذاشت اومد گفتن چرا..گفت یادم رفته اسمش.......... همسایمونن

سلام
عجب همسایه هائی دارین شما

فاطمه دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:01 ب.ظ http://www.fatemeh69.blogfa.com

سلام.جالب بود.به منم سر بزن خاطراتمو مینویسم

سلام ممنون چشم

دل نیا دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:35 ب.ظ http://little98.blogfa.com

سلام...
خیلی خاطرات بامزه ای بودن!مخصوصا 6می!
قلمتون پایدار

سلام
ممنون
باز هم ممنون

ستاره دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:39 ب.ظ http://razesukoot.blogfa.com

سلام
مثل همیشه جالب بودن
برقرار باشید

سلام
ممنون
و همچنین

dr-kap دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:59 ب.ظ http://dr-kap.mihanblog.com

سلام دوست گرامی
اگه مایل به تبادل لینک هستید اطلاع بدید لطفا

سلام
من هر وبلاگی که خوشم بیاد لینک می کنم نیازی به تبادل لینک نیست

Saray دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:12 ب.ظ http://miss-siin.blogfa.com/

ســــلام!!!
من برگشتم!!با یک وبلاگ جدید!
صاحب وبلاگ:dumaaan.blogfa.com

سلام
کار خوبی کردین
مزاحم میشم

فروز مامان دیانا دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:38 ق.ظ http://diananini.blogfa.com

کی منتظر دومین پست برای شیفت جدیدتون باشیم ؟

بعد از ایام سوگواری انشاءالله!

امیر حسین دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:03 ق.ظ

بسیار جالب بود

ممنون

دکترکوچولو دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:09 ق.ظ

دکتر جان وقتی خانمتون این کامنت رو بونه مطمئن باشین ک دیگه هرگــــــــزززز هیچ دزدی ب بهانه سرقت غذای شما ب ماشینتون دستبرد نخاهد زد و این بار غذا رو میذاره واسه خودتون و ماشینه رو میبره :)

+ نمیدونم چرا گیر دادم ب اون غذاهه !! یکی بیاد بگه بابا اون قضیه تموم شد رفتتتتتتتت ، بس کن دیگه !!

اگه کامنتتون اینقدر گیراست یه کامنت هم درباره دزدیدن ماشین بنویسین که دیگه اونو هم دزد نبره خو!

دکترکوچولو دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:07 ق.ظ

راستش دکتر منم الان ک فکر میکنم میبینم ی خورده حساسم
راستش خیلی خوشم نمیاد ک ی زن راجب چیزای خصوصی بیاد با ی دکتر مرد مشورت کنه
راستش اصلا ی همچین چیزی خوب نیست
راستش رو بیخیال
اخه چ معنی داره ک اینجوری میشه ؟
مگه دکتر زن قحطیه ؟؟
ها ؟؟ ها ؟؟ ها ؟؟

+

خب سلیقه شما هم اینطوریه و محترم
شاید یه نفر دیگه یه سلیقه دیگه داشته باشه خو

سه نقطه جون دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:53 ق.ظ

اخی مال مادر جان شماره 6 بود!
اشتباه تایپیه دیگه پیش میاد

آهان
تکرار نشه دیگه :دی

باران دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:02 ق.ظ

عجب :)))))
5 ...
منم بچه بودم تو خونه اول از بابا یا مامان قول میگرفتم ک نذارن دکتر برام آمپول بنویسه بعد تشریف میبردم مطب

مش رجب :)))))
و همچنین
کار خوبی میکردین!

پزشک طرحی یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:56 ب.ظ http://www.pezeshketarhi.blogfa.com

سلام .
این سری نوشته هاتون خنده دار و جل الخالقی بودن همگی از دم !

سلام
ممنون
جل الخالقی از خودتونه

physio یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:52 ب.ظ

سلام و عرض ادب
جالب بودن ولی موندم چرا همه مریضاتون خانم هستن.منم ی خاطر بگم نتیجه هولتر ی بنده خدایی رو داشتم به ی دکتر نشون میدادم انظار داشتم الان ی جواب یا ی دقت دقیق روش داشته باشن دیدم داره به جای نگاه به برگه به شماره نظام پزشکی دکتره که تائیدش کرده نگاه میکنه و هی میناله که اینا بعد از من بودن چرا تخصص گرفتن؟؟؟

سلام
من هر روز از صبح تا ظهر سر کارم و طبیعیه که در این ساعات مریض های خانم بیشتر از آقایون مراجعه کنند

فروز مامان دیانا یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:02 ق.ظ http://diananini.blogfa.com

مثل همیشه جالب
پ . ن 2 هم یامزه بود بچه چندم بوده آیا ؟

ممنون
دوم

بهار یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:10 ق.ظ

یاد میگیری، تو ادبیات غرب کشور به معنی عادت می کنی هم هست. شاید منظورش این بوده!
بامزه بودن دکتر!

احتمالا
ممنون

والا شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:08 ب.ظ

سلام جناب دکتر.
من دانشجوی پزشکی ام.تا6سال دیگه فارغ التحصیل میشم.
چقذر خوبه که برای کارهای متفرقه مثل وبلاگ نویسی هم وقت دارید.
مطالب جالبی می نویسید.ممنون
بعضی هاش خیلی خنده دارن.

سلام
انشاءالله
ما اینیم دیگه
راستی
میدونین کنار آی پی تون پرچم کدوم کشورو زده آیا؟

حافظ کوزه شکسته شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:03 ب.ظ http://jamewazhehha.blogfa.com

الباقی اش :

حافظ کوزه شکسته شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ب.ظ http://jamewazhehha.blogfa.com

سلام؛
1...12 =
و من الله توفیق!

سلام
ممنون

اىرمان شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:04 ق.ظ

منم باید خاطرات مرىضامو ثبت کنم.... سوژه خنده اند به خدا!
من که تعطیل هرگز نخواهم کرد ولى نمى تونم زود زود آپ کنم!

منتظر میمونیم پس
شما حق ندارین تعطیل کنین
تعطیل کنین ما چکار کنیم آیا؟

آسیه جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:32 ب.ظ

سلام دکتر مثل همیشه عالی بود
راستی برای مورد 11 آمپول نوشتین ؟

سلام ممنون
نه بابا الکی خودمو مشغول ذمه کنم که چی بشه؟!

ندنیک جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:35 ب.ظ http://blue-sky.persianblog.ir



جالب بود مثل همیشه

ممنون

فاطمه جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:37 ب.ظ http://www.radepayegol.blogfa.com

خیلی خنده داربود.
مورد یک چقدراسترس داشته که یادمی گیره یانه

ممنون
واقعا

خبرنگار جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:16 ب.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

شاد باشی دکتر

ممنون

دکتر نیلوفر جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:58 ب.ظ

وای دکتر کلی خندیدم... خیلی جالب بود

ممنون

دکتر ادبیات شمرونی جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:34 ب.ظ

سلام آقای دکتر
بنده آهسته و پیوسته پست های حضرتعالی رو می خونم و لذت می برم و به دوستانم هم پیشنهاد میدم برای داشتن اوقاتی خوش به خاطرات شما سر بزنن. خواستم یه بار دیگه ازتون تشکر کنم. بابت نوشتن و خوب و صمیمی به جهان و آدمهاش نگاه کردن و لحظه های دلنشینی که می آفرینید.

سلام
خوش اومدین
ممنون از لطف جنابعالی

دکترکوچولو جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:59 ب.ظ

خوب همه ک بلد نیستن مثل خانوم شوما غذاهای سرقتی بپزن ک :))
ما خانوما توانایی های زیادی داریم !!
مثل همین دعواهای خاله زنکی سر!اسم بچه!

:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد